نگاهی به زندگی هنری آریا عظیمینژاد که آثارش با موسیقی نواحی عجین شده است

شهرآرانیوز/ آریا عظیمینژاد با حسی عمیق، به این گنجینه فراموششده مینگرد. پروژههای او برای گردآوری، حفظ و معرفی موسیقی اقوام، نشان میدهد که برایش موسیقی، نه یک کالای تجاریشده، بلکه یک میراث است.
مریم شیعه | شهرآرانیوز؛ سال۱۳۵۲ است و طوفانهای سیاسی و اجتماعی دهه۵۰، ایران را میلرزاند. در گوشهای از این جهان پرهیاهو، کودکی چشم میگشاید که قرار است از دل همین خاک، نوایی برخیزاند که هم آشناست و هم غریب، هم از گذشته میآید و هم راهی است به آینده. «آریا عظیمینژاد» در صبح بهاری ششم اردیبهشت متولد میشود.
پدرش، جمشید راوی قصههای مردم است. نویسندگی میکند و هرازگاهی برنامه میسازد. برنامههای تلویزیونی که محبوبترین آنها «خانه عروسکها» است. هنر نسلبهنسل در خانواده آنها میچرخد و نوبت به آریا میرسد. در ششسالگی به همراه خواهرش، پوپک روبهروی دوربین پدر نقشآفرینی میکند.
پدربزرگ هم ساز میزند. او سهتار را با جانودل مینوازد و آریا از همان کودکی حرکت سریع انگشتان پدربزرگ، درمیان سیمهای ظریف ساز را دنبال میکند. یکی از همان روزهایی که پدربزرگ برای خودش مینوازد و چیزی زیر لب زمزمه میکند، آریا کنارش مینشیند و از او میخواهد که سهتارنوازی را به او هم بیاموزد.
بعد پدربزرگ استاد میشود و آریا شاگرد و نتیجهاش یکی از با استعدادترین آهنگسازان معاصر ایرانی میشود. وقتی الفبای موسیقی را کنار پدربزرگ فرامیگیرد، از چهاردیواری خانه بیرون میزند و زیر نظر استادانی مثل جلال ذوالفنون، محمود تاجبخش و علیاصغر زندوکیلی آموزش میبیند. او هنوز هم سهتار مینوازد. سهتار بخشی از زندگی آریا عظیمینژاد، از کودکی تا به همین امروز است.
«پایتخت» موسیقی نواحی
موسیقی فولکلور، صدای لالایی مادر است. صدای پیرمردی خمیده است که یک عصر تابستان، زیر سایه درختان مینشیند و آرام میخواند. موسیقی فولکلور یادآور پیوند میان انسان و طبیعت است. جلوهای از حافظه جمعی مردم ایران که شرق و غرب، شمال و جنوب را درمینوردد. صدایی که فارغ از مرزهای جغرافیایی و فرهنگی تا عمق وجودمان رخنه میکند.
انگار که روحی به وسعت ایران در این نغمهها جاخوش کرده باشد. روحی که از صدای نینوازی چوپانهای کردستان تا دوتار نوازی اهل خراسان و نیانبانی که در کنار خلیج همیشه فارس نواخته میشود، در آن در جریان است. بخشی از هویت و اصالت همیشگیمان است. شاید در برهههایی از زمان کمرنگ میشود، اما محو نمیشود. آدمهایی که دل در گرو موسیقی فولکلور ایرانی دارند، بهدنبال تحسین نیستند. آنها میخواهند لمس شوند.
آریا یک آهنگساز ساده نیست. عاشق موسیقی نواحی ایران است. نغمههایی که در دل کوهها و صحراها و روستاهای دورافتاده، هنوز زندهاند. او بهوضوح این عشق و علاقه را در سریال محبوب پایتخت به تماشا گذاشت و ما سکانسهای ماندگاری به واسطه موسیقی نواحی و بهویژه موسیقی خراسان را در این سریال که مخاطب میلیونی دارد شاهد بودیم.
آریا عظیمینژاد با حسی عمیق، به این گنجینه فراموششده مینگرد. پروژههای او برای گردآوری، حفظ و معرفی موسیقی اقوام، نشان میدهد که برایش موسیقی، نه یک کالای تجاریشده، بلکه یک میراث است. چیزی که باید حفظ شود، پاس داشته شود، فهم شود و با جهان در میان گذاشته شود. «بوم و بر» نام گروه موسیقی اوست که در فضایی امروزی، موسیقیهای مقامی در حال فراموشی را بازخوانی میکنند.
خالق زبان مشترک
آریا عظیمینژاد با نتها کلمهسازی میکند. بعد کلمات را کنارهم قطار میکند و خالق جملههایی میشود که گاه فریادند و گاه زمزمهای ظریف، زیر لب. نتها را چندباره توی ذهنش به صدا درمیآورد. به آنها موجودیت میبخشد و شروع به نواختن میکند. بعد آنها را یکبهیک روی کاغذ میآورد و ملودی تازهای متولد میشود. ملودیهایش برای فیلمهایی، چون میم مثل مادر، طلا و مس، بیپولی و سریالهایی مانند نفس و پایتخت، چیزی فراتر از موسیقی متناند. آنها تشخص دارند، روایتگرند، گاه در نبود تصویر هم، مخاطب را به تجسم وامیدارند. ملودیهایی مینویسد که سادگیشان پر از عمق است و پیچیدگیشان آزاردهنده نیست.
آمدمای شاه پناهم بده
برای ساخت قطعه مشهور «آمدمای شاه پناهم بده» تنها چهارروز به عظیمینژاد زمان میدهند. محمدعلی کریمخانی بارها میخواند و وقتی نتیجه رضایتبخش نمیشود، به گریه میافتد. بعد از آریا خواهش میکند یکبار دیگر ضبط کند. متن موسیقی را اشتباه میخواند. نخستین «آمدم» و اولین کلمه در متن موسیقی نبود. آریا ضبط را قطع نمیکند و ادامه میدهد. پیش از انتشار قطعه از او میخواهند این مشکل را برطرف کند، اما آریا اصرار میکند تا همان نسخه، بهعنوان نسخه نهایی منتشر شود. منتشر میشود و به یکی از زیباترین آثار امام رضایی بدل میشود.
عصر جدیدی از شهرت
اگرچه آثارش به گوشهایمان آشنا بود و هست، چهرهاش را نخستینبار در قامت داور «عصر جدید» شناختیم. داوری که صرفا داوری نکرد و زیباییها را کشف و تشویق کرد. نگاهش به موسیقی عاشقانه است. هنوز هم برای شنیدن نواهای تازه مشتاق است و دست از شهود نمیکشد. او نماد نسلی از هنرمندان است که به ریشه بازمیگردند، اما در گذشته نمیمانند. از فرهنگهای بومی برمیخیزند، اما صدایشان را به گوش جهان میرسانند. کارهایش یادآور این حقیقتاند که موسیقی، زبان مشترک احساسهاست. نیاز به ترجمه ندارد. زمان نمیشناسد.
چیزی حدود ۸۶ موسیقی فیلم سینمایی و سریال را آهنگسازی کرده است که بسیاری از آنها ماندگار شدهاند. او هنوز هم در جشنوارههای داخلی و بینالمللی سهتار نوازی میکند و این ساز ایرانی را در موسیقی متن دو فیلم سینمایی، تولید دو کشور اسپانیا و انگلیس نیز نواخته است.
تاکنون سه آلبوم رسمی منتشر کرده است که هر سه چیزی شبیه بهنام سومین آلبوماند. نام این آلبوم «جادوی ایران زمین» است و شاید بتوان این عنوان را نزدیکترین توصیف به کار آریا عظیمینژاد در تمام این سالها دانست.