فارس/ با حدود نيم قرن سابقه خدمت در نظام ميتوان او را بخشي از تاريخ ارتش دانست. امير سيد حسام هاشمي ورودي 1346 دانشگاه افسري است و وقتي انقلاب به پيروزي رسيد، يک سالي از درجه سرواني او ميگذشت.
نام او را هميشه در کنار نام سپهبد شهيد صياد شيرازي شنيدهايم که پيش از انقلاب گروهي پنهان در ارتش تشکيل داده بود و افسران انقلابي را سازماندهي ميکرد.
خواهرش -سيده طاهره هاشمي- در کوران مبارزات انقلاب در سال 60 به دست منافقين و ضدانقلاب در آمل _ شهر زادگاهش_ به شهادت رسيده است.
حضور در مناصب مختلف و شهرهاي متعدد ايران در طول سالهاي خدمت در ارتش، از او يک افسر نظامي کارکشته با مشخصات خاص يک ارتشي ساخته است.
امير سيد حسام هاشمي از 14 مهر 1383 با حکم فرمانده معظم کل قوا به مدت 8 سال به رياست «دفتر عمومي حفاظت اطلاعات» منصوب شد اما در طول بيش از 20 سال گذشته که شهيد صياد شيرازي «هيات معارف جنگ» را تشکيل داد، يکي از دغدغههاي مهم او نيز اين بود که پرچم صياد بر زمين نماند.
با امير هاشمي که هم اکنون از مشاوران نظامي رهبر معظم انقلاب و جانشين هيات معارف جنگ شهيد صياد شيرازي است در دفتر اين هيات به گفتگو نشستيم تا برايمان از 27 سال مديريت و فرماندهي حضرت آيتالله خامنهاي بر نيروهاي مسلح بگويد.
ماحصل اين گفتگوي 90 دقيقهاي را در زير ميخوانيد:
** 2 اقليت و يک اکثريت در ارتش طاغوت
* يکي از مهمترين اتفاقات پس از پيروزي انقلاب اسلامي در بهمن 57، حفظ ارتش بود و يکي از افرادي که همواره در اين موضوع به کرار نام او شنيده ميشود، آيتالله خامنهاي است که در آن مقطع نمايندگي امام خميني (ره) را در ارتش برعهده داشتند. اگر امکان دارد کمي درباره اين نقش و حوادث آن مقطع صحبت کنيد.
براي ورود به اين بحث لازم است قدري از ارتش بگويم که ببينيم ما از کجا به کجا رسيديم. از زماني که پاي آمريکاييها به ايران باز شد و مسئله نفت پيش آمد، ارتش به لحاظ کمي و کيفي شروع به رشد کرد که البته بيشتر اين توسعه به لحاظ کمٌي بود.
پرسنلي که جذب ارتش ميشدند چه در ميان درجهداران، چه کارمندان و چه افسران معمولا از طبقات متوسط و ضعيف جامعه بودند، به دليل سختي کار در ارتش کساني که مرفه بودند و ميتوانستند مثلا وارد کارهاي اقتصادي و بازار شوند، معمولا به ارتش نميآمدند. به خصوص درجه داران و کارمندان که تقريبا همه آنها از طبقه مستضعف و ضعيف بودند و افسرها هم بيشتر از همين طبقات و طبقه متوسط جذب ارتش ميشدند.
معمولا اينطور است که طبقات ضعيف و متوسط جامعه ديندارتر هستند البته اين يک حکم کلي نيست ولي معمولا اينطور است که استغنا، استکبار ميآورد.
پرسنل ارتش در رژيم گذشته در سه دسته طبقهبندي مي شدند، يک طبقه اقليت که افراد وابسته به طاغوت و رژيم گذشته بودند. دسته دوم باز هم اقليت مؤمن، معتقد و افراد تابع مرجعيت بودند و دسته سوم که اکثريت را شامل مي شد، اگرچه افراد مسلماني بودند اما آگاهيشان نسبت به مسائل سياسي کم بود و به نوعي بينابين بودند و دو اقليت بالا سعي ميکردند اينها را با خود همراه کنند.
** پيام امام(ره) به فرماندهان ارتش شاه هم دلسوزانه بود
يکي از اشتباهات رژيم شاه - خصوصا در سال 57- اين بود که ارتش را وارد حکومت نظامي کرد و اين فرصتي شد تا اقليت مؤمن در ارتش ارتباط خود را با روحانيت بيشتر کرده و ميدان براي مبارزه باز شود.
طبقه اکثريت هم وقتي اوضاع را ميديدند، مردد ميشدند. مثلا شما به خانه ميرفتيد و متوجه ميشديد مادر، پدر، برادر و يا خواهر شما به تظاهرات رفته ولي شما در حکومت نظامي بايد با آنها مقابله کنيد. اين موجب ترديد ميشد و آنها را سست ميکرد.
هنر حضرت امام (ره) قبل از پيروزي انقلاب اين بود که با نگاه پدرانه به همه نگاه ميکردند مثلا شما وقتي به سخنرانيهاي ايشان توجه ميکنيد ايشان براي همان اقليت وابسته به رژيم هم پيام دارد که معنادار بود.
مثلا خطاب به ارتشيان ميفرمودند «آقاي ارتشبد! مگر نميخواهي آقا باشي؟» يا «آقاي فرمانده ارتش! مگر نميخواهي با مردم باشي؟» يعني هميشه صحبتهاي ايشان اميدوارکننده، نصيحتگرانه و پدرانه بود.
** ياران امام(ره) به دنبال نفوذ در ارتش بودند
ياران امام هم همين طور بودند. آنها از اول به دنبال نفوذ در سازمان ارتش بودند. برادرزاده آقاي ناطق نوري که خودشان از مبارزين مسلم بودند، از افسران نيروي مخصوص بود که ما در کردستان خدمت ايشان بوديم. افراد ديگري مانند شهيد شهرامفر، شهيد آبشناسان و بقيه افراد هم بودند که در اين زمينه تلاش ميکردند.
** سرهنگ نوروزي استاد زبان انگليسي آقا بود
يکي از افرادي که از ابتداي مبارزه در جذب ارتشيها نقش مؤثر داشت، حضرت آقا (آيتالله خامنهاي) بودند. ايشان براي مثال وقتي در مشهد دستگير ميشد و به زندان ميافتاد، در زندان با پرسنل و افسر نگهبان ارتباط برقرار ميگرفت.
ايشان قبل از انقلاب در مشهد جلساتي داشتند که براي مثال سرهنگ مهدي نوروزي که از همافران نيروي هوايي بود، استاد زبان انگليسي آقا بود و به صورت خصوصي براي ايشان تدريس ميکرد. امثال آقاي نوروزي که توسط آقا در مسجد کرامت مشهد جذب شده بودند زياد بود و ايشان روي آنها تأثير زياد داشت و در واقع به شخصه معتقدم بزرگترين نعمتي که خدا شامل حال اين مملکت کرد و البته به خاطر هوشياري امام(ره) بود، اين است که به محض پيروزي انقلاب اولين کسي که امام براي نمايندگي خود در ارتش منصوب کرد حضرت آقا بود که اوايل اسفند 57 ايشان به ستاد ارتش رفت.
در آن مقطع به دليل اينکه فرماندهان و سران ارتش نبودند، آن طبقه معتقد و ولايي و تابع مرجعيت رشد کرد و ميدان را در دست گرفت و هنر بزرگ حضرت آقا جذب اين قشر بود.
من خودم در آن مقطع در مشهد، کميته انقلاب و اسلامي را در لشکر 77 تشکيل دادم. شهيد صياد در اصفهان بود، شهيد شهرامفر در تيپ 23 نوهد و بقيه افراد هم در شهرهاي ديگر به همين گونه عمل ميکردند.
** ارتش امتحان خود را بخوبي پس داد
* شما خودتان چطور با ايشان ارتباط گرفتيد؟
وقتي آقا به همراه مرحوم امير سليمي که آن موقع سرهنگ2 بود و رياست دفتر ايشان را بر عهده داشت، در اسفند 57 به مشهد آمدند، من آنجا توسط مرحوم سليمي و آيتالله واعظ طبسي به ايشان معرفي شدم.
در سال 58 در ستاد مشترک ارتش کميتهاي تشکيل شد که افرادي نظير آقايان سليمي، فروزان، کتيبه، اقارب پرست، نامجو و تعدادي ديگر عضو اين کميته بودند.
اينها جلسات منظمي در تهران داشتند براي جذب نيروهاي مؤمن و خط دهي به آنها که اين کميته را خود آقا مديريت ميکردند و هدف آنها بازسازي، ساماندهي و تثبيت ارتش بود.
ميدانيد که در ماههاي ابتداي پيروزي انقلاب که خدمت سربازي کم شده بود، اکثر سياسيون و مسئولان معتقد بودند که ارتش بايد منحل شود اما پايداري امام(ره) و مديريت و هدايت آقا جلوي اين کار را گرفت و البته ارتش هم امتحان خود را درست پس داد.
** حقوق ارتشيها در 27 بهمن 57 واريز شد
آن زمان که همه بحث انحلال ارتش را مطرح ميکردند امام با آنها همراهي نکرد. در حاليکه در همه انقلابها بعد از پيروزي، ارتش منحل ميشود اما جالب است که بدانيد حتي در روز 27 بهمن 57 حقوق کارکنان ارتش واريز شد. نه تنها ارتش بلکه وزارت نفت که وابستگي بيشتري به خارج داشت و يا وزارت امور خارجه هم همين وضعيت را داشتند.
** تضعيف ارتش از نگاه امام(ره) حرام است
امام(ره) اگر ميخواست ارتش را منحل کند همه بدون هيچ مقاومتي آن را ميپذيرفتند اما نه تنها ارتش منحل نشد بلکه حضرت امام 29 فروردين سال 58 را روز ارتش ناميد و فرمان داد تا ارتش با تمام قوا در تمام شهرها رژه برود و تضعيف ارتش را هم حرام کردند.
** ارتش در ابتداي جنگ جلوي پيشروي عراق را گرفت
به اعتقاد بنده بعد از انقلاب، ارتش بازوي تواناي امام(ره) بود که ضد انقلاب هدفش قطع اين بازو بود.
شما نگاه کنيد در ابتداي جنگ که ارتش عراق ميخواست ظرف 3 روز خوزستان و يک هفته تهران را بگيرد، چه کسي جلوي عراق را گرفت و 6 روز جلوي پيشروي آنها را سد کرد؟ اين مقاومت ارتش و مراکزي نظير پادگان دژ بود که موجب شد رسيدن ارتش عراق تا پل کرخه 6 روز طول بکشد.
** نامه گلايهآميز صياد شيرازي به آقا
* ارتباط شهيد صياد شيرازي با آيت الله خامنهاي از کجا شکل گرفت؟
شهريور سال 58 من به اتفاق شهيد صياد شيرازي براي ملاقات با حضرت آقا به تهران آمديم. من از مشهد آمده بودم و شهيد صياد از اصفهان. حضرت آقا در آن مقطع يکي از سران حزب جمهوري بودند و قرار شد ما ايشان را در دفترشان در اين حزب ملاقات کنيم. قرار ما عصر بود اما دو سه ساعت که مانديم، خبري نشد و نتوانستيم ايشان را ببينيم.
شهيد صياد نامهاي براي آقا نوشتند که با گلايه شروع ميشد. اين نامه را چند سال قبل (89 يا 90) که خدمت ايشان بوديم، در اختيار آقا گذاشتم. خلاصه آن روز شهيد صياد نامه گلايه آميزي به آقا نوشت که ما براي ديدار شما آمديم ولي نتوانستيم با شما ملاقات کنيم. در نامه هم قيد کرد که ما پيشنهاداتي براي اداره ارتش، خصوصا اداره دانشگاه افسري داشتيم. اين نامه در دو صفحه بود.
ما قصد داشتيم تا فرداي آن روز در تهران باشيم. حضرت آقا که شب نامه را ديده بودند، سپردند هر طور شده اينها را پيدا کنيد و بگوييد شب به منزل ما بيايند. منزل ايشان در خيابان ايران بود. ما رفتيم و چند ساعت جلسه ما طول کشيد.
ايشان با دقت تمام و با حوصله به همه حرفهاي ما گوش دادند. از همان جا بود که صياد شيفته رهبري شد و ايشان هم شهيد صياد شيرازي را به خوبي دريافت کرد و ما بعدها ديديم که در مقاطع مختلف، از جنگ کردستان گرفته تا زمان بنيصدر -که دو درجه از صياد گرفت- و بعد زماني که صياد فرمانده نيرو شد و در مقاطع مختلف تا روز شهادت ايشان که حضرت آقا خم شد و تابوت او را بوسيد، از شهيد صياد شيرازي حمايت کرد.
جالب است فرداي شهادت صياد که خانوادهاش بر سر مزارش رفته بودند متوجه شدند آقا يک ساعت قبل به آنجا آمده و گفتند من دلم براي صياد تنگ شده است.
** خدمت 38 ساله رهبري در ارتش
اين حرکات آقا در واقع مديريت ايشان بر ارتش است. حرمت گذاشتن به صياد شيرازي يعني حرمت گذاشتن به ارتش.
آقا وقتي در کردستان حضور داشت به جزئيات کار توجه ميکرد. سال 59 که من مجروح شدم ايشان به ملاقاتم آمد. در آن زمان من سروان بودم و ايشان نماينده امام در شوراي عالي دفاع.
در مقطع جنگ هم عليرغم تلاش بنيصدر براي ايجاد اختلاف بين نيروها، اين حضور و مديريت آقا بود که ايجاد وحدت ميکرد و الان که 38 سال از پيروزي انقلاب ميگذرد در واقع 38 سال است که ايشان در ارتش خدمت ميکنند.
**سخنان داغ رهبري درباره حادثه منا ورق را برگرداند
آقا در تمام مراسمهاي فارغالتحصيلي دانشجويان دانشگاه افسري ارتش شخصا شرکت ميکنند جز يک مورد که ايشان رئيسجمهور بود و در خارج از کشور به سر ميبردند.
در اين حضور ايشان مسائل بسيار مهمي را هم مطرح ميکنند. مثلا سال گذشته در همين دانشگاه علوم دريايي نوشهر بود که با آن سخنراني داغ خود مسئله منا را مطرح کردند که ورق برگشت.
** هيچ کس اندازه آقا در اتحاد نيروهاي مسلح نقش ندارد
* اندکي بعد از انقلاب، حضرت امام(ره) دستور تشکيل سپاه پاسداران را دادند. چرا وقتي ارتش بود، يک نيروي نظامي ديگر تشکيل شد؟ وظايف اينها نوعي موازي کاري نبود؟
اولا بايد بر اين نکته تاکيد کنم که در سازماندهي، هدايت، بکارگيري و ارتباط ارتش و سپاه و وحدت آنها آن کسي که بيش از همه نقشآفريني کرد، آقا بود. اگرچه ديگران هم حضور داشتند اما نقش هيچکس به اندازه ايشان نيست و ما خدا را شکر ميکنيم و افتخار داريم به اينکه در ارتشي هستيم که ايشان آن را ارتش حزبالله ناميد و افتخار ميکنيم که فرماندهيمان مرجع تقليدمان است و اين افتخاري است که نصيب هيچ ارتشي در دنيا نشده است.
** تشکيل سپاه در کنار ارتش از مصاديق نبوغ حضرت امام(ره) بود
امٌا درخصوص تشکيل سپاه در کنار ارتش،معتقدم اين موضوع يکي از مصاديق هوشياري و نبوغ حضرت امام (ره) بود.
سپاه پاسداران در ارديبهشت 58 چند روز بعد از نامگذاري روز ارتش تشکيل شد و 5 آذر همان سال هم حضرت امام دستور سازماندهي بسيج را صادر کردند تا اينها براي حفظ انقلاب کمک کنند. اينها در هيچ کجاي جهان نمونه ندارد.
در آن مقطع، در واقع حضرت امام(ره) دشمنشناسي خوبي کردند و در واقع سپاه براي حفظ دستاوردهاي انقلاب تشکيل شد.
وظايف ارتش و سپاه در قانون اساسي کاملا تفکيک شده و مشخص است. اين ها وظايفشان هيچ تداخلي با هم ندارد و به عنوان دو نيروي موازي يکديگر نيستند بلکه پشتيبان هم هستند و ما اين کمک کردن به يکديگر را در مقاطع مختلف به ويژه در 8 سال جنگ تحميلي به خوبي ديديم.
در همين جنگ بود که سپاه رشد کرد و توسعه يافت و اگر يک کارشناس خبره نظامي به عمق قضيه توجه کند، ميبيند که اين دو نهاد اگرچه به صورت ظاهري شباهتهايي با هم دارند اما به هيچ عنوان با يکديگر موازي نيستند.
** من سپاه مشهد را تشکيل دادم
* نقش ارتش در مقطع تشکيل سپاه چه بود؟ برخي ميگويند اين ارتش بود که به پاسدارها که طبيعتا تجربه کار نظامي هم نداشتند، در برخي موضوعات آموزش داد.
من خودم سپاه مشهد را تشکيل دادم. در واقع شهيد کلاهدوز که خودش از افسران ارتشي بود به مشهد آمد و گفت که ميخواهد در اينجا سپاهي تشکيل دهد. آيتالله طبسي من را به ايشان معرفي کرد و ما هم باشگاه افسران را که بعدا به نام «جوادالائمه(ع)» نامگذاري شد، در اختيار آنها گذاشتيم.
شهيد کلاهدوز اصرار داشت من خودم فرماندهي سپاه آنجا را بر عهده بگيرم ولي گفتم که در لشکر 77 کارهاي زيادي دارم و يک شخص روحاني را براي فرماندهي سپاه معرفي کرديم که بعدا هم شهيد شد.
بعد اين مجموعه را به پادگان سپاه دانش منتقل کرديم که داخل لشکر بود و اين مکان بعدها در اختيار سپاه قرار گرفت.
** آموزش به پاسدارها توسط لشکر گارد در تهران
در واقع ميخواهم بگويم که ارتشيها نقش زيادي در تشکيل و آموزش سپاه داشتند. همين شهيد کلاهدوز يک نمونه بود که بعدها رئيس ستاد سپاه هم شد و يا صياد شيرازي در اصفهان کمکهاي زياد براي تشکيل سپاه کرد. در تهران هم لشکر گارد و لشکر يک تهران و تيپ نوهد نقش زيادي در آموزش پاسدارها داشتند.
** ارتش براي تبليغ التماس نميکند
* امير! قبول داريد که نقش ارتش خصوصا در جنگ، آنطور که شايسته عملکرد اين نهاد بود به جامعه معرفي نشده؟ برخي از فرماندهان قديمي ارتش معتقدند يکي از ايرادات به خود فرماندهان بر ميگردد که نيامدند و مثلا خاطرات خود را بازگو کنند.
يکي از دلايل مي تواند همين باشد. البته انقلاب که شد ما در سازمان ارتش با تغييراتي روبهرو شديم. قبلا ما قبلا واحد روابط عمومي داشتيم که کارهاي رسانهاي و تبليغات را بر عهده داشت که اين روابط عمومي منحل شد و جاي خود را به سازمان عقيدتي سياسي داد که يک تشکيلات جديد بود و مثلا يک روحاني که با چند نفر به اين کار منصوب شده بودند، تجربه زيادي نداشتند.
از طرف ديگر يک فرهنگ حفاظتي بر ارتش حاکم بود. هر چند در دو سال اول بعد از پيروزي انقلاب اصلا ما چيزي به نام حفاظت اطلاعات نداشتيم و ضد اطلاعات منحل شده بود (من خودم ضد اطلاعات لشکر 77 را منحل کردم) ولي اين فرهنگ همچنان بر ارتش حاکم بود.
ارتشيها آموزش ديده بودند که بايد مسائل حفاظتي را رعايت کنند و مثلا هيچ وقت نبايد متن و اسرار جلسات، جايي بازگو شود.
خود ما وقتي از جلسات عملياتي بيرون ميآمديم، حتي يادداشتهايمان را هم از بين ميبرديم. حسن اين کار اين بود که اسرار حفظ ميشد و به دست دشمن نميافتاد اما از طرف ديگر جنگ ما يک جنگ مردمي بود و حضور مردم هم در سپاه تجلي داشت. بنابراين مثلا هر کسي که دوربين داشت با دوربينش ميآمد، کسي که ضبط صوت داشت با ضبطش و برخي هم با قلمشان ميآمدند اما به هر حال الان به لحاظ اسناد و نوشتههاي رسمي، ارتش يک موقعيت بينظير هم دارد.
البته شايد يکي از موارد کمرنگ بودن ارتش در تبليغات هم اين باشد که خيلي اين نياز احساس نميشد.
افراد معتقد بودند حفظ امنيت و حراست از مرزهاي کشور وظيفه ماست و خيلي لازم نيست بگوييم چه کار کرديم. مردم هم خودشان اين موضوع را ميدانند اما يک نکته ديگر ميتواند اين باشد که ما در ارتش براي تبليغ التماس نميکنيم. اين فرهنگ ماست و شأن ما اجازه اين کار را نميدهد.
البته همچنان معتقدم يکي از دلايل همان نبود روابط عمومي در آن سالهاست. خب ما بايد بپذيريم که وقتي انقلاب شد ما يکسري چيزها را از دست داديم اما يکسري مسائل را به دست آورديم. آنچه از دست داديم خيلي مهم نيست ولي توجه کنيد که اگر در اول انقلاب، ارتش منحل شده بود، امروز ما اين امنيت را نداشتيم.
** سخنان رهبري منشور کار ما در سازماندهي امور اسرا بود
* با برخي فرماندهان که صحبت ميکرديم، تقريبا همگي آنها بر جديت، دقت و سختگيري رهبر معظم انقلاب به عنوان فرمانده کل قوا در موضوعات مرتبط با نيروهاي مسلح تاکيد داشتند. شما خودتان حدود 8 سال (از مهر 1383) به عنوان رئيس دفتر عمومي حفاظت اطلاعات، ارتباط نزديکي با ايشان داشتيد. اين موضوع را چطور ديديد؟
حضرت آقا انساني فکور، باهوش و اهل مطالعه است که زمان را به دقت مديريت کرده و موضوعات را با جديت خاصي پيگيري ميکند.
يادم هست سال 84 که براي ارائه گزارش عملکرد يکساله خدمت آقا رسيدم، يکي از موضوعاتي که مطرح کردم بحث کميسيون اسرا بود چرا که مديريت اين کميسيون -که شهيد نظران آن را بر عهده داشت- با اين دفتر بود.
به ايشان عرض کردم حالا که همه اسرا رفتهاند، ما قصد داريم اسناد و مدارک آنها را سازماندهي کنيم.
حضرت آقا در آن جلسه به اندازه يک صفحه مطلب فرمودند که شد منشور ما براي انجام اين کار و ما تا سال 90 به مدت 6 سال بر روي آن کار کرديم که امروزه اين اسناد و مدارک در بنياد حفظ آثار و ارزشهاي دفاع مقدس بايگاني شده است و يکي از اقدامات بسيار مهم است که در آن حدود 900 موضوع وجود دارد و تمامي مطالب در خصوص اسرا جمع شده و به صورت ديجيتال درآمده است.
** تعداد اسراي عراقي در ايران بيش از 7 لشکر بود
ما در اين پروژه با بيش از هزار و دويست افسر و درجهدار درگير در نگهداري 70 هزار اسير عراقي -که تعداد آنها بيش از 7 لشکر ميشد- مصاحبه کرديم و خاطرات آنها ضبط و تدوين شده است. ما حتي مسائل مربوط به اسراي ايراني را هم که آقاي دهنمکي بر روي آن کار ميکرد از ايشان خريديم و سازماندهي کرديم.
حضرت آقا بر روي اين موضوع بسيار تأکيد داشتند و فرمودند بايد کاري کنيد تا 300 سال آينده وقتي افراد خواستند به اين اسناد مراجعه کنند، بدانند که ما با اسراي عراقي چطور رفتار کرديم و عراق با اسراي ما چه کار کرد.
** آقا براي کسب اطلاعات محدود به دفتر نيست
آقا اطلاعات را دقيق جمعآوري ميکند و براي اين کار به دفترشان هم محدود نيستند و اطلاعات را از همه جا مي گيرند. حتي براي يک يادداشت کوچک و جزئي که گاهي به دستشان ميرسد وقت ميگذارند.
البته تيمهاي کارشناسي دقيقي هم دارند که موضوعات را از طريق آنها نيز پيگيري ميکنند.
** هيچکس را به اندازه رهبري پيگير راه امام(ره) نديدم
من هيچکس را نديدم که اينقدر به اندازه ايشان دقيق پيگير راه امام(ره) باشند. در تمام سخنرانيهايشان اسم امام(ره) و راه امام(ره) مطرح است و امام(ره) هم چيزي جز حرف خدا و قرآن نميزند و براي همين هم هست که خدا به ايشان کمک ميکند.
** برخورد رهبري با فرماندهان در عين سختگيري، توام با مهرباني است
* اين سختگيري ايشان تا چه حدي است؟ يعني ميخواهم بدانم برخوردي که ايشان با فرماندهان نظامي دارند چطور است؟
گاهي برخي مديران به خاطر سختگيري، رفتاري خشن و برخوردي تند و صرفا آمرانه دارند اما اين موضوع در مديريت رهبري وجود ندارد يعني در عين سختگيري خيلي راحت با انسان ارتباط برقرار ميکنند.
من در طول مدت مسئوليت همينطور که راحت با شما صحبت ميکنم، همين طور با ايشان صحبت ميکردم. طوري که انسان احساس نميکند در برابر يک رئيسي نشسته که با نگاه خود تمام وجودت را ذوب ميکند و شما نميتوانيد با او صحبت کنيد.
در عين صلابت، رفتارشان پدرانه است و در عين اينکه آمرانه است ولي توأم با مهرباني و شفقت است. ممکن است از شما بازخواست کنند اما همراه با ايجاد ترس نيست. وقتي که ايراد ميگيرند، ميدانيد که بهانهجويي نميکنند و حرف را اگر منطقي باشد با جان و دل ميپذيرند.
به هر حال لحن و نوع نگاه بسيار مهم است و ايشان کاملا نگاهي پدرانه و دلسوزانه دارند.
** مديران ياد بگيرند که از آقا خرج نکنند
اينطور ميخواهم بگويم که اگر هر ايرادي ديده ميشود از طرف ما مديران است. من معتقدم ما بايد رهنمود رهبري را بشنويم و کار کنيم و خودمان را خرج کنيم نه اينکه ايشان را خرج خودمان کنيم. اگر مديران ما اين را بياموزند، کارها درست خواهد شد ولي برخي براي اينکه به زيرمجموعه خود تحکم کنند ميگويند آقا فلان طور گفته است.
** تغيير نام و وظايف دفتر عمومي حفاظت اطلاعات
* وظيفه دفتر عمومي حفاظت اطلاعات که بعد از مسئوليت شما به دفتر سياستگذاري حفاظت اطلاعات تغيير نام داد، چه بود؟
بعد از پايان مأموريت بنده در دفتر عمومي حفاظت اطلاعات اين دفتر به دفتر سياست گذاري حفاظت اطلاعات نيروهاي مسلح تبديل شد و من مسئوليت را به آقاي رمضاني واگذار کردم.
پيش از اين، وظيفه دفتر عمومي حفاظت اطلاعات هماهنگي بين حفاظت اطلاعات نيروهاي مسلح بود و مسئول آن در شوراي هماهنگي اطلاعات که وزير اطلاعات هم رياست آن را بر عهده دارد عضو است.
بعدها خود بنده بارها درخواست کردم که اين دفتر به امر سياستگذاري حفاظت اطلاعات نيز بپردازد.
* يعني شما از حفاظت اطلاعت نيروها بازخواست هم ميکرديد؟
بازخواست به آن معنا نداشتيم ولي به دليل رفاقتي که وجود داشت، افراد به حرف ما گوش ميکردند.
البته دفتر حفاظت عمومي دو وظيفه سنگين داشت که يکي از آنها همان اداره امور اسرا بود که 20 سال درگير اين موضوع بود و به همين دليل خيلي به وظيفه حفاظت اطلاعات نميرسيد.
بنده که مسئوليت را بر عهده گرفتم، ديگر تمام اسرا رفته بودند و فقط کار تدوين تاريخ مانده بود که من از گروهي از بازنشستهها دعوت کردم تا اين کار را انجام بدهند.
از آنجا که خودم بعد از انقلاب بنيانگذار حفاظت اطلاعات نيروي زميني ارتش بودم و با وظايف اين ارگان آشنايي داشتم، سعي کردم اين ارتباط به صورت تنگاتنگ ميان حفاظت اطلاعات نيروها برقرار شود.
ما جلسات زيادي در سطح رؤسا و کارشناسان داشتيم و از اين طريق اطلاعات تبادل ميشد و نيروها به هم وصل ميشدند و بعد به اين نتيجه رسيديم که بايد بر روي کار آنها نظارت نيز وجود داشته باشد که اين دفتر به دفتر سياستگذاري حفاظت اطلاعات نيروهاي مسلح تبديل شده است.
** رهبري مرتبا از نيروهاي نظامي گزارش ميگيرند
* رهبر معظم انقلاب در مقاطعي، برخي عبارات را بکار ميبرند که اينها گاها در حکم يک استراتژي و يا يک دستور تعبير ميشود. مثل تهاجم فرهنگي، جنگ نرم، نفوذ، مهندسي فرهنگي و يا غيره. در حوزه نظامي هم ايشان تعابير مهمي دارند که يکي از آنها استراتژي «تهديد در برابر تهديد» بود. اخيرا هم ايشان بر روي افزايش توان تهاجمي نيروهاي مسلح تاکيد داشتند. اين توجه ويژه به توان مقابله به مثل با تهديدات از کجا نشات ميگيرد؟
شما نگاه کنيد اولين اقدام آقا در ارتش در همان سالهاي اول انقلاب، ايجاد جهاد خودکفايي بود که از نيروي هوايي شروع شد. يعني ايشان از همان ابتدا معتقد به تقويت بنيه دفاعي بودند.
بعد از جنگ هم که ستاد کل نيروهاي مسلح تشکيل شد همين موضوع را مرتبا و با دقت پيگيري کردند.
ايشان مرتب از نيروها گزارش ميگيرند و يکشنبهها که روز ملاقات با نظاميهاست، با مسئولان ستاد کل و فرماندهان ارتش و سپاه جلسه دارند. البته در گذشته با فرماندهان نيروها نيز ملاقات ميشد که بعدا کم شد.
سپس ايشان معاونت اشراف را در ستاد کل راهاندازي کردند تا پيشرفت نيروهاي مسلح با رقابت سالم و نظارت توأم باشد.
** تهديدات عليه جمهوري اسلامي رو به افزايش است
از طرف ديگر، ما از همان فرداي پيروزي انقلاب يعني از 23 بهمن 57 تا امروز مدام با تهديد روبهرو هستيم و اين تهديد دائمي بوده و نه تنها کم نشده بلکه روز به روز افزايش مييابد و اگر دشمن به اين نتيجه برسد که ما ضعيف شدهايم حتما حمله خواهد کرد. ما هم وقتي ميتوانيم تهديد را با تهديد جواب بدهيم که توان دفاعي بالايي داشته باشيم.
سال 62 بنده به همراه شهيد صياد شيرازي براي تست اولين موشک ساخت صنايع دفاعي که به نام «عقاب» نامگذاري شده بود به دزفول رفتم. موشک را روي لانچري گذاشته بودند که با تراکتور کشيده ميشد. شليک که شد، 200 متر آن طرفتر به زمين افتاد و منفجر هم نشد.
همان جا يکي از افسران نيروي زميني به نام سرگرد معصومزاده که بعدا رئيس جهاد خودکفايي ارتش شد، گفت من اين موشک را بر روي لانچر کاتيوشا سوار ميکنم و اين را در مسجدسليمان تست کرد و سال 65 که من فرمانده توپخانه گروه 33 بودم، تنها يگاني که لانچر عقاب داشت ما بوديم.
** آقا «تهديد در برابر تهديد» را بعد از تقويت بنيه دفاعي مطرح کردند
اين موشک 40 کيلومتر برد داشت که البته از 10 شليک، شايد 4-3 مورد آن هم درست عمل نميکرد. به هر حال اين روند از اينجا شروع شد و امروز صنايع موشکي ما به حدي است که ميتوانيم تهديد را با تهديد جواب دهيم.
در ديگر موارد هم همينطور است. حضرت آقا ابتدا بنيه دفاعي را تقويت کردند و بعد بحث تهديد در برابر تهديد را مطرح فرمودند چرا که اگر شما اين توانمندي را نداشته باشيد، نميتوانيد تهديد را با تهديد جواب دهيد. دشمن هم اين را ميداند.
ما اصليترين دشمن آمريکا هستيم و آمريکا در برآوردهايش به اين نتيجه رسيده است که نميتواند با ما مقابله کند و اگر روزي ما را در موضع ضعف ببيند، يک دقيقه هم دست روي دست نخواهد گذاشت.
** کوتاه آمدن در برابر دشمن به دليل عدم باور به شعار «ما ميتوانيم» است
کاري که ما در هيأت معارف جنگ انجام ميدهيم انتقال همين تجربيات گذشته به نسل جوان است و اينکه «ما ميتوانيم» و اگر جايي کوتاه ميآييم براي اين است که به اين شعار باور نداريم.
تنها زماني اين دشمنيها پايان مييابد که ما دست از جمهوري اسلامي و شعار «نه شرقي، نه غربي» برداريم، به آنها وابسته شويم و اسرائيل را قبول کنيم آن وقت تازه چيزي شبيه عربستان خواهيم شد.
** با امتياز دادن تهديد از بين نميرود
البته ما ميتوانيم در سياست با آنها بازي کنيم ولي اين بايد با هشياري توأم باشد و اينکه فکر کنيم اگر با دادن امتياز، تهديد از بين ميرود يک باور غلط است.
** اگر حرفي براي گفتن داريم در پناه قدرت دفاعيمان است
* اخيرا ديدگاهي از سوي برخي مطرح شده که ميگويد بجاي سرمايه گذاري در امور نظامي، بايد به مسايل اقتصادي و رفاهي جامعه پرداخته شود. شما چقدر اين ديدگاه را قبول داريد؟
من از شما اين سوال را ميپرسم، اگر امنيت نباشد ميشود کاري کرد؟
يادم هست در ارديبهشت 59 به همراه شهيد صياد شيرازي و سردار رحيم صفوي براي انجام مأموريتي به کردستان رفتيم. وقتي هواپيماي ما در فرودگاه سنندج به زمين نشست، از پشت ارتفاعات، 8 خمپاره 81 به سمت هواپيماي ما شليک شد و 2 نفر مجروح شدند.
ما 20 روز جنگيديم تا توانستيم سنندج را آزاد کنيم. امروز اگر شما با ماشين از تهران به سنندج و سپس به مريوان و سقز و بانه و سردشت برويد متوجه اين امنيت ميشويد.
اگر امروز امنيت وجود دارد، راحت زندگي ميکنيم و کشور در حوزه علم و اقتصاد پيشرفت کرده مرهون همين امنيت است. شما امروز به عراق، سوريه و افغانستان نگاه کنيد. آيا مردم ميتوانند بگويند اقتصاد و علم بيايد مشکل ما را حل کند؟ اگر امنيت نباشد هيچ کاري نميشود کرد.
وضعيت ما مثل ماهي درون آب است که قدر آب را نميداند. امروز اگر ما حرفي براي گفتن داريم، در پناه قدرت دفاعيمان است.
** نميتوان با آمريکا کنار آمد
البته نيروهاي مسلح ما چون ولايي و تابع رهبري هستند زيادهخواهي نميکنند. با سيلي صورت خود را سرخ ميکنند و گوش به فرمان رهبر خودشان هستند. اگر ايشان بگويند بجنگ، ميجنگند و اگر بگويند صلح، صلح ميکنند.
به هر حال از نگاه ما نظاميان، نميتوان با آمريکا کنار آمد چرا که رابطه آمريکا با ما، به فرموده امام(ره) همان رابطه گرگ و ميش است و ما هرچه ميتوانيم بايد خودمان را قوي کنيم. نميتوان با آمريکا سازش کرد چون ايده و شعار ما با هم تفاوت دارد.
** اگر به سوريه کمک نکنيم تهديد به مرزهاي ما ميآيد
* تحولات منطقه را چقدر در ارتباط با ايجاد ناامني در ايران ميدانيد؟
تهديدات و حوادث موجود در منطقه همگي با هدف مقابله با جمهوري اسلامي ايران صورت ميگيرد و از آنجا که آنها توان مقابله مستقيم با ايران را ندارند، در کشورهاي ديگر از جمله سوريه وارد جنگ شدند و ما اگر به سوريه کمک نکنيم آنها پس از اشغال اين کشور و همچنين عراق با ما هم مرز شده و تهديدات را مستقيم متوجه ما خواهند کرد چرا که ما به هيچ عنوان نميتوانيم با وهابيها و تکفيريها کنار بياييم پس يکي از کارهاي اساسي اين است که در بيرون از خانه خودمان با آنها بجنگيم.
** کارهاي بزرگي در 27 رياست سرلشکر فيروزآبادي بر ستادکل صورت گرفت
* يکي از تغييرات مهمي که اخيرا در نيروهاي مسلح شاهد آن بوديم، پايان ماموريت سرلشکر فيروزآبادي در ستاد کل و جايگزيني يک فرمانده جوانتر به جاي ايشان يعني سرلشکر باقري بود. اين تغيير رياست ستاد کل چه آثاري خواهد داشت؟
تغيير و تحول معمولا پيشرفت را به دنبال خود دارد و براي همين است که گردش مديريت و تغيير مديران و آمدن فرد جديد در مسند کار، يک موضوع مهم در همه حوزهها محسوب ميشود.
سردار فيروزآبادي در طول 27 سال رياست بر ستاد کل نيروهاي مسلح کارهاي بزرگي انجام داد از جمله آنها يکپارچگي و وحدت ميان نيروهاي مسلح، سازماندهي وظايف و تبيين قوانين و نيز به رسميت شناخته شدن ستاد کل بود که اينها از جمله زحمات مهم ايشان است.
** انتصاب سرلشکر باقري براي نسل جوان نيروهاي مسلح اميدآفرين است
اين انتصاب جديد هم حاصل يکي دو سال اخير نيست. 5-4 سال قبل اين موضوع پيشبيني شده بود و اصلا که يکي از دلايل ايجاد ارکان در ستاد کل که معاونتهاي مهمي مثل اطلاعات عمليات، لجستيک، پرسنلي و ... را اداره ميکرد، همين بود که سردار باقري بيشتر با امورات مربوطه آشنا شود.
البته ايشان خودشان هم در طول سالها از مناصب پايين تا معاونت اطلاعات عمليات ستاد کل حضور داشتند و تجربيات زيادي دارند.
به هر حال آمدن ايشان هم به نوعي يک اميد براي نسل جوان است. البته بايد از زحمات سردار فيروزآبادي هم تقدير کرد که البته شد چراکه کارهاي بزرگي در زمان ايشان انجام شده است.
** وظيفه پيگيري سرنوشت 4 ديپلمات با وزارت خارجه است
* اخيرا موضوعاتي درخصوص سرنوشت 4 ديپلمات ربوده شده ايران در لبنان مطرح شده مبني بر زنده بودن احتمالي آنها. شما خبري در اين باره داريد و اصولا پيگيري اين ماجرا با کيست؟ نيروهاي مسلح يا دستگاه سياست خارجي؟
پيگيري اين موضوع بر عهده وزارت خارجه است و معتقدم اگر از مسيري غيرصحيح پيگيري شود، نتيجه نخواهد داد هرچند خودم معتقدم احتمال اينکه اين عزيزان به شهادت رسيده باشند، زياد است.
** آخرين ملاقات با صياد شيرازي 4 روز قبل از ترور
* شما از دوستان بسيار نزديک سپهبد شهيد علي صياد شيرازي هستيد و ما بارها در سخنان شما شنيديم که از سجاياي اخلاقي و حرفهاي ايشان صحبت کرديد. آخرين ديدار شما با ايشان چه زماني بود و چه شد که هيات معارف جنگ که صياد شياري پايه گذار آن بود، بعد از شهادت ايشان نه تنها تعطيل نشد، بلکه گسترش هم پيدا کرد؟
4 روز قبل از شهادت صياد شيرازي يعني 17 فروردين 78 ساعت 3 بعدازظهر با ايشان ملاقات کردم و ايشان به من مأموريت داد تا براي تعيين محل آموزش دانشجويان افسري در هيأت معارف جنگ، به جنوب کشور بروم.
آن زمان موبايل هم زياد نبود. ايشان يک دستگاه موبايل به من داد تا با هم در ارتباط باشيم. روز سهشنبه بود. فرداي آن روز صياد شيرازي براي ملاقات با مادرش به مشهد رفت ولي از طريق تلفن با هم ارتباط داشتيم.
من جمعه عصر به تهران برگشتم و صبح شنبه براي تنظيم گزارش به محل کار آمدم. آن موقع من رياست سازمان حفظ آثار و ارزشهاي دفاع مقدس ارتش را هم بر عهده داشتم که خودم آن را پايهگذاري کرده بودم.
ساعت 8 صبح امير سرتيپ بختياري به من زنگ زد و پرسيد که از صياد خبر داري؟ ميدانستم که قرار بود عصر جمعه از مشهد برگردد. گفتم نه. قرار است براي ارائه گزارش خدمت ايشان بروم. امير بختياري گرفت اخباري رسيده مبني بر اينکه صياد را ترور کردند.
من يک لحظه جلوي چشمم تصويري مجسم شد که صياد به من گفت نگذار پرچم هيأت معارف جنگ بر زمين بماند. همان لحظه گفتم اگر ترور شده حتما شهيد شده است چون هميشه آرزوي شهادت داشت. بعد پيش خود فکر کردم چه کار کنيم که هيأت معارف جنگ تعطيل نشود.
فرداي ترور صياد، يعني روز يکشنبه امير صالحي فرمانده فعلي ارتش که آن زمان فرماندهي دانشگاه افسري را بر عهده داشت با من تماس گرفت و گفت چه کار کنيم؟ قرار بود سهشنبه کلاس هيأت معارف در دانشگاه افسري برگزار شود.
** خود شهيد صياد در اين جلسات شرکت ميکرد؟
بله. اين جلسات هر سهشنبه از ساعت 6 تا 8 صبح براي دانشجويان برپا ميشد که حتي اگر سخنران هم کسي غير از صياد شيرازي بود، ولي خودش حتما شرکت ميکرد.
** آقا پيگير کلاسهاي هيات معارف جنگ بودند
به امير صالحي گفتم فعلا کلاس را تعطيل نکنيم تا ببينيم تکليف چيست. قرار بود روز سهشنبه امير حسني سعدي سخنران برنامه باشد. با ايشان که تماس گرفتيم گفت نميتوانم بيايم.
يکشنبه عصر هم اعلام کرده بودند که روز سهشنبه قرار است آقاي هاشمي رفسنجاني در ستاد مشترک ارتش با فرماندهان ديدار کند. روز دوشنبه که پيکر صيادشيرازي براي تشييع از ستاد کل بيرون آمد، آقاي صالحي گفت سردار شيرازي (رئيس دفتر نظامي رهبر انقلاب) سريعا از ميان جمعيت به سمت من آمد و گفت آقاي صالحي! کلاسهاي هيأت معارف جنگ چه ميشود؟ من هم ناخودآگاه گفتم دوستان شهيد صياد هستند و اين کلاسها تعطيل نخواهد شد.
در واقع حضرت آقا اين موضوع را از طريق سردار شيرازي پيگيري ميکردند که اين جلسات تعطيل نشود. ما در بهشت زهرا بوديم که آقاي صالحي اين موضوع را به ما گفت و همين براي ما حجت شد.
با امير آراسته که جانشين فرمانده ارتش بود تماس گرفتم و گفتم که فردا من و امير صالحي در جلسه ديدار با آقاي هاشمي نيستيم و براي برپايي کلاس هيأت معارف به دانشگاه افسري ميرويم. آن روز، روز خاصي بود. 10 روز بعد هم دانشجويان را به اردوگاه برديم و 8 ماه بعد درخواست کرديم تا امير آراسته به عنوان مسئول هيأت معارف جنگ معرفي شود.
** ميخواهيم به نسل جوان ارتش بگوييم که در جنگ چه گذشت
* شرکت در کلاسهاي هيات معارف جنگ براي دانشجويان افسري اجباري است؟
بله. اين دوره شامل 50 ساعت کلاس تئوري و 10 روز حضور در منطقه ميشود. براي کليه پرسنل وظيفه هم براي ليسانس به بالا 16 تا 17 ساعت و براي ديپلم به پايين 8 ساعت کلاس در نظر گرفته ميشود.
يکي از اهداف کلاسهاي هيأت معارف اين است که ما به نسل جوان ارتش بگوييم که در جنگ چه گذشت و ارتش چه کرد. البته در دورههاي عالي به صورت تخصصيتر صحبت ميشود. هرچند شهيد صيادشيرازي وقتي اين مرکز را تشکيل داد، حتي در بسيج و در مساجد هم شرکت ميکرد و به سخنراني در اين باره ميپرداخت.
با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد