بویوک آقا شکورزاده مراغهای و نوای تارَش
آخرین خبر/ متن از پیج موسیقی سنتی: پابرهنه تار مینواخت و شعری را زمزمه میکرد، بریده از زمین و زمان، شوریدهای که «دَلی بؤیوک آقا» صدایش میکردند و دلیل شیداییاش هر چه که بود، از بویوک آقا شکورزاده مراغهای، مجنونی ساخته بود که تنها و تنها با نواختن تار عاقل میشد.
در گورستان گلشن زهرای مراغه نابغهای خفته است، درست مثل زمانی که زنده بود و جز تعداد معدودی، کسی حنجرهی خاموش تارش را آنطور که شایسته بود نشناخت.
بویوکآقا شکورزاده مراغهای نواختن تار را از ناپدریاش یاد گرفته بود و در گروه موسیقی او نوازنده بود. اهالی مراغه و کسانی که سنشان میرسد بیوکآقا را هرگز عاقل به یاد ندارند. «خنیاگر خاموش» اما کاری به کسی نداشت و رفتارهای غیر عادی او و در خودفرورفتگیاش باعث شده بود او را «دیوانه» لقب بدهند.
کسی از جزییات لحظهای که باعث شد او مشاعرش را از دست بدهد خبر ندارد اما شایعات و روایتهای زیادی در این مورد وجود دارد که روایت اول میگوید «عشق» بیوکآقا را به این روز انداخت و روایت دوم، غیب شدن سه ماهه پس از جروبحث در جمعی دوستانه را دلیل شیدایی او میداند.
بیوکآقا که در آن دوره حدودا 25 ساله بوده بعد از آن با سر و وضعی ژولیده در شهر ظاهر و آواره کوچه و خیابان شد؛ اغلب مردم شهر مراغه و دیگر شهرهای آذربایجان با تارنوازی و هنرمندی بیوکآقا خاطره دارند.
او تا قبل از ساخت مستندی که به شرحی از زندگی او پرداخته بود در خارج از مراغه، تبریز و مهاباد شناخته شده نبود، اما بعد از ساخت مستند «زخمه بر زخم» نام او بر سر زبان افتاد و مریدان زیادی پیدا کرد که همگی خواهان ملاقات و دیدار با بیوکآقا مراغهای شدند تا جایی که «استاد محمدرضا شجریان» پس از تماشای مستند، تقدیرنامهای برای بیوکآقا نوشت و به دست «همایون» سپرد تا نامه را به صاحب اصلیاش برساند.
با این حال بیوکآقا حسرتبهدل از دنیا نرفت و پس از برگزاری اولین و آخرین کنسرتش که با همراهی همایون شجریان و با مساعدت احمد آذرپیرا برگزار شد رخت از دنیا بربست.
نام و یادش گرامی و جاودان