سلیمی نمین: کارهایی که روسیه تزاری و شوروی کرده را به حساب روسیه فعلی نگذارید

جماران/ یک فعال سیاسی اصولگرا گفت: به نظر میرسد که دشمن پس از جنگ دوازدهروزه، بر اساس ارزیابی خودش، به این جمعبندی رسید که از جنگ سخت اجتناب کند، لذا نسبت به جنگ نرم سرمایهگذاری بسیار گستردهتری دارد. طبیعی است که هرچه جنگ روانی دشمن شدیدتر شود، خنثیکردن آن جز از طریق پر کردن شکافهای اجتماعی ممکن نیست. دولت به سهم خودش تلاش میکند؛ حالا نمیخواهم بگم تلاشش تماماً میتواند پاسخگو باشد، اما درعینحال کموبیش تلاشش را در این قضیه صورت میدهد.
مشروح گفت و گوی جماران با عباس سلیمی نمین در پی می آید:
آقای سلیمی نمین! به نظر شما با فرض تداوم وضع موجود در عرصه بینالمللی (بازگشت تحریمهای بینالمللی) در عرصه داخلی چه رشته اقداماتی را برای ارتقاء رضایتمندی مردم از نظام و نیز تحکیم واقعی و نه شعاری وحدت ملی باید انجام داد؟
اینکه گفته میشود با اسنپبک شرایط تحریمی ما سختتر میشود، بیشتر یک جنگ روانی است. فعالشدن تحریمها بر اساس تصمیم کمیتهای در شورای امنیت باید مورد ارزیابی قرار بگیرد؛ اما این فعالسازی نمیتواند شکل بگیرد. در واقع، برخورد با ناقضین تحریمها امکانپذیر نخواهد بود، چون شورای امنیت دچار اختلاف نظر میشود و هرگز نمیتواند اقدامی انجام دهد. تغییری در شرایط ایران حاصل نمیشود، از آنجایی که اجماعی در شورای امنیت وجود ندارد. قطعاً تغییری در شرایط گذشته ما ایجاد نمیشود.
اما مجموعه اقداماتی پیش روی ما است تا منجر به خنثیشدن این فشارها شود. یعنی گزینههای دیگری میتواند این فشارها را کاملاً خنثی کند و مسائل در واقع منحصر به این جبهه نمیشود. این جبهه مرتب فشارها را بر ما میافزاید، اما همه جهان نیست. بعضیها سعی میکنند جهان را معادل همان جبهه طرفدار تحریم نشان دهند.
با توجهبه اینکه گزینههای زیادی وجود دارد، باید در این مسیر گامهای جدی دنبال شود. خوشبختانه در این بازی، گامهای خوبی برداشته شده است. لازمه موفقیت، یک انسجام داخلی در این زمینه است. جریانات مختلف در داخل، در این زمینه رویکرد واحدی نداشتهاند؛ شاید نوعی وحدت موضعی وجود داشته اما عملاً در این وادی گام واحد بر نداشتهاند. باید یکبار تصمیم گرفت و بر اساس آن عمل کنیم.
باید مناسبات اقتصادی را مدیریت کرد. برهمزدن مناسبات اقتصادی میتواند مقداری سخت باشد، اما حفظ و تقویت آن میتواند نتایج بسیار خوبی برای ما رقم بزند. تا حالا یک جریانی بیشتر امور اقتصادی کشور را در اختیار داشته که کار کردن برایش راحتتر بوده؛ الان لازم است که مواضع خودش را تعدیل کند تا همان روابط مجدداً احیاء شود. این چه تصور سادهلوحانهای است! نه، از منظر داخلی. اما درعینحال، یک جریانی در ایران واقعاً مصمم نیست که یک موضع مشخص در قبال تحریمها بگیرد و با تغییر شرایط، موانع را از پیش رو بردارد و منطق صحیحی را بر معاملات و تعاملات در سطح بینالمللی حاکم کند. قطعاً در داخل هم به این انسجام نیاز داریم؛ هم در این زمینه و هم در زمینه تحمل سایر جریانات فکری و افزایش بردباری. فکر میکنم دولت آقای پزشکیان بسترهای خوبی برای این مسئله فراهم کرده است و باید بتوانیم این بسترها را تقویت کنیم.
تحلیل شما از جنگ روانی دشمن پس از جنگ دوازدهروزه و نقش جریانات سیاسی داخلی در مقابله یا تشدید آن چیست؟
به نظر میرسد که دشمن پس از جنگ دوازدهروزه، بر اساس ارزیابی خودش، به این جمعبندی رسید که از جنگ سخت اجتناب کند، لذا نسبت به جنگ نرم سرمایهگذاری بسیار گستردهتری دارد. طبیعی است که هرچه جنگ روانی دشمن شدیدتر شود، خنثیکردن آن جز از طریق پر کردن شکافهای اجتماعی ممکن نیست. دولت به سهم خودش تلاش میکند؛ حالا نمیخواهم بگم تلاشش تماماً میتواند پاسخگو باشد، اما درعینحال کموبیش تلاشش را در این قضیه صورت میدهد.
جریانات سیاسی در این زمینه همراهی نمیکنند، حتی گاهی جریانات همسو با دولت، به دلیل زیادهخواهی، [مانند] جریان رقیب دولت عمل میکنند که کار خطایی مرتکب میشود و توصیه رهبری برای همدلی را ندیده میگیرند. اما این مطلب در مورد جریانات همسو با دولت دیگر بههیچوجه قابلپذیرش نیست که به دلیل زیادهخواهی، به وفاق ملی و منافع دولت توجه نمیکنند و بهگونهای رفتار میکنند که گویی دولت همسو با خودشان باید منافع آنها را تأمین کند. طبیعتاً باید از زیادهخواهی دست برداشت. متأسفانه جریانات سیاسی ما، گرچه بهعنوان نیروهای فرهیخته باید جلوتر باشند، اما بهاندازه ملت در این مسائل هوشیار نیستند؛ بلکه حتی از تودهها هم پایینترند. احساس میکنند در این شرایط میتوانند امتیازات خاصی برای گروه و جریان خودشان به دست بیاورند، لذا توجه کمتری به منافع ملی صورت میگیرد.
اخیراً برخی تحلیلها بر بیاعتمادی تاریخی به همسایه شمالی (روسیه) تأکید میکنند. ارزیابی شما از این تحلیلها و مقایسه آن با رویکرد غرب چیست؟
انشاءالله که این تحلیلها ناشی از جوسازی نباشد. اولاً تلاش میکنند بهگونهای تاریخ را بررسی کنند که گویا در طول تاریخ همجواری ما با همسایه شمالی، همواره خیانتهایی صورتگرفته است؛ درحالیکه سه بار تغییر نظام سیاسی در همسایه شمالی ما صورتگرفته است. ما نمیتوانیم عملکرد نظامهای گذشته را که انقلاب صورتگرفته و نظام قبلی را سرنگون کرده و نظام جدیدی آورده بهحساب نظام حاضر بگذاریم. اینکه مسائل و عملکرد دورانهای قبلی را بهحساب نظام سیاسی حاضر در همسایه شمالی بگذاریم، یک نوع مغالطه است. نمیتوان عملکرد دوران تزاری را که توسط یک انقلاب سوسیالیستی سرنگون شد، بهحساب نظام بعدی گذاشت. باز دوباره نظام سوسیالیستی در یک حرکت نرم سرنگون شد و دیگر شوروی وجود ندارد. ما امروز با روسیهای مواجهیم که بسیاری از جمهوریهای خودش را از دست داده و کاملاً نظام سیاسیاش تغییر کرده است. اینکه اینها را همه به هم متصل کنیم و بگوییم سابقه تاریخی این کشور قابلاعتماد نیست درست نیست.
همین کسانی که این نوع تحلیل را میکنند، نسبت به غربی که نظامشان هیچ موقع تغییر هم نکرده و همان رویکردها را نسبت به ایران دارند، تحلیلی ارائه میدهند که با تحلیلشان در مورد همسایه شمالی همخوانی ندارد و این جای تأمل جدی دارد. بهخصوص اینکه حتی در مورد آنچه در قضایای ترکمانچای رخ داد، عمدتاً تجزیه در ایران توسط انگلیسیها صورت گرفت و هدایتش با فراماسونها بود. میداندار اصلی برای تضعیف حاکمیت در ایران خود انگلیسیها بودند. اینکه چرا انگلیسیها در تجزیه بخشهایی از خاک ایران که قلمرو آن در اختیار رقیبشان (روسیه تزار) قرار میگرفت، نهتنها مخالفتی نکردند بلکه نقش داشتند، قابلمشاهده است.
بنابراین، میخواهم بگویم از کسانی که امروز این مطلب را مطرح میکنند که اگر غربیها علیه ما تحریمی وضع کردند، ما نهتنها در برابر آن ایستادگی نکنیم، بلکه آنچه آنها بهناحق از ما مطالبه میکنند و موجب نفی استقلال میشود را بپذیریم و هرگز بهطرف منابع جدید (مانند روسیه و چین) نرویم، چون آنها قابلاعتماد نیستند، باید پرسید چین چه استعماری در ایران داشته است؟! روسیه تزار با ما جنگ داشته، ولو اینکه ما در آن جنگها متأسفانه به دلیل خیانت فراماسونهایی که در تهران حاکم بودند و عباس میرزا را کمک نکردند، شکست خوردیم. اگر ما امروز برای خنثیکردن فشار غرب، به دنبال راههای دیگری جهت تأمین نیازهای خودمان نرویم و به امید لغو تحریمها مواضع آنها را پذیرا باشیم، تضمینی برای ادامهندادن فشارها وجود ندارد؛ چون من بارها شاهد بودهام آنهایی که در برابر جبهه حامی صهیونیستها کرنش کردند، هرگز نتوانستند نتیجهای دریافت کنند.
بنابراین، هم بحث بیاعتمادی به شرق به لحاظ تحلیلی پایههای درستی ندارد و هم این بحث که اگر ما در برابر جبهه حامیان صهیونیست کرنش کنیم آنها تغییر رویه خواهند داد، تصور غلطی است و تجربیاتی که در لیبی و سوریه رخ داد، این را تأیید نمیکند.

















