چند خاطره جالب از ۲ معلم لاری با دانشآموزان

ميلاد لارستان/ به مناسبت سالروز شهادت استاد شهيد مطهري و هفته معلم، خبرنگار ما به سراغ تعدادي از معلمان شاغل در مدارس شهر لار رفته و چند خاطره کوتاه و شيرين را در طول دوران تدريس از آنان خواسته است.
خاطره محمدامين اکبري از معلمان مدرسه سعدي شهرقديم لار
خاطره شماره يک:
با توجه به شيوع ويروس کرونا و برگزاري کلاس ها بصورت مجازي تصميم گرفتم اولين جلسه از کلاس مدرسه را بصورت آنلاين برگزار کنم تا در حين تدريس بچه هاي کلاس بتوانند از طريق اينترنت من را ببينند. يک تخته وايت بُرد به ديوار اتاق نصب کردم و از برادرم خواستم که در حين درس دادن از من فيلم برداري کند.
سرگرم درس دادن و نوشتن مطالب روي تخته وايت برد بودم. وقتي مطالب را کامل نوشتم و به سمت دوربين برگشتم که از بچه ها بپرسم که آيا مطالب را خوب فهميدند يا سوالي ندارند، در همين حين چرخيدن، تابلو وايت برد واژگون شد و روي سرم افتاد.
پس از اين حادثه، اول داداشم که پشت دوربين بود با صداي خيلي بلندي خنديد و بعد از آن دانش آموزان که صداي داداشم و حالت من را ديدند، شروع به خنده کردند و بعد از آن کلاس آن ساعت به نوعي تحت تأثير اين اتفاق قرار داشت.
البته از آن به بعد تصميم گرفتم که براي اينکه اين اتفاق رخ ندهد، اغلب کلاس را را بصورت آفلاين برگزار کنم و مطالب را در گروه قرار دهم که دانش آموزان استفاده کنند.
اين هم بايد گفت که واقعا تهيه مطلب و ارسال آن و پيگيري يادگيري دانش آموزان کار خيلي سختي است و به نوعي کار معلمان در اين ايام کرونا سخت تر شده و بايد به آنها خسته نباشيد گفت.
خاطره شماره دو:
اوايل سال گذشته بود که بعد از مدتي از کلاس متوجه شدم يکي از دانش آموزان در درس ضعيف هست و حتي تکاليف خود را نيز انجام نميدهد. حتي برخي اوقات سر کلاس خواب آلود بود. روزي او را به کناري کشيدم و از او دليل اين اتفاق را جويا شدم.
دانش آموزم با ناراحتي گفت که مادرش در بستر بيماري است و پدرش نيز از کار افتاده هست و نميتواند کار کند. به همين دليل او بسته آدامس ميخرد و از شهرقديم که خانه آنهاست تا شهرجديد پياده روي ميکنيد و در کنار يکي از مراکز درمانگاهي شهرجديد به فروش آدامس مشغول مي شود تا بتواند کمي بار خرج خانواده را کم کند.
دانش آموزم ميگفت از آنجا که بدليل کمتر شدن هزينه پياده به شهرجديد مي آيد و بر مي گردد آخر شب به خانه مي رسد و به دليل پياده روي زياد خسته مي شود و نمي تواند تکاليف و درس خود را بخوبي انجام دهد.
بعد از اين ماجرا تصميم گرفتم تا اول هيچ کس را زود قضاوت نکنم و حتما دليل رفتارش را جويا شوم و بعد اينکه با آن دانش آموز و دانش آموزاني که داراي مشکل هستند بيشتر کار کنم و وقت بيشتري را براي تدريسشان بگذارم.
عبدالرضا اسلام زاده معلم مدرسه دبستان:
يکي از اتفاقات جالبي که در حين امتحانات مجازي از دانش آموزان دبستان براي من اتفاق افتاد، زماني بود که داشتم تصاوير ارسالي از برگه امتحاني دانش آموزان را تصحيح ميکردم.
بعد از اينکه چند برگه را تصحيح کردم متوجه شدم يکي از تصاوير ارسالي به چشمم آشناست. با بررسي بقيه برگه ها متوجه شدم يکي از دانش آموزان عينا تصوير حل شده برگه يکي ديگر از دانش آموزانم را از او گرفته و براي من بازارسال کرده است. حتي نيامده بود که از روي برگه ديگري بنويسد بلکه تصوير او را مجدد برايم ارسال کرده بود. بعد از اين کار به آن دانش آموز پيام دادم و به قولي او را نصيحت کردم.
جالب تر از اين يکي از همکاران نيز تعريف ميکرد او هم چنين اتفاقي برايش رخ داده اما بدتر اينکه دانش آموزي که تصوير امتحان دوستش را ارسال کرده بود حتي به اين دقت نکرده بود که اسم و فاميل دوستش بالاي برگه نوشته است و با نام دوستش اما به اصطلاح به عنوان کار کلاسي خود براي معلمش تصوير را ارسال کرده بود.
در کل تکاليف کلاسي براي اين است که دانش آموز خود را بسنجد و بداند آيا درس با ياد گرفته است. ارزش نمره يک امتحان به اين است که خود فرد آن را انجام داده باشد.