فارس/ رضاخان در عمر ۶۷ ساله خود پنج بار ازدواج کرد که همگي آنها پيش از رسيدن به مقام شاهنشاهي بود. حاصل اين ازدواجها ۱۲ فرزند بود که حکايت دومين فرزند او جالب توجه است.
رضاخان هنگامي که هجده سال بيشتر نداشت، با «مريم سوادکوهي» دخترعموي خود ازدواج کرد که حاصل آن دختري به نام «همدم السلطنه پهلوي» بود.
پس از چهارده سال زندگي مشترک، همسر نخست رضاخان درگذشت. وي يک سال بعد و در سال 1291 براي ادامه خدمت راهي همدان شد. او در همدان با زني به نام «صفيه(زهرا) همداني» ازدواج کرد که نتيجه آن تولد «صديقه» بود. صديقه مادر خود را در شيرخوارگي به علت بيماري (يا طلاق) از دست داد و رضاخان سرپرستي او را به يکي از زيردستان امين خود به نام علياکبر کدويي سپرد. وي صديقه را به عنوان فرزند خويش بزرگ کرد و در سال 1296 با نام خانوادگي خود براي او شناسنامه گرفت.
سومين ازدواج رضاخان در سال 1295 با «تاجالملوک آيرملو» بود که چهار فرزند ـ از جمله محمدرضا پهلوي ـ را براي او به دنيا آورد.
پنج سال بعد رضاخان با ملکه توران (قمرالملوک) ازدواج کرد. رضاشاه از وي صاحب يک فرزند پسر شد. برخي منابع ميگويند اين ازدواج به دور از چشم تاجالملوک صورت گرفته بود و به همين دليل به طلاق انجاميد. اما تاجالملوک در خاطرات خود مدعي است که رضاخان با اجازه او تجديد فراش کرد. در اين مورد ميگويد: «بعداً که رضا با اجازه من تجديدفراش کرد، من اجازه ندادم عصمت و توران را به سعدآباد بياورد.»
تاجالملوک در خاطرات خود مدعي است که رضاخان با اجازه او تجديد فراش کرد. در اين مورد ميگويد: « بعداً که رضا با اجازه من تجديد فراش کرد من اجازه ندادم عصمت و توران را به سعدآباد بياورد.»
آخرين همسر رضاشاه در سال 1302، «عصمتالملوک» و در واقع سوگلي او بود. عصمتالملوک پنج فرزند به دنيا آورد. او پس از انقلاب اسلامي در ايران ماند و در سال 1374 شمسي در سن 90 سالگي در تهران درگذشت.
* حکايت دختر رضاخان و نامهاش به امام خميني(ره)
صديقه که حاصل دومين ازدواج رضاخان بود، پس از مرگ رضاشاه از هويت حقيقي خويش آگاه شد. او با همسر و فرزندانش به تهران آمده و در صدد اعاده هويت برآمد، ولي دربار به بهانه بيسوادي او و مصدقي بودن شوهرش حاضر به پذيرش وي به عنوان فرزند رضاخان نشد و نزديک به 20 سال دوندگي صديقه در دادگستري براي اثبات رسمي هويت خود با نام پدر يا مادر واقعياش ناکام ماند.
با پيروزي انقلاب اسلامي در ايران، صديقه شرح ماجراي خود را طي نامهاي خطاب به امام خميني(ره) نوشت که با توجه به اسناد موثق، نهايتاً توانست در 63 سالگي هويت واقعي خويش را در مراجع قانوني اثبات کند.
صديقه 6 سال با نام خانوادگي «پهلوي» زندگي کرد و در سن 72 سالگي در تهران درگذشت. او در 22 دي 1368 در بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
* متن نامه به امام خميني(ره)
در نامه صديقه که روزنامه اطلاعات متن آن را منتشر کرده، آمده است: اينجانب صديقه دختر رضاخان (رضاشاه سابق) و زهرا سوادکوهي ميباشم که با انگيزه تلفن مورخه سهشنبه اول اسفند 57 خانمي که خود را از کميته آن امام به من معرفي کرد و گويا من بي نام و نشان را که از مردم طبقه سوم اجتماع نيز محرومترم، با شاهزاده خانمهاي معروف پهلوي اشتباه گرفتند و به کميته احضارم کردند. لذا مصدع اوقات گرانبهاي شما شدم در حالي که اکنون مجال رسيدگي به اين امور نيست.
اينجانب بنا به وظيفه شرعي خود در روز ششم تشريففرمايي آن حضرت موفق به زيارت شدم ولي حال که احضار گرديدم چه بهتر که اين سعادت از نزديک دست دهد تا جريان 20 سال مبارزه حقطلبانه از دستگاه بيعدالت دربار و طبقه حاکمه نخست وزيري هويدا را به عرض برسانم. پرونده دادخواهي در مورد اثبات نسب و احقاق حق خود را که بنا بر امر مرجع تقليد شيعيان آن زمان مرحوم حضرت آيت الله بروجردي به جريان انداختهام در تمام مراجع صلاحيت دار کشور نظير اداره معاضدت قضايي شعبه اول دادگاههاي شهرستان تهران، شعبه 6 دادگاه استان مرکزي و شعبه هفتم ديوان عالي کشور و دادگاههاي کرمانشاه، همدان، مازندران، وزارت دربار، کميسيون عرايض دربار، سازمان امنيت و... سابقه طولاني دارد.
ضمنا چون مرحوم آيتالله بروجردي به من فرمودند در نهايت سيدي شما را ياري خواهد کرد من ابتدا فکر کردم منظورشان امام جمعه سابق تهران است. پس از ملاحظه منزل و دم و دستگاه درباري و بريز و بپاش ايشان متوجه شدم او نيست و با تلفن پريروز دستگيرم شد آن سيد ياريکننده زعيم و مرجع عاليقدر شيعيان فعلي ميباشد. علي هذا من فاقد شناسنامه هستم به جهت اينکه وزارت دربار گفتند که شوهرش مصدقي است و اشرف پهلوي هم گفت ما اين خواهر بيسواد که با لهجه صحبت مينمايد را نميتوانيم شناسنامه پهلوي دهيم ناچار تقاضا کردم شناسنامه پهلوي نميخواهم با شناسنامه مادرم که سوادکوه است به من شناسنامه بدهيد آن هم پس از تشريفات اداري از دربار به وزارت دادگستري سپس به اداره ثبت احوال ارسال کردم که آنها هم اظهار داشتند بايد يک مقام صلاحيت دار دستور بدهد.
به علت پيگيري 20 ساله نه تنها چيزي دست مرا نگرفت بلکه بيش از 40 هزار تومان قرض و از دست دادن درآمد روزانه شوهرم نصيبم گرديد و فقط نزديک به 700 متر زمين از ارثيه مادري که در مازندران است. بنابراين پس از تحقيق کافي از ادارات فوق و محل هاي سکونت من استدعاي رسيدگي و احضارم را مينمايم تا با مدارک موجود بتوان حق مظلومي را از ظالمان اخذ و ضمناً به وصيت مرحوم آيتالله بروجردي نيز عمل شود.
پينوشت:
در منابع و نوشتههاي تاريخي، پيرامون همسران و فرزندان رضاخان گزارش واحدي وجود ندارد، به همين دليل با مطالعه منابع گوناگون و بررسي مقايسهاي آنها سعي شد روايت صحيحي در اين باره ارائه شود که ممکن است خالي از اشتباه نباشد.
با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد