آخرين خبر/
متن ترانه:
مث آبي که ميريزه واسه جمع کردنش ديره
دلي که بشکنه هيچوقت ديگه آروم نميگيره
تا وقتي که خدايي هست رفيق راه من باشه
تو هر جايي زمين خوردي شايد از آه من باشه
به غير از عشق و آرامش چه احساسي بهت دادم که حقم جاي خاليته
بازم دستام ميلرزن بازم به گريه افتادم مگه ديوونه حاليته
ببين همپاي اين رگبار دارم تو کوچه ميبارم
تموم لحظههامونو بايد زنده نگه دارم
فقط خوابه تو ميتونه تو شبهايي که بارونه
يه مرد سخت و مغرورو به خاکستر بنشونه
مگه ديوونه حاليته
مث آبي که ميريزه واسه جمع کردنش ديره
دلي که بشکنه هيچوقت ديگه آروم نميگيره
تا وقتي که خدايي هست رفيق راه من باشه
تو هر جايي زمين خوردي شايد از آه من باشه
به غير از عشق و آرامش چه احساسي بهت دادم که حقم جاي خاليته
بازم دستام ميلرزن بازم به گريه افتادم مگه ديوونه حاليته
ببين همپاي اين رگبار دارم تو کوچه ميبارم
تموم لحظههامونو بايد زنده نگه دارم
فقط خوابه تو ميتونه تو شبهايي که بارونه
يه مرد سخت و مغرورو به خاکستر بنشونه
مگه ديوونه حاليته
بازار