نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
سیاسی

علی فلاحیان: می خواهم رئیس جمهور شوم، سوال اقتصادی بپرسید/بس است هسته‌ای؛ غنی‌سازی نمی‌خواهیم /امنیت اقتصادی جوکه

منبع
بروزرسانی
 علی فلاحیان: می خواهم رئیس جمهور شوم، سوال اقتصادی بپرسید/بس است هسته‌ای؛ غنی‌سازی نمی‌خواهیم /امنیت اقتصادی جوکه
/خبر انلاين علي فلاحيان؛ نامش به وزارت اطلاعات و بزرگ‌ترين بحران امنيتي اين تشکيلات و چند معاون پر‌حاشيه‌اش گره خورده است. هرچند قرار ما و او «اقتصاد» بود اما کم نبود سوژه‌هاي اقتصادي دوران وزارت وي؛ پرونده‌اي ضخيم از فعاليت‌هاي اقتصادي وزارت اطلاعات در دوران او تا ده‌ها پرونده مهم اقتصادي دهه 70 که يک پايه‌اش وزارت اطلاعات بود. از بخشنامه‌هاي خاص تا شورش کارگري اسلامشهر. به هيچ يک جواب نمي‌دهد. مي‌گويد: «مي‌خواهم رئيس‌جمهور شوم. سوال اقتصادي بپرس؛ حالا شايد يک بار ديگر با شما گفت‌وگو کردم و يک بار براي هميشه در مورد آن حاشيه‌ها حرف زدم.» تابو‌شکني دارد حرف‌هايش. از آن چيزهايي که مسلماً اگر فلاحيان نباشي امنيت بيانش را نداري: «بس است هسته‌اي؛ غني‌سازي نمي‌خواهيم؛ به دانشش رسيديم.» پيش‌بيني مي‌کند آمريکايي‌ها هم گفت‌و‌گويش را ترجمه مي‌کنند و مي‌خوانند و به کنايه يا جدي- قضاوت با شما- مي‌گويد براي اوباماي آمريکا و بحران‌هايش،‌ پيامي دارد که اگر مي‌خواهند بشنوند بايد 100 ميليون دلار خرج کنند. ماجراي ويلاي علي فلاحيان * والله اول بار اين حرف‌ها را اکبر گنجي گفت. من نه ويلايي دارم و نه آهويي . يک کسي يک چيزي مي‌پراند و من هي بايد جوابش را بدهم. پخش همين حرف‌ها سبب وهن موضوع مي‌شود. اما واقعاً دروغ است. اصلاً توي اين نظام، آن هم بين اين حزب‌اللهي‌ها کسي مي‌تواند ويلا داشته باشد، آن هم با آهو؟ * آقاي گنجي وقتي حرف‌هايش و دروغ‌هايش را عليه من شروع کرد، اينها هم شاملش بود. همان موقع گفتم اين طوري نيست و دروغ مي‌گويد. اما خب چه کار کنيم؟ بالاخره جو‌سازي‌هايي بود. فعاليت اقتصادي وزارت اطلاعات * ببينيد اينها تجارت واقعي نمي‌کنند. به صورت صوري است. براي جمع‌آوري اطلاعات. اين مقولات هم خيلي پيش رفته است و آقاي يونسي اصلاً اين مسائل را نمي‌فهمند که بخواهند بگوييم ما بستيم و باز کرديم. * همان طور که خارجي‌ها مي‌گويند سيستم اطلاعاتي ما خيلي پيشرفته، هوشمند و آرام بود. مگر شهر هرت است که ما کار اقتصادي کلان بکنيم که روي بازار تاثيرگذار باشد؟ بعد مجلس داريم؛ شوراي نگهبان داريم؛ رهبري داريم؛ اصلاً حق بود اين آقايان اين کار را ببندند. چون اين مقوله را نمي‌شناسند. معني اين مقوله پيشرفته را نمي‌شناسند. * جمع‌آوري اطلاعات، تجزيه و تحليل و هدايت کشور؛ آن موقع وزارت اطلاعات در رشد اقتصادي و هدايت اقتصادي کشور نقش داشت. * ما بايد به هيات دولت گزارش مي‌داديم. مشورت مي‌داديم. اين جزو وظايف وزارت اطلاعات است که در همه زمينه‌ها جمع‌آوري اطلاعات کند و اطلاعات لازم و به موقع را به دستگاه‌ها بدهد. همين الان هم اينها (مسوولان وزارت اطلاعات) اين شناخت را ندارند. اين کار پيچيده است. * کار وزارت اقتصاد ، کار ديگري بود. جمع‌آوري ماليات و...؛ وزارت اطلاعات اسمش اطلاعات است بايد هر داده‌اي را به هر شکلي جمع مي‌کرد.به اين شرکت‌ها گير ندهيد. ولش کنيد. همين قدر که گفتم کافي است و غنيمت.اينها ايده‌هاي پيشرفته جهاني بود. * کيان تاير مربوط به صندوق بازنشستگي وزارت بود. البته در مورد آن هم يک کاري کرديم تا به مديران برخي موارد را ثابت کنيم؛ يک بحث مفصل بود که صنايع ما در چه وضعي است. برخي مي‌گفتند صنايع ما فرسوده است و بايد آن را جمع‌آوري کرد. برخي‌ها مي‌گفتند بايد صنايع‌مان را مودي فاي(نوسازي) کرد. برخي مي‌گفتند اين کار هم نتيجه ندارد. ما آمديم يک شرکتي را که منحل شده بود براي صندوق بازنشستگي‌مان خريديم و «مودي فاي» کرديم. چهار شيفتش کرديم. * آقاي محجوب مي‌گفت کارگرها قبلاً دوست داشتند بروند شرکت نفت؛ شما چه کار کرديد که حالا همه دوست دارند بيايند کيان تاير کار کنند؟ آن موقع اسمش کيان تاير بود الان اسمش البرز شده. * حالا مي‌گويم چه بلايي سر وزير صنعت آورديم. ما گفتيم ببينيد يک کارخانه ورشکسته را مودي فاي کرديم و توليدش را به حداکثر رسانديم؛ 48 هزار تن تقريباً، و بعد تمامش را صادر کرديم. بعد وزارت بازرگاني آن زمان ... * اصلاً همه‌اش را داديم به خارج تا به اينها ثابت کنيم لاستيکي را که در ايران نمي‌خرند، همه‌اش مشتري خارجي دارد. بعد جلو صادراتش را گرفتند. آل اسحاق جلوي فعاليت هايمان را گرفت * همين آقاي آل‌اسحاق گفت لاستيکي را که خودمان در داخل به آن نياز داريم، براي چي صادر مي‌کنيد و نگذاشت. سعي کردند کار را از ما بگيرند. خيلي سنگ‌اندازي کردند. اما ما مي‌خواستيم کاري کنيم که به وزرا بگوييم صنايع‌مان خوب است و شما وقت نمي‌گذاريد و فکر نمي‌کنيد. همين‌ها، آنجا گفتند ما نخ تاير نداريم، من همان جا گفتم يا نخ تاير در داخل توليد مي‌کنيد يا من کارش را مي‌زنم؟ بعد دولت تصويب کرد که بزنند. بعد من بدون اينکه ايران پولي بدهد، مناقصه بين‌المللي گذاشتم و وزارت صنايع گفت اين کار 250 ميليون دلار پول و سرمايه مي‌خواهد. اما با مناقصه من، آلمان با 35 ميليون دلار برنده شد. آن هم نه اينکه پولي بخواهند. بلکه 25 درصد از محصول را قرار شد ببرند. * نخ تاير زنجان را ما درست کرديم بعد کيان تاير؛ فقط هم مي‌خواستيم بگوييم چگونه مي‌شود کشور را ساخت. چگونه مي‌شود صنعت را مودي فاي کرد بعد از آن هم «سي‌دي» زديم. کپسول زديم. در حالي که اينها مي‌گفتند اينها ‌»هاي‌تک» هستند و نمي‌توانيد بزنيد. تحريم هم بود اما ما اين کار را کرديم تا نشان بدهيم مي‌شود اين کارها را کرد. اما به شرطي که از دانش استفاده کنيم. * اين حرف معني‌اش در ذهن عادي اين است که وزارت اطلاعات قدرت دارد و همه از او مي‌ترسند و همه راه‌ها برايش باز است. در حالي که اولاً اين کار رشته ما نبود. دوماً راه هم برايمان باز نبود. همين حرف‌هايي که شما مي‌زنيد را آنها هم مي‌زدند و مي‌گفتند اين کارها چه ربطي به وزارت اطلاعات دارد؟ فشار هم داشت اما ما کرديم و شد. * خيلي جو‌سازي شد. ما را خيلي زدند. چه کساني زدند؟ همان شرکت‌هاي خارجي به واسطه؛ آنهايي که منافع داخلي‌شان به خطر افتاد به واسطه پول دادند و تبليغات کردند در روزنامه‌ها عليه کار وزارت تا کار باز بماند. من که کار را تعطيل نکردم. اما خب بعد از من ديگر... * راجع به اقتصاد سوال کن؛ چرا در مورد وزارت سوال مي‌کني (خنده). مي‌خواهيم رئيس‌جمهور شويم، خرابش مي‌کني. * امنيت اقتصادي چي هست؟ جوکه. ماجراي اختلاس وتخلف بانکي * مي‌توانم اين را جواب بدهم اما وقت‌تان گرفته مي‌شود. ببينيد اصلاً همه اينها تقصير شماهاست. تقصير مطبوعات است. دروغين مي‌گوييد اختلاس. نه معني اختلاس را مي‌دانيد. نه معني تخلف اداري را مي‌دانيد. يک چيزي را شلوغ مي‌کنيد، بزرگش مي‌کنيد و تبليغات مي‌کنيد. اختلاس يعني توطئه براي بالا کشيدن اموال دولتي در همکاري با کارکن دولت. اين چيزهايي که شما مي‌گوييد که اسمش اختلاس نيست. اينها تخلف در بانک و بنگاه‌هاي اقتصادي بوده. * نمي‌خواهم بگويم اصلاً خلافي رخ نداده اما اساس قضيه اين است که سيستم نظارتي ما که يکيش همين آقاي پورمحمدي باشد، سواد ندارد. سواد نظارت ندارد. يکيش هم خود مجلس؛ سواد نظارت ندارد. * نرويد سراغ دوران وزارت من؛ اينها به درد شما نمي‌خورد. به درد جامعه هم نمي‌خورد. کسي هم چيزي گيرش نمي‌آيد. نقد سياست هاي ارزي * نماينده‌ها شما را سرکار گذاشتند. ببينيد قيمت ارز بالا رفتنش چند عامل داشت. * کساني هستند که در بازار يک ميليون تا 10 ميليون دلار مي‌آورند و بازار را به هم مي‌ريزند. به همين دليل من با بورس ارز مخالفت کردم. اينها مي‌آيند با اين کارشان قيمت دلار را بالا پايين مي‌برند. اينها اخلالگر بازار هستند و هيچ کشوري اجازه نمي‌دهد که اخلالگر در بازار کار کند. وظيفه وزارت دقيقاً همين است که اين افراد را شناسايي کند و به قوه قضائيه اطلاع دهد. اگر وزارت اطلاعات اين کار را کرده که هيچ؛ اگر نکرده که وظيفه‌اش را انجام نداده است. * بخواهيم قيمت ارز را پايين بياوريم بايد مرزها را ببنديم تا جلو قاچاق را بگيريم. يا مثلاً وقتي تحريم هستيم چرا بايد قانون تجارت جهاني را اجرا کنيم؟ من الان صادقانه مي‌گويم نمي‌دانم در اين مورد وزارت اطلاعات چه کاري کرده يا نکرده. من واقعاً 16 سال است که ديگر در اين وزارتخانه حضور ندارم. اما يک نفر هم مي‌تواند با 50 ميليون دلار قيمت ارز را بالا و پايين برد. حالا جمشيد بسم‌الله باشد يا... * ما بايد تورم را به صفر برسانيم. من به عنوان کانديداي رياست‌جمهوري اين را گفتم. چون تورم به همه جامعه صدمه مي‌زند. * وقتي خواستند يارانه بدهند من سخنراني کردم در خبرگان که اگر شما از هدفمندي کسب درآمد داشتيد يارانه بدهيد به مردم. اگر به دست نياورديد استقراض نکنيد و اينها از بودجه وزارتخانه‌ها پول برداشتند و يارانه به مردم دادند و حتي سه ماه زودتر دادند و حتي بيشتر از رقم مصوب دادند. اينها پول نداشتند، گفتند از بودجه فلان وزارتخانه برمي‌داريم و بعداً از فروش نفت و گاز جايگزين مي‌کنيم اما بعد نشد و کم آمد، بعدش آمدند حدود 10 هزار ‌تا از بانک مرکزي پول برداشتند.چرا مجلس از اول نظارت نکرد؟ مجلس مسوول است. * من از آقاي توکلي لجم مي‌گيرد. چون مطبوعاتي است و منبري است. شما يا مي‌داني دولت دارد استقراض مي‌کند و برمي‌دارد يا نمي‌داني. اگر نمي‌داني که بيخود رفتي آنجا. * اگر نماينده ها زورشان نمي‌رسيد بگويند آقا ما نمي‌توانيم به وظيفه نمايندگيمان عمل کنيم. خب استعفا بدهند. چون نمي‌تواني کار کني خب استعفا بده.خب وقتي که نمي‌توانند بيمار را خوب کنند بايد استعفا بدهند. نماينده مجلسي که از انجام کارش ناتوان است، استعفا بايد بدهد. * استيضاح چيه؟ الکي است. يا اينها ناظر بر حسن اجراي قانون هستند يا نيستند. يا مجلس در راس امور است يا نيست. بايد از ريز و درشت کار دولت خبر داشته باشند. بگويند آقا ما اين کارت را تصويب نکرديم. آقاي احمدي‌نژاد يا بايد مصوبه مجلس داشته باشد يا اجازه رهبري داشته باشد. بايد به بهمني مي‌گفتند آقا پول نده؛ اگر بدهي، همين الان پرونده برايت مي‌کنيم مي‌فرستيمت دادگاه؛ چون نمي‌تواند خلاف قانون کند. * اين مجلس مهم‌ترين کارش اين بود که جلو احمدي‌نژاد را بگيرد. اين نماينده اگر ناتوان است بايد استعفا بدهد اما اين کار نکردند و تورم را به کشور تحميل کردند. حالا راه‌حل اين است که دولت 60 هزار ميليارد تومان به بانک مرکزي بدهي دارد حداقل نصفش را برگرداند به بانک مرکزي. تا حداقل قرض به بانک مرکزي پنج درصد توليد ناخالص ملي باشد نه 10 درصد. پنج درصد را به بانک مرکزي برگردانند. * دولت بزرگ شده، کلاه سرمان گذاشتند که سه وزارتخانه ادغام کرديم. اينها مي‌آيند يک وزيري که نمي‌توانست يک وزارتخانه را اداره کند مسوول دو وزارتخانه مي‌کنند بعد اسمش را مي‌گذارند کوچک‌سازي دولت. * ببينيد دنيا پذيرفته که خر ايران از روي پل گذشته.بله؛ همين الان هم توقف غني‌سازي کنيم مشکلي نيست. ايران دانش غني‌سازي را مي‌خواست که الان در اختيار دارد. حتي اگر آنها به ما حمله کنند. ما مي‌خواستيم به جايي برسيم که از اين جهت خاطرمان جمع شود. ما به اين مرحله رسيديم و تحمل تحريم هم کرديم. * هيچ مشکلي نيست. ايران در مورد هسته‌اي خرش از پل گذشته است.لازم نداريم 20 درصد غني‌سازي کنيم يا نه؛ چون دانشش را داريم. اينها هم از همين ناراحتند.ايران الان هر توافقي بکند در موضع ضعف نيست. براي همين هم آنها با پيشنهادهاي ما موافقت نمي‌کنند. بدجنس‌ها مي‌دانند ايران توانايي دارد. * با رئيس‌جمهور بايد تعامل کرد نه دعوا؛ اما نبايد آن قدر هم شل بود که کسي در وزارتخانه‌اش دخالت کند. وزير با رئيس‌جمهور بايد تعامل کند. اما معني تعامل يعني يک‌جا من کوتاه مي‌آيم يک‌جا رئيس‌جمهور. اما اگر جايي تشخيص دهم که کيان وزارت و منافع کشور ضربه مي‌خورد تسليم نمي‌شوم و در نهايت کنار مي‌روم. اختيار رئيس‌جمهور است که بگويد از فردا نيا. يا من بگويم ديگر نمي‌ايم. اما نبايد گذاشت کار به اينجا برسد.