زیبا کلام: اگر خاتمی بیاید سونامی به راه خواهد افتاد/خاتمی کاریزمای فردی دارد.نفر دوم احمدی نژاد است
بروزرسانی
عملکرد اصولگرايان در قدرت و سونامي خاتمي
صادق زيباکلام
آفتاب- صادق زيباکلام: نخست بگذاريد به دليل فرعي پيروزي خيره کننده خاتمي در انتخابات سال آينده اشاره بنمايم. اين دليل عبارت است از کاريزما و محبوبيت بيچون و چراي خاتمي. حتي کساني که از او دل خوشي هم ندارند و به غلط يا درست تصور ميکنند که در دوران 8 سال (84 – 76 ) نتوانست گامي بردارد مع ذالک بسياري از آنها همچنان به او راي خواهند داد. از نظر کاريزماي فردي نه تنها جايگاه و وضعيت خاتمي در ميان اصولگرايان رقيبي ندارد بلکه در ميان نامزدهاي مطرح اصلاح طلب هم فاصله خاتمي با نفرات بعدي بسيار زياد است. اگرچه خيلي از اصلاحطلبان دوست ندارند اين جمله را بشنوند اما از نظر محبوبيت و کاريزما، فرد دومي که در حال حاضر در سپهر سياسي ايران ستاره پرفروغي دارد احمدينژاد است. با توجه به اين واقعيت که احمدينژاد نميتواند با خاتمي رقابت نمايد، انتخابات 24 خرداد 92 ميان خاتمي و هر نامزد ديگري از ناحيه اصولگرايان، مثل مسابقه فوتبال ميان تيم ملي فوتبال ايران که از لبنان شکست خورد با تيم فوتبال منچستر يونايتد انگلستان خواهد بود.
کاريزماي خاتمي به کنار، دليل اصلي سونامي او عملکرد ناموفق مجموعه اصولگرايان ظرف 7 سال گذشته است. بحث برسر عملکرد احمدينژاد بتنهايي نيست بلکه بحث بر سر مجموعه جريان سياسي است که بنام اصولگرايان و اصولگرايي در تيرماه 1384 به قدرت رسيدند. احمدينژاد صرفا بخشي از اين جريان است. بخشهاي ديگر شامل مجلس، قوه قضائيه، صدا سيما، جامعه مدرسين حوزه عمليه قم، روحانيت مبارز، موتلفه و...ميشود.
هيچ جنبهاي از عملکرد اصولگرايان ظرف 7 سال گذشته را نميشود موفقيت آميز توصيف کرد. يک نگاه گذرا به چندين شاخصه اقتصادي تصوير جامعي از عملکرد اقتصادي اصولگرايان را به نمايش ميگذارد. يک دلار در آخرين روز دولت اصلاحات زير 100 تومان بود بعد از 7 سال مديريت اصولگرايان به مرز 3000 تومان رسيده؛ يک سکه حول و حوش 300 هزار تومان بود امروز به مرز يک ميليون تومان رسيده؛ خط فقر قبل از به قدرت رسيدن اصولگرايان در سال 84 حول و حوش 500 هزار تومان بود امروز به مرز يک ميليون تومان رسيده؛ تورم در آخرين ماههاي دولت اصلاحات کمتر از 15 درصد بود امروز بعد از 7 سال مديريت اصولگرايان به مرز27 درصد رسيده؛ اجاره بها در تهران و ساير شهرهاي بزرگ ظرف 7 سال گذشته به طور متوسط دوبرابر شده؛ آخرين بودجه دولت اصلاحات براساس نفت 45 دلار بسته شد بودجه سال 91 اصولگرايان بر اساس نفت بشکهاي 85 دلار بسته شده. همين مقايسه را مي توان در مورد افزايش بيکاري، افزايش بسته شدن بسياري از کارخانجات و واحدهاي توليدي، بالارفتن ميزان ورشکستگي در بازار و بخش خصوصي، چند برابر شدن حجم چکهاي برگشتي، چندين برابر شدن حجم نقدينگي از يکسو و افزايش حجم بدهي هاي دولت از سويي ديگر ظرف 7 سال گذشته؛ فرار سرمايهها از کشور و ... به عمل آورد. پرداخت يارانهها و واقعي کردن قيمت البته گام بسيار با جسارت و بنيادي بود که احمدي نژاد برداشت اما اجراي نامناسب اين گام يعني پرداخت يارانهها به همه و افزايش شديد تورم عملا آثار مثبت طرح عظيم و تاريخي هدفمندسازي يارانهها را تحت تاثير خود قرار داده . افزايش فساد مالي جنبه ديگر مديريت اصولگرايان بوده. فساد اقتصادي اساسا جزو لاينفک اقتصاد دولتي ايران همواره بوده اما اين فساد در دوران حاکميت اصولگرايان افزايش چشم گيري پيدا کرد. افول اقتصاد ايران در شرايطي صورت گرفته که بيش از نيمي از کل درآمدهاي نفتي کشور از آغاز پيدايش آن در قريب به يکصد سال پيش تا به امروز ظرف هفت سال گذشته بوده. به بيان ساده تر، اصولگرايان ظرف 7 سال گذشته بيش از 500 ميليارد دلار درآمد نفتي داشتهاند که به تنهايي بيش از مجموعه درآمدهاي نفتي ايران از زمان دارسي تا سال 1384 ميباشد.
سوء مديريت و ناکارآمدي سياستها، تصميمات و عملکرد اصولگرايان در زمينههاي ديگر اگر بيش از ناکارآمدي آنها در اقتصاد نباشد يقينا کمتر هم نبوده. در عرصه سياست خارجي به عنوان مثال، سقوط جايگاه ايران در عرصه بينالمللي اگر شگفتانگيز تر از سقوط ريال نباشد، کمتر از آن هم نبوده. اصلاحطلبان توانسته بودند در پرتو سياست «تنشزدايي» که از زمان رياست جمهوري هاشمي رفسنجاني شروع شده بود تا حدود زيادي تصوير ايران را در افکار عمومي جهاني بهبود بخشند. با همسايگانمان در خليج فارس،جهان اعراب، اتحاديه اروپا و بسياري از قدرتهاي مهم بينالمللي روابط خارجي ايران در دوران اصلاحات بهبود پيدا کرده بود. روابط ايران با بسياري از قدرتهاي مهم اروپا همچون فرانسه، آلمان، ايتاليا، اتريش، نروژ و دانمارک عادي و نسبتا صميمانه شده بود. اما اصولگرايان روابط صميمانه با اروپا را ظرف 7 سال گذشته تبديل به دشمني کردند؛ تنش و دشمني را با آمريکا تشديد کردند؛ روابطمان با همسايگانمان را تيره و تار نمودند و دوستي با فرانسه، آلمان، ايتاليا، کانادا، ژاپن و هند را جايگزين دوستي با ونزوئلا، زيمباوه، کره شمالي ، مغولستان و بورکينافاسو نمودند.
حوزه ديگر عملکرد اصولگرايان در عرصههاي سياسي و اجتماعي داخلي بود. اصلاحطلبان توانسته بودند براي نخستين بار بعد از انقلاب نه تنها جلوي مهاجرت ايرانيان به خارج از کشور را بگيرند بلکه بسياري از ايرانيان مقيم خارج براي نخستين بار بعد از انقلاب خيلي جدي به مسئله بازگشت به کشور ميانديشيدند. اما سياستهاي اصولگرايان ظرف 7 ساله گذشته به گونهاي بوده که نه تنها هيچ ايراني ديگر به فکر بازگشت به کشور نيفتاده بلکه رشد تقاضاي مهاجرت بالاخص در ميان جوانان و اقشار و لايههاي تحصيلکرده بالاخص فارغالتحصيلان دانشگاه شريف، فني تهران و پلي تکنيک مجددا رو به افزايش گذاشته. از نظر سياسي کمتر دورهاي را در تاريخ بعد از انقلاب شايد بتوان سراغ گرفت که منتقدين و ناراضيان اينقدر تحت فشار بوده باشند. هيچ نشريه و روزنامه مستقلي نيست که از چاپ بعديش يقين داشته باشد. روزنامه اي مثل شرق با دهها هزار مخاطب براحتي بسته ميشود. کمتر دورهاي را بعد از انقلاب ميتوان با 7 سال گذشته از نظر فشار بر جنبش دانشجويي مقايسه کرد.آماردانشجويان محروم از تحصيل، ستارهدار، اخراجي و غيره با هيچ مقطعي در بعد از انقلاب قابل مقايسه نيست. بماند محدوديتهاي گسترده در زمينههاي مميزي کتاب، فيلم، تئاتر، شعر، ادبيات و....که وزارت ارشاد اصولگرايان ظرف 7 سال گذشته اعمال کرد.
حتي اگر نامزد اصلاحطلبان خاتمي وجيهالملله و کاريزماتيک هم نباشد، نقش سوء مديريت اصولگرايان آنقدر اسباب نارضايتي عمومي را فراهم کرده که نامزدهاي ديگر اصلاحطلب هم به راحتي نامزد اصولگرا را شکست ميدهند.
دموکراسي يا مردم سالاري را هر طور که تعريف کنيم در يک نظام دمکراتيک اگر حزبي، گروهي و جريان سياسي، زمامداري ، مديريت و عملکردش در قدرت مثل 7 سال اصولگرايان مي بود محال ممکن ميشد که براي 4 سال ديگر انتخاب ميشدند. اما اصولگرايان به رغم کارنامهاي که از خود به جاي گذاشتهاند و به رغم مصيبتهايي که براي کشور ايجاد کردهاند مثل آب خوردن در انتخابات مجلس در اسفند سال گذشته مجددا وارد مجلس شدند و يقينا سال آينده هم با جلوگيري از ورود اصلاحطلبان به رقابت انتخاباتي و حذف نامزدها و رقباي ديگر رئيس جمهور آينده را هم از آن خود خواهند کرد. اما اگر روزي روزگاري انتخابات استاندارد در ايران صورت ميگرفت هيچ گروه و جريان سياسي با عملکرد و دستاوردي که اصولگرايان در همه زمينهها در دو دوره زمامداريشان داشتند محال ممکن ميبود که مي توانست همچنان بر قدرت باقي مي ماند.
کد مطلب : 174482