آوازخوانی که در سن نود و سه سالگی هنوز خواننده ارکستر است

ایلنا/ ایرج خواجهامیری با نود و سه سال سن هنوز میخواند و همچنان هم درست میخواند. این اتفاق کمتر در موسیقی دنیا رخ داده که یک خواننده بالای نود سال همچنان با صدایی بینقص و اجرایی اصولی بخواند.
در موسیقی امروز که اغلب صداها از فیلترهای مختلف میگذرند تا قابل شنیدن شوند و دیگر آن قواعد مرسوم و آن مشق کردنهای مداوم و آن پژوهشها و واکاویهای هنرمندان و آثار گذشته توسط نسلهای بعدی کنار گذاشته شده صحبت از موسیقی آوازی و حتی موسیقیهای عامهپسند دشوار میشود.
وقتی صدا به صدا نمیرسد و زمین پر شده از صدای خوانندگانی که حتی خواندن یک نت را بلد نیستند، کنسرتها پر از پلیبک خوانهاست و بازار صداسازیهای عیارپایین داغ است، شنیدن یک صدای قدیمی با نود و سه سال سن، به شنونده احساسی خوش میدهد و در این صداهاست که میتوان اصالت و ریشهها را حس کرد.
«دنیا دو روزه» جدیدترین اثر ایرج خواجهامیری است.
ایرج خود درباره فعالیت همچنانش در ۹۳ سالگی بر این باور است که خواندن حد و مرز نداشته و ربطی به سن و سال ندارد. او میگوید: عشق به خواندن، عشق به زندگی، عشق به خانواده، عشق به مردم و عشق به موسیقی اصیل ایرانی باعث شده تا در این سن بخوانم و توصیهام به خوانندگان جوانی که تازه پا به عرصه گذاشتهاند این است که مهمترین اصل داشتن صدای خوب است که حتما باید داشته باشند و در نهایت تلاش و پشتکار آنها موجب میشود؛ به جایگاهی که میخواهند برسند. امیدوارم در این مسیر خدا همراهیاشان کند.
به مناسبت تولید اثر جدید ایرج خواجهامیری با تهیهکننده، ترانهسرا و صدابرداران آن گفتگو کردهایم.
ایرج دارای یکی از بهترین صداهاست
فرزانه عمیمینژاد؛ همسر ایرج خواجهامیری است که تهیهکنندگی آخرین اثر او را به عهده داشته است. او درباره تهیه اثر ایرج خواجهامیری با بیان اینکه قدرت صدای همسرش را میشناسد به ایلنا گفت: میدانم که ایشان دارای یکی از بهترین صداها در عرصه خوانندگی هستند و به همین دلیل تصمیم گرفتیم در این کار به نحو مطلوبتری همکاری کنیم تا اثری از ایشان به یادگار بماند.
او درباره دیگر فعالیتهای ایرج خواجهامیری و تولیدات جدید او نیز گفت: ما این همکاری را ادامه میدهیم و اثر دیگری از ایشان به نام «بخوان با من» از ساختههای آقای خدارحمی در دست تولید داریم، که استاد همراه شاگردشان آقای محمدرضا تنها همسرایی و اجرا کردهاند و به زودی به سمع و نظر همگان میرسد.
شریف توکلی که ترانه «دنیا دو روزه» را سروده نیز درباره نحوه همکاریاش با ایرج خواجهامیری و بهنام خدارحمی بیان کرد: به رسم شناخت، رفاقت و ارادتی که با بهنام جان خدارحمی دارم، ابتدا، خلق ملودی توسط ایشان با تمام جزییات و با وسواس مثال زدنی، اتفاق میافتد و سپس ملودی به ترانهسرا سپرده میشود.
او تاکید کرد: در این دورهی قحط ملودی و وجود آهنگساز واقعی به شیوه قدمایی و به طور خاص گلهایی حضور و وجود جناب خدارحمی و و ساخت ملودیهای تا این حد محکم و درست، غنیمتی بسیار با ارزش است. کار کردن با ایشان سختیهای خود را دارد. وی به تمام جوانب ترانه سرایی اگاه است و از کوچکترین جزییات هم به سادگی عبور نمیکند.
او در پاسخ به اینکه منظورش از موسیقی گلهایی چیست، بیان کرد: منظورم سبک زیبایی است که بر اساس برنامه گلهای رادیو توسط آهنگسازان بنامی چون اساتید خالقی، تجویدی، یاحقی، خرم، روحانی، ملک، بدیعی، حیدری و دیگران نامآوران این عرصه ثبت شده است.
او در ادامه درباره این موضوع که سرایش ترانه بر روی ملودی از قبل ساخته شده، چه دشواریهایی دارد، گفت: سختی کار من به عنوان ترانهسرا، طرح مفاهیم و تصاویر در شعر، در قالب ملودی و ریتم پیچیدهی موسیقی است؛ که باید بگویم این هنر نیز در همان برنامه گلهای رادیو پیشینهای داشته است. این نوع موسیقی به نام پیشگامانی چون اساتید، ملک الشعرای بهار، رهیمعیری، ترقی، فکور، نگهبان، معینی کرمانشاهی، نواب صفا و دیگران نام آوران این عرصه مزین است.
ضبط آثار برای خوانندهای چون ایرج برای نسلهای جدید کارگاه آموزشی است
رحیم شبخیز، یکی از صدبرداران پروژه در ابتدا درباره تفاوت همکاری با خوانندهای چون ایرج خواجه امیری در مقایسه با دیگر خوانندگان توضیحاتی داد و گفت: افراد معمولی مثل خوانندگان معمولی که بیشتر برای کسب تجربه میآیند، روز به روز باید تجربیاتشان را بیفزایند و با تلاش خودشان تجربه کسب کنند. قاعدتا اگر آنهایی که «تونولایز» صدای خوبی دارند به تجربهاندوزی بپردازند، زودتر پیشرفت خواهند کرد.
رحیم شبخیز که ضبط سرود انقلابی «ایران ایران» به عهده او بوده و آهنگسازی فیلمهایی چون «سفیر»، «گلهای داودی» «شب برهنه» را به عهده داشته، در ادامه بیان کرد: به نظرم خوانندگان امروزی، باید بیشتر حد و حدود خودشان را بدانند. زمانی که آنها به چنین درکی برسند، نمره خوبی دریافت میکنند و پیشرفت خواهند کرد؛ چراکه گذشتگان هم همینطور بودهاند و بر اساس همین قاعده پیش رفتهاند.
او با اشاره به اینکه ضبط آثار برای خوانندهای چون ایرج خواجهامیری مانند کلاس درس و کارگاه آموزشی است، گفت: البته زمانی که با چنین هنرمندی کار میکنیم توقع و انتظارات بالاتر است. مسلما باید کار قویتری ارائه بدهیم و خودمان را به عنوان استودیوی ضبط بهتر، نشان دهیم. در نهایت کار باید به بهترین شکل و با بهترین کیفیت ممکن ضبط شود تا توقع استادی چون ایرج را برآورده کرده باشیم. از سویی از استادانی چون آقای خواجهامیری هم انتظاری فراتر از دیگران داریم و توقعمان این است که تکنیکها و تحریرها و فنون را به بهترین شکل ممکن اجرا کنند. موضوع مهم دیگر در چنین همکاریهایی است که کار برای همه تیم چه خود خواننده و عوامل و چه استودیو جالب و جذاب باشد.
شبخیز افزود: در کل میتوانم بگویم خوانندگان حرفهای مثل آقای خواجهامیری، از نظر «تونولایز صدا» خیلی میکروفونیترند. تحریرها و جنس صدای خوانندگانی چون ایشان در ذهن مردم ثبت شده است. زمانی که با چنین هنرمندانی کار میکنیم معمولا قدرت کار از دیگر آثار ضبط شده با صدای دیگر خوانندگان بالاتر میرود. در چنین مواقعی ما هم تلاش بیشتری میکنیم در عین اینکه میدانیم خواننده میتواند به بهترین حالت ممکن اثر را جمع کند. آنچه گفتم تفاوت بین حرفهایهای این عرصه و غیرحرفهایهاست.
اینکه خواننده حین ضبط نوازندگان را نبیند اساسا موسیقی نیست
مهدی سالک اردستانی، یکی دیگر از صدابرداران این اثر نیز گفت: زمانی که آقای ایرج شروع به خواندن میکند، پای خیلی از فاکتورها وسط میآید که اولین آنها ارکستر است. ایشان حین خوانندگی همراه ارکستر میخوانند. در این شیوه اعضای ارکستر کنار یکدیگر مینشینند و مینوازند. این رویه پرسپکتیوی را ایجاد میکند که شنونده آن را میفهمد. این روال متاسفانه در موسیقیهای امروزی وجود ندارد. در حال حاضر و و امروزه شرایط به شکل دیگر است. الان آثار اصطلاحا به صورت «مترونومیک» ضبط میشوند. در چنین رویهای نوازندگان تک به تک به استودیو میآیند و سازشان را میزنند و قاعدتا یکدیگر را هم نمیبینند. در ادامه هم خواننده میآید و میخواند.
او گفت: این نوع کار اساسا موسیقی نیست به این دلیل که هارمونیکای حاصل از تداخل فرکانسهای سازهای مختلف ایجاد نخواهد شد. دوم اینکه نمیشود آن نوانس را که در ارکستر هست؛ به صورت مترونومیک اجرا کرد که اگر هم شدنی باشد دقیق نخواهد بود. برای آنهایی که در خارج از ایران زندگی میکنند این شیوه صدابرداری عجیب و غریب است و میپرسند این چه مدل صدابرداری است؟
خوانندگان امروزی شعر را از روی متن میخوانند!
او در رابطه با همکاریاش با ایرج خواجهامیری، طی توضیحات بیشتر بیان کرد: طی همکاری که داشتیم ایشان با ارکستر تمرین میکردند و البته کارهای دیگری هم انجام میدادند. به طور مثال حتما باید یک شاعر در استودیو حضور داشت که به شعر را به خواننده تفهیم کند. هرچند سواد ادبی خواننده در حدی بود که متوجه کلام میشد و میدانست آن را چگونه ادا کند، اما با این حال شاعر در استودیو حاضر بود. همه اینها در حالی است که بسیاری از خوانندگان امروزی از روی نوشته میخوانند. این از روی متن خواندن این امکان را از فرد میگیرد که حتی به شعر فکر کند! این میشود روخوانی. قاعدتا چنین اثری حسی مبنی بر همراهی در مخاطبان ایجاد نخواهد کرد. و همه این موارد است که در کیفیت کار یک خواننده قدیمی و امروزیها تفاوت ایجاد میکند. بارها دیدهام که خواننده اصلا مفهوم شعر را نفهمیده و آن را خوانده است!
اردستانی در ادامه صحبتهایش بیان کرد: در زمان آقای ایرج و زندهیاد اکبر گلپایگانی چنین اتفاقاتی رخ نمیداده است. متاسفانه در طول زمان به مرور این امکان از تمام موزیسینها و خوانندهها گرفته شده است.
اینکه امروزه نوازندگان در استودیو با هم نمینوازند خودش آسیب است
این صدابردار در پاسخ به این سوال که عدم وجود روال گذشته، چقدر در کار موزیسینها اشکال ایجاد میکند نیز گفت: قطعا این روال روی کار نوازندگان نیز تاثیرات منفی خواهد داشت. کمترین آسیب این است که آنها در کنار همکاران دیگرشان نه تمرین میکنند و نه مینوازند؛ بیتوجه به این نکته مهم که اساس موسیقی تعامل و همکاریها و همراهیهای گروهی است. در چنین حالتی نوازندگان به اتفاق خواننده به همراه یک دیگر تمرین نخواهند کرد؛ یعنی اصلا محل تمرین به شکل استاندارد گذشته، اصلا وجود ندارد.
اردستانی در پایان توضیحات خود را اینگونه کامل کرد: در گذشته استودیوها بزرگ بودند و این گنجایش را داشتند که تعداد زیادی نوازنده را همراه با خواننده در خود جای دهند. به جز آن چند نوازندهای که دشیفرهای خوبی محسوب میشوند؛ بقیه به لحاظ مالی تامین نیستند.
لقب و برچسب زدن برازندهی هنرمندان نیست
بهنام خدارحمی (نوازنده و آهنگساز) نیز درباره همکاری با ایرج خواجهامیری گفت: در ابتدا مایلم به یکی از مهمترین مسائلی که ذهن مرا به خود مشغول ساخته اشاره کنم، استفاده از عناوین و القابی که در مورد بعضی هنرمندان متداول گشته است بی آنکه این موضوع سابقه ای در فرهنگ های مختلف و حتی سابقه ای در تاریخ موسیقی مملکت خودمان داشته باشد. القابی نظیر: رستم موسیقی! خسر و آواز! پهلوان آواز! سرو موسیقی و...
وی افزود: ناگفته پیداست که استفاده از این عناوین، اگر در یک مراسم و برای نکوداشت هنرمند بکار رود، شایسته و قابل احترام است؛ اما اگر بخواهد عمومیت پیدا کند و دائماً مورد استفاده قرار گیرد؛ می تواند از جهات مختلف برای هنر این سرزمین مشکل آفرین و خطرناک باشد.
او افزود: اولین و مهمترین این خطرات جایی است که این عنوان محدود کننده است. بعنوان مثال، اگر ما به استاد ایرج، لقب پهلوان آواز را میدهیم، ظرافت ها و لطافتهای صدای ایرج را نادیده گرفتهایم و در حق استاد ایرج جفا کردهایم. من شدیداً معتقدم نام ایرج کافی است تا نبوغ، استادی، قدرت و لطافت این خواننده بزرگ را به یاد مخاطب آورد. از یک نگاه دیگر ممکن است این عنوان شخصی را جذب خویش کند و آن شخص نتواند آنچه انتظار می کشیده را در شخص مورد نظر بیابد و همین موضوع باعث گسست و جدایی مخاطب از موسیقی ایرانی میشود.
او تاکید کرد: بنده کمترین، قویاً با این باورم که این برچسب زنی ها برازنده ی هنرمندان نیست. هنرمند خود معرف خود است و هر شخصی با ارائه احساسات خویش مهر و امضای حال و هوای درونی خود را بر روی اثرش دارد. چقدر زیباتر بود که طعم و مزه ی زیبای موسیقی را، با افزودن ناشیانه ی ادویه های نامربوط به هم نزنیم. بگذاریم موسیقی صدایش به زیبایی در جهان طنین بیندازد.
او در پایان بیان کرد: سالهاست که مفتخرم به همکاری با گنجینه ای ارزشمند به نام «ایرج»
هر اثر دستگاهیِ کلاسیک، «جدی» و آثار دستگاهیِ پاپ، «غیرجدی» و «شوخی» است؟!
محمدرضا ممتازواحد (نویسنده و مفسر جُستارهای موسیقی) نیز گفت: در حوزهی موسیقی و در این نوشتار، خاصه موسیقی دستگاهی ایران، آثار کلاسیک در مقایسه با آثار مردمپسند popular، در مواجهه و یا مقابلهای گاه مناقشهبرانگیز قرار گرفته است. آثار کلاسیک، در قیدوبندِ اصول و قواعدی است که بیشتر فُرم را دستمایه خود قرار داده و در انقباضی کمتر قابل به منبسط شدن، قرار میگیرد. اما آثار پاپیولار، کمتر در بندِ این قیود بوده و محتوا محورانهتر در انبساطی کمتر رو به منقبضشدن، جولان میدهد.
او گفت: بایستی اذعان داشت، هرگونه رویکردِ اندیشهای که بخواهد آثار کلاسیک را پیچیدهتر از آثار مردمپسند و آثار مردمپسند را دمدستی و نازلتر از آثار کلاسیک تأویل و تفسیر نماید، تفکری اشتباه و صددرصد متعصبانه و غیرحرفهای است. یا همین اصطلاحِ بابشده چند سالِ اخیر، تحت عنوانِ «موسیقی جدی» با چه منطقِ بیانی و تفسیری میتوان آثار کلاسیکالِ دستگاهی را موسیقی جدی و آثار پاپیولارِ دستگاهی را غیرِ آن تلقی کرد؟! واقعاً، هر اثر دستگاهیِ کلاسیک، «جدی» و آثار دستگاهیِ پاپ، «غیرجدی» و «شوخی» است؟! اینجاست که تحقیقات و مطالعاتِ مبانی اندیشهای هنرهای عامهپسند، ما را به نگرشی از منظرِ «هنر مفهومی» سوق میدهد که منطق بنیادینِ آن، پاسداشتِ هویت، سنت و اصالتِ ایرانی البته منطبق با مختصاتِ زبانی و بیانیِ بسترِ زمانی در هر دورهی تاریخی است.
ممتاز واحد ادامه داد: نگرش و رویکرد واقعبینانه این است که در هر دو حوزه موسیقی کلاسیکِ دستگاهی و موسیقی مردمپسندِ دستگاهی، حالاتِ واقعی، تصنعی، ساده، پیچیده، پُرمحتوا، بیمحتوا، ایستا، پویا و غیره؛ میتواند مصداق داشته باشد. اما، برگِ برنده در هر دو فرهنگِ موسیقایی، رهیافتی واقعی و به دور از تصنع، ساده وعاری از پیچیدگی، محتوامَند با سیالیت و پویاییِ دائماً نوشونده است. ساختارشکنانه بودن و نبودن در هر دو ساحت نیز، نمیتواند دلیلی بر ماندگاری و یا ارجحیت آن یکی بر دیگری محسوب شود. در این میان چگونگیِ سازندگی، پذیرندگی و برانگیزانندگی نیز حائزاهمیت است که در سایه مفهوم « concept » و در ساحتِ هنرهای مفهومی که چند سطر پیش بهآن اشاره شد، آثاری مفهومساز، تفهیم پذیر و فهمبرانگیز تحویل به جامعه شود؛ جامعهای که خاستگاه، آرمانگاه و قصدگاهِ آثار تمامی فرهنگهای موسیقی از عامه تا کلاسیک است. آنگاه، در مییابم که چرا و چگونه، اثری هم چون «بهار دلکش» که در ساختاری قاعدهمند و مقیّد ساخته شده، پس از بیش از یک قَرن از آفرینشِ آن، به عنوان اثری مردمپسند در حوزه موسیقی دستگاهی هنوز هم با اقبالِ عامه مواجه است.
نوعِ ساز یا سازبندی، دلیلی بر کلاسیک و یا عامهپسند بودنِ یک اثر نیست
ممتاز واحد تاکید کرد: البته که در این میان، بسترِ زمان هم عاملی تعیینکننده و تأثیرگذار است. پس، نوعِ ساز و یا سازبندی، به تنهایی دلیلی بر کلاسیک و یا عامهپسند بودنِ یک اثر نیست و از حضورِ ویلون و پیانو تا پرکاشن و سینتیسایزر در یک اثر موسیقی، نقش آن اثر در بطن اجتماع است که منتج به پذیرش نهایی آن اثر در جامعه شده و تأثیرگذاریاش را در خاطرهی جمعی و اذهان عمومی، در بر خواهد داشت.
وی درباره نحوه آهنگسازی بهنام خدارحمی نیز بیان کرد: ایشان آهنگساز و نوازنده در حوزه آثار «کلاسیک پاپیولار» در بستر موسیقی دستگاهی ایران، در طول این سالها طبعآزماییهایی را در آثارش به منصه ظهور رسانده است. از آثار بیکلامی چون «شریفانه»؛ به یاد روانشاد فرهنگ شریف و «اشک مجنون»؛ در یادبود زندهیاد اسدالله ملک تا اثر باکلامی مانند «دنیا دو روزه»؛ با صدای ۹۳ سالگی ایرج، که در تمامی این آثار، گوشِ جامعه مدنظر گرفته شده است. او در موسیقیاش که اگر به موسیقیِ بهنام خدارحمی نیز تعبیر شود پُربیراه نیست، در بستر موسیقی دستگاهی ایران و با بهرهگیری از اِلِمانها و اِفکتهای دیگر انواع موسیقی چون پاپ، تلفیقی و حتی فولکلور، موسیقیِ روز را مورد توجه قرار داده و گوش اجتماعِ امروز را منظورنظر داشته است. در همین اثر اخیرِ «دنیا دو روزه»، قطعهی کُرالِ ابتدای اثر، شنونده را به یاد تِمی فولکلور میاندازد که بهدلیل قرابتِ خدارحمی با فرهنگِ موسیقیِ لُری- بختیاری، بیمنظور نیست.
این نویسنده و مفسر جُستارهای موسیقی در پایان گفت: به هر حال، بررسی تخصصی هر یک از آثار یاد شده به عهده متخصصانِ عرصه آهنگسازی است و این نوشتار سعی داشت از ساحتِ اندیشهای و پژوهشی، نگاهی کوتاه بر منطق بنیادین آثار این آهنگساز داشته باشد. برای بهنام خدارحمی که پُرتلاش و کوشا در حال خدمت به فرهنگ صوتی ایران است، آرزوی سلامتی و بهروزی دارم.