

مهر/ در بيست و هشتمين گام از اين روايت رسانهاي به سراغ موسيقي تيتراژ انيمه ۹۰ قسمتي «هاچ زنبور عسل» رفتهايم که به سال ۱۹۷۰ در يکي از استوديوهاي معروف آن دوران کشور ژاپن توليد و تبديل به يکي از کارتونهاي دوست داشتني اما متفاوت دوراني شد که مملو از خاطرات تلخ و شيرين است. يک کارتون با فضايي عجيب و غريب و وهم انگيز که به اعتقاد نگارنده نه تنها از فانتزيها و شيريني هاي يک کارتون براي مخاطب کودک و نوجوان آن روزگار به هيچ وجه برخوردار نبود، بلکه حتي دربرگيرنده فضاي تلخ و غصهداري بود که نميدانم چه رمز و رازي در آن وجود داشت، که اين چنين ما را پاي گيرنده هاي سياه و سفيد شبکه دو تلويزيون ميخکوب ميکرد.
البته شايد اين رمز در موسيقي تيتراژ آن نهفته است، موسيقي که با موسيقي تيتراژ اصلي سازندگان کارتون فرق داشت، يک موسيقي جذاب و شنيدني الهام گرفته از قطعه تاريخي «پرواز زنبور عسل» ساخته ريمسکي کورساکف که به قدري از حال و هواي عجيبي برخوردار بود که اصلاً نميتوان شرايط حسي نشات گرفته از آن را فراموش کرد.
به هر حال قبل از اينکه بخواهيم خيلي کوتاه و مختصر از موسيقي تيتراژ يک انيمه يادي کنيم، بهتر است باز نمايي دوبارهاي از کارتوني داشته باشيم که در کنار برخي ديگر از کارتونها تبديل به هويتي شده که بخش زيادي از شادمانيها و سرگرميهايمان به تماشاي آنها ختم ميشد. کارتونهايي که اغلب هم قصه و داستانش و هم موسيقياش براي نمايش در ايران بنا به ملاحظات آن دوران تلويزيون دچار تغيير و تحولات اساسي ميشد و بعضاً ما بيننده تصاوير و موسيقي بوديم که با نسخه اصلياش زمين تا آسمان فرق ميکرد. شرايطي که حداقل ماجراي موسيقياش تقريباً براي کارتون «هاچ زنبور عسل» متفاوتتر بود و به نظر ميآيد آنچه از موسيقي تيتراژ اين مجموعه در برابر گوش مخاطبان ارائه شد، هماني بود که بايد باشد.
انيمه «هاچ زنبور عسل» سال ۱۹۷۰ با نام اصلي «ماجراهاي هاچ زنبور عسل» يک مجموعه ۹۰ قسمتي از استوديو «تاتسونوکو» کشور ژاپن است. روايت داستاني کارتون هم داستان زنبوري به نام هاچ بود که در کودکي مورد تهاجم زنبورهاي عسل قرار گرفته و از مادرش که ملکه زنبورها بود جدا ميشود. هاچ به سفري دور و دراز دست ميزند تا مادر گمشدهاش را پيدا کند. در حالي که طبيعت و اتفاقات هميشه با او مهربان نيست و خطرات زيادي تهديدش ميکنند.
شرايطي به شدت غمانگيز و روشنفکرانه که هر وقت با آن مواجه ميشديم، غم و غصه سراسر کودکيمان را فرا ميگرفت و چون در آن ساعات تقريباً راه ديگري براي سرگرم کردن خودمان نداشتيم در حد شکنجه آوري مينشستيم و با اشک چشمان هاچ اشک ميريختيم و آخرش هم يادمان نميآيد که او به مقصودش رسيد يا نه؟ قصهاي که موسيقي و دوبلاژ بي نظيرش، سحرانگيزانه ما را مبهوت و مقهور خود ميکرد.
بعد از ساخت فصل اول کارتون «هاچ زنبورعسل» به کارگردانياي پي کوري، يک انيمه ديگر در دنباله اين کارتون با نام «ماجراهاي جديد هاچ زنبور عسل» در سال ۱۹۷۴ نيز توليد و پخش شد. جالب است بدانيد که طي همان سالها نسخه اصلي سريال به خاطر فيلمنامه ظالمانه و خشن و اشکانگيزش مشهور شد.
کما اينکه در خيلي از اپيزودها هاچ با ديگر حشرات دوست ميشد اما در بخش پاياني اين دوستي اين دوستان در بدترين شکل ممکن ميمردند که گويا در نسخه بازسازي شده سريال داستان اين مرگها کمي ملايمتر شده بودند. دقيقاً در همين لحظات از تماشاي کارتون بود که هر چه غم و غصه از اتفاقات ريز و درشت دهه شصت داشتيم، در همان عوالم کودکي و نوجواني در يک لحظه روي سرمان خراب ميشد و اگر کمي احساساتيتر بوديم، اشک از چشمانمان سرازير ميشد، همان اشکهايي که در غلوآميزترين شکل ممکن روي چشمهاي درشت هاچ عزيز سرازير ميشد و دلمان را به درد ميآورد.
براي کارتون خاطرهانگيز «هاچ زنبور عسل» که سال ۲۰۱۰ نيز انيميشني به همين نام در ژاپن ساخته شد، روايتهاي جالبي در رسانههاي منتشر شده است. مثلاً اينکه فرانسه و کانادا اولين کشورهايي بودند که در اواخر دهه هفتاد انيميشن «هاچ زنبور عسل» را پخش کرده و اسمش را به «شاهزاده کوچک يتيم» تغيير داده بودند. در کشور ايتاليا هم وقتي سريال روي آنتن رفت، نام «هاچ» به «مايا» تغيير کرد. ايتالياييها حتي جنسيتش را هم تغيير دادند و هاچ تبديل به دختر شد. درنتيجه اين کار در ترجمه و دوبله ايتاليايي لحظات عجيب و غريبي به وجود آمد. البته بماند که دوبله ايراني اين سريال با حضور ناهيد اميريان و ديگر هنرمندان چقدر هنرمندانه و استادانه روي اثر سوار شده و خودنمايي ميکرد.
اما همه اينها را گفتيم که برويم سراغ يکي از مهمترين و شاخصترين مولفههاي اين کارتون که به تنهايي دربرگيرنده شاخصهها و ويژگيهايي است که همچنان به عنوان يکي از قطعههاي درخشان و پرطرفدار موسيقي کلاسيک دنيا توسط ارکسترها و مجموعههاي مختلف در انواع و اقسام آن اجرا و همچنان مورد استقبال شنوندگان قرار ميگيرد. بله ملودي به نام «پرواز زنبور عسل - Flight Of The Bumblebee » اثر معروف ريمسکي کورساکف که براي ما بينندگان ايراني شايد مهمترين مولفهاي است که توانسته اين چنين يک سريال را برايمان تاريخ ساز کند.
ملودي بسيار دشوار از يک غول بزرگ آهنگسازي اهل روسيه و دوره رمانتيک که به گفته بسياري از کارشناسان و منتقدان حوزه موسيقي مجموعه آثارش در رديف بهترين آثار تاريخ قرار گرفتهاند. کورساکف در قطعه «پرواز زنبور عسل» با خلاقيت و نبوغي مثالزدني توانسته با سازهاي آکوستيکي صدايي شبيه به پرواز زنبور عسل را خلق کند که مخاطب ممکن نيست از شنيدن اين ملودي لذت نبرد.
قطعهاي که آقاي کورساکف آن را به عنوان ميان پردهاي براي اپراي «افسانه تزار سالتان» در سالهاي ۱۸۹۹ تا ۱۹۰۰ نوشت و شايد خود فکر نميکرد اين اثر تا آخر دنيا تبديل به يکي از جاودانههاي موسيقي دنيايي شود که هزاران هنرمند و نوازنده از آن به عناوين مختلف براي جلوه گري خود استفاده ميکنند و آن طور که متخصصان حوزه موسيقي روي آن اذعان دارند اينکه: «پرواز زنبور عسل در سرعت بالا قطعه بسيار سختي است و نوازنده را به چالش ميکشد. اين قطعه در اصل براي ويولن نوشته شدهاست.»
به هر حال براي اين ملودي ناب حيرتآور که دنيا را به تحسين واداشته ساعت ها ميتوان گفت و نوشت، اما آنچه اين موسيقي جهاني را براي اغلب آنهايي که در ايران عزيز نوازنده و هنرمند موسيقي نيستند و شايد تخصص آن چناني هم در حوزه موسيقي ندارند، قطعه «پرواز زنبور عسل» در کنار تمام قدرت نمايي و رخ نمايي موسيقايي که ميتواند براي شنوندگان متخصص موسيقي داشته باشد، دربرگيرنده خاطرات جذاب از انيميشني است که براي ما ايرانيها به تلخترين شکل ممکن نمايش داده شد.، اما حس و حالش آنچنان بود که از آن به عنوان يک خاطره ماندگار ياد کنيم.