مهر/ دبير مجمع تشخيص مصلحت نظام، با اشاره به دو اشتباه استراتژيک صورت گرفته در برجام، از انفعال در پيگيري نقض عهد آمريکا انتقاد کرد.
بيست و هشتمين قسمت از برنامه تلويزيوني «دست خط»، پنج شنبه شب (۷ ارديبهشت ماه) با حضور محسن رضايي دبير مجمع تشخيص مصلحت نظام و فرمانده اسبق کل سپاه، به روي آنتن شبکه پنجم سيما رفت.
وي در اين برنامه، علاوه بر مرور زندگي و سوابق خود، از ناگفته هاي جنگ، اشتباهات برجام و چالش هاي اقتصادي امروز کشور گفت.
متن کامل گفتگوي اين برنامه به شرح زير است؛
اين هفته دست خط ميزبان مرد بزرگي است از افرادي که نامشان گره خورده است با انقلاب اسلامي، از قبل از انقلاب و فعاليت هايي که در مسير پيروزي انقلاب اسلامي داشتند تا بعد از انقلاب در مقاطع حساس مختلفي که از اوايل جواني آنها را کسب کردند، پيش رفتند و در هشت سال سختي جنگ فرماندهي جنگ را برعهده داشتند، کسي که مي شود گفت زيرساخت هاي يکي از قويترين نيروهاي نظامي اگر بگوييم دنيا، اغراق نکرديم و حتي اين را هم اضافه بکنيم عجيب و غريب ترين نيروهاي نظامي دنيا که تازه الان دستاوردها و آن چيزهايي که دارد به دست مي آيد مشخص شده و نمود پيدا کرده است، کسي که عرصه هاي مختلف سياسي، اجتماعي و فرهنگي را درک کرده است، نظراتش نظرات مهمي و قابل تاملي است در مقاطع مختلف که نظر مي دهند و صحبت مي کنند و سختي هاي زيادي را هم در اين مسير کشيده اند، سختي هايي که بخشي از آنها قابل گفتن و شايد خيلي از آنها هم قابل گفتن نيست.
در خدمت جناب «محسن رضايي» دبير مجمع تشخيص مصلحت نظام و چهره اي آشنا براي مردم ايران.
مجري: ما معمولاً از موضوعات روز شروع مي کنيم، جديداً نامه اي نوشتيد به آقاي رئيس جمهور و مطالبي را متذکر شديد به نوعي آغاز نامه شما اين است با توجه به شرايط حساسي که داريم و برخي از ادبيات جنگ و ضدجنگي که شما به کار مي بريد و شايد مطابق با منافع و امنيت ملي نباشد، من چنين چيزي را مي نويسم، اين را يک مقدار باز بکنيد که چرا اين نامه را نوشتيد؟
در خود نامه کاملاً مشخص است من از موضعِ دلسوزي اين کار را کردم، اصلاً هدف سياسي يا انتخاباتي در اين نامه نيست، هر چند اين نامه چون در آستانۀ انتخابات ممکن است يک عده برداشت بکنند ولي از خود متن، اگر کسي متن را با دقت بخواند به نتيجه مي رسد که از موضعِ دلسوزي است و دليلش هم اين است معمولاً دولتمردان ما بعضي وقتها در درکِ شرايط تغييريافته اشتباه مي کنند و زماني را از دست مي دهند تا متوجه بشوند از چند سال پيش شرايط عوض شده بود و آنها هم بايد رفتارشان و سياست هايشان را تغيير مي دادند، من ديدم اين ادبيات حتي اگر در گذشته يک دستاوردي داشته است، الان در مواجه با ترامپ خود اين تبديل به يک بهانه اي مي شود که آنها خواهند گفت رئيس جمهور خود کشور هم مي گويد که عده اي در اين کشور جنگ طلب هستند و قاعدتاً بعضي از کارهايي که خودشان تخلف مي کنند در آينده مي خواهند به اسم ما بگذارند، کما اينکه اخيراً يک ستوني از ناو هاي آمريکا از تنگه هرمز عبور کرده بود، با اينکه قايق هاي ما ۳ کيلومتر فاصله داشتند يکي از آن ناوها از مسير خارج شده، خودش به ۵۰۰متري قايق ما رسانده، بعد اطلاعيه دادند ايراني ها به ۵۰۰ متري ما نزديک شدند، پس اين نشان مي دهد يک تغيير رفتاري در ستون ها و ناوهاي آمريکا در منطقه خليج فارس پيدا شده است حالا همخواني صداي داخلي با اين تغييراتي که در بيرون به وجود آمده، اين نه تنها امروز دستاوردي ندارد بلکه مي تواند تبديل به يک تهديد شود.
لذا من به ايشان گفتم خوب است شما وارد بحثِ جنگ اصلي شويد، جنگ اقتصادي، جنگ با تحريم ها، وضعيت معيشت مردم، جنگ ما واقعاً اينجاست؛
مجري: بازخوردي از نامه اي که نوشتيد نداشتيد؟
نه من چيزي نشنيدم خيلي از آنها محترمانه برخورد کردند، يعني در جبهه اصلاح طلبان احساس کردم از يک موضعِ احترام البته بعضي ها سوال کردند آقاي رضايي که اين حرفها را مي گويد، نقد کرده است آيا راهکاري هم دارد؟ که من الان درصدد هستم يکي دو راهکار را ارائه بکنم که انشاءالله آن را منتشر خواهم کرد.
مجري: جمله حضرت آقا در مورد شما دارند که مي گويند آقا محسن نيروهاي جوان را خيلي خوب مي شناسد و به کار مي گيرد و در جنگ هم همينطور بود. بعضي ها معتقدند بايد يکسري نيروهاي جوان را آورد و به نيروهاي جوان و تازه نفس ميدان داد تا يک حرکتي صورت بگيرد، بعضي مي گويد نه بايد از همين ظرفيت هاي فعلي استفاده کرد، نظر شما چيست؟ بايد چه کرد براي برطرف کردن اين معضل که معضل کمي هم نيست و ضربه بزرگتر آن هم بي اعتمادي اي است که به مردم وارد مي شود و مردم واقعاً در بعضي از زمينه ها بي اعتماد شده اند!
نشان داده شد اداره کشور با تفکر جناحي اصلا قابل اداره کردن نيست يعني سرريز شده، شما وقتي در ليواني آب زيادي بريزيد وقتي اين ليوان ظرفيت نداشته باشد سرريز مي شود، الان مشکلاتي که وارد زندگي مردم و وارد اداره کشور و اقتصاد شده است اين مشکلات دارد از ظرفيت جناح ها سرريز پيدا مي کند، ما يک ظرفيت جديدي مي خواهيم الان زماني است که نيروهاي انقلاب با ارزشهاي انقلاب، با تفکر انقلابي ولي متخصص در اقتصاد بيايند در صحنه و اوضاع را درست کنند، منتها نبايد اشتباه کرد که ميدان دادن به جوانها شرط لازم است ولي کافي نيست، شما اگر به جوانها ميدان بدهيد اما مربي بالاي سر آنها نباشد که آنها را از پايين بگيرد بياورد بالا يعني از يک فرمانده گروهان و گردان تبديل به فرمانده تيپ کند، بعد تبديل به فرمانده لشکر کند و خودشان بروند کنار و اينها بيايند در بالاترين راس قرار بگيرند.
من قبلاً يک طرحي داشتم در انتخابات مطرح کردم و گفتم اگر من رئيس جمهور بشوم ابتدا از جوانها شروع مي کنم همۀ فرمانداري ها را مي گذارم حدود ۳۰ سال ۳۴، ۳۵ سال و سال دوم تعدادي از اينها را استاندار مي کنم و سال چهارم که مي خواهم بروم کنار، من چند وزير از ميان اينها تحويل جامعه مي دهم ظرف ۴ سال در حدود سني ۳۵ تا ۴۰ ساله ما تربيت ...، اين مدل مي خواهد، منظورم اين است يعني جوانها بايد بيايند در صحنه ولي با يک مدل، با يک سبک، با يک الگو، اينها را تربيت کنيم، ما اين را در انقلاب و خود جنگ داشتيم، هميشه من مي پرسم چرا نبايد از اين الگو استفاده کنيم!؟ چرا نمي خواهيد از سبکي که براي خودمان است داخل کشور خودمان توليد شده است چرا نمي خواهيد استفاده کنيد؟
مجري: در جنگ همه شما همه جوان بوديد مانند شما، آقاي صفوي، فرماندهان سپاه، حاج قاسم سليماني آن زمان چقدر سن داشتند؟
۱۸ سالش بوده است، الان به ۳۰ ساله ها هم اعتماد نمي شود چه برسد به ۱۸ ساله ها، در حالي که انرژي، شادابي، نشاط، پرکاري ما در نسل جوان است.
مجري: بعد از قضيه برجام خيلي انتظار داشتند بالاخره با توجه به صحبت هايي که به ويژه دولتمردان مي کردند گره هاي اقتصادي، کلاف سردرگمش مقداري باز شود برخي معتقدند دولت همه تخم مرغ هايش را در سبد برجام گذاشت و نبايد اين کار را مي کرد، برخي هم مي گويند بايد صبر کرد برجام تازه شروع شده است و احتمالاً يکي دو سال ديگر جواب خواهد داد، شما به کدام معتقد هستيد؟
در مساله برجام واقعاً نظام هزينه داد و دفاع کرد از اينکه اين مذاکرات جلو برود، بارها رهبر بزرگوار انقلاب دفاع کرد، خود ما بارها به پيروي از رهبر انقلاب اسلامي حمايت کرديم از مذاکرات ولي دو اشتباه اساسي صورت گرفت، يکي اشتباهات تاکتيکي است، يکي اشتباهات استراتژيکي در برجام، اشتباهات تاکتيکي يک بخشي مربوط به شتابزدگي بود، لذا پيوستي که بايد در زمينۀ اقتصاد نوشته مي شد، اين پيوست خيلي ضعيف است يعني بايد در پيوست اقتصادي حداقل ۱۰، ۱۵ حکم براي خزانه داري آمريکا مي نوشتند که به محض اينکه اين امضاء شد خزانه داري آمريکا آن ۱۰، ۱۵ حکم را ابلاغ کند به اقتصاد آمريکا و به اقتصاد بين الملل، حالا آن احکام نيست! لذا در کليات، در اجمال بحث هايي شده است اما روي زمين نمي آيد و پياده نمي شود، لذا وقتي الان دوستان ما به بانکهاي بزرگ خارجي مراجعه مي کنند، دولت، بانک مرکزي مراجعه مي کنند مي گويند ما مي ترسيم، مي گويند چرا مي ترسيد؟ تحريم ها برطرف شده است، مي گويند تحريم ها برطرف شده است ولي حکم روشني براي ما از طرف خزانه داري آمريکا نيامده است، آنها بايد يک حکمي به ما مي دادند که شما مبادلات با ايران شروع کنيد.
اشتباه استراتژيکي آنها هم اين بوده که آمدند تاکتيک را به جاي استراتژي گرفته است، در حالي که هر کسي تاريخ سياسي آمريکا را مطالعه کند مي بيند جمهوري خواه دارند، دموکرات دارند، دموکرات طرفدار مذاکره اند، ياسر عرفات آمد با کلينتون قراردادي بست فکر کرد نفر بعدي که مي آيند پايبند است، آقاي بوش آمد زد زير قرارداد و اسلحه اش را گذاشت کنار به اميد اينکه گل دريافت کند، بعد آمدند از آقاي ياسر عرفات گل هم گرفتند يعني انتخابات نوار غزه را با اينکه سازمان ملل تاييد کرد و ابتدا خود آقاي بوش هم تاييد کرد ولي بعد که خواندند و نتايج آراء را خواندند آقاي بوش زد زير آن و قبول نکردند، وقتي اوباما عوض مي شود، دموکرات ها عوض مي شوند و جمهوري خواه ها مي آيند بايد يک تاکتيک ديگري در پيش گرفت.
خوشبختانه مقام معظم رهبري اينها را خيلي دقيق درنظر گرفت، يعني مصوبه مجلس را کافي ندانست، ۷، ۸ بند به برجام اضافه شده.
مجري: ۹ تا الزام
۹ الزام اضافه، البته ما اين را قبول داريم و اگر کسي امضاي رهبري را قبول نداشته باشد ديگر نبايد بگويد من انقلابي هستم، انقلابي کسي است که امضاي رهبري را قبول داشته باشد، ايشان ۹ الزام، بنابراين برجام مشروط، مي شود همان برجام تاکتيکي، برجام مشروطي که رهبر انقلاب تعيين کرده کاملاً هوشيارانه و آگاهانه بوده و بايد دقت کرد که به اين احترام گذاشته شود و بعضي از دوستان انقلابي ما جلوتر از رهبري حرکت نکنند. با همين احوال هنوز امکانات بين المللي وجود دارد که دولت برود روي اين طلب هايي که ما از آمريکا داريم و بدهي هايي که آمريکايي ها به ما دارند در برجام، از طرق بين المللي بروند و اينها را نقد بکنند، پيگيري کنند.
آقاي ترامپ يک زرنگي کرده آمده گفته است من پاره نمي کنم ولي تحريم هاي جديد ايجاد مي کنم اين براي در رفتن از عدم تعهدات برجام است دوستان ما نبايد الان يک گاردِ منفعلانه بگيرند و بگويند ما از خير برجام بگذريم که تحريم جديد نيايد، اين چيزي است که ترامپ مي خواهد و هوشيارانه دارد اين کار مي کردند يعني بسياري از جوسازي هاي ترامپ براي اين است که دولت ديگر نرود دنبال اينکه آن تعهداتي که در برجام است...، همان مقداري که آمده آنها را نقد کند و فعال بکند.
مجري: بعضي ها مي گويند ترامپ دنبال راه انداختن جنگ است، اين جدي است؟
اينکه نبايد ترامپ را تحريک کرد حرف درستي است، چون ما هميشه بايد روحيۀ رهبران دنيا را درنظر بگيريم، نمي شود بدون شناخت رهبران دنيا عملي را انجام بدهيم نبايد ايشان را تحريک کرد اين حرف درستي است ولي ما نبايد به ايشان هم ميدان بدهيم که بيايد در زمين ما بازي کند يا گام به گام جلو بيايد اين يک هنر مي خواهد، هنر ديپلماسي مي خواهد؛ به همين دليل من پيشنهاد کردم شما بياييد به جاي ديپلماسي سياسي بيشتر روي ديپلماسي اقتصادي فعال شويد الان؛
مجري: يعني چه بکنند؟
کارهاي زيادي مي توانند بکنند، اولين مساله اين است که بعضي از سفارتخانه هاي ما که بسيار براي ما مهم است و زمينۀ اقتصادي براي ما وجود دارد، اينها را اقتصاددان بگذارند، براي چه ديپلمات مي گذارند؟
مجري: از آن ظرفيت هاي اقتصادي به خوبي استفاده بکنند؛
که اينها بتوانند به خوبي استفاده کنند يا اگر ديپلمات مي گذارند، ديپلمات هايي بگذارند که اقتصاد را خوب مي فهمند و مشاورين اقتصادي يا بخش اقتصادي را مثلاً در هند، چين، در ژاپن، در کره و در کشورهاي منطقه يک تحول اساسي بايد در ساختار وزارت خارجه ما صورت بگيرد، البته من شنيدم آقاي ظريف يک پيشنهاداتي دارد براي اين کار، مساله دوم اين است که حقوق بين الملل را ما تاکنون خوب استفاده نکرديم، الان نقض هايي که برجام نقض شده، من تحرک جدي نمي بينم در اين که ايران برود شکايت کند، معرکه بگيرد، داد بزند، فرياد بزند؛
مجري: مي گويند مکانيزمي که در آن پيشنهاد شده است، مکانيزمي است که فايده ندارد؛
فايده دارد، حداقل فايده اش اين است که اين را ذخيره مي کنيد براي روز مبادا يعني اينها تبديل مي شود به اسنادي که بعداً؛
مجري: يعني اگر به نتيجه هم نرسد عملياتي به لحاظ تبليغاتي و رواني؛
تبليغاتي، رواني، تحت فشار قرار دادن افکار عمومي، افکار بسيار تعيين کننده است، يک افکار عمومي باعث شد آقاي ترامپ امضاء اش پس بگيرد برود امضاء بکند، الان ايران چرا نمي تواند از افکار عمومي استفاده کند؟ الان همه معتقدند دارد به ايران ظلم مي شود، يعني ايران مودبانه رفته است سر ميز نشسته است توافق کرده به همه تعهداتش عمل کرده است ولي آن طرف ...، اين خيلي انگيزه خوبي است که براي اين که افکار عمومي دنيا را عليه اينها بسيج کنيم و مساله سوم ابزار حقوقي، ما حقوقدانان بسيار برجسته اي داريم ولي از آنها استفاده نمي شود، ده ها شکايت مي شود کرد؛
مجري: تهديد ترامپ براي جنگ وجود دارد؟
آقاي ترامپ الان يک سردرگمي پيدا کرده که مي خواهد يک کاري بکند، ايران و روسيه و چين، مرتب مانند شطرنج باز دارد اينها را جابجا مي کند، چرا مي خواهد يک کاري بکند؟ چون بقاي خودش را در افکار عمومي آمريکا يک موفقيت مي داند، ما نبايد اجازه بدهيم آمريکا احساس موفقيت عليه ما به دست بياورد، همانطور که نبايد او را تحريک بکنيم نبايد اميد به موفقيت را در ارتباط با ايران در ذهنش شکل بگيرد
مجري: با همه اين احوال اگر آمريکا به دنبال تهديد نظامي باشد، ظرفيت ما چيست؟
اگر آقاي ترامپ از ژنرال هايش بپرسد به او مي گويند که اگر تو يک تير شليک بکني، ۱۰ تير عليه تو شليک شود کمتر نيست و همين ژنرال ها بوش را از حمله به ايران بازداشتند، الان در خاطرات بوش وجود دارد مي گويد من به پنتاگون دستور دادم آماده حمله به ايران شويم، اما يک هفته بعد اينها آمدند گفتند حمله به ايران تاوان دارد، بوش مي گويد پرسيدم چه تاواني دارد؟ آمدند براي من شرح دادند و من منصرف شدم که به ايران حمله بکنم، لذا نظاميان آمريکا الان خيلي خوب توانايي هاي ما را مي دادند و مي دانند اگر بخواهد کاري عليه ايران بکنند تاوان بزرگي خواهد داشت.
مجري: افق رابطه ترامپ با روسيه را چگونه پيش بيني مي کنيد؟ نزديکي اي که الان اتفاق افتاده است فکر مي کنيد ادامه پيدا بکند؟
خيلي کار سختي است، تاکنون آمريکايي ها هيچ دستاورد موفقيت آميزي از نزديکي به روس ها نداشتند در هيچ دوره اي حتي در دورۀ گورباچف، يک مدت کوتاهي در ارتباط با يلتسين موفق شدند و يک پيشروي هايي داشتند ولي آقاي پوتين برآمده از تجربه يلتسين است، پوتين به اين نتيجه رسيد اگر به آمريکايي ها زياد ميدان بدهد، اينها مشکل درست مي کنند، حالا مساله اساسي کريمه و اوکراين است در وهله اول و بعد هم سوريه است، فعلاً آمريکايي ها دارند با روس ها صحبت مي کنند که مجوز داشته باشند بيايند وارد رقه شوند و در حقيقت پايتخت داعش را بگيرند، در حالي که ديگر چيزي از داعش نمانده است، موصل را که گروه گروه دارد از دست مي دهد، جاهاي ديگر را هم از دست داده است و لذا اينها در لحظه آخر که مي خواهند سقوط کند، مي خواهند بروند بگويند ما داعش را از بين برديم، هم ميوه اش را بچينند و هم بگويند ما داعش را از بين برديم چون رفتيم رقه که پايتخت داعش بوده را گرفتيم، در حالي که داعش از همه جا دارد عقب نشيني و فرار مي کند.
مجري: فکر مي کنيد در قضييه نزديکي احتمالي بين آمريکا و روسيه اگر ايجاد شود روسيه سر قضييه سوريه عقب نشيني بکند و امتياز به آمريکايي ها بدهد؟
بعيد است مشکل روس ها الان اين است که مي خواهند هم با ما باشند، هم با ترکيه و آمريکايي ها باشند ولي در صحنۀ عمل ديدند ترکيه به آنها کلک زده است مثلا اين ها گفتند که ما وارد شهر الباب مي شويم ولي بعد که کردها را منهدم کرديم ديگر مي رويم ولي الان آمدند نزديک شهر الباب در سوريه نزديک شدند و نرفتند، روسها متوجه شدند ترک ها به آنها دروغ گفتند، از اين چيزها چون در صحنه عمل زياد تکرار مي شود، بعيد است که اينها بتوانند به يک وحدت جدي برسند.
مجري: صحنه تحولات منطقه را شما چطور مي بينيد؟ از يک طرف سوريه و عراق را داريم و از يک طرف بحرين و يمن را داريم، فکر مي کنيد تحولات به چه شکلي خواهد بود؟
اولين بار در کنفرانس اسلامي ۴ بند عليه ايران تصويب مي شود يا در سفر ملک سلمان به مالزي، دولت مالزي عليه ما کاري انجام مي دهد، الان آقاي ملک سلمان راه افتاده است و مالزي، ژاپن را عليه ما بسيج مي کند يعني جهان اسلام را دارند عليه ما به هم مي زنند و آن نفوذي که ما در جهان اسلام داشتيم را درحقيقت دارند مي گيرند؛
مجري: پول هم خرج مي کنند؟
فراوان هم خرج مي کنند، نتيجه اين شده است که ما در يک اوضاع بحراني در منطقه هستيم، منتها همه جا ملت هاي منطقه دست به دامان ما مي شوند، چون ما بدون ادعا مي رويم و کمک مي کنيم، به عراق، به سوريه، به لبنان کمک کرديم به فلسطين کمک کرديم و ايران الان يک تيکه گاه شده است، لذا اينها براي بيرون کردن ايران آمده بودند داخل سوريه و عراق بالعکس شد نفوذ ما در سوريه و عراق بيشتر شده است، بعد از اينکه شکست خوردند مي گويند شما چرا در يمن و سوريه نفوذ داريد؟ به خاطر اينکه از دست شما به ما پناه آوردند.
مجري: به عنوان کسي که از حاج آقاي سليماني از فرماندهان شما بودند، فکر مي کرديد ... الان نقش حاج قاسم را در موفقيت هاي منطقه ما چگونه مي بينيد؟
به نظر من ايشان موفق عمل کرده است و حاج قاسم را من از عمليات فتح المبين مي شناسم، ما در منطقه معروف به چاه نفت و عين خوش يک تيپ کم داشتيم و بعد به من گفتند بچه هاي کرمان هستند، حدود ۱۵۰، ۲۰۰ نفر، بيشتر از اين هم مي شود منتها ما نگران هستيم اگر اين را يک تيپ بکنيم نتوانند و تعداد زيادي شهيد شوند، من مطالعه کردم ديدم اين برادرها مي توانند، لذا من گفتم ما يک تيپ ثارالله از کرمان درست کنيم، شهيد حسن باقري مي گفت شما الان عجله نکنيد اين تيپ زوده بالاخره ما با او به توافق رسيديم که گروه رزمي که مي شود لذا آقاي قاسم سليماني به عنوان فرمانده گروه رزمي گذاشتيم که خيلي خوب آن عمليات را انجام دادند و بعد از عمليات شد محور يک تيپ، تيپ ثارالله، يک جوان ۱۸، ۱۹ ساله اي که گم هم بود و کسي اين بچه ها را مي شناخت الان قاسم سليماني، شهيد باکري را که مي بينيد اينها معروف شدند بله آن زمان کسي اينها را نمي شناخت حتي مسئولان کشور هم اينها را نمي شناختند، ايشان موفقيت داشتند هم در سوريه، هم در لبنان، در عراق.
مجري: فکر مي کرديد جوان ۱۸، ۱۹ ساله اي که آن زمان او را کشف کرديد الان اينقدر تاثيرگذار شود؟
بله من سالها با اينها زندگي نزديک داشتم، حداقل ۱۶سال شبانه روز با اين برادران بودم، باز هم هستند، قاسم سليماني هاي ديگر هم هستند، هم از بچه هاي قديم که اگر ميدان پيدا بکنند مانند او معروف مي شوند و هم قاسم سليماني هاي جديد، ۱۸، ۱۹ ساله هاي فراواني ما داريم
مجري: يکي ديگر از تغييرات جديدي که به نوعي جوانگرايي هم محسوب مي شود، انتخاب آقاي باقري به ستاد کل نيروهاي مسلح بود، برادر او هم از کشف هاي شما بودند و هم خودشان، بعضي مي گويند انتخاب آقاي باقري براي ستاد کل نيروهاي مسلح، يک پيامي براي خارج از کشور داشته است، چنين چيزي درست است؟
ما دو اخوي داريم در جنگ که واقعاً اينها به اندازه خود برادرهاي بزرگشان ارزش داشتند، يکي حميد باکري است که تحت الشعاع مهدي باکري خوب شناخته نشد من در خيبر او را شناختم به آقا مهدي گفتم حواست باشد من بعد از خيبر ايشان را از تو مي گيرم او را فرمانده لشکر مي کنم ولي در آن عمليات حميد آقا شهيد شد، يکي ديگر از اين اخوي ها آقاي باقري است که رئيس ستاد کل نيروهاي مسلح شده است، ايشان هم کم از حسن باقري نداشت، انتخاب مقام معظم رهبري بسيار انتخاب خوبي بوده است و ايشان توانايي اين کار را دارد و از تحصيلات هم تحصيلات بالايي دارد دکتري اقتصاد از دانشگاه تهران دارد، الان يکي از اساتيد دانشگاه است، علاوه بر دانش نظامي در مباحث علمي روز هم فرد باسواد و تحصيلکرده اي است.
مجري: از مجمع تشخيص مصلحت نظام بعد از آيت الله هاشمي چه خبر؟ جلسات پيگيري مي شود؟
بله جلسات الان خيلي خوب اداره مي شود، حضرت آيت الله موحدي کرماني، در دو هفته گذشته ما ۵ جلسه داشتيم، که يکي از آنها روتين بوده ۳، ۴ تاي ديگر فوق العاده بوده است.
مجري: ممکن است تغيير ساختاري در مجمع داشته باشيد؟
من اطلاع دقيق ندارم که رهبر بزرگوار انقلاب چه تصميمي مي خواهند بگيرند ولي پيشنهادات زيادي خدمت ايشان ارائه شده است، هم از نظر اعضا، هم از نظر ساختار، هم از نظر تعيين انتخاب رئيس، ايشان هم ماشاءالله يکي از ويژگيهاي خوبي که دارند اين است که همه نظرات را گوش مي کنند و بعد هم مطالعه مي کنند و بعد هم عجله اي در تصميم گيري ندارند.
مجري: بعد از رحلت آقاي هاشمي رفسنجاني شما گفتگوهاي مختلفي داشتيد و خيليها پاي صحبت شما نشستند و در يکي از برنامه ها اشاره کرديد به قضيه ديدگاه آقاي هاشمي به مسائل بين الملل و بخصوص ارتباط با آمريکا که نقل کرديد از ايشان که با ايشان صحبت مي کردم ايشان مي گفتند نظر من متفاوت با رهبري است ولي وقتي مي رويم ايشان استدلال مي کنند پاسخي نداريم، واقعا اينطور بود؟
بله من بارها حداقل ۳ يا ۴ بار از ايشان اين را شنيدم که مي گفت من در ارتباط با بحث آمريکا با آقا اختلاف نظر دارم ولي وقتي استدلال هايم را مي گويم و ايشان هم استدلال هايش را مي گويد من در مقابل استدلال هاي آقا مي مانم و جوابي ندارم و حتي يک بار مثال زد گفت يک بار آقا به من گفت فرض کنيم چيزي که تو مي گويي را عمل کنيم از کجا مشخص است همان هويت انقلابي مان را از دست بدهيم ولي چيزي هم گيرمان نيايد، ايشان گفت من ماندم و نتوانستم پاسخ بدهم.
مجري: يک جايي گفته بوديد زماني که سفراي اروپايي زمان رياست جمهوري آقاي هاشمي در اعتراض به قضيه ميکونوس رفته بودند ما يک مانور بزرگ در تنگه هرمز برگزار کرديم و بعد هم که برگشتند. خاطره خاصي از اين قضيه داريد؟
اتفاقاً يکي از تجارب خوب ما در سياست خارجي است، ما دو مانور گذاشتيم يکي جاده ساوه يکي در تنگه هرمز و بعد مقام معظم رهبري آمد و سان ديدند، اقتداري که در آنجا نشان داده شد از پيشرفت نظامي ايران، دنيا و مخصوصاً اروپاييها را به اين نتيجه رساند که هيچ اميدي به تغيير و تحول در ايران نيست بهتر است با همين نظام کار کنند [مي خندد]
مجري: نام اصلي شما سبزوار بوده بعد شما مي گذاريد محسن، نام يکي از شهداي منصورون بوده که شما انتخاب مي کنيد بعد از انقلاب؟
بله ما مبارزين قبل از انقلاب همه نام مستعار داشتيم، چون ساواک به دنبال ما بود، حضرت امام که حکم فرماندهي من را به عنوان محسن رضايي داد، من ديگر رفتم محسن را جايگزين کلمۀ سبزوار کردم ديگر عملاً نام من را امام انتخاب کردند.
مجري: آن شهيدي که از منصورون بود اين درست است که شما...
نه
مجري: همين طور انتخاب کرديد
بله محسن را خانه تيمي انتخاب کردم.
مجري: چه سالي ازدواج کرديد؟
سال ۵۵
مجري: چطور با حاج خانم آشنا شديد؟ فکر مي کنم آقاي جلالي خميني واسطه بودند؟
بله مسجد عاملِ پيوند ما شد، يعني من دانشجوي دانشگاه علم و صنعت بودم، مهندسي مکانيک مي خواندم بعدازظهرها يا نماز مغرب مي رفتم مسجد آقاي جلالي خميني که نزديک دانشکده علم و صنعت است، بعد يک روز بعد از نماز به ايشان مراجعه کردم گفتم من يک حرف خصوصي با شما دارم، به ايشان گفتم من شهرستاني هستم من آمدم تهران مي خواهم دينم حفظ شود، گفت منظورت چيست؟ گفتم منظورم اين است که شما يک دختر خانم متديني براي من انتخاب کنيد، ايشان به خانمش گفتند، خانمش هم جلسه قرآن داشتند، ۱۰، ۲۰ دختر خانم در کلاس ايشان بودند که همسر من را همسر جلالي خميني معرفي کرد و عامل ازدواج ما از مسجد و کلاس قرآن شروع شد.
مجري: حاج خانم هم آن زمان فعاليت سياسي مي کردند؟
نه فعاليت سياسي نمي کردند ولي عجيب است براي من شرط کردند، گفتند من يک شرط براي شما دارم، گفتم چيست؟ گفت اگر حکومت اسلامي شد هر سفر خارجي مي روي بايد من را ببري [مي خندد] گفتم حالا تا زماني که شاه سقوط کند و حکومت اسلامي شود!
مجري: جدي اين را قبل از انقلاب گفتند؟
بله، گفتم اين شرط را مي پذيرم، سال ۵۵ بود و بعد حکومت اسلامي شد ديگر سفر خارجي من به عنوان ماموريت مي رفتم با خانم صحبت مي کرديم که الان چه کنم؟ من دارم ماموريت مي روم، وزراي دفاع مي آيند، جاهاي مختلف مي رويم، معمولاً رضايت ايشان را مي گرفتم، البته بعد از اينکه وارد مجمع شدم بعضي از سفرهاي خارج که رفتم ايشان را حتما با خودم بردم.
مجري: خطبه عقد را چه کسي خواندند؟
آقاي جلالي خميني.
مجري: مهريه چقدر بود؟
چن سکه طلا بود.
مجري: شما در کارهاي خانه چقدر پا به رکاب ايشان هستيد؟
خيلي کم.
مجري: اهل آشپزي و کار خانه هستيد؟
البته هر وقت فرصت بکنم کمک مي کنم ولي من هميشه شرمنده هستم که نمي توانم کمک او بکنم.
مجري: اصلا مي توانيد غذا درست کنيد؟
بله قبل از انقلاب من خودم غذا درست مي کردم البته بيشتر نيمرو و املت درست مي کردم [مي خندد] غذا که چيز مهمي نيست.
مجري: ۵ فرزند داريد که البته احمد آقا فوت کردند، مشخص شد علت فوت چه بود؟
متاسفانه هنوز عدم همکاري پليس دبي باعث شد ظن و گمان هاي چندي شکل بگيرد ولي بيشترين احتمال را ما سازمان جاسوسي اسرائيل با کمک منافقين مي دانيم، احمد بسيار پسر متديني بود در اتاقش که بعد در را شکستند و وارد اتاق شدند، کنار تختش يک پارچه سفيدي بود که هزار بار نام الله را خودش روي پارچه سفيد نوشته بود و يک سال قبل هم حج رفته بود و حاجي شده بود و فرد متديني بود و به همين دليل به او شک کرده بودند که او دارد اطلاعات جمع آوري مي کند و براي ايران مي فرستد و اتفاقاً يک هفته بعد از ملاقاتش با بچه هاي اطلاعات در مالزي هم اين اتفاق افتاد، يعني ايشان رفت مالزي يکسري اطلاعات داد به سازمان وزارت اطلاعات در ارتباط اينکه اسرائيل دنبالِ پيدا کردن محل هاي موشکي ايران است مراقب باشيد و يک هفته بعد که برگشت دبي، اين حادثه براي او اتفاق افتاده است.
مجري: سر احمد آقا شما خيلي سختي کشيديد.
بله بالاخره فرزند بزرگ من بود، هر کسي براي فرزند بزرگش يک آينده اي تصور مي کند و دلش مي خواهد او بعد از خودش بتواند امورات خانواده و بچه ها و مادر را برعهده بگيرد چون زندگي ما هم هميشه پرخطر است؛
مجري: براي حاج خانم عاشقانه مي نويسيد؟
حالا عاشقانه نمي توانم نامش را بگذارم ولي محبت آميز و ارادتم را به او گفتم بيشتر هم همراه با شرمندگي است از بعد اينکه زحمات زيادي در زندگي من کشيده است، فوق العاده، در کمتر خانواده اي وجود دارد؛
مجري: آقاي رضايي بخصوص در خانم هاي اين دوران، نمي خواهم بگويم نيستند ولي کمتر هستند آن هم با اين فشارها.
بله سال ۵۵ آمده در خانه هاي تيمي در به در ساواک دنبال ما بوده و هر آن امکان داشته در تيراندازي ها شهيد شود، بعد هم انقلاب شد، دو سال اول که من سازمان اطلاعاتي کشور را درست کردم، ايران اطلاعات نداشت با اينکه من تهران بودم ولي در محل اداره مي خوابيدم، بعد هم زمان جنگ شد حتي ۳، ۴ سال بعد از جنگ هم اغتشاشات کردستان و سيستان و بلوچستان را آرام کرديم، زندگي ما جنگي بود.
مجري: اهل ورزش هستيد؟
هفته اي يکي دو بار، شنا مي روم.
مجري: اهل فوتبال چطور؟ قرمز يا آبي؟
ديگر دوره جواني بود، ملي هستم.
مجري: از ابتدا علاقه به يکي از اين دو تيم نداشتيد؟
واقعاً ملي هستم هر دو براي من قابل احترام هستند البته به تيم تراکتورسازي و تيم هاي خوزستان علاقه دارم، تراکتورسازي به خاطر مهدي باکري که واقعاً عشقِ من است، يعني از زندگي من جدا نمي شود ولي خيلي از چهره هاي ديگر هستند که الان مظلوم هستند، آقاي مرتضي قرباني، چهره ناشناخته اي است ولي زحماتي که ايشان کشيده است طاقت فرسا است، ايشان اولين کسي است که ما پرچم حضرت رضا عليه السلام را به او داديم گفتيم قبل از اينکه آفتاب طلوع کند بايد اين را از اروند عبور بدهي بگذاري بالاي مسجد فاو و به اهتزاز دربياوري که آفتاب که طلوع کرد من به فرماندهان ديگر که عقب هستند بگويم ببينيد مسجد حضرت رضا عليه السلام بالاي مسجد فاو است، غيرت به خرج بدهيد شما هم خودتان را به آنجا برسانيد، اين را آقاي مرتضي قرباني انجام داد.
مجري: با آقاي روح الاميني در کجا آشنا شديد؟
آقاي روح الاميني جزء دوستان ما بودند که از طريق شهيد دقايقي، بيشتر با هم آشنا شديم، البته ايشان در آبادان بود؛
مجري: از رفقاي گروه منصورون کسي الان در قيد حيات است؟
تعدادي از اينها که شهيد شدند مانند آقاي جهان آرا شهيد شدند، شهيد دقايقي، شهيد دکتر شهيد مجيد بقايي که از بهبهان بودند، ديگراني که الان هستند مانند آقاي ذورالقدر، آقاي شمخاني، آقاي رشيد اينها هم جزء منصورون بودند.
مجري: با آن محدوديت هاي زمان پهلوي در ۱۷ شهر؛
همه مخفي بله به صورت مخفي بود.
مجري: بعد از انقلاب شما سازمان اطلاعات سپاه را تشکيل داديد و ما وزارت اطلاعات نداشتيم؟
نه نداشتيم فقط يک اطلاعات خارجي در نخست وزيري بود وگرنه اطلاعات اصلي کشور در سپاه درست شد.
مجري: آن زمان براي اين کار از چه کسي حکم گرفتيد؟
من خودم وقتي آقاي مطهري شهيد شدند در ارديبهشت سال ۵۸، من ديگر کاري سياسي را کنار گذاشتم، آمدم با آقاي منصوري فرمانده آن زمان سپاه گفتم من آمدم اطلاعات درست کنيم، ايشان گفت اطلاعات درست کردن با اين جو انقلابي که در کشور است، اينها مي گويند که آنتن ها دوباره برقرار شد، آن زمان مي گفتند آنتن [مي خندد]؛
مجري: اين هم معضل بود!
فوق العاده، اصلاً کار اطلاعاتي کردن بسيار کار زشتي بود؛
مجري: يعني شجاعتي مي خواست وارد اين کار شويد.
کساني مانند شهيد باقري آمدند در اطلاعات واقعاً فداکاري بزرگي کردند، يک سال بعد که منافقين دست به اسلحه بردند و فرقان آمد در صحنه ديگر همه مردم مدام مي گفتند اطلاعات درست کنيد، اما زماني که کار را شروع کرديم...
مجري: اين يکسال قبل از آن ماجرا بود؟
بله يک ذهنيت خيلي منفي درست شده بود.
مجري: تازه اگر درست نمي کرديد چه اتفاقات بدتري مي افتاد!
بله من مطمئن هستم کسي کتاب راه را بخواند مطمئن مي شود که دو سه بار نزديک بوده انقلاب سقوط کند.
مجري: کتاب راه را معرفي کنم، کتاب راه تاريخ شفاهي دکتر محسن رضايي؛ چند جلد است؟
جلد اولش دوران مبارزه، بحران گروه هاي سياسي است.
مجري: جلد دومش هم آمده است؟
در مورد شروع جنگ است دارم مي نويسم.
مجري: به نظرم چيز غني اي خواهد بود.
بله، ۳، ۴ جلد درباره جنگ است.
مجري: حلقه اوليه اطلاعات چه کساني بوديد؟
من که شروع کردم از آقاي ذوالقدر، آقاي نجات استفاده کرديم، چند نفر را مقام معظم رهبري به من معرفي کردند.
مجري: آقاي نجات که الان سازمان اطلاعات سپاه هستند؛
بله آن زمان ايشان آمد در اطلاعات در ۲۰۹مستقر شدند، بازجوييِ گروه هاي فرقان که چندين نفر از شخصيت ها را ترور کرده بودند آنها به عهده گرفتند.
مجري: بعد با اين همه تلاش که کرديد در سازمان اطلاعاتي کشور، بعضي به شما ايراد مي گيرند وزارت اطلاعات که تشکيل شد آقاي محسن يک قرارداد ترکمنچاي امضاء کرد و همه را به وزارت اطلاعات داد، قبول داريد؟
بله قبول دارم ولي ترکمنچاي نه با دشمنان خودمان با خودي ها و نظام خودمان، درست مي گويند، دليلش اين بود که من ديدم اگر اين را دو نصف بکنيم، مانند مادري است که ديد بچه اش را مي خواهند نصف کنند گفت همه او را بدهيد برود [مي خندد] ما ديديم اگر يک قسمت از آن را جدا کنيم اصلاً کلي سازمان که شکل گرفته است و الان با ضدانقلاب درگير است، بنابراين به آن آسيب وارد مي شود لذا من تصميم گرفتم و تمام نيروها را فرستادم، طوري شد که احمد آقا با من تماس گرفت گفت حضرت امام به من گفتند به آقا محسن بگو اگر بعضي از بچه ها نمي خواهند بروند ايشان مجبور نکند؛
مجري: شما مجبور مي کرديد که بروند؟
بله من مي ترسيدم اين اگر نصف شود ۱۰ سال عقب مي افتاديم.
مجري: بعد شما در فرماندهي حفاظت اطلاعات سپاه قبل از حمله صدام مي رويد نزد آقاي بني صدر و مي گوييد تحرکاتي ... ولي جدي نمي گيرد؟
بله درست است، قبل از آغاز جنگ من و آقاي شمخاني رفتيم به بني صدر گفتيم جنگ قطعي است، گفت نه اينطور نيست مگر شما پاسدارها جنگ درست کنيد، گفتيم ما مي گوييم صدام مي خواهد حمله بکند تو مي گويي ما داريم جنگ درست مي کنيم!؟ بعد طوري شده بعد از بس عقب افتاده بود يک هفته قبل از حمله عراق کسي آمده بود به او گفته بود ما اطلاعات داريم که عراق مي خواهد حمله کند، ۳۰، ۴۰ هزار دلار از بني صدر گرفته بود يک چيز خام به او داده بود بعد مي آمد اين طرف و آن طرف مي گفت من اطلاعات به دست آوردم عراق مي خواهد حمله کند، به او گفتم مرد حسابي ما که يک ماه و نيم قبل به تو گفتيم.
مجري: اگر مثلاً آن زمان جدي گرفته بود ما چقدر جلو مي افتاديم؟
بالاخره خيلي مهم بود يعني لشکرهاي ارتش زودتر مي رفتند سر مرز مستقر مي شدند وقتي عراق حمله کرد خيلي از جاها کسي سر مرز نبود، مرز خاليِ خالي بود.
مجري: بعد يک جايي گفته بوديد بعد از فتح خرمشهر اگر يک وقفه شش ماهه مي داديم به نفع ما بود؛ چنين اعتقادي داشتيد؟
يک سوءبرداشت شد از جمله من، من اين حرف را زدم درست است، بعضي ها گفتند ايشان گفته است ما نبايد وارد خاک عراق مي شديم، من اين را نگفتم من گفتم ما براي اينکه اين حادثه ورود ما به خاک عراق در تاريخ ثبت مي شد، بايد يک وقفه اي مي داديم و اعلام مي کرديم اگر صدام اين کارها را نکند ما وارد خاک عراق مي شديم؛
مجري: چرا اتفاق نيفتاد؟
به دليل اينکه ما خيلي پخته نبوديم الان در حلب هم اين کار را کرديم چون آن پختگي را داشتيم، يا در برجام ما اين کار را کرديم، ۹الزامي که آقا اضافه کرده است، اين تجربه ۵۹۸ است، يا اينکه ما در حلب آتش بس ها را مي پذيرفتيم.
مجري: يک جا هم گفته بوديد اگر دولت با تمام امکاناتش مي آمد پشت جبهه و جنگ تا قدس مي رفتيم!
اين يک واقعيتي است
مجري: نيامد پشت جنگ؟
نه اينکه دولت در جنگ نبوده و حمايت نکرده است، اما اينکه جنگ تبديل شود به ورود و بسيج دولت، در جنگ اينطور نشد يعني کاري که عراق کرد، وزراي عراق هم حتي لباس نظامي به تن شان کرد و آنها را فرستاد در خط مقدم، دوستان ما مي آمدند در جبهه، يک سرکشي مي کردند مي گفتند اگر مشکلي داريد حل بکنيم و بعد هم برمي گشتند، البته ما ناشکر از اين نبوديم ولي ما مي خواستيم کل دولت وارد جنگ شود، يعني صنعت کشور بيايد در کنار کارهاي ديگري که مي کند يک خط توليد ايجاد کند و خمپاره توليد کند، البته استدلال دولتي ها مخصوصاً مرحوم آيت الله هاشمي رفسنجاني اين بود که اگر ما اين کار را بکنيم ديگر نمي توانيم به مردم نان و غذا بدهيم؛
مجري: استدلال درستي بود؟
از نظر ما نه، به اين دليل که جنگ طولاني شد، يعني ما اگر کمي سختي مي کشيديم و ۴، ۵ ساله جنگ را با پيروزي هاي بيشتر، با فتح بيشتري جبران مي کرديم آن موفقيت ها مي آمد آن فشارها را جبران مي کرد.
مجري: شما ۹ ارديبهشت سال ۶۶در نامه اي به حاج احمد آقا استعفاء داديد آقاي هاشمي آن زمان گفته بود افرادي در سپاه و مجلس آقاي رضايي را اذيت مي کردند، چه کساني شما را اذيت مي کردند؟
بالاخره بودند، مجلس خيلي موثر بود، اينکه آقاي هاشمي مي گويد درست است، چون يک گروه عقلا آنجا درست شده بود و آنها مرتب پشت صحنه فضاسازي مي کردند، دولت آنطور که ما انتظار داشتيم، دولت که شامل وزرا و وزارتخانه ها در جنگ وارد نمي شدند و فعال هم نبودند،
مجري: خود نخست وزير وقت چطور؟
... سياسيون هم مانند بيت آقاي منتظري واقعاً اذيت مي کردند، خب ايشان قائم مقام امام بود خيلي نقش موثري داشت منتها يک کانوني شده بود که عليه جنگ فعاليت مي کردند، البته بعدها مشخص شد اينها چون دنبال رهبري آيت الله منتظري بودند مي گفتند سپاه مهمترين بازوي رهبري آينده است، تا امام هست بايد آقاي محسن رضايي را برداريم و يکي ديگر را بگذاريم که ما رهبري آقاي منتظري را تضمين کنيم و اتفاقاً اين خيلي به ضرر آقاي منتظري تمام شد، يعني آن عصبانيت هايي که براي امام درست کردند در رابطه با جنگ، خيلي موثر بود؛
مجري: نوشتن آن نامه که نامه معروفي شد که اين تجهيزات را مي خواهيم بعد از اين استعفا بود؟
۳ سال قبلش ما اين کار را کرده بوديم و اتفاقاً براي امام نوشتيم اين نامه دوم به آقاي هاشمي رفسنجاني بود.
مجري: در نامه اول امام چه پاسخي دادند؟
امام به مسئولين کشور گفته بودند برويد اينها را جدي بگيريد، اينجا البته تفاوتي که کرده بود، تبديل به ارقام هم شده بود، آنجا خيلي رقم ها کلي مثلا گفته بوديم ۵۰۰ گردان، اينجا آمده بوديم اين را تبديل به تعداد و رقم هم کرده بوديم، تفاوتش اين است؛ وگرنه روح و متن يکي است.
مجري: بعضي مي گويند اين باعث پذيرش قطعنامه شد؛ شما قبول نداريد؟
بي تاثير نبوده ولي اينکه نوشتن نامه باعث پذيرش قطعنامه بوده اينطور نيست.
مجري: رابطه شما با شهيد صياد رابطه خاصي بوده است
بله
مجري: و بعد که بني صدر او را کنار مي گذارد شما او را مي آوريد و يک جايي مستقرش مي کنيد و در جنگ هم رابطه خاصي داشتيد، نکته اي داريد.
بله. روزي که آقاي بني صدر ايشان را عزل کرد و درجه ايشان را گرفت و ايشان را خيلي تحقير کرد، من ديدم الان زمان آن است که صياد را بزرگ کنيم و به بني صدر بگوييم کور خواندي؛
مجري: بني صدر با چه توجيحي اين کار را کرد؟
به عنوان فرمانده کل قوا، ايشان اختيارات داشت، حضرت امام اختيار فرماندهي کل قوا را به او داده بود، رئيس شوراي عالي دفاع هم بود
مجري: بعد ايشان آمد بدون هيچ دليلي سراغ آقاي صياد؛
بالاخر تفکر آقاي بني صدر با نيروهاي انقلاب نه در ارتش و نه در سپاه سازگاري نداشت.
مجري: زمان جنگ با آقاي صياد در فرماندهي بحث مي کرديد؟
بحث هاي ما عمدتاً بحث هاي تخصصي بود، تا آزادسازي خرمشهر اصلاً ما دو روح در يک جسم بوديم، يعني بعضي وقتها ارتشي ها مي آمدند از صياد به من شکايت مي کردند، پاسدارها مي رفتند از من به صياد شکايت مي کردند [مي خندد] و همه عمليات ها را ما دو امضايي انجام مي داديم، منتها از رمضان به بعد اختلافات کارشناسي بين ما پيدا شد، دوستان سياسي ما به جاي اينکه بيايند اين را حل و فصل کنند، مدام سعي مي کردند شکاف ايجاد شود، حالا نمي دانم براي چه اين کار را مي کردند [مي خندد].
مجري: سال ۷۶ براي چه از فرماندهي سپاه بيرون آمديد؟
براي اقتصاد.
مجري: براي اين موضوع اصرار کرديد؟
سه سال بود من اين را خدمت آقا گفته بودم؛
مجري: آقا قبول نمي کردند؟
آقا قبول نکردند ديگر من داشتم نااميد مي شدم يک روز خود آقا من را صدا کرد و فرمودند يادت است من گفتم خودم تو را صدا مي کنم، گفتم بله، گفت حالا براي چه مي خواستي استعفا بدهي؟ من يک ساعت و چهل و پنج دقيقه خدمت آقا بودم، يعني خود آقا وقت گرفت گفت الان ساعت چند است؟ ديدم يک ساعت و چهل و پنج دقيقه صحبت کرديم و بيشتر هم من صحبت مي کردم، آقا گوش مي دادند، بعد فرمودند حالا من قانع شدم، ولي يک شرط دارد، گفتم آقا شرطش چيست؟ گفت شرطش اين است که ما بتوانيم جاي شما يک کسي را بگذاريم، بعد ديدم اين با آن قانع شدن کمي تفاوت دارد، گفتم آقا تا چه زماني؟ آقا فرمودند از دو هفته تا دو سال [مي خندد] بعد آقا رحيم دو سه ماه بعد انتخاب شد.
مجري: آقا رحيم را شما پيشنهاد داديد؟
جزء پيشنهاد دوستان بود البته يادم نيست من پيشنهاد کردم يا نه ولي جزء پيشنهادات فرماندهان بودند، ۴، ۵ نفر پيشنهاد شدند، آقاي جعفري، آقاي رشيد، آقاي شمخاني، آقاي رحيم صفوي.
مجري: بعد هم که رفتيد مجمع...
بله، من رفتم مجمع، ولي واقعاً من براي بحث اقتصاد آمده بودم، يعني دنبال اين بودم که يا يکي از دوستان ما رئيس دولت شود، من به او کمک کنم، يا خودم دولت را به دست بگيرم و اقتصاد را درست کنيم، اصلا من کاملاً هدفمند آمده بودم.
مجري: الان هم که آقا مي گويند جبهه اصلي ما جبهه جنگ اقتصادي است.
بله وگرنه من به هيچ وجه حاضر نبودم از سپاه بيرون بيايم.
مجري: سال ۹۴ چه شد دوباره لباس پوشيديد؟
ديديم آن اقتصاد که درست نمي شود، داعشي ها هم دارند مي آيند به مرزهاي ما نزديک مي شوند [مي خندد] گفتم لااقل من لباس را بپوشيم، البته خوشبختانه آنطور که من فکر مي کردم ضرورتي پيدا نکرد که خود من بروم سوريه و عراق ولي کاملاً آمده بودم سر خط اگر نياز شد هيچ ترديدي نباشد بلافاصله عمل کنم.
مجري: مجلس ششم اولين بار بود که خودتان را در معرض راي مردم قرار داديد و راي نياورديد، در آن فهرست البته خيلي بودند، خودتان فکر مي کرديد راي نياوريد؟
اصلا فکر نمي کردم!
مجري: يعني فکر مي کرديد راي بياوريد؟
بله، نظرسنجي ها هم نشان مي داد من بين نفر سوم تا پنجم باشم، اما يکدفعه يک توده عظيمي از آرا از سوي مردم البته تقريباً يک هفته قبل از انتخابات آمد، آقاي روحاني سه نفر بعد از من است در آن ليست، آقاي احمدي نژاد ۱۰، ۱۵ نفر بعد از من است، آقاي هاشمي هم سي ام شد، يک حادثه جديدي براي ما بود.
مجري: سال ۸۴ براي رياست جمهوري آمديد و آخرش انصراف داديد، آن زمان خيلي تلاش شد وحدتي صورت بگيرد که نگرفت و شما کنار کشيديد و يک چيزي را دکتر توکلي در برنامه ما گفتند، گفتند سال ۸۴ بعد از انتخاب شدن آقاي احمدي نژاد جلسه اي گذاشتند با حضور شما، آقاي قاليباف و آقاي لاريجاني و آقاي احمدي نژاد که مثلا شما کمک بکنيد به آقاي احمدي نژاد در دولت و حتي بحث شما در وزارت دفاع مطرح شده بود؟
بله يک جلسه در خانه ايشان بود و البته آقاي لاريجاني هم شايد موثرتر بود، ما ۴، ۵ نفر آنجا جمع شديم گفتيم آمادگي داريم به شما کمک کنيم
مجري: واقعا مي خواستيد کمک کنيد!؟
واقعاً همينطور بود، آقاي روحاني هم همينطور بود.
مجري: سال ۸۸ هم نامزد شديد و بعد از آن اتفاقات و فتنه عظيمي که رخ داد، در پاسخ به سوالي درباره نقد خودتان در سال ۸۸ گفته بوديد من و امثال من بايد جدي تر وارد صحنه مي شديم يعني چه؟
اتفاق سال ۸۸ که رخ داد، روز شنبه بعد از راي گيري، من يک اعلاميه دادم گفتم هر کسي را شوراي نگهبان تاييد کند، من او را رئيس جمهور مي دانم و از او حمايت مي کنم؛
مجري: و تنها نامزدي هم بوديد که آمديد شوراي نگهبان حرفتان را گفتيد.
بله، بعد يک جمله اضافه کردم؛ "اگر ابهاماتي باشد با توجه به اينکه رهبر معظم انقلاب فصلالخطاب است، جاي نگراني وجود ندارد" ولي روز يکشنبه من خودم نگران شدم عجب گويا دارد يک حادثه اي شکل مي گيرد، که روز دوشنبه آن تجمع در تهران شکل گرفت، يعني روز يکشنبه و دوشنبه به من ثابت کرد حادثه بزرگي در راه است، من ديدم اينجا بايد آبرويم را بگذارم کف دست بيايم وسط و تلاش کنم اين حرکت هاي خياباني قانوني شود، شکايت بشود، اعتراض بشود جدي هم باشد ولي در مسير قانون اين کار را بکنند، ديدم تنها راهش اين است که من خودم جلو بيفتم اين دو نفر را وادار کنم که شما هم بياييد برويم در مسير قانون، اصلاً دليل اينکه من رفتم شوراي نگهبان شکايت کردم اين بود که ما يک مسير ديگري در کنار حرکت هاي خياباني درست کنيم که بلکه بشود يک کاري کرد البته من موفق نشدم آنطور که مي خواستم اما حداقل يک عَلمي بلند کرديم براي تشخيص مردمي که دنبال حقانيت بودند و لذا جدي هم دنبال کردم، شوراي نگهبان رفتم، اسنادي اگر داشتيم مي گفتيم به محض اين هم که شوراي نگهبان اعلام کرد نتيجه اين است من به همه دوستان گفتم ما ديگر تمکين ميکنيم و اطلاعيه هم داديم و گفتم تمکين مي کنيم.
مجري: با آن دو نفر صحبت کرديد؟
در طول اين مدت بله، به محض اينکه من رفتم شوراي نگهبان و آمدم به اين دو نفر زنگ زدم ابتدا به آقاي کروبي زنگ زدم، چون ارتباط دوستي بيشتري با ايشان داشتم تا با آقاي موسوي، به او زنگ زدم گفتم من رفتم شوراي نگهبان شما چرا نيامديد؟ منتظر شما بودند؛ گفت برخوردها چگونه بود؟ گفتم خيلي خوب بود! حتي آقاي جنتي و يزدي خيلي از من تعريف کردند، گفتند ما به اين اخلاقي که شما در انتخابات نشان داديد تبريک ميگوييم و بعد به من گفتند ما اصلاً قوم و خويشي با کسي نداريم! اگر ثابت شود تخلفي شده يا تقلبي شده است ما به طور جدي پيگيري مي کنيم، گفت واقعاً!؟ گفتم واقعاً اينطور شده است، گفت پس شما اجازه بدهيد چون من با آقاي موسوي با هم کار مي کنيم با او مشورتي بکنم، من بلافاصله به آقاي موسوي زنگ زدم گفتم ماجرا اينطور بوده است شما هم بياييد و شوراي نگهبان مشورت کنيد، آقاي موسوي گفت بگذاريد من با ستادم مشورت کنم، من دو ساعت بعد با آقاي موسوي تماس گرفتم ديگر جواب نداد، آقاي کروبي هم جواب نداد و معلوم شد نمي خواهند وارد اين مسير شوند.
مجري: انتخابات سال ۹۶ را چگونه مي بينيد؟
يک رقابت جدي هست و به نظر من با حضور نيروهاي انقلاب فضاهاي جديدي در کشور شکل مي گيرد.
مجري: آقاي دکتر آخرين باري که مناطق محروم رفتيد، چه زماني بود؟
اولاً کساني که اين تصاوير را مي بينند و متاثر نمي شوند و يا بي تفاوت از کنار آنها مي گذرند به نظر من از خوي انسانيت خارج شده اند، من به دليل اينکه چند سالي است که يک خيريه اي درست کرديم و حدود ۱۱۰ خيريه هم آمدند زيرمجموعه ما، عنوانش هم ستاد جهاد توانمندسازي است، آخرين باري که من رفتم ايلام بود، بايد يک نهضتي به وجود بيايد، مساله توانمندسازي را ما بايد جدي بگيريم، يک مساله مبارزه با فقر و فقير شدن است، يک مساله هم ريشه کني فقر است، ما اگر فقر را ريشه کن نکنيم، شما به ۱۰ فقير در يک جا رسيدگي کنيد، سه سال بعد ۱۰ فقير ديگر همانجا به وجود مي آيد.
مجري: يک چيزي از زندگينامه شما خواندم، شما از کساني هستيد که محروميت را با پوست و گوشت خودتان حس کرديد، از شما خواندم دوران بچگي شما بوده، داشتيد چوپاني مي کرديد يک نفر به شما مي گويد شما اينجا چه مي کنيد بايد الان مدرسه باشيد، بعد مي گوييد من بايد براي گذران زندگي ام بايد بيايم و آخر سر شما را مي برند مدرسه شبانه، چه کسي بود؟
من آخرش ايشان را پيدا نکردم، خيلي دنبالش گشتم که چه کسي بود ولي او را پيدا نکردم من کنار جاده داشتم چوپاني مي کردم و به پدرم کمک مي کردم، بعد ديدم اتوبوس ايستاد يک نفر آمد بيرون من آن طرف جاده بودم، صدايم زد گفت بچه بيا کارت دارم، من رفتم گفت الان بچه هاي هم سن تو سر کلاس هستند، تو چرا اينجا هستي؟ شب با ماشين آمد من را صدا کرد دو تايي با هم رفتيم سر کلاس شبانه و لذا از اينجا به بعد زندگي من تغيير کرد.
مجري: دست خط شما در پايان برنامه.
«بسمه تعالي
ما خود را بدهکار انقلاب اسلامي، امام، رهبر معظم انقلاب و ملت شريف ايران مي دانيم و اگر وارد فعاليت سياسي شدم براي برداشتنِ گامِ سوم زندگي ام بعد از استقرارِ امنيت و دفاع بوده است، يعني يک تحول اقتصادي و فرهنگي در جامعه و معيشت مردم. امروز هم همچنان اميدوارم که با شکل گيري يک دولت انقلابي، نسل سوم و چهارم انقلاب در يک تحولِ اقتصادي فرهنگي وارد شوند و ضمن ساختن خود، اقتصاد و فرهنگ جامعه و کشور را شکوفا کنند.
سرباز رهبر معظم انقلاب و ملت سرافراز ايران اسلامي
محسن رضايي
با کانال تلگرامي «آخرين خبر» همراه شويد
بازار