نماد آخرین خبر

واکاوی حماسه شکست حصر و آزاد سازی سوسنگرد از زبان سرلشگر فیروز آبادی

منبع
بروزرسانی
واکاوی حماسه شکست حصر و آزاد سازی سوسنگرد از زبان سرلشگر فیروز آبادی
سرلشگر فيروز آبادي رئيس ستادکل نيروهاي مسلح حماسه شکست حصرو آزادي سوسنگر را تشريح و به واکاوي آن پرداخت. به گزارش خبرگزاري مهر، سرلشگر سيد حسن فيروزآبادي رئيس ستاد کل نيروهاي مسلح در مراسم گراميداشت سالگرد حصر و آزاد سازي سوسنگرد به واکاوي و تبيين چگونگي پيروزي رزمندگان اسلام و همچنين نقش بي بديل رهبر معظم انقلاب در اين پيروزي پرداخت و با ذکر اين سئوال که چرا بزرگداشت 26 آبان روز شکست محاصره وآزاد سازي سوسنگرد مهم است ؟ و چرا بايد گرامي داشته شود؟ و چرا بايد اين چراغ نوراني فرا راه ملت ما باشد؟ سخنان خود را آغاز کرد. ببينيد وقتي دشمني با برنامه ريزي به طورغافگليرانه به يک کشورحمله و پيشروي مي کند در اين شرايط جنگ سه مرحله دارد. مرحله اول متوقف کردن دشمن است. بعد از اينکه از غافلگيري در آمديم بايستي به سرعت در برابر دشمن آرايش بگيريم و دشمن را متوقف کنيم در هر نقطه اي که به او رسيديم. کار بسيار مهم دوم نااميد کردن دشمن از موفقيت در عمليات جنگي است. و کار سوم عقب راندن دشمن به پشت مرزهاست.در دفاع مقدس ما اين هر سه مرحله را داشتيم. بيشتر عمليات هايي که به صورت موفقيت از او ياد شده عمليات هايي است که نيروهاي ارتش و سپاه ما موفق شدند دشمن را به سمت مرز عقب برانند.اما دو سري عمليات ديگر هم در دفاع مقدس انجام شد. مرحله اول متوقف کردن دشمن بود به هر حال مي دانيد که در حمله غافلگيرانه و برنامه ريزي شده صدام که با حمايت ابرقدرت ها صورت گرفت دشمن درجبهه ها پيشروي کرد.در جبهه اهواز تا 7 کيليومتري اهواز دشمن پيش آمده بود و در منطقه شوش در تپه هاي نزديک آن نيروهاي ما، راه دشمن را بسته بودند ودر دشت عباس همينطور. بنابراين صدام از آن وعده اي که داده بود که چهار روزه به تهران خواهد رسيد با همت اوليه نيروهاي ارتش و سپاه و نيروهاي مردمي در مسير اوليه خودش متوقف شد و به اهداف اصلي عملياتش دست پيدا نکرد. خب دشمن هنوز در حال غرور و احساس برتري بود.فضاي روزهاي اول جنگ فضاي بسيار تلخي بود. من آن زمان جزء شوراي جهاد سازندگي خراسان بودم. يک عضو جهاد اهواز خوزستان به من تلفن زد و گفت: دشمن ديشب تا 7 کيلومتري اهواز آمده و اگر دير بجنبيم اسرائيل جديدي در کنار ايران ايجاد خواهد شد. نه تنها تا 7 کيليومتري اهواز بلکه ستون پنجم دشمن، در داخل شهر اهواز با خمپاره نقاط مختلف شهر را مي زد. ببينيد معبري که در اختيار دشمن بود مهمترين معبرش معبر بستان- سوسنگرد- اهواز بود. يک معبر، معبر فکه بود يک معبر، معبر شلمچه بود ولي معبر شلمچه به آبادان وخرمشهر به آبادان مي رسيد که حادثه بزرگي اتفاق نمي افتاد. معبر فکه بود که با آمادگي ارتش آنجا راه را بر دشمن بسته بود. يک معبر ديگري دسترسي به پل دختر بود .براي آنکه راه اهواز به مرکز کشور را قطع کنند آن هم در دسترس دشمن نبود. تنها اميد صدام وآمريکا به اين بود که بتواند از مسير سوسنگرد بيايد و اهواز را بگيرد و اعلام کند که خوزستان تصرف شد و به پيروزي در جدا کردن خوزستان از جمهوري نوپاي انقلاب اسلامي دست پيدا کند و ضربه کاري را به کشور وارد نمايد. بايد يادي از شهيد غيور اصلي بکنيم. شهيد غيور اصلي يک ارتشي بود. با درجه ظاهرا گروهباني .ايشان رفته بود توي سپاه در همان روزهايي که بعثي ها در نزديکي اهواز جولان مي دادند و جيپ هاي فرماندهي آنها عازم حرکت و صدور فرمان براي اعزام به سمت شهر اهواز را داشتند شهيد غيور اصلي تعدادي از نيروها را جمع کرد و با يک حمله غافلگيرانه به خط مقدم عراقي ها آنچنان آنها را ترساند که آنها منطقه حاشيه اهواز را رها کردند. جاده سوسنگرد را هم پشت سر گذاشتند واز سوسنگرد هم فرار کردند و رفتند به بستان و شهيد غيور اصلي ويارانش رفتند ،فرمانداري را که توسط عراقي ها در سوسنگرد از خلق عرب خائن منصوب شده بود را اعدام کردند . عراقي ها بعد از اين حادثه آمدند نيروها و فرماندهي خودشان را متمرکز کردند روي جبهه سوسنگرد.براي دسترسي به اهواز از طريق جاده سوسنگرد دو معبر وجود داشت يکي اينکه از طريق بستان بياند سوسنگرد را بگيرند و به اهواز بروند يکي از ايستگاه حسينه و زاويه کوشک حمله کنند و بياند به جاده بستان و از جاده بستان به سمت اهواز بروند. عراقي ها هر دومعبر را انتخاب کرند ولشگرهايشان را تجهيز کردند و در اين دوجبهه از اين دو معبر به سمت اهواز حرکت کردند. لشگر 92 ارتش در اهواز يگان هاي خودش را پهن کرده بود از شوش تا دارخوين. يگاني را هم گذاشته بود در پشتيباني سوسنگرد در شرق سوسنگرد و در شرق رودخانه مستقر بودند. نيروهاي سپاهي که از سراسر کشور رفته بودند نيروهاي تبريز ،تهران، خمين و نيروهايي که از شهرهاي ديگر اعزام شده بودند و همچنين نيروهاي جهاد سازندگي. براي اينکه شرايط را درک کنيد من عرض کنم ما شهيد رضوي را که يکي از اعضاي شوراي جهاد تربت حيدريه بود و مهندس بود به عنوان مسئول کاروان مهندسي جهاد سازندگي براي پشتيباني جنگ در روزهاي اول و دوم و سوم به حرکت درآورديم وفرستاديم اهواز. اينها که رسيدند به اهواز گفتند کجا مستقر بشويم گفتند اهواز خطرناک است و بايد در ايذه مستقر شويد ونيروهاي که براي کمک از خراسان رفتند به جبهه اهواز فرستاده شدند خودشان به اهواز ايذه يعني يک جبهه پشت اهواز به سمت بهبهان . قاعدتا نيروهاي که رفته بودند در سوسنگرد در برابر نيروهاي مهاجم دشمن مقاومت کنند گروهي ازسپاهيان بودند که در شمال سوسنگرد درجاده بستان سوسنگرد مقاومت مي کردند. نيروهاي ارتش در سمت شرقي بودند و مانع پيشروي عراقي ها از آن سمت مي شدند به سمت اهواز. بخشي از نيروها در غرب سوسنگرد دفاع مي کردند و تعدادي از يگان هاي پراکنده هم در برابر لشگري که از منطقه کوشک حسينيه عراق به سمت جاده سوسنگرد آمده بود مقاومت مي کردند. من از اينجا مي خواهم وارد بحث اصلي شوم من مقدمات را براي شما عرض کردم تا نسبت به فضاي آن منطقه توجيه شويد. مولاي ما رهبر عزيز ما حضرت امام خامنه اي که آن روز نماينده امام در ارتش و نمايند امام در شوراي عالي دفاع و امام جمعه تهران بودند ايشان يک نقشر را ايفا کردند که تبيين آن نقش سخن از يک حماسه عظيم معنوي در تاريخ انقلاب اسلامي است.شما فرموديد که رزمندگان سوسنگرد فرشته اند و ما هم مي خواهيم عرض کنيم که شما هم روح فرشته ها هستيد. با استقاده تمثيلي از اين کلام رهبر عزيزمان که فرمودند رزمندگان سوسنگرد فرشته اند ما هم عرض مي کنيم شما هم روح اين فرشتگانيد. انشاء الله من بتوانم با زبان ناقصم و با بيان نارسايم اوج و عظمت و عطر ونورانيت اين نقش روح فرشتگان سوسنگرد را براي شما بيان کنم . نقش آقا چه بود؟جنگ که شروع شد آقا روز سوم يا چهارم بعد از شروع جنگ در اهواز حضور پيدا کردند نه حضور تماشايي،آقا رفتند آنجا قرارگاه جنگ هاي نامنظم را تشکيل دادند.آقا فرمانده قرارگاه جنگهاي نامنظم بودند و شهيد چمران رئيس ستاد قرارگاه جنگ هاي نامنظم بود. اين آقا بودند که اين ستاد را در آنجا تشکيل دادند.براي اينکه در آن شرايط همه چيز بهم ريخته بود، سپاه براي امنيت در شهرها بود، ارتش در شرايط خاص تسويه و بازسازي در آن روز ها قرار داشت.آقا تشريف بردند آنجا يک ستاد بسيجي سازماندهي کردند که درآن نيروهاي بسيجي ، سپاهي و بومي حضور داشتند برا ي مقاومت دربرابر عراقي ها و مستقيما و دائما در تماس با اين ستا د بودند وخودشان با لباس رزم ديدباني رفتند و در ميان لشگريان دشمن وتانک هاي آنها عمليات شناسايي انجام دادند و بعد برگشتند در تهران در تريبون نماز جمعه مردم را به جنگ و کمک به ارتش و سپاه دعوت کردند. حضرت امام خميني (ره) که درسال 58 با نگاه تيزبينشان بسيج را تشکيل داده بودند در آمادگي کامل نبود و تنها نيروهاي آموزش ديده بسيجي، سپاهي، جهادي و نيروهاي بومي که قبلا سربازي خدمت کردند با پيام حضرت آقا درنماز جمعه به سمت جبهه ها حرکت کردند. آقا در تهران بودند. به ايشان اطلاع دادند که عراق سوسنگرد را به محاصره خودشان درآورده و جواناني که در شهر سوسنگرد در برابرعراقي ها مقاومت مي کردند به محاصره در آمدند و در 24 ساعت آينده همه آنها شهيد خواهند شد.آقا بلافاصله سر از پا نشناخته به اهواز آمدند براي نجات جان جواناني که ايشان آنها را فرشته ناميدند و در خطي دفاع مي کردند که خط اميد صدام براي گرفتن خوزستان بود. سه تا خط قرمز مي شد ،ترسيم کنيم. يک خط اينکه خوزستان درتصرف دشمن بود،يک خط قرمز اين بود که نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران در خطر شکست بودند و خط قرمز سوم کشته شدن بهترين جوانان ايراني که پيشگام ملت ايران بودند براي جلوگيري از حرکت نيروهاي دشمن به سمت اهواز در سوسنگرد مقاومت مي کردند ودرمحاصر قرار گرفته بودند وجان آنها درخطر بود. هرسه اين خط قرمزها آن شب روي هم افتاده بود، حالا 22 و 23 آبان است، سپاه خوزستان روزانه اعلاميه مي داد که نيروهايي که در سوسنگرد در حال مقاومت هستند جانشان درخطر است و سوسنگرد در حال سقوط. نيروهاي ارتش در شرق رودخانه کرخه بودند و امکان حرکت به سمت محاصره نداشتند و قسمت خودشان را مي توانستند حفظ کند. آقا در اين شرايط چه بايد مي کرد؟ و فرماندهي جنگ هم با بني صدر خائن بود.اتفاقا در منطقه هم حضور داشت ولي در منطقه امن که در آن نزديکي ها وجود داشت. آقا به اهواز آمدند وضعيت را ارزبابي کردند و گفتند براي نجات جواناني که در سوسنگرد در محاصر هستند بايد به سمت آنجا حرکت کنيم و محاصر را بشکنيم. آقا همراه شهيد چمران در خط نشستند و نيروها را برآورد کردند و شهيد چمران نيروهاي ستاد جنگ هاي نامنظم را که تحت فرماندهي خودشان بود آماده کرد. همچنين وضعيت لشگر92 را برسي کردند ديدند که يک يگان از شوش به اهواز برگشته و درخواست کردند که اين يگان آماده شود براي شرکت در عمليات که با مخالفت بني صدر مواجه شد.همان شب آقا ساعت 10، يازده شب با امام تماس گرفتند و شرايط را تشريح کردند و گفتند که امکانات با طرحي که آماده شده نياز به شرکت لشگر 92 در اين عمليات است. امام خميني (ره) فرمودند: فردا بايد سوسنگرد آزاد شود و شما از اين يگان استفاده کنيد. بعد از اينکه آقا از امام اجازه را گرفتند نامه نوشتند به سرهنگ قاسمي و شرايط را بازگو و خطر حادثه را متذکر شدند و شهيد چمران هم ذيل اين نامه حساسيت موجود را اعلام کرد.ساعت دو شب اين نامه ها نوشته شد و با پيک برا ي فرمانده يگان لشگر 92 فرستاده شد. ايشان هم از فرمان امام تبعيت کردند آمدند تحت امر حضرت امام خامنه اي عزيز قرار گرفتند. با نيروهاي جنگ هاي نامنظم و نيروهاي سپاه به سمت سوسنگرد حرکت کردند. سرهنگ قاسمي يگان خودش را دريک سمت سوسنگرد قرار داد وشهيد چمران با نيروهايش در سمت ديگر حرکت کردند به طرف سوسنگرد و آقا هم نيروها راتا نزديکي شهر سوسنگرد همراهي کردند. عمليات نظامي معجزه آسايي در آنجا صورت گرفت.کسي اميد آزاد سازي سوسنگرد از طرف نيروهاي داخل شهر را نداشت ونيروهاي تحت امر حضرت آقا در مسير جاده سوسنگرد رفتند و ابتدا، شرق جاده و بعد هم درغرب جاده موفق شدند، دشمن چندين برابر خود را سرکوب و از سر راه بردارند و محاصر سوسنگرد را بشکنند وشوق و شادي و تکبير را در سوسنگرد با همراهي فرشتگان به آسمان بفرستند. بعد از اين عمليات بود که نيروهاي سپاه خودشان را در شمال سوسنگرد سازماندهي و مستقرکردند و عمليات عقب راندن دشمن از اين به بعد آغاز شد و سپاه شش عمليات کرد تا رسيد به بستان چون عمليات ها کوچک طراحي مي شد وفقط براي عقب راندن دشمن تا اينکه در نهايت بستان در فتح المبين آزاد شد. اين عمليات بود که عراق را نااميد کرد از پيشروي به سمت اهواز. اين عمليات بود که در پي آن عمليات پيشروي سپاه در شمال سوسنگرد يکي يکي رقم خورد .اين عمليات بود که زمينه ساز طرح ريزي عمليات بزرگ طريق القدس و بيت المقدس را به دنبال داشت . يعني اگر راه صدام در شمال سوسنگرد بسته نمي شد و صدام ازمسير سوسنگرد به اهواز نااميد نمي شد زمينه هاي طراحي عمليات هاي پيروزي بعدي هم فراهم نمي شد وبايد دائما جنگ در برابر صدام در جبهه اهواز براي جلوگيري از ورود دشمن به اين شهر ادامه پيدا مي کرد. آقا آنجا با فداکاري،ايثار گذاشتن جان و علمشان، معرفتشان و تبعيت از ولايت امامشان و پيوند روحيشان با امام زمان (ع) به صحنه يک عملياتي وارد شدند که د رآنجا هيچ فرماندهي با ايشان موافق نبود و فرمانده کل قواي آن زمان نيز مخالف بود.از طرفي نيروهايي هم که در اختيارش بود حداقل بود وفقط با اميد و توسل و پيوند قلبي که با جوانان پيشگام انقلاب در دفاع از سوسنگرد داشتند ومي خواستند آنها را نجات دهند توانستند چنين عمليات پيروز و موفقي را براي جمهوري اسلامي ايران رقم زنند. سرلشگر فيروزآبادي در ادامه با طرح اين سئوال که چرا اين عمليات مخفي ماند و چرا کار تبليغاتي روي آن عمليات صورت نگرفت،گفت: علت آن اين بود که در آن شرايط ساختار تجزيه و تحليل و تبلغياتي در ارتش و سپاه هنوز شکل نگرفته بود و ارتش و سپاه برنامه ريزي ها و سازماندهي هايي که براي عقب راندن دشمن انجام دادند تا هشت سال دفاع مقدس فرصت بازنگري به عقبه کارخودشان را نداشتند.اين ورود به عمق حوادث روزها ي اول جنگ و موفقيت هاي روزهاي اول جنگ بود که توانست اين فضاي عظيم، معنوي،درس آموز و حماسه بي نظير را براي ما کشف و به صحنه بياورد.
پس از این بخوانید

پس از این بخوانید

دانلود اپلیکیشن آخرین خبر