شکوری راد: کاسبان تحریم از طریق انزوای ایران میتوانند جریان واردات کالا در کشور را دست بگیرند
اعتماد/ یک فعال اصلاح طلب گفت: اسراییل و نتانیاهو قطعا دوست ندارند که ایران و ترامپ مذاکره مستقیم داشته باشند. وقتی گزارهای خواسته نتانیاهو نباشد قطعا برای ایران سودمند است.
علی شکوریراد، فعال سیاسی اصلاحطلب در خصوص افقگشایی تازه برای شکلدهی به مذاکره با آمریکا مصاحبه ای با روزنامه اعتماد انجام داده است.
در ادامه گزیدهای از سخنان او میآید:
*معتقدم برای بهبود وضعیت نابسامان اقتصاد کشور در قدم اول باید در مسیر اصلاح سیاستهای خارجی، تنشزدایی و گسترش روابط با جهان حرکت کرد. در واقع ایران به پارادایم شیفت یا افقگشاییهای تازه در سیاست خارجی نیاز دارد. رخدادهایی مانند دیدار ایلان ماسک با سفیر ایران در سازمان ملل، سفر نخست وزیر ژاپن به ایران، سفر دیروز وزیر امور خارجه عمان به تهران و... در واقع سیگنالهایی است که از سوی امریکا به سمت ایران ارسال میشود. نباید مانند گذشته با این پیامها برخورد کرد.
خاطره تلخ سفر نخست وزیر سابق ژاپن به ایران و بیحاصل گذاشتن آن، باعث بروز مشکلات جدی برای ایران شد. فکر میکنم نباید اینگونه پیامها را بیپاسخ گذاشت یا پاسخهای حساب نشده و سلبی به این سیگنالها داد. باید راه مذاکره و گفتوگو را باز گذاشت و پروا از گفتوگوی مستقیم هم نداشت. رفتارها و سیاستهایی در گذشته اعمال شده که نتایج آن را امروز مردم با پوست و استخوانشان حس میکنند. تکرار و ادامه این سیاستها نمیتواند به نفع ایران باشد. از جمله این موارد، پرهیز از مذاکره مستقیم با امریکاست. به خصوص امریکایی که ترامپ در راس هرم اجرایی آن قرار است، بنشیند.
*ترامپ یک سیاستمدار عملگراست و سیاستِ «یاجنگ یا صلح» را دنبال میکند. وقتی ما جنگطلب نیستیم نباید در مسیری گام بگذاریم که نتیجه آن تنش، درگیری و جنگ است. ایران باید مسیر صلح را دنبال کند. مسیر صلح هم از گفتوگو، دوستی و ارتباط میگذرد. البته معنای این حرف این نیست که باید به امریکا اعتماد کرد، اما میتوان مسیر اعتمادسازی دوطرفه را پیگیری کرد تا بتوان دستاوردهایی از مذاکره و گفتوگوی مستقیم با امریکا کسب کرد.
*کشورهای مختلف با یکدیگر ارتباط گرفته و سعی میکنند از این روابط به نفع خود بهرهبرداری کنند. دلیلی ندارد ایران در حوزه سیاست خارجی، برای خود دشمن قطعی در نظر بگیرد. حتی ارتباط با کشورهایی که در ظاهر روابط خوبی با ایران ندارند، میتواند فرصتهایی در روابط بینالملل به نفع ایران فراهم کنند.
*ایران برای برونرفت از بحرانهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و...چارهای ندارد جز اینکه در حوزه سیاست خارجی، افقگشایی کند. به خصوص با آمدن ترامپ، ایران باید بتواند تهدید ترامپ را به یک فرصت بدل کند. ترامپ در عین اینکه یک تهدید جدی است، فرصتهایی را نیز پیش روی ایران میگذارد. ایران باید از این فرصتها نهایت استفاده را بکند.
*افراطیهای ایرانی، هویت خود را در تنشزایی و دشمنی با دیگران چه در داخل و چه در خارج میبینند. افراد و گروههایی که هویت خود را در دشمنی با دیگران میبینند، نمیتوانند کنشگران سیاسی خوبی در راستای تحقق منافع ملی باشند. کنشگران سیاسی در جهان امروز افق ترسیم شده خود را در توسعه روابط و افزایش دوستیها میبینند. با دشمنی منافع ملی تامین نمیشود.
*لزومی ندارد که ایران با سایر کشورها دوستی صددرصدی یا دشمنی مطلق و صد در صدی داشته باشد. ما باید نسبت معقولی در ایجاد رابطه یا کاهش رابطه برقرار کنیم. اینکه یکپارچه با برخی دوستی و با برخی دشمنی کنیم، اشتباه است. روابط بینالملل یک روابط نسبی است و ما میتوانیم نسبت نزدیکی و دوری خود با کشورها را بر اساس منافع ملیمان تعریف کنیم.
*نمیشود تندروها را در صحنه سیاسی کشور نادیده گرفت؛ آنها جزیی از واقعیتهای موجود ایران هستند. این تندروها را باید مدیریت کرد. اما نباید تسلیم آنها شد. ضمن اینکه روش تندروها اعمال فشار است، چراکه آنها ذاتا گروههای فشارند. تلاش میکنند با فشار آوردن نظرات خود را به سیاستمداران تحمیل کنند.ما باید راه رفع این فشارها را پیدا کرده، آنها را خنثی کنیم تا در داخل هم اجماعی حداکثری برای توسعه روابط بینالملل به دست بیاوریم.
*ممکن است چهره ظاهری روسای جمهور امریکا غلطانداز باشد. کما اینکه بایدن که فرد دموکراتی بود و به نظر میرسید که با حقوق بشر میانه خوبی داشته باشد، چشمش را بر جنایتهای اسراییل در غزه و لبنان بست. اسراییل را تجهیز کرد و به این رژیم بمب داد تا بر سر مردم بیدفاع غزه و لبنان بریزد. معتقدم یکی از جنایتکارترین روسای جمهور امریکا در تاریخ این کشور، بایدن است. ترامپ برای بسیاری از کشورهای جهان از جمله ایران، در ظاهر چهره هولناکی دارد، اما چون انسان عملگرایی است میتوان با او پروژهای را در راستای نفع دوجانبه که در بردارنده منافع ملی ما باشد، پیش برد.
*از جمله این فرصتها این است که ترامپ دوست دارد با ایران مذاکره مستقیم داشته باشد. او این را برای خودش موفقیت میداند. نباید راه مذاکره را به روی ترامپ بست. گفتوگوی مستقیم با ترامپ، امکان ایجاد حسن رابطه را برای ایران بیشتر فراهم میکند. باید مذاکره کنیم و امیدواریم باشیم از خلال این مذاکرات منافع ملیمان نیز تامین شود.
*اسراییل و نتانیاهو قطعا دوست ندارند که ایران و ترامپ مذاکره مستقیم داشته باشند. وقتی گزارهای خواسته نتانیاهو نباشد قطعا برای ایران سودمند است. بر این اساس اگر رابطه ایران با امریکا به صورت مستقیم ایجاد شود، چه بسا بتوان نتانیاهو را هم دور زد و از این رفتار گستاخانه باز داشت. در کنار اسراییل و نتانیاهو، تندروها و رادیکالهای داخلی و سوداگران تحریم هم مایل به ایجاد رابطه شفاف میان ایران و امریکا نیستند.
*بهطور شفاف میتوان گفت، مخالفان دکتر پزشکیان، جریان اصلاحات و جامه مدنی شامل طیفهای مختلفی هستند. در واقع هسته مرکزی مخالفان گفتمان دکتر پزشکیان جبهه پایداری است. بخشهایی از جبهه پایداری را دیدگاههای ایدئولوژیک و بخشهای دیگر را منفعتطلبان تشکیل میدهند. بخشهای منفعتطلب که اتفاقا بخشهای وسیعی از این جریان را شامل میشوند، کاسبان تحریم هستند. افراد و گروههایی که از شرایط تحریمی و حتی شرایط جنگی، موقعیتهای پولساز و سوداگرانهای به نفع خود ایجاد میکنند. این طیفها از رویکرد رادیکال حمایت میکنند، چراکه منافع آنها را تامین میکند.
*کاسبان تحریم مخالف مذاکره و رفع تحریمها هستند، چون منافع سرشاری از تحریم میبرند. پیوستن ایران به FATF را بر نمیتابند، چون از طریق انزوای ایران میتوانند جریان واردات کالا در کشور را به دست گرفته و سودهای کلانی به جیب بزنند. البته همانطور که عنوان شد، همه جریان رادیکال اینگونه سوداگرانه به مسائل نگاه نمیکنند. برخی افراد و گروهها هم هستند که دیدگاههای ایدئولوژیک دارند و اغلب هسته مرکزی این جریان را تشکیل میدهند. آنها گرفتار توهم هستند، شعارهایی را مطرح میکنند که با کار کارشناسی سازگار نیست. آنها از طریق شهود و غیب و روایتهای بدون اصالت و پشتوانه، داستانهایی را شرح میدهند که فاقد استناد و اصالتند. توقیتها و تطابقهایی که شاید برای طرفداران عوامشان الهامبخش باشد، اما برای اکثریت جامعه معنا و مفهوم روشنی ندارند. همان که مراجع تقلید هم نسبت به آن اعتراض کردهاند. افراد و جریانات تندرو، دچار آشفتگی و گسستگی با جامعه و حتی بدنه اجتماعی خود هستند. بدنهای که آرام آرام متوجه واقعیتها شده و از رادیکالها فاصله میگیرد. این را از تجمعات کم رونق اخیر آنها میتوان کاملا دریافت.
*پزشکیان با شعار وفاق، رسما میگوید که اصولگرایان را یکپارچه نمیبیند! معتقد است از برخی اصولگرایان میتوان استفاده کرد، ضمن اینکه تاکید دارد به برخی اصولگرایان هم نباید میدان داد. دولت چهاردهم این الگو را اجرایی کرده و نتیجه مناسبی هم گرفته. روشن است اجرای پروژههای بزرگ به وفاق همگانی نیاز دارد. بدون وفاق هیچ پروژه سنگینی اجرا نمیشود. پزشکیان از طریق اقناع، گفتوگو و به خصوص از طریق اقناع مخالفان حول محور کار کارشناسی در حال اجرای این هدف است. وقتی کار کارشناسی مبنای تصمیمگیریها باشد، تندروها متوجه میشوند حنایشان دیگر برای مردم رنگی ندارد، چراکه با تصمیمات و ارزیابیهای کارشناسی شده توهمات آنها نقش بر آب میشود.
*وفاق یعنی اجماع نخبگانی و این برای همه طیفها متقاعدکننده است مگر افراد و گروههایی که کینه و عناد داشته باشند و لجاجت به خرج بدهند. مشخص است بخش کوچکی از جریان راست، رادیکال و تندرو و بخش بزرگی از اصولگرایان و جناح راست به دنبال تحقق منافع ملی و خیر عمومی هستند. این اصولگرایان اخیر را میتوان در دایره وفاق دکتر پزشکیان جا داد. معنای این صحبت دکتر پزشکیان که میگوید بر مبنای کار کارشناسی و اجماع نخبگانی باید پروژههای کشور را پیش برد همان اصلاحطلبی است. ذات و بنیان اصلاحطلبی، استفاده از رویکردهای تخصصی، اجماع نخبگانی، شایستهسالاری و تخصصگرایی است. دکتر پزشکیان به جای اینکه به اصولگرایان بگوید که بیایید اصلاحطلب شوید، میگوید؛ تابع کار کارشناسی شوید! اصولگرایانی که اجماع نخبگانی را پذیرفته و تابع کار کارشناسی شوند، خود به خود اصلاحطلب شدهاند، حتی اگر در ظاهر این عنوان را قبول نداشته باشند. این تحول هماینک در حال انجام است و معتقدم نهایتا به موفقیت میرسد. فکر میکنم ایدههای دکتر پزشکیان در خصوص اجماع نخبگانی و کار کارشناسانه منشا تحولات و تاثیرات مثبتی خواهد شد.