نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
اقتصادی

آینده نفت و تأثیر آن بر امنیت خلیج فارس

منبع
شرق
بروزرسانی
آینده نفت و تأثیر آن بر امنیت خلیج فارس

شرق/ارتباط مقوله نفت و امنيت در منطقه خليج فارس از موضوعات مهم منطقه‌اي و جهاني است که باعث چالش‌هايي در منطقه خليج فارس شده است. اين منطقه از قرن‌ها پيش از زمان تمدن بين‌النهرين از اهميت تجاري و نظامي برخوردار بوده است. اين منطقه به دليل وجود منابع نفت در قرن گذشته و قرن حاضر مورد توجه جهان قرار گرفته و امنيت اين منطقه را تحت تأثير قرار داده است. در اين گزارش به سه پرسش پاسخ مي‌دهيم؛ ابتدا به چرايي اهميت نفت و به اهميت منطقه خليج فارس اشاره مي‌کنيم و سپس به انواع بازيگران و ارتباط آنان با هم مي‌پردازيم و در نهايت به آينده نفت و تأثير آن بر امنيت خليج فارس خواهيم پرداخت.

‌اهميت  نفت  و  منطقه  خليج  فارس
نفت يا پتروليوم يکي از انواع سوخت‌هاي تجديد‌ناپذير‌ به حساب مي‌آيد. اين ماده غليظ به رنگ سياه، قهوه‌اي و سبز تيره، مشابه خون در پيکر جهان مدرن است و طيف گسترده‌اي از کارکرد را براي انسان مدرن از سوخت براي حمل‌ونقل تا صنعت و داروسازي و پوشاک شامل مي‌شود. با‌وجود‌اين حوزه استخراج آن به اندازه ويژگي‌هاي آن گسترده نيست و محدود به مناطق خاصي است، در منطقه خليج فارس براي اولين بار در 28 مي ‌1901 يک امتياز انحصاري 60‌ساله براي اکتشاف و استخراج نفت در کل ايران (به جز پنج ايالت شمالي کشور) به شخص ويليام ناکس دارسي انگليسي داده شد و در سال 1908 در مسجد‌سليمان اولين چاه تجارتي نفت فوران کرد و پس از ايران، کشور عراق دومين کشور خليج فارس و خاورميانه در صنعت نفت است و اولين امتياز آن در سال 1925 از طرف عراق به شرکت نفت ترکيه که انگليسي بود، داده شد. در بررسي‌هاي تاريخي دو رخداد مهم باعث تغيير در سرنوشت منطقه خليج فارس شد. ابتدا کشف راه آبي دماغه اميدنيک توسط واسگو دوگاما پرتغالي که باعث شروع استعمار کهنه (پرتغال) از قرن 16 تا خروج انگلستان در 1971 شد و دوم کشف نفت در شروع قرن بيستم که نه‌تنها اين منطقه را به يکي از مهم‌ترين مناطق امنيتي و انرژي جهان تبديل کرد؛ بلکه باعث تغيير شکل جامعه و دولت‌ها از جامعه و دولت‌هاي سنتي به مدرن شد. با توجه به اين حجم وسيع که از ذخاير نفت در غرب آسيا و به‌ويژه منطقه خليج فارس قرار دارد و نبود منابع نفتي (مانند ژاپن) و کمبود اين منبع (مانند چين) و هزينه ارزان و استخراج نفت در خاورميانه نسبت به کشور خود (مانند آمريکا) باعث حضور و دخالت نظامي و سياسي در منطقه شده است.


‌بازيگران  نفتي  و  ارتباط  آنان  با  يکديگر
بازيگران به طور کلي در اين بحث در منطقه خليج فارس و محيط بين‌الملل به سه دسته تقسيم مي‌شوند: 1. بازيگران رسمي که شامل دولت‌هاي رسمي مي‌شوند که خود اين مورد به دو دسته تقسيم مي‌شوند. بازيگران منطقه مانند ايران، عراق، کويت، عربستان، بحرين، قطر، امارات متحد عربي و عمان و بازيگران فرا‌منطقه‌اي مانند آمريکا، انگلستان، چين و... . 2. بازيگران غير‌دولتي که در حوزه خاورميانه و خليج فارس فعاليت مي‌کنند؛ اما مورد شناسايي حقوق داخلي و بين‌الملل قرار نگرفته‌اند و اکثريت به شکل گروه‌هاي شبه‌نظامي فعاليت مي‌کنند که در زمان گذشته مي‌توان به رؤساي ايلات و قبايل و در زمان حال مي‌توان به گروه‌هايي مانند داعش اشاره کرد. 3. بازيگران غير‌رسمي ولي تأييد‌شده حقوقي از لحاظ حقوق داخلي و بين‌الملل که شامل شرکت‌هاي نفتي هستند؛ مانند توتال، رويال داچ شل و... .


‌ بازيگران   رسمي خليج  فارس
همان‌طورکه ذکر شد، اين دسته از بازيگران به دو دسته منطقه‌اي و فرا‌منطقه‌اي تقسيم مي‌شوند. اگر خواسته باشيم به اولين حضور خارجي در خليج فارس به خاطر عوامل نظامي و نفتي اشاره کنيم، مي‌توان کشور انگلستان را ذکر کرد. نيروي دريايي انگلستان براي کشتي‌هاي نظامي خود از سوخت زغال سنگ استفاده مي‌کرد و اين کار باعث شده بود که از فاصله دور اين کشتي‌ها به واسطه دود خود نمايان باشند؛ بنابراين تصميم به تغيير سوخت مي‌گيرد. عبدالرضا هوشنگ‌مهدوي مي‌گويد: نيروي دريايي انگلستان تصميم گرفت سوخت کشتي‌هاي جنگي خود را از زغال سنگ به نفت سياه تبديل کند؛ بنابراين با شرکت نفت دارسي وارد مذاکره شد و آن را تشويق به ادامه عمليات کشف نفت در ايران کرد، اين بار عمليات اکتشاف نفت در خوزستان شروع شد و در 26 مي ‌1908 مهندسان حفاري انگلستان در مسجد‌سليمان به منابع نفت برخورد کردند. پس از اين موفقيت بزرگ شرکت نفت ايران و انگلستان در لندن به ثبت رسيد و دولت انگلستان قسمت عمده سهام آن را به دست گرفت تا بتواند سوخت مورد احتياج نيروي دريايي خود را به قيمت ارزان تأمين کند.
موضوع کشف نفت در منطقه خليج فارس باعث شد در جنگ جهاني اول، به علت نقش نفت در تجهيزات نظامي، اين منطقه مورد توجه قدرت‌هاي اصلي جنگ قرار بگيرد و حاکميت و بي‌طرفي ايران از سوي نيروهاي متفقين و متحدين در جنگ جهاني اول نقض شود. اين اهميت تا آنجا بود که انگلستان به محض شروع جنگ تصميم گرفت نيروهاي نظامي و امدادي خود را از هندوستان به بين‌النهرين اعزام کند تا از تأسيسات نفتي حفاظت کند و در نهايت امنيت غذايي، شهري و... دچار مشکل شد. بعد از پيروزي متفقين بر متحدين و فروپاشي کشور عثماني با دخالت کشورهاي فرامنطقه‌اي و قراردادهايي مانند سايکس‌پيکو به سازماندهي و شکل‌گيري کشورهاي وابسته و دست‌نشانده در خاورميانه مانند عربستان سعودي، عراق، اردن و... دست زدند و صلحي بود بين طرفين جنگ که پايان تمام صلح‌ها در منطقه بود و باز داستان جنگ جهاني دوم و نقض حاکميت و بي‌‌طرفي کشورهاي منطقه اما اين بار نه‌تنها به خاطر نفت، بلکه به خاطر پل پيروزي چرچيل و استالين در برابر نيروهاي نازي و رساندن بيش از پنج ميليون تن سازوبرگ و مهمات از راه خليج فارس و ايران به شوروي؛ اما در نهايت کشور ايران در آغاز سده 1400 متوجه اين منبع بزرگ ثروت و قدرت مي‌شود و کارهايي براي خروج از استعمار نفتي انگلستان از پاره‌کردن و سوزاندن قرارداد نفتي تا انجام بزرگ‌ترين اعتصاب در منطقه انجام شد و در نهايت با هوش و ذکاوت دکتر مصدق در 29 اسفند 1329 نفت ايران ملي مي‌شود، اما اين هوش و ذکاوت ديري نمي‌گذرد که با تحريم‌هاي ظالمانه انگلستان عليه کشور مصدق او را شکست مي‌دهد و مردمي که صبح درود بر مصدق مي‌گفتند، حال مرگ بر مصدق مي‌گفتند و کودتاي 28 مرداد 1332 از سوي آمريکا و انگلستان صورت گرفت. در بحث بازيگران منطقه مي‌توان آنها را به دو دسته تقسيم کرد؛ گروهي همراه با مذاکره و ميدان‌هاي نفتي مشترک حل شد مانند کويت، عربستان، ايران، قطر و امارات، اما دسته دوم که مهم‌تر است، باعث کشته، مجروح‌شدن و آواره‌شدن هزاران نفر شد. جنگ حزب بعث صدام حسين با ايران با خواسته خروج از ضعف بندري در خليج فارس و دسترسي به نفت ايران و در نهايت هشت سال جنگ فرسايشي و سود شرکت‌هاي اسلحه‌سازي بازيگران فرا‌منطقه‌اي و سپس حمله عراق به کويت که باعث شد نقش کشور آمريکا به بهانه امنيت خليج فارس و امنيت انرژي در منطقه پررنگ‌تر شود و نه صدام به نفت رسيد و نه خود را از تنگناي استراتژيکي رها کرد، بلکه کشور خود را به ويرانه‌هاي جنگ ايران و کويت تبديل کرد، آمريکا با ايجاد ترس در بين بازيگران جنوبي خليج فارس، شورايي را بدون حضور ايران تشکيل داد، اما اين شورا بدون حضور بازيگر فعال منطقه يعني ايران، نمادين و شکننده است و به‌راستي خداوند آن ملتي را سروري داد که تقديرش به دست خويش بنوشت و تنها راه صلح و آرامش منطقه، دوستي طرفين بدون دخالت بازيگران فرا‌منطقه‌اي است.


بازيگران  غيردولتي
اين نوع از بازيگران فاقد شناسايي حقوق بين‌الملل و داخلي هستند. اين بازيگران اغلب در کشور مبدأ فعاليت مي‌کنند و برخي اوقات در کشورهاي ديگر منطقه نيز حضور دارند؛ مانند داعش که هم در سوريه، هم در يمن و... فعاليت دارد. اين بازيگران حتي خارج از مرزهاي خاورميانه عمليات انجام مي‌دهند. اين گروه‌ها اغلب ساخت ديني و ناسيوناليسم يا ترکيبي از اين دو هستند و بيشتر در مناطقي به وجود مي‌آيند که احساس عقب‌ماندگي نسبت به جوامع اطراف مشاهده مي‌شود. اگر خواسته باشيم اولين فعاليت اين گروه‌ها را که به نفت و کشورهاي بيگانه مربوط است، بررسي کنيم، بايد به شيخ خزعل اشاره کرد؛ ايشان حکمران منطقه (خوزستان) در زمان احمد‌شاه بود، در اين منطقه حکومت مرکزي ايران نفوذ اندکي داشت و سهم نفت ايران نيز به او مي‌رسيد و حتي بوي آن مي‌آمد که بعد از احمد‌شاه، شاه ايران شود؛ چون او با خاندان سلطنتي انگلستان نيز وصلت کرده بود. اما رضاخان به قدرت مي‌رسد و زماني که رضاخان در حال سرکوب رئيس ايلات بود، او را نيز سرکوب کرد. در زمان حال، نفت براي گروه‌هاي شبه‌نظامي داعش دو کاربرد دارد؛ اول آنکه اين گروه‌ها براي نجات کشور خود و منطقه به دليل جنگ و نا‌آرامي پاي کشور‌هاي خارجي را به کشور خود و منطقه باز کرده‌اند و باعث ضعيف‌شدن حکومت مرکزي مي‌شوند؛ اين کار نه‌تنها به امنيت اقتصادي، جاني و... کشور آسيب مي‌زند، حتي باعث ناامني زيست‌محيطي در کشور‌هاي همسايه مي‌شود. مثلا در زمان صدام روي ماسه‌هاي بيابان عراق نوعي ماده نفتي پخش مي‌شد که مانع از ايجاد گردو‌خاک در کشورهاي همسايه مي‌شد. مورد دوم، استفاده از منبع نفت به‌عنوان منبع مالي اين گروه‌هاست که شکست آنان را سخت‌تر مي‌کند و حوزه فعاليت آنان را گسترش مي‌دهد و باعث تخريب زيرساخت مي‌شود.


 بازيگران  غير‌دولتي قانوني
اين نوع بازيگران نسبت به بازيگران قبلي خطري کمتر‌ و نقش کبريت بي‌خطر را دارند، شکل نفوذ آنان غير‌مستقيم است و حتي به بهبود وضعيت منطقه کمک مي‌کنند اما بايد توجه کرد در آغاز اين نوع بازيگران مانند شرکت نفت انگلستان و ايران باعث به‌هم‌خوردن نقش بازيگران مرکز کشور و ايجاد شورش و جنگ شدند؛ ولي در دوران مدرن بيشتر اين بازيگران نه به شکل نظامي بلکه به شکل اقتصادي سايه‌افکن شده‌اند و درست است که فرصت‌هاي شغلي ايجاد مي‌کنند ولي در صورت ناراضي‌بودن دولت‌هاي غربي، کشورهاي منطقه را در ميانه کار رها کرده و امنيت شغلي و در ‌نهايت بر اثر بي‌کاري، امنيت دولت مرکزي را به خطر مي‌اندازد. در زمان حال مي‌توان به بازيگري چين در حوزه خليج فارس به‌صورت غير‌مستقيم توجه کرد. کشور چين با توجه به صنعتي‌بودن و رقابت با آمريکا و نبود منبع نفتي مناسب در چين و نياز افزايشي به نفت، تصميم به حضور در خليج فارس گرفت و البته رزمايش‌هاي نظامي مشترک با کشورهاي منطقه مانند ايران و عربستان انجام داده است‌. شرکت‌هاي نفتي اروپايي داخل اين مجموعه بزرگ اقتصادي نفتي فعاليت مي‌کنند، چون به‌طورکلي تاريخ استعمار و سلطه با تجارت و اقتصاد شروع شد و سپس به دليل ناتواني در برقراري امنيت وارد منطقه اقتصادي شدند و منطقه اقتصادي تحت سلطه خود را به منطقه اقتصادي نظامي اقتصادي خود تبديل کردند.


 آينده  نفت  و  تأثير  آن  بر  خليج فارس
صنعت و تکنولوژي جهان روز‌به‌روز در حال پيشرفت است و روش‌هاي جايگزيني براي نفت پيدا شده که نياز به نفت کشورهاي خاورميانه را روز‌به‌روز کمتر مي‌کنند؛ براي مثال بسياري از کمپاني‌هاي خودروسازي دست به ساخت خودروهاي برقي زده‌اند، بسياري از کشورها از روش‌هاي بازيافت زباله و فراوري دوباره آن استفاده کرده و به سمت انرژي تجديد‌پذير به‌جاي بشکه‌هاي نفتي خليج فارس حرکت کرده‌اند. در داخل منطقه هم روز‌به‌روز به پايان ذخاير نفتي نزديک مي‌شويم. اين از يک ‌سو خوب و از سوي ديگر بد است؛ خوبي آن کم‌شدن توجه قدرت‌هاي خارجي به اين منطقه است و اين منطقه به‌صورت منطقه حايلي ميان پيمان شانگهاي و ناتو در‌مي‌آيد و بدي آن به خاطر اين است که بسياري از دولت‌هاي منطقه، دولت نفتي هستند و اگر نفتي در کار نباشد، نه در‌آمدي هست و نه سرمايه‌گذاري‌اي و با توجه به سه‌برابر‌شدن جمعيت جوان تا سال 2030 اين کشورها با مشکل بي‌کاري روبه‌رو مي‌شوند و امنيت کاري و در پي آن امنيت غذايي و امنيت مالي و... آنها به خطر مي‌افتد. بسياري از جمعيت جوان کشور در درون شهرها هستند و با يک خودبيگانگي و پوچي به دليل اقتصاد نفتي که در حال رکود است، روبه‌رو هستند و اين پوچي اغلب توسط گروه‌هاي غير‌دولتي ملي و جنبش‌ها پر مي‌شود و حتي امنيت اخلاقي جامعه اسلامي با خطر روبه‌رو مي‌شود، اگر ما اين موضوع را فاکتور بگيريم، دماي سياره زمين در حال افزايش است و گفته مي‌شود‌ اين افزايش دما به خاطر همين بشکه‌هاي نفتي است که اکثريت از خاورميانه آمده است. گرم‌شدن زمين مشکل نفت را به کمبود آب هدايت مي‌کند و گفته مي‌شود منطقه خاورميانه به سمت منازعه بر سر آب به جاي نفت مي‌رود و اگر آب کم باشد، کشور‌هاي خاورميانه با کمبود محصول روبه‌رو مي‌شوند (سرچشمه رود فرات در ترکيه است و ترکيه با احداث سد منطقه دجله و فرات عراق را خشک مي‌کند) و در نتيجه امنيت کار و امنيت غذايي و در نهايت جاني در خطر مي‌افتد. بهترين راه‌حل براي خروج از اوضاع آينده اين است که اقتصاد کشور‌هاي منطقه از حالت دولت نفتي خارج شود و به‌سوي گردشگري و صنايع ديگر سوق داده شود و هر‌چه سريع‌تر به سمت انرژي‌هاي پاک حرکت کنند و يک جامعه مشترک‌المنافع مانند ناتو با بازيگري تمام اعضا ايجاد شود.


 سود  و  زيان‌هاي  نفت
از اين نوشته مي‌توان نتيجه گرفت که منبع نفت يک طيف سود و باخت دارد. سود آن از اين لحاظ است که يک منبع عظيم ثروت در منطقه است و پاي سرمايه‌گذاري‌هاي بين‌المللي را به اين منطقه باز کرده و باعث شده جوامع و حکومت سنتي منطقه به سمت مدرنيته حرکت کنند و چه‌بسا با وجود نداشتن نفت اين اتفاق رخ نمي‌داد و اين منطقه به يک منطقه کم‌اهميت تبديل مي‌شد. طيف باخت اين است که منطقه به علت وجود نفت با دخالت بيگانگان در جهت چرخش سياست منطقه به نفع خود بوده است و باعث شده منطقه به يک زرادخانه عظيم نظامي تبديل شود و اميدوار هستيم که اين انبار عظيم تسليحاتي با کبريتي بي‌خطر روشن نشود و کشورها با همکاري يکديگر به سمت صلح و ثبات حرکت کنند.

به پيج اينستاگرامي «آخرين خبر» بپيونديد
instagram.com/akharinkhabar

اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره