مرور قصههایی از «بچههای مدرسه والت» با طعم شیرین یک موسیقی

مهر/ عليرضا سعيدي: کارکرد تيتراژ چيزي شبيه به جلد کتاب است که طراحش تلاش ميکند با انتخاب عناصر، فرمها و چينشها با کمک گرافيک و موسيقي مخاطبان يک اثر را در جريان موضوع قرار دهد. شرايطي که گاهي بسيار نکتهسنج، انديشمندانه و حساب شده پيش روي مخاطبان قرار ميدهد و گاهي هم به قدري سردستانه و از روي اداي يک تکليف اجباري ساخته ميشود که بيننده را از اساس با يک اثر تصويري دور ميکند.
در بيستمين گام از اين روايت به سراغ موسيقي تيتراژ مجموعه انيميشن «مدرسه عشق: قصه دل» رفتيم که در اواخر دهه شصت و اوايل دهه هفتاد با عنوان «بچههاي مدرسه والت» از شبکه دوم سيما پيش روي مخاطباني قرار ميگرفت که بي قرار و مشتاق رو به روي گيرندههاي تلويزيوني مينشستند و متحيرانه به تماشاي آن مشغول ميشدند.
يک فرصت استثنايي در قالب يک کارتون جذاب که براي بينندگان آن دوران با تمام مميزيها و اصلاحات و ايرانيزه شدنش به مثابه نشستن در کلاس درسي بود که حتي در مقاطعي لذت بخش تر از حضور در کلاس درس مدرسههاي آن دوران خودمان بود که اغلب معلماني کم حوصله داشت، بنابراين شنيدن قصههاي آقاي پربوني مهربان با آن ظاهر خشن و جدي اش به عنوان معلم جديد يک کلاس با دانش آموزان جذاب ترش در مدرسه والت آن قدري تماشايي بود که بتواند تبديل به يک خاطره نوستالژيک در ذهن کودکان و نوجوانان آن دوران شود. شرايطي که هريک از ما حتماً با يکي از دانش اموزانش از فرانچي شيطان و شرور گرفته تا انريکوي با شخصيت و اتو کشيدهاش همزات پنداري عجيب و غريبي داشتيم و با قصههاي آنها زندگي کرديم.
انيميشن «بچههاي مدرسه والت» با نام اصلي «مدرسه عشق: قصه دل» يک مجموعه تلويزيوني ژاپني است که بر پايه رمان «قلب» به نويسندگي ادموندو ده آميچيس يکي از نويسندگان معروف ايتاليايي ساخته شده؛ اين مجموعه ۲۶ قسمتي در سال ۱۹۸۱ توسط استوديو «نييون انيميشن» به کارگرداني ايجي اوکابه پيش روي مخاطبان قرار گرفته است.
البته قبل از اينکه بخواهيم وارد برخي از جزئيات موسيقايي اين انيميشن پرطرفدار شويم، بي انصافي محض است که از دوبله اين مجموعه يادي نکنيم که قطعاً با صداي مخملين صداپيشگان ايراني اش طعم و رنگ جذابتري به انيميشن داد. کما اينکه شما تصور کنيد اگر ميخواستيد اين کارتون را با دوبله ژاپني تماشا ميکرديد، قطعاً ماجرا آن گونه که بايد برايتان خاطره ساز نميشد. درست همان جايي که مرحوم بهرام زند با آن صداي با صلابتش ميگويد: «بچه هاي مدرسه والت» و باز شدن يک پنجره براي ورود به دنيايي خيال انگيز کار را برايتان آنچنان جذاب ميکند که واقعاً فراموش شدني نيست.
مينو غزنوي صدا پيشه شخصيت انريکو، بهرام زند صدا پيشه پدر انريکو، ايران بزرگمهري راد صدا پيشه مادر انريکو، مريم شيرزاد صدا پيشه ديروسي، اشکان دباغ صدا پيشه گالوني، آزيتا يار احمدي صدا پيشه جوليو روبتي، نوشابه اميري صدا پيشه نينو، مهوش افشاري صدا پيشه فرانچي، پرويز نارنجيها صدا پيشه آقاي پربوني، آزيتا لاچيني صدا پيشه خانم دلگاروچي از جماه هنرمنداني بودند که در اين انيميشن به عنوان دوبلور حضور داشتند.
داستان اين انيميشن دربارۀ بچههاي مدرسهاي در شهر تورين ايتاليا است. جايي که معلم مدرسه عوض ميشود و آقاي پربوني با آن عينک يکچشمي و خطهاي پيشانياش که خيلي خشک و عصا قورت داده به نظر ميرسد، بهجاي خانم دلگارچي به کلاس ميآيد. اما بر خلاف چهره خشن آقاي معلم که جلوه واقعي آن با معلمان مهربان ايراني خودمان در آن سالها همذات پنداري جالب توجهي داشت، از موقعي که آقاي پربوني قصههاي اندوهگين و عبرتآموزش را سر کلاس براي بچهها تعريف ميکند، همه از اينرو به آن رو ميشوند، جز فرانچي. اما آقاي پربوني ولکن معامله نيست. اين معلم مهربان که با گفتن هر داستان، باعث ميشود هر کدام از بچهها به طريقي با قهرمان داستانش همزاد پنداري کرده و به پهناي صورت اشک بريزند، آنقدر ميان داستانهايش جستجو ميکند تا بالاخره يک قهرمان يا ضدقهرمان مشابه شخصيت فرانچي پيدا کرده و او را به راه راست هدايت ميکند.
روايتگر داستانهاي هرقسمت هم که پس از ايرانيزه شدن، براي مخاطبان نوجوان آن سالها تماشايي ميشد، پسري مؤدب و موقر به نام انريکو بود که به نوعي همراه با يکي دو نفر از رفقايش بچه مثبتهاي کلاسي بودند که هر نوع آدم از هر جايگاهي را ميتوانستيم در آن پيدا کنيم. او که به عنوان يکي از بچههاي متشخص مدرسه وقايع را در دفتر خاطراتش ثبت ميکند و در واقع، نتيجهگيري اخلاقي پايان هر داستان، از زبان او به بيننده ارائه ميشود.
اما همان طور که اشاره شد، يکي از جذاب ترين و خاطره انگيزترين لحظات اين انيميشن مربوط به موسيقي تيتراژ مجموعه است، که ملودي اش به شدت تبديل به يکي دوست داشتني ترين موسيقيهاي تيتراژ آن دوران شد. يک موسيقي نوستالژيک با تصاوير کارتوني از شهر تورين ايتاليا که با پرواز کبوتران در سطح شهر و کات شدن تصوير و رفتن به دشت و دمن هاي اطراف شهر، فضايي را براي ما ميساخت که در هنگام پخش آرزو ميکرديم روزي روزگاري رفتن به چنين جاي زيبايي نصيبمان شود، آرزوها و روياهايي که موسيقي اش بدجوري در اين خيال پردازي نقش پر رنگي را ايفا ميکرد و آنچنان به سر ذوقمان ميآورد که توصيفش هم همچنان برايمان شيرين است. حتي اگر ميدانستيم شايد يکي از قصههاي آقاي پربوني در کلاس درس، آن هم بعد از تماشاي اين موسيقي سحر انگيز قرار است خيلي غم انگيز باشد.
آن طور که منابع اينترنتي ميگويند، هنرمنداني چون کاتسوهيسا توري و ياسوشي آکوتاگاوا به عنوان آهنگساز در کارتون «بچههاي مدرسه والت» حضور داشتند. ملودي که تيتراژ ابتدايي آن اگر چه در نسخه اصلي چيز ديگري بود، اما ارائه آن در تلويزيون ايران به شدت مورد توجه مخاطبان آن سالهاي تلويزيوني قرار گرفت و تا به امروز نيز در خاطره شنيداري آنها باقي مانده است. اين موسيقي در واقع بخشي از موسيقي متن يکي از قسمتهاي مجموعه است که يک نوازنده خياباني در خيابان مشغول نواختن آکاردئون است. يک موسيقي والس گونه که گويي برگرفته از ملوديهاي محلي کشور ايتالياست و سازندگان ژاپني تلاش داشتهاند با بهره مندي از موسيقي فولک يک کار تماماً ايتاليايي را پيش روي مخاطبان بگذارند.
اين توضيح هم لازم است که تيتراژ ابتدايي نسخه اصلي يک ملودي با کلام کاملاً متفاوت و مستقل طراحي شده از سوي سازندگان اثر است که به صورت ويژه در قالب يک تيتراژ مستقل با خواننده براي بينندگان در نظر گرفته شده بود. اما آنچه براي مخاطبان ايراني آماده شده هماني است که در تلويزيون خودمان شنيديم و اين گونه تبديل به خاطرهاي نوستالژيک شد.
به هر حال موسيقي تيتراژ انيميشن «بچههاي مدرسه والت» از مهمترين موسيقيهاي دوران نوجوان دهه شصتي هاي بوده که دلشان با اين کارتونها و عبرتهاي پندآموزش خوش بود. موسيقيهايي که صرفاً يک موسيقي نيست. بلکه انباري از خاطرات و نوستالژيهايي است که با وجود تمام مميزيها و کات کردنهاي موسيقايي و تصاويرش در دل و جان و وجودمان رسوخ کرده و همچنان هم قصد بيرون آمدن ندارد.