خبرآنلاين/ يک نامزد اصولگرا با سابقه ورزشي مي گويد: در فوتبال ممکن است که داور خاطي از ادامه فعاليت محروم شود؛ ولي در فضاي سياسي ما داور حذف نميشود.
اين را حسن غفوريفرد به خبرآنلاين گفت. او که سالها رئيس سازمان تربيت بدني و معاون رئيس جمهور بوده، با زيرکي در پاسخ به برخي سوالات، فضاي سياسي کشور را به زمين فوتبال تشبيه ميکند و پاسخهايي از جنس ورزش ارائه ميدهد تا شنونده خودش نتيجه گيري کند. مثلا ميگويد، تضييع حق شهروندي افرادي که به ناحق رد صلاحيت شدهاند، قابل جبران نيست. کما اينکه نتيجه بازي اي را که يک نفر با دست گل زد را هم عوض نکردند!
او از اصولگراياني است که با وجود سالها تجربه وزارت، استانداري، نمايندگي مجلس و دبيرکلي و عضويت در احزابي چون جامعه اسلامي مهندسين، جامعه ورزشکاران و .... در ليست ائتلاف اصولگرايان قرار نگرفته و همراه با علي مطهري، ليست صداي ملت را ارائه داده است. غفوريفرد در کوله بار تجربه خود بارها حضور و حذف از ليست هاي انتخاباتي را تجربه کرده است. او گردش موضع برخي اصولگراياني که با تابلو «رايحه خوش خدمت» به مجلس هشتم آمده و حامي رياست علي لاريجاني بودند اما با تابلو «جبهه پايداري» از مجلس خارج شده و نماينده لاريجاني در ائتلاف اصولگرايان را نپذيرفتند، از نزديک ديده است.
مشروح گفت و گو با او که برخي روزهاي حضور احمدينژاد در مجلس را «بسيار بسيار بد» ارزيابي مي کند و او را رئيس جمهور غيرقابل پيش بيني قلمداد ميکند را در ادامه بخوانيد:
اصولگرايان نه در ليست جبهه متحد اصولگرايي در آستانه انتخابات مجلس نهم و نه امسال در ليست ائتلاف اصولگرايان، جايي براي شما در نظر نگرفتند. چرا اين اتفاق افتاد؟
اينکه چرا اصولگرايان چنين تصميمي گرفتند را بايد از خود آنها پرسيد. اما درباره من از مجلس پنجم تا کنون هميشه نوساناتي وجود داشته است، در انتخابات مجلس پنجم هم اسم من را در ليست قرار ندادند، لذا من مستقل کانديدا شدم و تنها نامزد مستقلي بودم که تاکنون در تهران بدون آنکه از سوي ليستي حمايت شود، راي آورده است. بدون هيچ حمايت حزبي و گروهي من نماينده پنجم تهران شدم. آقايان ابوترابي و يحيوي و ناطق نوري و آقاي حسيني بودند که درس اخلاق در تلويزيون مي داد، نفرات اول تا چهارم تهران در آن دوره از انتخابات بودند. من حتي به جايگاه هيات رئيسه هم رسيدم و با آقاي ناطق نوري همکاري کردم.
در مجلس ششم که اصولگرايان در موقعيت ضعيف تري بودند، مرا در ليست آوردند. البته شايد حضورم در هيات رئيسه مجلس هم بي تاثير نبود. اما در آن دوره از انتخابات به جز آقاي حدادعادل کسي از اصولگرايان راي نياورد. در مجلس هفتم باز هم مرا از ليست اصولگرايان حذف کردند ولي در انتخابات ميان دورهاي اسم من را در ليست گذاشتند و راي آوردم. در مجلس هشتم هم در ليست نبودم ولي در آخرين لحظات من را در ليست گذاشتند و راي آوردم. در مجلس نهم هم اسم من را به دلايلي در ليست نياوردند که هنوز هم برايم قابل توجيه نيست. انتخاب اعضاي ليست بر اساس قرعه کشي را من اولين بار، آنجا شنيدم! آنها حتي در مرحله دوم انتخابات که بايد 25 نامزد معرفي مي کدند اما فقط 23 نفر از ليستشان به اين مرحله راه يافته بودند هم حاضر نشدند از من حمايت کنند. حتي حاضر نشدند ليست 23 نفره منتشر کنند و جاي آن دو نفر را خالي بگذارند، رفتند و دو نفر از ليست پايداري وارد ليست خودشان کردند که کاري بسيار عجيب و غريبي بود! البته نمي خواهم واقعا وارد جزئيات اين مساله شوم چون علاقه دارم انتخاباتي آزاد، آرام و پرشور و هيجاني برگزار شود و آنچه مقام معظم رهبري درباره مشارکت بالاي مردم تاکيد کردند محقق شود. در عين حال گويا امسال هم تا مراحل نهايي من در ليست بودم ولي در نهايت حذف کردند.
يعني به شما گفتند قرار است در ليست باشيد ولي اين کار صورت نگرفت؟
ببينيد قراري را به من نگفتند، ولي گفتند از يک ليست 180 نفره به 90 نفره رسيدند، بعد به 60 نفر رسيده که من جز آنها بودم ولي در نهايت در ليست 30 نفره نامم را نگذاشتند.
تدوين کنندگان ليست ائتلاف اصولگرايان وعده داده بودند که اين ليست مرکب از نمايندگان همه گروه هاي اصولگرا خواهد بود. اما همانطور که برخي پيش بيني مي کردند و نگران بودند که برخي گروه ها از جمله جبهه پايداري همچون دور قبل، ترکيب ليست را به نفع خود ترتيب دهد؛ عاقبت ليستي ارائه شد که قريب به 60 درصد آن از اعضاي جبهه پايداري، جمعيت ايثارگران و جمعيت رهپويان هستند. نظرتان درباره اين ليست چيست؟ آيا واقعا نماينده همه طيف هاي اصولگرا در آن حضور دارند؟
اينکه پايداريها در ليست اين دوره ائتلاف اصولگرايان پررنگ هستند، موجب نگراني خيلي از افراد شده است. ليست بايد عموميت داشته باشد. حتي به نظر ميرسد شاخصههايي که تعيين کردند هم خيلي رعايت نشده، مثلا يکي از شاخصها اين بوده که سهم خواهي نشود ولي بعد گفته شد فلان آقا را فلان فرد وارد ليست کرده است. يا يکي از شاخصها اين بود که سبد راي افراد بالا باشد ولي با اينکه نظرسنجي نشان داده بود که من راي زيادي دارم ولي در ليست قرار نگرفتم. به نظر ميرسد شاخصههايي که خودشان هم مشخص کرده بودند هم خيلي رعايت نشده است. به هرحال ليستشان را دادند، انشاالله تصميم مبارکي باشد، ما هم آنچه تکليف خودمان بدانيم عمل خواهيم کرد و ليست خودمان را داريم.
چه شد در ليست صداي ملت قرار گرفتيد؟ شما در دوره قبل هم در ليست صداي ملت بوديد، اين هم در ادامه همان است يا رايزني هاي جديدي شد؟
ما در همان دوره هم اعلام کرديم که صداي ملت يک تشکل دائمي خواهد بود و فقط براي انتخابات مجلس نهم نخواهد بود. البته به دليل اشتغالات برخي دوستان مقداري فعاليت ها متوقف شد ولي از دو سه ماه قبل رايزني ها دوباره شروع شد. حتي پيش از آنکه ليست اصولگراها مشخص شود، اين ليست تدوين شد.
البته اول ليست 20 نفره ارائه داديد که بعد 30 نفره شد.
بله، چون از اول قرار نبود که ليست 30 نفره باشد، هدف ما پر کردن يک ليست 30 نفره نبود. ما معتقد بوديم بايد افرادي که مي توانند براي مجلس مفيد باشند را در ليست بياوريم. افرادي مثلا دکتر مطهري، دکتر سبحاني، آقاي جلالي که رئيس مرکز پژوهش هاي مجلس هستند يا خود من که چهار دوره نماينده بودم. افرادي که وزني براي ليست باشند، صاحب راي و صاحب نظر باشند.
شما در انتخابات قبل فهرست ائتلاف بزرگ اصولگرايان را معرفي کرديد که خودتان سرليستش بوديد. البته چند روز بعد از آن اعلام شد که آقاي مهدوي کني دلخور شدند چون اسم اين ليست شبيه ائتلاف اصلي اصولگرايان بود. شما هم بيانيه اي داديد و به احترام ايشان نام ليست را تغيير داديد. در اين دوره نمي خواهيد دوباره همان ليست را احيا کنيد؟
در آن دوره ما گروهي را تشکيل داديم و ليست خوبي هم ارائه شد. اسمش هم ليست ائتلاف بزرگ اصولگرايان بود. نه شخص آقاي مهدوي کني بلکه يکي از منسوبين ايشان عنوان کردند که ايشان گلايه کرده اند که چرا گروهي غير از آنها، به اين عنوان ليست داده است. در نتيجه ما به احترام شخصيت فقهي، علمي و مبارزاتي آيت الله مهدوي کني که ما براي ما بسيار مهم بود، اسم ليست را تغيير داديم. آن زمان هنوز صداي ملت مطرح نبود اما حالا که صداي ملت مطرح است، تکثر ليست ها را خيلي مفيد نمي دانيم و فکر مي کنيم که با همان ليست بايد وارد شويم.
آقاي دکتر فکر مي کنيد جريان اصولگرايي با همين دو ليست وارد عرصه رقابت مي شود يا باز هم شاهد ليست هاي ديگري هم خواهيم بود.
معتقدم که ليست هاي فرعي و جزئي زيادي خواهد آمد. کارمندان، بانوان، ورزشکاران، فرهنگيان و ديگر اصناف ممکن است ليست بدهند، اما فکر مي کنم ليستهاي اصلي همين سه ليست باشد.
منظورتان از 3 تا ليست، کدام هاست؟
ليست اصولگرايان، اصلاح طلبان و صداي ملت. ديگر ليستها بيشتر جنبه قومي و صنفي خواهند داشت. البته اين هم خوب است که هر صنفي بتواند سليقه خودش را بين نامزدها دنبال کند و با حمايت از برخي از آنان به بالا بردن مشارکت در انتخابات کمک خواهد کرد.
تفاوت اصولگراياني مثل شما به عنوان اعضاي ليست صداي ملت با اعضاي ليست ائتلاف اصولگرايان چيست؟
خاطرم هست در آمريکا که دانشجو بودم کمونيست ها و سوسياليست ها به ما مي گفتند که «شما ما را قبول داريد؟» ما مي گفتيم، «نه!» بعد آنها مي گفتند «پس شما از حاميان کاپيتاليست هستيد!». يعنص تصورشان اين بود يا بايد مارکسيست مي بوديم و يا کاپيتاليست! در حاليکه ما هيچ کدام را قبول نداشتيم.
الان هم اگر بخواهيد فضاي سياسي کشور را فقط به دو قسمت اصلاح طلب و اصولگرا تقسيم کنيد، سابقه من نشان مي دهد که اصولگرا هستم. اما به همان دليلي که اصولگرايان تشخيص دادند که من نمي توانم در ليست آنها باشم، به همان دليل من مي توانم ليست خودم را دشاته باشم. اگر شاخص هاي آنها براي تدوين ليست به طور مشخص ارائه مي شد، خيلي بهتر بود. جسته گريخته عنوان شد که يکي از شاخص هايشان اين است که افراد شناخته شده و داراي راي بالا در ليست قرار بگيرند. اما کساني خارج از اين ليست قرار گرفتند که اتفاقا، راي بيشتري به نسبت اعضاي درون ليست دارند. 7 نفر از اعضاي اين ليست در انتخابات قبل اصلا حذف شدند و راي نداشتند.
نگفتيد تفاوتان با آنها در «اصولگرا» بودن، در چيست؟
ما در اصول ما با هم يکي هستيم و انقلاب و قانون اساسي و ولي فقيه را قبول داريم. اگر مي گفتند که شاخص هاي انتخابشان چه بوده، راحتتر ميتوانستيم اعلام کنيم که فرقمان با آنها در چيست. اگر شاخص ها معرفي مي شد، همه تمکين مي کردند. البته شاخص هايي که براي جامعه قابل قبول باشد نه اينکه بگويند سهم خواهي نباشد و بعد سهم خواهي کنند.
منظور من در تفاوت نگرش سياسي بين دو ليست اصولگرايان و صداي ملت بود. مثلا در حال حاضر هم آقاي زاکاني مخالف برجام در ليست اصولگرايان هست و هم آقاي ابوترابي که در کميسيون ويژه بررسي برجام از آن دفاع مي کرد.
هر انساني قوه عاقله و انديشه دارد. در ائتلاف ها لازم نيست که همه مثل هم فکر کنند. من شخصا شايد هم با نظر آقاي زاکاني و هم با نظر آقاي ابوترابي مخالف باشم.
اينکه شش کشور بزرگ و ابرقدرت يک طرف و ما يک طرف ميز بوديم، خودش باعث اقتدارنظام ما شد و دنيا وزن ما را با آنها برابر ديد. اما حتي مقام معظم رهبري هم گفتند که ما به همه آنچه مي خواستيم در اين مذاکرات نرسيديم. البته برجام امتيازات بسياري داشت اما هزينه هاي سنگيني هم داشت. من شخصا اين توافق را نه فتح الفتوح و پيروزي بزرگ مي دانم، نه مثل آقاي زاکاني آن را يک شکست بزرگ قلمداد مي کنم. قطعا نظر من به نظر آقاي ابوترابي نزديک تر است تا آقاي زاکاني.
يکي از مشکلاتي که عدم معرفي شاخص ها براي تعيين ليست ايجاد مي کند، همين است که چنين چهره هاي متفاوتي در کميسيون ويژه بررسي برجام که بزرگترين پرونده مورد بررسي در سازمان ملل بود، در يک ليست قرار مي گيرند. کما اينکه چهره هاي ديگري هم با مواضع تندروانه نسبت به برجام، در ليست اصولگرايان حضور دارد.
ليست ائتلاف اصولگرايان را نماينده کل جريان اصولگرايي مي دانيد؟
نه. اين ليست تنها بخشي از اصولگرايان را در بردارد و خيلي ها از آن کنار ماندند.
توقع تدوين کنندگان اين ليست براي انصراف اصولگراياني که در ليست نيستند را به جا مي دانيد؟
اگر تشکيلات صد در صد حزبي داشتيم که آييننامه و مرامنامه مشخصي داشت، شايد مي شد چنين انتظاري داشت. تشکيلاتي همچون احزاب کمونيست در جهان، ممکن است چنين تصميماتي بگيرند و به جهت چارچوب هاي حزبي اي که دارند، از آن هم تمکين کنند. اگر شاخص هاي انتخاب نامزدهاي ليست ائتلاف اصولگرايان اعلام و رعايت مي شد، شايد خيلي ها مي پذيرفتند که از ادامه نامزدي انصراف دهند. بايد نامزدها اقناع مي شدند تا موظف به انصراف شوند. اينکه بگويند کساني که در ليست نيستند، انصراف دهند و يا آنها که هستند در ليست هاي ديگر نباشد، براي کسي حجت شرعي و عقلي ايجاد نمي کند. در حکومت ديني ما بر اين نکته تاکيد شده که افراد بايد شرعا و اخلاقا متقاعد شوند.
امام راحل فرموده بودند اگر کسي براي انجام کاري، افراد ديگري را از خودش صالح تر ببيند ولي باز هم کانديدا شود، در راه خدا خيانت کرده، در عين حال اگر کسي خود را مناسب بداند و نامزد نشود هم باز خيانت کرده است. از نظر شرعي افراد بايد متقاعد شوند که شاخص تعيين نامزدها چيست و براساس آن بپذيرند که در ليست بمانند يا اگر در ليست نبودند، انصراف بدهند و بروند. اما وقتي نه شاخص ها را بدانيم نه اينکه افراد شناخته شده در ليست باشند، بنده شخصا حجت شرعي نمي بينم که از عرصه کنار بروم.
من در سوابق انقلابي و اجراييام در سه دهه گذشته، وزير و معاون رئيس جمهور، چندين دوره نماينده مجلس، رئيس دانشگاه بين المللي و .... بودهام. من در سال 60 در انتخابات ميان دوره اي مشهد کانديدا شدم و بيش از 321 هزار راي آوردم. رايي که همچنان در آن حوزه انتخابيه بي سابقه است. مرحوم فاکر در انتخابات مجلس هفتم 261 هزار راي کسب کرد که بسيار کمتر از راي من بود. بنابراين اگر يکي از مشخصات حضور در ليست ائتلاف اصولگرايان راي آوري و مقبوليت عمومي بود، چرا افرادي با سوابق نظير من از حضور در اين ليست محروم شدند و چطور توقع دارند که اين افراد انصراف دهند؟
نظرتان درباره عملکرد سه مجلس «اصولگرا» از مجلس هفتم تا نهم چيست؟
به نظرم ميزان موفقيت، سير نزولي با شيب ملايم در اين سه مجلس داشته است. مجلس هفتم از دو مجلس بعدش بهتر بود. درگيري داخلي در مجلس هشتم بيشتر شد و محلي براي ظهور پايداري ها ايجاد کرد. به ياد دارم که ما و طيف آقاي حسينيان در انتخابات مجلس هشتم با هم بوديم و در آن مجلس براي رياست آقاي لاريجاني تصميم مشترک گرفتيم، اما بعدها به اختلاف رسيديم.
طيف آقاي حسينيان با تابلوي «رايحه خوش خدمت» وارد مجلس هشتم شد و با تابلوي «جبهه پايداري» اين مجلس را ترک کرد. آنها که اين روزها منتقد و حتي مخالف آقاي لاريجاني هستند، چطور آن زمان موافق رياست ايشان بودند؟
{با خنده} لابد مواضعشان تغيير کرده! من به ياد دارم جلساتي که در آن براي رياست آقاي لاريجاني تصميم گيري شد، در دفتر آقاي حسينيان در مرکز اسناد انقلاب اسلامي بود. ولي آنها بعدها به سمت آقاي حدادعادل متمايل شدند.
به نظر ميرسيد که اين چرخش موضع به دليل نوع رياست آقاي لاريجاني بود. همين طور است؟
آقاي لاريجاني قوي تر از آقاي حدادعادل عمل کرد. در مجلس نهم اگر آقاي لاريجاني نبود برجام به نتيجه نمي رسيد. به نظرم ايشان خيلي پخته جلسات مجلس را مديريت مي کنند به خصوص در جلسات بررسي و تصويب برجام، شاهد مديريت شايسته اي از سوي ايشان بوديم.
رابطه دولت و مجلس را در سه مجلس گذشته، چگونه ديديد؟
تغيير روش آقاي احمدي نژاد پس از پيروزي در انتخابات، بويژه در دوره دوم رياست جمهوري وي، منجر به بروز گلايه هاي بسياري از دولت وي شد که بر روابطش با مجلس هشتم نيز سايه افکند. درباره عزل وزرا بويژه آقايان متکي و مصلحي و اينکه رهبري گفتند «فلان آقا» در فلان پست نباشد و او مدت ها از اين فرمان تمکين نکرد و بعد هم به گونه اي اقدام کرد که نوعي دهن کجي بود و او را از معاون اولي به رئيس دفتري ارتقا داد، اعتراضات بسياري را برانگيخت. چون رئيس دفتر عملا همه کاره دولت است اما معاون اول، تا وظايفي به او واگذار نشود، مسئوليت خاصي ندارد. او اقداماتي بسيار غيرمنتظره داشت و حتي نامه مکتوب رهبري را مورد بي توجهي قرار داد. دورکاري و خانه نشيني 11 روزه او خيلي عجيب بود. درگيري و عدم تفاهم ميان دولت و مجلس در آن دوره از بين رفت که نقطه اوجش نواري بود که احمدي نژاد با خود به جلسه روز يکشنبه سياه آورد و پخش کرد. آن کار بسيار بسيار بد بود. اينکه مدام مي گفت ليست مفسدين را دارد و هيچگاه آن را از جيبش در نياورد هم کار بدي بود. اصلا اينکه کسي اطلاعاتي در اين باره داشته باشد و آن را مخفي کند، نوعي خيانت است. «بگم - بگم» گفتن ها در حالي بود که اصلا ليستي به قوه قضائيه ارائه نشد. در حالي که دستگاه مي خواست پيگيري کند. اين نوع رفتارها از سوي يک رئيس جمهور غير منتظره بود. آخر اين کارها کجا با «مهر ورزي» مورد ادعاي احمدي نژاد مي سازد؟
همه اينها باعث شد که مجلس هشتم هم عکس العمل نشان دهد. اما خوشبختانه الان ارتباط مجلس با دولت نسبت به 12 سال قبل بهتر شده است. به نظرم بين مجالس هفتم تا نهم، الان شرايط روابط بهتر از دو دوره قبل است.
درباره ترکيب مجلس دهم، برخي بهتر مي دانند که همسو با دولت باشد، اما برخي مجلس همسو با دولت را تجمع «وکيل الدوله»ها ميدانندو نظر شما چيست؟
مجلس بايد مستقل باشد. بني صدر هم ميگفت اگر مجلس با من هماهنگ نباشد، مي گويم که مجلس تابع من نيست! مجلس نه صد در صد بايد تابع دولت باشد و نه صد در صد مخالف دولت. اگر دولت تخلفي مي کند، مجلس بايد به او تذکر و نظارت کند.
مجلس دو وظيفه اصلي تقنيني و نظارتي دارد. اما به دلايل مختلف تاکنون جنبه تقنين آن بيشتر بوده است اما حالا بايد بعد نظارتي تقويت شود. دولت هم وظيفه اي غير از اجراي مصوبات مجلس ندارد. اگر اينها به وظايف قانوني خود عمل کنند، ديگر مشکلي پيش نمي آيد و اگر اختلافي بود، شوراي نگهبان رفع مي کند. رهبري هم در راس همه امور و قوا هستند. البته ما دوره رئيس جمهوري آقاي احمدي نژاد را تجربه کرديم که برخي مصوبات مجلس را مغاير با قانون اساسي مي دانست و علي رغم تاييد انها از سوي شوراي نگهبان، حاضر به اجراي آن نبود!
بر اين اساس من هيچ يک از دو منظري که در سوالتان بود را نمي پذيرم. مجلس نبايد کاملا همسو با دولت يا صد در صد مخالف دولت باشد. هر کس در چارچوب وظايف قانوني خودش بايد عمل کند. مجلس با توجه به امکانات دولت، بايد قانون تصويب کند و قانوني تصويب نکند که دولت امکان اجراي آن را نداشته باشد.
حضور اصلاح طلبان در اين دوره از انتخابات را چگونه ميبينيد؟ نظرتان درباره نحوه احراز صلاحيت نامزدهاي آنان چيست؟
در تهران بيش از 1100 نفر تاييد شده اند که براي هر کرسي حدود 39 نفر رقابت دارند. حال آنکه در آمريکا براي هر کرسي فقط دو سه نفر نامزد هستند.به نظرم اينکه بگويند اصلاح طلب ها در تهران فقط 30 نفر نامزد دارند را من يک توهين به اصلاح طلبان مي دانم. يعني واقعا اصلاح طلبان، اينقدر نيرو ندارند؟
قطعا دارند، ولي تاييد صلاحيت نشدند.
به نظرم در ميان همين تاييد شده ها هم آنها به اندازه دو سه ليست، نامزد تاييد صلاحيت شده دارند. {با خنده} البته اگر بگوييم همه اين 1100 نفر اصولگرا هستند، من خوشحال مي شوم اما حتما اصلاح طلب ها ناراحت ميشوند. ممکن است نامزدهاي شاخص اصلاح طلبان و چهره هاي اصلي آنها در عرصه رقابت نباشد، اما حتما نيروي اصلاح طلب در عرصه، هست. آنها در تمام حوزه ها حتي براي انتخابات خبرگان هم نامزدهاي مختلفي دارند.
رقابت نيروهاي دسته چندم اصلاح طلبان با نيروهاي تراز اول اصولگرايان، رقابت برابري است؟
من سخنگوي شوراي نگهبان نيستم که بخواهم از عملکرد اين شورا دفاع کنم، اما از قانون دفاع مي کنم که مي گويد تشخيص صلاحيت نامزدها با شوراي نگهبان است. اينکه تعداد بيشتري از اصلاح طلب ها، رد صلاحيت شده اند، ممکن است صحت داشته باشد البته من آماري ندارم. وظيفه شوراي نگهبان اين است که وضعيت افراد را با قانون مطابقت دهد. برخي تاييد و برخي رد و برخي عدم احراز صلاحيت مي شوند که مي توانند مدارکشان را ارائه دهند تا مورد بازنگري قرار گيرد. کما اينکه در اين بازنگري حدود 1000 نفر در کل کشور در مرحله دوم بررسي صلاحيت ها، تاييد شدند.
معتقدم هرچقدر حضور کانديداها و افراد بيشر باشد، انتخابات رقابتي تر خواهد بود و نظر مقام معظم رهبري هم بيشتر لحاظ مي شود. شوراي نگهبان هم وظايف قانوني خودش را دارد که حق الناس است. اگر کسي حقش بوده در عرصه بماند اما از سوي اين شورا حذف شود، يا کسي حقش بوده حذف شود اما با تاييد شوراي نگهبان روبرو شده باشد، در هر دو حالت، حق الناس ناديده گرفته شده است.
شهروندان بايد مطيع قانون باشد. گاهي هم داور در بازي فوتبال اشتباه صوت مي زند. شوراي نگهبان هم اعلام کرده که مي کوشد شرعا به وظيفه خود عمل کند، اما خب ممکن است اشتباهي هم رخ دهد.
ولي اين اشتباه، حق شهروندي يک نفر را ممکن است از بين ببرد.
اگر اين کار عمدا باشد، غير اخلاقي است. اما اگر داور نبيند که آفسايد شده، گل را محاسبه مي کند و حقي ضايع مي شود. قضات دادگستري هم ممکن است دچار اشتباه شوند. بالاخره براساس مدارک مشهود عمل مي شود که ممکن است بعدها مدارک ديگري درباره آنها ارائه شود.
چطور مي توان تضييع اين حق الناس را جبران کرد؟
قابل جبران نيست. حتي نتيجه بازي اي را که يک نفر با دست گل زد را هم عوض نکردند. در فوتبال ممکن است که داور خاطي از ادامه فعاليت محروم شود؛ ولي در فضاي سياسي ما داور حذف نمي شود.
با کانال تلگرامي آخرين خبر همراه شويد telegram.me/akharinkhabar