تسنيم/ رئيس پيشين ستاد کل نيروهاي مسلح در گفتوگوي سه ساعته خود با خبرگزاري تسنيم به موضوعات مختلف از جمله کودتاي ترکيه، نحوه دستگيري ريگي، ماجراي اولين کودتا در جمهوري اسلامي، برجام و ... پرداخته است.
سرلشکر سيد حسن فيروزآبادي مشاور عالي مقام معظم رهبري و رئيس سابق ستاد کل نيروهاي مسلح چندي پيش در خبرگزاري تسنيم حضور يافت و ضمن بازديد از بخشهاي مختلف خبرگزاري و ديدار با مديرعامل، با خبرنگاران خبرگزاري به گفتوگو نشست. اين ديدار نزديک به 6 ساعت به طول انجاميد و حدود 3 ساعت آن به گفتوگويي مفصل و خواندني درباره مباحث مختلف گذشت.
سرلشکر فيروزآبادي در ابتداي گفتوگو و پيش از آغاز پرسشهاي خبرنگاران، با اشاره به نقش کليدي رسانهها در جنگ نرم، تأکيد کرد: امروز مصاف و نبرد اصلي با دشمن در حوزه جنگ نرم صورت ميگيرد و رسانهها در اين جنگ کارکرد بسيار حياتي دارند.
مشاور عالي مقام معظم رهبري خبرگزاري تسنيم را جزو رسانههاي فعال و مؤثر در جنگ نرم با دشمن توصيف کرد و گفت: بنده همانطور که بهعنوان مثال به پايگاههاي هوايي در جنگ سخت سر زده و بازديد ميکردم، وظيفه خود دانستم از خبرگزاري تسنيم نيز بهعنوان يک قرارگاه جنگ نرم بازديد کنم.
در گفتوگوي خبرنگاران تسنيم با سرلشکر فيروزآبادي مسائل مختلفي از جمله کودتاي اخير در ترکيه، نحوه دستگيري عبدالمالک ريگي، نبرد ايران با داعش، حضور جنگندههاي روسي در پايگاه هوايي همدان، برجام، جنگ يمن و... سخن به ميان آمده و رئيس سابق ستادکل نيروهاي مسلح نکات جديدي در اين موارد بيان کرده است. با توجه به مفصل بودن متن، اين گفتوگو در 3 بخش تقديم مخاطبان محترم ميشود.
هفته گذشته بخش اول اين گفتوگو با عنوان "ناگفتههايي از آمادگي نظامي ايران در شب کودتاي ترکيه/ "داعش را در 40کيلومتري ايران زديم اما اعلام نکرديم" و بخش دوم نيز با تيتر"جزئيات خواندني از حضور روسها در پايگاه هوايي همدان/RQ170 "ناموس فناوري" آمريکا بود"بر روي خروجي خبرگزاري تسنيم قرار گرفت.
آنچه در ذيل ميآيد مشروح بخش سوم و پاياني گفتوگوي تسنيم با سرلشکر دکتر فيروزآبادي رئيس پيشين ستادکل نيروهاي مسلح است:
تسنيم: آقاي دکتر فيروزآبادي حضرتعالي پس از پيروزي انقلاب اسلامي و قبل از ورودتان به ستاد کل نيروهاي مسلح مسئوليتهاي مهمي داشتيد؛ از جمله اين مسئوليتها ميتوان به پاکسازي محيطهاي دانشگاهي بخصوص دانشگاه مشهد از وجود اعضاي وابسته به ساواک اشاره کرد؛ درباره همين مسئوليتهايي که داشتيد اگر خاطرهاي و يا مورد جالبي به ذهنتان ميرسد بفرمائيد.
سرلشکر فيروزآبادي: بنده تقريبا 44 سال ميشود که در انقلاب هستم. از سال 1350 مقلد حضرت امام خميني (ره) شدم و از همان دوران وارد مبارزه شديم.
من قبل از پيروزي انقلاب، از مسئولان اردوگاه امام(ره) در زلزله طبس بودم. آنجا، آن هم در زمان شاه، اولين نمونه حکومت اسلامي را در طبس تشکيل داديم. البته آنجا تهديدات جدي را داشتيم. حتي تهديد شيميايي هم شديم. آقاي دکتر رهنمون از اعضاي ديگر آن شورا بودند؛ از دوستان ديگري هم بودند که الان در انقلاب هستند. از آنجا که برگشتم در مبارزات انقلابي شرکت کردم.
اولين مسئوليتم تزکيه دانشگاه از ساواکيها بود
من اولين حکمي که در انقلاب گرفتم در 20 اسفند 1357 بود. اولين مسئوليتم، تزکيه دانشگاه مشهد از ساواکيها بود. تقريبا 3 الي 4 ماه طول کشيد تا تمام پروندهها بررسي شوند.
شکل پروندهها هم جالب بود؛ چون ساواک منحل شده بود همه چيز را با خود يا برده و يا نابود کرده بودند، تقريبا همه پروندهها را برده بودند. ما به کميته متوسل شديم. کميته گفت مرحوم حاج آقا طبسي بايد موافقت کنند. ايشان (مرحوم آيتالله واعظ طبسي) هم فرمودند آقاي فيروزآبادي ميتواند بيايد اسناد را ببيند.
کميته در محل حزب رستاخيز سابق مستقر شده يود. يک سالن اجتماعات داشت و به من گفتند شما هر مدرکي ميخواهيد اينجاست. در آن سالن حدود 200 گوني ديده ميشُد که داخلش پر از اسناد و مدارک بود. از همان گونيها سوابق دانشجويان، اساتيد و کارمندان ساواکي را پيدا کرديم و با انجام مجموعه اقداماتي دانشگاه از وجود ساواکيها تزکيه شد.
پس از مدتي که در جهاد سازندگي بودم، در دولت شهيد رجايي مرا به وزارت بهداشت دعوت کردند که بنيصدر مخالفت کرد، پس از آن من را به هلال احمر دعوت کردند.
* ماجراي اولين کودتاي ناکام در جمهوري اسلامي
درخصوص رفتنم به هلالاحمر نکته زيبايي است که براي اولين بار ميخواهم به خبرگزاري تسنيم بگويم: شهيد رجايي به من فرمودند شما برو هلال احمر، من گفتم نميشود، هلال احمر با آن سابقه جاي من نيست. شهيد رجايي ديگر چيزي نگفتند، تا اينکه در محضر حضرت آقا (حضرت آيتالله خامنهاي) به هندوستان رفتيم. از سفر هندوستان که برگشتيم شهيد رجايي دوباره مرا صدا زدند، خواستند که حتماً به هلالاحمر بروم. من به ايشان گفتم بنا به دلايلي که عرض کردم نميتوانم بروم. شهيد رجايي فرمودند که اين بار فرق ميکند؛ اين بار کسي که در هلال احمر است ميخواهد با بنيصدر عليه من کودتا کنند و آن فرد بعد از کودتا قرار است نخستوزير بنيصدر شود. من هم گفتم اگر قضيه از اين قرار است، ايرداي ندارد، ميروم هلال احمر.
به هلالاحمر رفتم و در دفتر رئيس هلالاحمر نشستم. رئيس آن وقت هم دکتر بهزادنيا بود. به او گفتم قرار است من رئيس بشوم و ديگر شما نيستيد و از امروز از اينجا ميرويد. آن بنده خدا هم کمي با من درد و دل کرد و گفت: خدا کند من را نگيرند. با اين حرفش متوجه شدم خودش هم از وضعيتي که دارد آگاه است.
به هلالاحمر رفتم، دنبال يک نامه بودم که نامهاي ديگر پيدا کردم، نامه را که خواندم ديدم ليست کابينه پيشنهادي رئيس وقت هلال احمر به بنيصدر بود، فهميدم که همان داستان کودتايي است که شهيد رجايي به خاطر آن از من خواسته بود که رياست هلال احمر را بر عهده بگيرم. بهزادنيا هم همان روز از نمازخانه به فرودگاه رفت و عازم آمريکا شد و هنوز هم همانجاست
با هم به نماز رفتيم، اتفاقاً ايشان سر نماز سخنراني تندي عليه من کرد که اين آقا که آمده، قرار است فلان و بهمان کند(خنده)؛ از همان نمازخانه هم مستقيم به سمت فرودگاه رفت و عازم آمريکا شد. او هنوز هم در آمريکاست.
من رئيس هلال احمر شده بودم. يک روزي روي ميزم نامهاي را گم کردم. کشوي ميزم را باز کردم تا نامه را پيدا کنم، ديدم پشت کشو نامه ديگري افتاده است، آن نامه را بيرون آوردم و خواندم. برايم جالب بود. آن نامه، نامهاي بود که دکتر بهزادنيا به عنوان نخستوزير دولت کودتا! به بنيصدر نوشته بود و اعضاي کابينه خود را خطاب به وي معرفي کرده بود. يعني کار تا جايي پيش رفته بود که دولتشان را هم آماده کرده بودند.(خنده)
البته برخي از افرادي که اسمشان در آن ليست آمده بود، سالها بعد از انقلاب در کشور کار کرده بودند و به همين دليل اين سند را هيچوقت فاش نکردهام.
تسنيم: آيا در آن ليست افرادي بودهاند که بعدها در جمهوري اسلامي سمتهاي بالايي گرفته باشند و مثلاً وزير و يا وکيلي شده باشند؟
سرلشکر فيروزآبادي: به هر حال بودند(خنده). ولي ببينيد بعضي از افراد آن ليست سابقه خودشان را نشان داده بودند و اساساً از جنس آنان نبودند. آنها فکر کرده بودند ميتوانند با اين افراد کار کنند. چون آنها قرار بود کودتا کنند و ميخواستند از همين اعضاي دولت استفاده کنند. فقط ميخواستند حزبالله و شهيد رجايي را کنار بگذارند.
تسنيم: اين موضوع مربوط به چه سالي است؟
سرلشکر فيروزآبادي: مربوط به سال 1360 هست.
بعد از آن آقاي عبدالله نوري نماينده حضرت امام در جهاد شدند. نوري و تيم وي وضع جهاد را به هم ريختند. شوراي جهاد از هم پاشيد. آنوقت نخست وزير مرا صدا کرد و گفت شما جهادي هستي، برو جهاد که انشاءالله بتواني جهاد را حفظ کني. سياست هم اين بود جهاد به عنوان يک نيروي انقلابي بماند. پس از آن امام، رئيس دولت را خواسته و فرموده بودند که من از دولت ميخواهم که بيايد در جنگ وارد شود. آنوقت و پس از فرمان امام، مجدداً نخست وزير مرا صدا کرد و گفت: شما ميتواني اين کار انجام دهي و امام اين را از من خواسته و شما ميتواني اين کار را انجام دهيد.
من هم گفتم به يک شرط ميتوان قبول کنم که اختيار تام داشته باشم. گفتند شما اختيار تام داريد. بعدش هم با مجموعه اقدامات و برنامههايي که داشتيم کار طوري پيش رفت که بخوبي توانستيم جنگ را پشتيباني کنيم.
با اين حساب از سال 1363 مستقيما وارد امور نيروهاي مسلح شدم. در جهاد هم که بوديم در ستاد پشتيباني کار ميکرديم و آن تجربيات را هم داشتيم. در جنگ من حکم معاون نخست وزيري را داشتم. يک روزي به دولت رفتم و گفتم به من اتاق بدهيد گفتند جا ندرايم؛ واقعا هم نبود. گفتم سالن شهيدرجايي کجاست؟ نشانم دادند، رفتم سالن شهيد رجايي، اتاقي داشت و رفتم روي يکي از صندليهاي آن اتاق نشستم؛ گفتم: ميشود براي من تلفن بياوريد. آوردند؛ گفتم 2 عدد پتو هم بياوريد. گفتند براي چه ميخواهيد؟ گفتم اينجا الان اتاق من شد(خنده)؛ اينجا با تلفن، افراد را صدا ميکنم و دستورات را از همين جا ميدهم و اگر کارم طول کشيد، پتو را همين جا مياندازم و شبها ميخوابم.
طي سالهاي 63 تا 67 من در نخست وزيري بودم. مسئول ساماندهي 18 جريان در پشتيباني جنگ بصورت سازمان يافته بودم. اول دولت را ساماندهي کردم و معاون جنگ درست کردم. در درون همين دولت کميسيون مهندسي صنعتي جنگ را اضافه کردم. وزرا هم به پيشنهاد من عضو همين کميسيون شدند و کميته دفاعي و صنعتي را تفکيک کرديم.
در آن زمان، بعضي از اين افراد بصورت برجستهاي در حد فرمانده جنگ کار کردند. مثل آقاي مهندس سعيديکيا که وزير راه و ترابري بود. يا مانند برادري که نامش يادم نيست و معاون وزارت مسکن و شهرسازي بود که از دنيا هم رفته و خيلي دقيق و پيگير بود. اين افراد را در جبههها تا سر پروژهها ميبرديم و حساسيتها را به آنها نشان ميداديم.
علاوه بر آن، در جبهه قرارگاه مهندسي درست شد. آقاي فروزنده هم مسئول قرارگاه خاتم در جنگ بود. ايشان پروژههاي جنگ را به ما ميداد و ما بين وزارتخانهها تقسيم ميکرديم. در وزارت سپاه هم قرارگاهي بنام قرارگاه صراط درست شد که مرحوم شهيد صفوي برادر سردار صفوي مسئول اين قرارگاه شد و سردار اميري به ايشان کمک ميکرد.
بحث ديگر بسيار حائز اهميت در زمان جنگ اين بود که بسياري از نيازها را مردم تامين ميکردند. ميدانيد که لودر و بولدوزر جان دستگاههاي اجرايي است. دستگاههاي اجرايي اگر بولدوزر و لودر داشته باشند کارهايشان پيش ميرود اما نداشته باشند اموراتشان نميگذشت.
در عملياتها به ما ميگفتند چندصدتا لودر، بيل مکانيکي و .... ميخواهيم. ما هم به استانداري دستور ميزديم هرکس لودر و بولدوزر دارند بفرستند به سمت جبهه. واقعا هم مردم هم اين کار را ميکردند و با افتخار هم اين کارا انجام ميدادند. متاسفانه خيلي روي اين مسئله تحليلي کار نشد که مردم چطور همه امکانات خود را در اختيار جبههها ميگذاشتند.
* فکر ميکرديم جنگ 8 روزه تمام خواهد شد، نميدانستيم قرار است 8 سال طول بکشد
روز اول هم که جنگ شروع شد من در جهاد خراسان بودم تا به ما اعلام کردند که به کشور حمله شده است. از همانجا با هر وسيله ارتباطي که داشتيم به همه استانها گفتيم هرکسي لودر و بولدوزر و وسايل مشابه دارد به جبههها بفرستند و گفتيم انشاالله برميگردند. ما فکر ميکرديم جنگ 8 روزه تمام خواهد شد نميدانستيم قرار است 8 سال طول بکشد.
چيزهاي بسيار زيبايي از ايام جنگ در خاطرم است. هميشه بين 1 تا 2 نيمه شب نيازهاي جبههها به من اعلام ميشُد. به هرحال ما تحت هر شرايطي تدارک ميديديم. حتي سامانهاي را طراحي کرده بوديم که بلافاصله به استانداريها ميگفتيم و آنها نيازها را تامين ميکردند.
جنگ واقعيتها و زيباييهاي زيادي داشت ک بايد بصورت تحليلي به مردم بازگو شود. مسائلي که گفتم معجزاتي بود که مردم در زمان جنگ خلق کردند و اينکه ما يکي از جهتهاي ايثار را در تبليغاتمان فراموش کرديم از اين جهت است که وقتي خورشيد آمد، ستاره و ماه ديده نشدند و وقتي ستاره و ماه آمد، چراغ هواپيما ديده نميشود؛ قضيه جنگ و دفاع مقدس نيز همين است؛ چون شهدا و جانبازان و آزادگان بودند، رزمندگان ديده نشدند و از آن مهمتر پشتيبانان جبههها هم ديده نشدند.
جالب است که بدانيد، قرار بود گزارشي به حضرت امام بدهم؛ ديدم 313 هزار نفر فقط از آموزش و پروش به جبههها رفته بودند و آموزش و پروش نقش بسزايي در تامين نيروي انساني داشت. درضمن تعداد زيادي از اساتيد آن زمان دانشگاهها هم به جبههها رفتند. من به چشم خود ديدم اساتيدي که در صفوف رزمندگان بودند.
تسنيم: آماري داريد که چه ميزان از اساتيد دانشگاهها به جبههها رفتند؟
سرلشکر فيروزآبادي: خير آمار دقيق الان در ذهنم نيست. همين آقاي دکتر پزشکيان که الان جانشين رئيس مجلس شوراي اسلامي است از جمله کساني بود که کِلاش به دست ميگرفت و پشت کاميون به جبهه ميرفت و در لشکرهاي تبريز همه جا بود. او آدم به ذات حزباللهي بود.
اساساً يکي از حرفهايي که حضرت آقا (رهبر معظم انقلاب اسلامي) ميزند و مهم هم است و بايد تبيين شود، اين است که ميگويند من اصلاحطلب و اصولگرا نميگويم، من ميگويم انقلابي!
اگر در اصولگرايان آدم انقلابي باشد خوب است؛ اگر در اصلاحطلبان هم آدم انقلابي باشد برايمان خوب است؛ ما با انقلابيون هستيم و انقلابيون انقلاب را حفظ ميکنند. آقاي پزشکيان هم اصلاحطلب است، اما به لحظ ذاتي انسان انقلابي است و در جامعه پزشکي هم آدم انقلابي بوده و هيچگاه از خطوط انقلابي خارج نشده است.
تسنيم: يکي از عملياتهاي پيچيده اطلاعاتي که در زمان شما شکل گرفت، دستگيري «عبدالمالک ريگي» در آسمان بود. نقش ستاد کل در دستگيري مالک ريگي و ناگفتههايي که در اين زمينه اگر فکر ميکنيد تاکنون به آن هنوز اشاره نشده را بفرماييد.
سرلشکر فيروزآبادي: مسئله عبدالمالک ريگي مسئله سنگيني براي کشور بود. خود من هم چندين مصاحبه راجع به او داشتم که مردم او را بشناسند. به آمريکاييها هم گفتم که به او اعتماد نکنند. ريگي و جريان ريگي آغاز يک خط بيرحمانه خطر در جنوب شرقي کشور بود. براي درک خطر «مالک» بدانيد که همان کارهاي عبدالمالک را الان داعش و بقيه کروهگها تروريستي در سوريه و عراق انجام ميدهند. به هر حال ماموريت به ما داده شد، به سپاه و وزارت اطلاعات گفته شد که روي اين مسئله کار کنند.
از زمان اعلام پرواز هواپيماي «مالک ريگي» به سمت آسمان ايران تا ورودش به مرز، براي انجام هماهنگي، زمان بسيار کمي داشتم. ديگر فرصت استعلام نداشتم، بلافاصله به فرمانده کل ارتش دستور آماده باش دادم و گفتم که پدافندهايتان آماده باشد، تا از طريق پيک، مرز ورود هواپيماي «مالک» را به شما بگويم. به ارتش گفتم اين هواپيما بايد بنشيند و تلفن را قطع کردم
اين را هم بدانيد اگر قرار بود خبر تعقيب و مراقبت مالک ريگي جايي منتشر شود مسئله و عمليات لو ميرفت. خب اين وسايل ارتباطي امروزه اعتبار زيادي ندارند. نه موبايل، نه رمزي و نه فيبر نوري و نه چيز ديگري قابل اعتماد نبودند و مطمئنا عمليات از اين طريق لو ميرفت. به ما برنامه برخورد با مالک ريگي ابلاغ شده بود؛ اما اينکه عمليات کِي و چگونه انجام بشود، اعلام نشده بود.
وزارت اطلاعات ريگي را از پاکستان تا دُبي تعقيب کرده بود. در دبي وقتي «مالک» بليط هواپيما را گرفت و قطعي شد که ميخواهد با آن هواپيما پرواز و عبور کند به ما خبر دادند که الان وقتش است. به من ساعت 11:30 شب گفتند هواپيماي ريگي ساعت 12:15 وارد آسمان ايران ميشود، بايد به زمين بنشانيد. در ضمن نگفتند هم از کدام مرز وارد آسمان ايران ميشود. بلافاصله پس از اين اعلام، من ديگر فرصت اجازه گرفتن و تنظيم آن را نداشتم، به هرحال شرايط، شرايط اضطراري بود و در شراط اضطرار فرمانده اختيار دارد فوراً عمل کند. چون فرصت بسيار کم بود بلافاصله به فرمانده ارتش دستور دادم که همه پايگاههاي پدافند هوايي در دورتادور مرزها را آماده باش داده و منتظر دستور من باشد تا بگويم از کدام مرز به سمت هواپيماهاي ريگي بروند.
اين را هم نگفتم که خودم اين پيام را مستقيما به شما ابلاغ ميکنم، گفتم: مختصات ابلاغ را به فردي ميدهم که حضوراً براي شما بياورد. ايشان هم آمادهباش دادند و فرماندهان پاي کار آمدند و بعد از اينکه پيک به ما رسيد، ما بلافاصله آن را به فرمانده ارتش رسانديم.
مرز بندرعباس براي فرمانده ارتش مشخص و قرار شد که هواپيمايي که از آنجا عبور ميکند را بگيرند. هواپيما 12:20 وارد خاک ايران شد و بلافاصله جنگندهها را به سمت آن هواپيما رسانديم، خلبانان ما به آن هواپيما دستور دادند که فرود بيايد!. اما خلبان خارجي قبول نکرد و گفت از آسمان ايران عبور ميکنم.
تسنيم: خلبان ميدانست ريگي در هواپيماي او نشسته است؟ چون مقاومتش به هرحال عجيب بود.
سرلشکر فيروزآبادي: ما نميدانيم که او ميدانست و يا نميدانست. خب البته وظيفه خلبان است که مقاومت کند و ماموريت خود را انجام دهد؛ او هم مسئوليتي دارد. اگر قرار شد هر کسي بالاي سر خلبان بفرستند که بنشين و او هم بگويد چشم مينشينم که ديگر به او خلبان نميگويند.
خلبان در صحبتهاي اوليه گفت من فرود نميآيم و مسيرم جاي ديگري است. چون من دستور قطعي داده بودم که اين هواپيما بايد بنشيند، ارتش هم بر اين اساس برنامهريزي کرده بود و گفته بود اگر فرود نيايي ما با شما برخورد ميکنيم.
تسنيم: يعني اگر خلبان نمينشست ارتش آن هواپيما را ميزد؟ چون مسافر هم داشت.
سرلشکر فيروزآبادي: خب اين که ديگر خيلي هيجاني ميشود. (خنده)
بله، شليک هم به سمت آن هواپيما شد؛ نه به خودش بلکه به هر دو طرف هواپيما. تا خلبان مطمئن شود که ارتش شوخي ندارد و او بالاخره قبول کرد که بيايد و بنشيند. اين عمليات زيباييهاي خاصي داشت و من آن را لطف خداوند ميدانم.
اولاً دستور را که دادم ميدانستم که اگر آن هواپيما را ميزدند، فرداي همان روز من را به دادگاه نظامي ميفرستادند و ميگفتند به چه حساب هواپيما را زدي؟ و به چه حقي مردم بيگناه را کشتي؟ و چرا اينقدر بيآبرويي در دنيا براي کشور درست کردي؟ ولي من دستور را دادم و تلفن را قطع کردم. ارتش هم بايد دستور را اجرا ميکرد. به هرحال هواپيما نشست و ريگي دستگير شد و مردم از هواپيما بيرون آمدند.
تسنيم: يکي ديگر از مسائلي که به نظر ميرسيد ستاد کل با آن درگير بود بحث برجام است که طبيعتاً اظهارنظرهاي مختلفي درباره آن نيز صورت گرفته است. آيا ستادکل درخصوص تصميم گرفته شده درباره بندهاي نظامي آن دخيل بوده و يا پيشنهادي براي آن داشته و فردي را براي هماهنگي با تيم مذاکره کننده تعيين کرده بود؟
سرلشکر فيروزآبادي: نيروهاي مسلح عضوي در هيئت مذاکره کننده نداشت، اما نيروهاي مسلح در شوراي عالي امنيت ملي عضو هستند. طبق قانون اساسي رئيس ستاد کل عضو اصلي اين شورا است و فرماندهان ارتش و سپاه هم هميشه حاضر هستند، البته حضور آنان منوط به جلساتي است که دستور آن ارتباطي با امنيت داشته باشد و چون برجام هم به امنيت ربط داشت فرماندهان ارتش و سپاه حضور داشتند اما حق راي نداشتند.
نيروهاي مسلح نمايندهاي در هيئت مذاکره کننده ايراني در مذاکرات هستهاي نداشت، اما ما مرتباً در جلسات شوراي عالي امنيت ملي تحفظات خود را انجام داديم، بعدها و در حين مذاکرات نيز نامهاي 12 صفحهاي به آقاي ظريف نوشتم و گفتم بخش دفاع شوخي بردار نيست و سر آن نبايد معامله شود و هيچ مذاکرهاي در اين زمينه نداريم.
بحث هستهاي همزمان با مذاکراتي که در خارج توسط وزارت خارجه انجام ميشد، مطابق آن، گزارش را براي شوراي عالي امنيت ملي ميآوردند و آنجا تصميمات جديد ابلاغ ميشد و آنها اين تصميمات را ميگرفتند و ميرفتند.
اين پروسه، سه پله داشت. يکي محضر حضرت آقا (مقام معظم رهبري) ميرفت، ديگري در شوراي عالي امنيت ملي بود و سومي هم در وزارت امور خارجه بود و در همه مراحل اين سه پله انجام شد.
بعد از آن هم که برجام تهيه شد، دفترچه آن در شوراي عالي امنيت ملي بررسي شد، بند بند آن خوانده شد و جاهايي که ما تحفظ و يا اعتراض داشتيم را گفتيم و شروط هم تعيين شد و همان چيزهايي که شوراي عالي امنيت ملي تصويب کرده بود بخشيش مربوط به همينها بود.
تسنيم: خواستههاي نيروهاي مسلح هم در اين بندها و شروط لحاظ شده بود؟
سرلشکر فيروزآبادي: مسئله اي وجود دارد که دشمن هم خواسته از آن استفاده کند و رسانههاي ما هم اين را خوب نفهيدهاند. حواسمان باشد اين وسط چيزي اشتباه نشود. ببينيد در برجام موضوع نظامي نيست.
در مذاکرات هستهاي و برجام حرفي از نيروهاي مسلح ايران نيست. ولي آنجاهايي که به نوعي به اين مسئله اصابت ميکرد و چون ما امتداد خط را ميديديم آمديم تحفظ گذاشيتم و شوراي عالي امنيت ملي برجام را با آن شروط به راي گيري گذاشت.
در مجلس هم که بحث شد نماينده ما به آنجا رفت و نظراتمان را مطرح کرد و در واقع چيزي که به عنوان برجام نهايتاً مقام معظم رهبري اجازه دادند انجام شود چيزي بود که با خرد جمعي و با تکيه بر ارزشهاي نطام جمهوري اسلامي تهيه شده بود.
در اين قضيه يک اشکال وجود داشت و آن اشکال اين بود که طرفمان که همان آمريکا بود، طرفي نااهل و بدعهد است. آمريکا بدعهد بود و اين را «آقا» از روز اول هم گفته بودند.
برجام يک اثر تاريخي براي انقلاب اسلامي و ملت ايران داشت و آن اين بود که مطمئن بشوند که آمريکا قابل اعتماد نيست. چون اين اطمينان قبل از اين برجام نبود اما اين کار امروز انجام شد، هزينه زيادي پاي آن گذاشته شد، همه نظام پاي کار آمدند. رهبري انقلاب هم از اول فرمودند اينها قابل اعتماد نيستند. ولي منعي براي مذاکره نگذاشتند.
و حالا ديگر کسي نميتواند پيدا شود که بگويد نه آقا، قابل اعتمادند، از اين بيشتر که نميتوانستند تو کَتِ هم بِرَوَند و نتيجهاش اين بشود.
تسنيم: آقاي دکتر در همان بحبوحهاي که برجام با همين خرد جمعي که فرموديد به نتيجه رسيده بود، ايران تصميم به تست موشک عماد گرفت، به هرحال اين مسئله خيلي سرو صدا به پا کرد و طرفهاي غربي معتقد بودند که ايران برجام را نقض کرده، بفرماييد که آيا اين اقدام يعني شليک آزمايشي موشک عماد هم حاصل يک خرد جمعي بود و اگر موارد موشکي و يا نظامي در برجام نيامده و ايران منعي در اين کار نداشت، چرا آمريکاييها به آن معترض بودند؟
فيروزآبادي: شليک «عماد» را حضرت آقا تصويب کردند. ببينيد هيچ موشکي در اين کشور شليک نميشود مگر اينکه مصوبه فرمانده کل قوا را داشته باشد.
موشکي ساخته ميشود وقتي آن موشک به مرحله تست ميرسد بايد مصوبه از «آقا» گرفته شود که همان موشک تست شود. براي شليک بايد از آقا اجازه گرفته شود. حتي براي شليک در رزمايشها هم بايد از محضر رهبر انقلاب مجوز گرفته شود.
شليک موشک بدون اجازه مستقيم فرمانده کل قوا امکان ندارد. اما قبل از آن کميسيونهاي فني و سياستگذاري مقدمات را فراهم ميکنند، بررسي ميکند که اين موشک واقعاً از نظر فني درست ساخته شده و آيا جواب ميدهد؟ از لحاظ سياسي وقت مناسبي است يا خير؟ اقتضائات انقلاب اسلامي را دارد؟
اينها در همان کميسيون رايگيري ميشود و آن تصميم از طريق ستاد کل گردش کار ميشود و خدمت رهبري انقلاب ميرسد و اگر «آقا» اجازه بفرمايند آن کار انجام ميشود، اجازه ندهند انجام نميشود، حتي زمان شليک را و اينکه در چه زماني شليک شود را نيز ايشان تعيين ميکنند که اين بايد فلان وقت شليک شود.
موشک چيز ساده اي نيست.يک گلوله کلاشينکف هم اشتباهي برود احتمالاً به کبوتري و يا لوله بخاري چيزي ميخورد اما يک موشک اگر اشتباه برود بخشي از يک شهر را ممکن است ويران کند.
تسنيم:يادمان هست که آقاي عراقچي بارها گفته بودند که موشکهاي ايراني چه بالستيک و چه غيربالستيک جزو مذاکرات هستهاي نيستند و منعي براي ساخت و توليد آن نيست اما عملا ديديم که پس از اين مسئله بلافاصله آمريکاييها اعلام کردند که ايراني هابا آزمايش موشکي برجام را نقض ميکنند و بايد قطعنامهاي جديدي عليه ايران در شوراي امنيت تنظيم شود. يا ميتوان اينطور گفت که آزمايش عماد يک راستيآزمايي نيز براي طرفهاي مقابل مذاکرات بود؟
فيروزآبادي: اين مسئله عمليات رواني آمريکاييها بود. ما کار خودمان را انجام داديم. آمريکاييها تلاش کردند در طي مذاکرات هستهاي بحثهاي نظامي را مطرح کنند که يادتان هم هست من بيانيه 12 صفحهاي به آقاي ظريف نوشتم و به لوزان فرستادم. در آن صفحات توضيح دادم که بخش دفاع شوخي ندارد و نبايد در اين زمينه مذاکرهاي صورت بگيرد. بخش دفاع کار خود را ميکند و اين را مفصل و با جملات دقيق و اثرگذار به آقاي ظريف نوشتم و همان نامه هم کار خود را کرد.
آقاي ظريف هم انصافاً مجاهدت کردند و تلاش کردند که اجازه ندهند اين مسائل مطرح شود و طرفهايمان نتوانستند آن چيزي را که ميخواستند در متن بگنجانند.
اما بحث نظامي را کجا مطرح کردند؟ آنجايي که شوراي امنيت سازان ملل متحد طبق مذاکرات هستهاي بايد 5 قطعنامه اخير را لغو ميکرد، در اين زمينه بايد جلسه تشکيل ميدادند که در آن جلسه آمدند يک قطعنامه نوشتند و آرزوهايشان رادر آن آوردند. بعد محصول براي ما چه بود؟ محصول منتفي شدن آن 5 قطعنامه بود، اما براي خودشان يک قطعنامه نوشتند و در آن مسائل نظامي را مطرح کردند و ما هم بلافاصله اعلام کرديم که آن را قبول ندرايم و وزارت خارجه هم همين را اعلام کرد. الزامآور هم نبود.
تسنيم: خاطرمان هست که شما بعد از لوزان سخنراني داشتيد که در آن سخنراني به واژه مينهاي امنيتي در تفاهم لوزان اشاره کرده بوديد، دقيقا تاکيد شما از اين واژه مربوط به چه چيزهايي بود؟ از طرفي نيز بحثهايي هم مطرح شد که جاهايي ممکن است طرفهاي مقابل ايران با تفسيري که از متن برجام ميکنند از ما درخواست کنند که از برخي مراکز نظامي و دفاعي ما بازديد کنند يا دوربين در آن مکانها نصب کنند. در اين زمينه هم درخواستي شده بود؟
سرلشکر فيروزآبادي: در برجام چنين چيزي نبود و چنين اتفاقي هم نيفتاده است. يک کار سياسي انجام گرفت که رئيس آژانس را به تهران آوردند و به يک ساختماني مخصوص که نسبت داده شده بود در آن کار هستهاي انجام شده است بردند. آن ساختمان را نشان دادند که البته اين را هم بگويم آن ساختمان، ساختمان سرويس بهداشتي بود. آنها نمونهبرداري کردند و آن دستمالهاي مخصوصشان را از نايلونهاي مخصوص بيرون آوردند و به در و ديوار آنجا کشيدند و باخودشان هم بردند. ما هم گفتيم برويد تست کنيد و هيچکس ديگر حرفي در اين باره نزد. در واقع آقاي آمانو رئيس آژانس با اين تاکتيک سياسي از فشاري که در آن قرار گرفته بود، نجات پيدا کرد.
* اجازه بازديد از هيچ مرکز نظامي را نداده و نميدهيم
ما اجازه بازديد از هيچ مرکز نظامي را نداده و نخواهيم داد و اصلا بناي اين نيست و راه ندارد.
تسنيم: آقاي دکتر توافقنامه امنيتي بين ايران و سوريه امضا شده؟ شايعه کردهاند که اين توافقنامه مربوط به زمان آقاي حافظ اسد است که بين دو طرف امضا شده بود که اگر هرکدام از طرفين درگير جنگي شدند به کمک آن کشور دريگر برود؟ صحت دارد چنين توافقنامهاي؟
* هيچ توافقنامه امنيتي بين ايران و سوريه وجود ندارد
سرلشکر فيروزآبادي: خير چنين موافقتنامه اي وجود ندارد.
حافظ اسد آدمي بود روشن بين و موضع ايران را درک و از آن حمايت ميکرد. ولي هيچ قرارداد و تعهدي بين دو کشور وجود ندارد. نه در گذشته و نه جديداً چنين مواقفتنامه وجود نداشته است.
همين الان هم ما خودمان براي دفاع از حرمين به سوريه و عراق رفتيم و اين را يک تکليف براي خود فرض کرديم. وقتي ميبينيم حزبالله مورد حمله و هجمه تروريستها و اسرائيل قرار گرفته دفاع از اين خط مقاومت را براي خود تکليف انقلابي ميدانيم.
اما براي حضورمان، از سوريه و عراق دعوت داشتيم و همينجوري نرفتهايم. يعني ما انگيره انقلابي براي کمک داشتيم و آنها هم دعوت کردند و رفتيم. پيمان ما با قرآن و تکاليف الهي است و هيچ پيمان ديگري وجود ندارد.
نقش ما درعراق و سوريه يک نقش مستشاري است. البته به يمن هيچ مستشاري هم نفرستاديم. اين جوسازيهايي هم که انجام دادند دروغ است، موشک هم به يمن نفرستاديم. يمن بزرگترين متحد روسيه است و از قديم موشک داشتهاند و مجهز بودند. از يمن هم ما به خاطر وظيفه ديني و انساني حمايت ميکنيم. امروز عربستان گرفتار لانه زنبوري در يمن شده که خودش به آن دست درازي کرده و با حمله به منطقه حوثيها اين کار را کرده است.
تسنيم: آمريکاييها چندي پيش ادعا کردند که موشکهاي شليک شده به ناوهاي آنان در خليج عدن، ايراني بوده است.
فيروزآبادي: چيزي که در در فقه داريم و احتمالا در فلسفه اجتماعي هم داشته باشيم اين است که وقتي يک چيزي متواتر شد عين يقين ميشود. کار آمريکاييها هم همين شده است. دروغگويي آمريکا متواتر شده. واقعا کسي بخواهد دروغهاي آمريکا را جمع کند از سطح يک کتاب بسيار قطور بالاتر ميرود. همين تاريخ را ببينيد، ناو وينسنس آمد و هوپيماي ما را زد؛ گفتند اشتباه شده! اين دروغ بزرگ بود.
آمدند سلاح ريختند به داعشيها، گفتند ما ميخواستيم به نيروهاي مقابله کننده با داعش بريزيم! مگر اين ميشود؟ شماها اينقدر تجهيزات مدرن و دقيق داريد که متر به متر ميداند کجا را هدف قرار دهد، حالا در ارسال سلاح اشتباه کند؟ هميشه با داعشيها ارتباط گرفتهاند و ارتباط هم دارند ولي ميآيند منکر ميشوند.درحالي که دروغ ميگويند.
آمدند مدعي شدند که ناو ما را حوثيها زدند، تا بهانهاي پيدا کنند رادارهاي آنها را بزنند و عربستان راحتتر بمباران کند؛ بعدها ميآيند ميگويند نه سيستم فني ناو ما اشتباه کرده و موشکي شليک نشده بود! اينجا هم دروغ گفتند.
وقتي ايمان به خدا و وجدان اخلاقي نباشد دروغگويي ابزار است. سرمايهداري هيچ چيز را جز منافع و سود نميپرستد. آنقدر دروغ گفتند که اگر تناقض هم پيدا کنيد برايشان مهم نيست، خيلي راحت ميگويند اشتباه کرديم و اين روش سرمايهداري و آمريکاست. اينکه امام فرمودند شيطان بزرگ، واقعا هم همينطور است.
هدف اساسي آمريکاييها نابودي کامل مسلمانان است و براي رسيدن به اين هدف از هر ابزاري استفاده ميکنند.
تسنيم: درباره ساختمان عشرت آباد و اينکه موضعگيريهاي مختلفي نسبت به آن ساختمانسازي حتي از جانب شهردار تهران نيز صورت گرفت توضيح ميفرماييد.
سرلشکر فيروزآبادي: يکي از مسائل سياسي که در همين شهر تهران انجام شد وجوسازي سنگيني هم روي آن صورت گرفت همين ساختمان سازي ساختمان بسيج اقشار در منطقه عشرتآباد بود. به يک باره ما ديديم شهردار تهران، دادستان کشور درباره آن شروع به اظهار نظر کردند. هرجا ميرسيدند مصاحبه ميکردند، مراسم افطاري، مراسم ختم، مراسمهاي مختلف درباره اين مسئله مصاحبه ميکردند، خلاصه جو سنگيني صورت گرفت. بعد هم اسم ما را آوردند که من از اختيارات خودم استفاده کنم و مانع بشوم.
من نزد رئيس قوه قضاييه رفتم. گفتم آقاي رئيس قوه قضاييه؛ ما در نيروهاي مسلح اجازه داريم ساختماني را که متعلق به خودمان است را ارتقا بدهيم ساختمان سازي کنيم چون مربوط به بخش دفاع است و ممنوعيتي ندارد مگر آنکه بر و کف آن ساختمان به خيابان شهر تماس پيدا کند که در آن صورت شهرداي فرصت 2 ماهه داردکه آن را تاييد کند و من هم مستندات را به مراجع قضايي فرستادهام، آقاي آملي گفتند به من چنين چيزي نگفتند اما شما يک نسخه هم به من بفرستيد که به ايشان هم يک نسخه از گردش کار داديم.
پس از آن ديگر هيچکس حرفي نزد و به هيچکس نه به ميراث فرهنگي، نه به شهرداري، نه به جاهاي ديگر آن ساختمان سازي آسيبي نزد.
رئيس قوه قضاييه آن روز به من گفت شهرداري وظيفه دارد که بداند شما در آن ساختمان چه چيزي ميسازيد؟ عرض کردم: در مسائل امنيتي هيچکس نميتواند بداند چه چيزي در ساختمان ميسازيم و کار دفاع هم همين است و اصولا کسي نميتواند مختصات آن را بداند، رئيس قوه قضاييه فرمودند: آنجا که بسيج است مشکل خاصي بوجود نميآيد، گفتم: ديگر بسيار بدتر، مگر درون بسيج را بايد بدانند که چيست؟
نيروهاي مسلح و قواي امنيتي و دفاعي سِرّ نظام هستند و کسي نبايد از درون آن باخبر بشود. حالا فرضاً هم آنجا بسيجيها جمع شوند اما اگر يک روزي پيش بيايد که همين بسيج ماموريت پيدا کند که با يک فتنه 88 ديگر مقابله کند آيا همين ساختمان در خطر نيست؟ اگر از داخل و نقشه ساختمان کسي مطلع باشد براي بسيج مضر نيست؟ گفتند چرا؛ و استدلال ما را پذيرفتند. گفتيم ما نميتوانيم جز بر و کف ساختمان اطلاعات ديگري بدهيم.
با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد