نماد آخرین خبر

خرازی: آمریکا با دولت فعلی مذاکره نمی‌کند

منبع
بروزرسانی
خرازی: آمریکا با دولت فعلی مذاکره نمی‌کند
آمريکا يکي از مهم ترين قدرت هاي سياسي و اقتصادي جهان است و انتخابات رياست جمهوري در اين کشور از اهميت فوق العاده اي برخوردار است؛ چرا که بر روند تحولات بين المللي و حتي مسائل منطقه اي و داخلي برخي کشورهاي ديگر جهان تاثيرگذار است. در روزهاي آينده مردم آمريکا براي انتخاب رئيس جمهور اين کشور به پاي صندوقهاي راي مي روند ولي سوالي که امروز مطرح است اين است که آيا اوباما دولت موفقي داشته است؟ سوال ما به اين پرسش بايست فراي نگاه مناسبات دو کشور و رفتارها و هنجارهاي دو کشور انجام گيرد در يک بررسي اجمالي به ان ايام که باراک حسين اوباما قدرت را در کاخ سفيد در دست گرفت و مورد استقبال بخش عمده اي از جامعه جهاني واقع شد نيازمند تعمق در ارائه تحليل ما و ارزيابي وضعيت ان روز جهان و ايالات متحده است . درست است که اوباما خودش هم داراي قابليت هايي بود ولي اين استقبال تا حدي به دليل رفتن بوش از صحنه تصميم سازي بزرگترين قدرت سياسي امنيتي و اقتصادي جهان بود. جهان از نبود بوش احساس امنيت مي کرد و شعارهاي اوباما اين احساس آرامش را تقويت مي کرد. هنجار شکني بوش اعتماد جهاني به امريکا را خدشه دار کرده بود و سازمان ملل متحد را بي خاصيت ساخته بود خانواده هاي بسياري در اقصي نقاط جهان داغ فرزندان خويش را حس کرده بودند. بوش چنان بي پروا بر طبل جنگ ميکوبيد که بيم جنگهاي مذهبي و صليبي را در اذهان مردم جهان بويژه مردم خود ايالات متحده متبادر مي ساخت حال سوال اين است که پس از گذشت چهار سال ايا اوباما و دولت دمکرات او توانسته است که اين احساس آرامش را براي مردم جهان باز گرداند و مردم خود امريکا اين حس امنيت را بيشتر درک کنند؟ آيا او توانسته است ماهيت قدرت امنيت وسياست را که در بستر استراتژي اولترا امنيتي - نظامي حاکم بر دولت آمريکا در زمان بوش را به رهيافت هايي سياسي و اقتصادي و اصلاحات عميق در داخل امريکا تبديل کند؟ به نظر من پاسخ به اين پرسش بصورت نسبي در يک ارزيابي اجمالي مي تواند مثبت باشد اگر چه ناکامي ها و سرخوردگي هاي جدي ديگري هم در فرايند ارزيابي عملکرد دولت دمکرات اوباما نيز مدخليت د ارد. در اين شرايط خاص، دولت با گره زدن مشکلات اقتصادي با بحث تحريم ها، تمايل خود را به مذاکره با آمريکا نشان مي دهد. واضح است که دولت آقاي احمدي ن‍ژاد تلاش مي کند در روزهاي پايان کار خود اين موفقيت مذاکره با امريکا را به نام خود سکه بزند که مشکل رابطه با آمريکا را اين دولت حل کرده است. در حالي که بزرگان کشور اهداف اين عده در دولت را خوب مي فهمند و پس طبيعي است اجازه اين کار را نمي دهند. به زعم من اوباما يکي از موفق ترين روساي جمهور اخير آمريکا بوده است. او وارث آمريکايي بود که درگير دو جنگ عراق و افغانستان بود و در زماني دولت را تحويل را مي گرفت که اين کشور با يکي از بزرگترين بحران هاي اقتصادي و رکود وحشتناک و بحران بيکاري مواجه بود. تصميماتي که او در مورد بيکاري، تامين اجتماعي و بيمه اتخاذ کرد بسيار شجاعانه و بزرگ بود. او تا حدي اعمال قدرت در مديريت منابع کلان و شرکت هاي چند مليتي را با چنان عتاب و تنگناهايي در بخش سرمايه داري امريکا انجام داد که سلطه سيستم سرمايه داري و اعمال قدرت ان بر اقتصاد امريکا را تا مهار و کنترل کرد دولت امريکا را نه تنها سياست گذاري در بخش هاي پولي و مالي کرد بلکه با اعمال مديريت بحران پديد امده از تجارت پول بي پشتوانه و اوراق قرضه و نهايتاً سياست گذاري در بخش مديريت منابع مالي را در قلمرو منافع ملي و تهديدات ملي تعريف کرد. اين ساختار قدرت و اين جمهوري امريکايي نخستين تجربه اي بود که امريکاييها در بخش هاي کلان اقتصادي وصنعتي تجربه مي کردند دولت اوباما از اين منظر پديده شد که ماليات و سرمايه گذاري و خدمات اجتماعي را در بستري ديگر ديد. جمهوري اوباما، جمهوري سناتورها و افراد با تجربه بود، افرادي که به جاي ذهني ديدن مسائل، به عينيات و واقعيات موجود مي پرداختند. در بعد سياست خارجي هم اوباما موفقيت هاي زيادي داشت. به خصوص اوباما در تشخيص بحران به زعم من هوشمندانه الام انسان و جهان را شناخت ولي در مديريت و حل ان گرفتار کانون هاي قدرت و کلان لابي هاي ايالات متحده که طي چند دهه ريشه گرفته اند و بر اندام تصميم سازي قدرت در امريکا نقش دارند نتوانست فائق بيايد. ماهيت بحران جهاني امنيت را در نگاه ايدئولوژيک حاکم بر نئوکان ها ارزيابي نکرد بلکه به شکاف ميان دو جهان غرب واسلام ريشه تحقيرها و تهديدات پرداخت با توجه به برداشتي که از جنبه هاي اجتماعي اسلام و تعامل اسلام و غرب داشت توانست نوعي سخن از آشتي بين آمريکا و دنياي اسلام کند و امال خودش را بيان نمايد. نگاهي به سخنراني او در مصر که يکي از استرات‍ژيک ترين سخنراني هاي روساي جمهور آمريکا در قبال مسائل جهان اسلام بوده است و سخنان وي در ترکيه و ماهيت سخنان وي در هنگام دريافت جايزه صلح نوبل از ذهن او مي توان چيز هاي ديگري بر خلاف گذشتگان دريافت او همچنين در مواجهه با خيزش مردمي در جهان عرب و بيداري اسلامي ، بسيار هوشمندانه عمل کرد. براي نخستين بار آمريکا را در کنار مردم قرار داد و نه بر خلاف نگاه سنتي حمايت از ديکتاتورها اين بار امريکا در کنار قدرت هاي مستبد و حاکم قرار نگرفت . اين يکي از مهم ترين تصميمات استراتژيک وي بود هم پيمانان سابق را در برابر موج انبوه مخالفت هاي مردمي همراهي نکرد. بي ترديد اعمال اين سياست اتفاق بزرگي در تاريخ تعامل جهان اسلام و آمريکا محسوب مي شود. اوباما از همان هنگام تصدي قدرت سعي در مهار اسرائل کرد و داراي اختلاف جدي با وزير خارجه خودش بود تضييقاتي که وي در اغاز مسئوليت خود براي دولت غاصب تل اويو ايجاد کرد برخورد متعفنانه و تلخ نخست وزير وريس جمهور اسرائيل با جو بايدن را به همراه داشت. او مي توانست همانند بسياري از جريانات ديگر که آمريکا در کنار حاکمان ستمگر قرار گرفت، مجوز سرکوب را به ارتش مصر بدهد. در حالي که اوباما از خيزش مردمي در مصر و تونس و ... حمايت کرد. اگر چه تصميم در راستاي حمايت امريکا از مردم نبايست تلقي شود اين البته با در نظر گرفتن منافع آمريکا صورت گرفت؛ چرا که اصل اساسي سياست خارجي آمريکا منافع محور است. اوباما در مورد ايران هم نخست تلاش هاي زيادي کرد و با پيام هاي گوناگون سعي براي نزديکي به ايران داشت ولي اگر چه گام هاي در حد حرف برداشت ولي گرفتار رفتار پارادوکسيکال سيستم کارشناسي خود شد در حالي سخن از تامل با ايران مي کرد که لايحه براندازي و اعتبار و بوجه براندازي را هم امضاء مي کرد. اوباما عليرغم انکه حتي ميز ايران در وزارت خارجه را به کاخ سفيد آورده بود و خودش مي خواست ان را آن را در اختيار داشته باشد نتوانست تصميمي شجاعانه بر حذف تحريم ها به عنوان يک ژست و گام مثبت نشان دهد. متحدان ان سوي اتلانتيک و اسرائيل در فقدان عدم حضور ايران در صحنه بهترين بهره را در برگراندن نظرات وي داشتد ولي فضاي سياسي موجود در ايران و فهم آمريکايي ها از مسائل ايران به گونه اي بود که اين تلاشها چندان با موفقيت همراه نبود؛ با اين وجود او مي خواست گام هاي عملي جدي در اين زمينه بردارد ولي در حلقه مخالفان و دلالان روابط گرفتار بد فهمي و کژفهمي از ماهيت قدرت و نظام تصميم سازي در بعد سياست خارجي در ايران شد. اما سوالي که امروز بسيار مطرح است اين است که آيا پس از انتخابات جاري رياست جمهوري در آمريکا تحولي در روابط ايران و آمريکا رخ خواهد داد؟ آيا ايران و آمريکا مي توانند پس از اين انتخابات به گفتگوي مستقيم با يکديگر اقدام کنند و مشکلات فيمابين را حل کنند؟ به اعتقاد من چنين نخواهد شد و اين گونه نيست که در دور دوم رياست جمهوري وي ما با پديده عادي سازي و نورماليزيشن در مناسبات ميان دو کشور روبرو باشيم. من هر گونه تحولي در روابط دوجانبه ايران و آمريکا را تا برگزاري انتخابات رياست جمهوري در ايران منتفي و غيرعملي مي دانم؛ اگر چه انها خوب فهميده اند که موضوع روابط خارجي تابعي از حيطه اختيارات بالاترين مقام نظام اسلامي يعني رهبري است ولي ديگر چرا که آنها حاضر نبوده و نيستند با آقاي احمدي ن‍ژاد مذاکره کنند و با دولت ايشان مسائل را حل وفصل نمايند. دولت و رئيس جمهوري که ايام ماندگاريش مستعجل است و از موقعيت بسيار منفي در داخل سيستم سياسي خود امريکا به دليل ارائه برخي شعارها برخوردار است. در سفر اخير آقاي احمدي ن‍ژاد به نيويورک نشانه هاي آشکاري از تمايل ايشان به مذاکره با آمريکا ديده شد ولي آمريکايي ها هيچ اهميتي به اين مواضع ندادند و اين رويکرد واکنش جدي از سوي آنها را در برنداشت؛ چرا که از نظر آمريکايي ها کار دولت احمدي ن‍ژاد در ايران به پايان رسيده است. در اين بين اين مسئله مطرح است که اوباما يا رامني چه رويکردي را در قبال ايران در پيش مي گيرند؟ آيا ممکن است از گزينه نظامي در مواجهه با ايران استفاده کنند؟ به نظر من ايران ظرفيت هاي ‍ژئوپليتيک، ژئواستراتژيک و ژئواکونوميک بسيار زيادي دارد، بنابراين هرگونه بحث حمله نظامي در مورد ايران بيشتر يک جنگ رواني و شعار تبليغاتي محسوب مي شود. اما تحريم در دستور کار آمريکا قرار خواهد داشت. اشتباهي که از سوي ما صورت گرفت اين بود که در مذاکرات خود علائمي که از کارايي سياست موفق تحريم ها نشان داده شد و اين مسئله آنها را در دنبال کردن سياست تحريم جدي تر کرده است. به زعم من اين خدمت به ملت نيست که گاهي برخي حضرات براي توجيه و فرافکني در خصوص ضعف هاي مديريتي خود ، مسئله تحريم ها را پيش مي کشند. به من بحران مديريتي در کشور را نبايد به پاي تحريم بگذاريم.ما در بحران هاي اقتصاد و تجارت خارجي و روابط خارجي خود روزهاي بسيار سخت تري در اين کشور تجربه کرده ايم. بدترين روزهاي جنگ را از سر گذرانده ايم. بدترين شرايط اقتصادي ناشي از پايين بودن قيمت نفت را تجربه کرده ايم. زماني بوده که کشور به دليل فشارها جهاني بيش از چند روز ذخيره گندم نداشته است. در حالي که در سالهاي گذشته به واسطه فروش نفت به قيمت هاي بالا، درآمد کشور صدها ميليارد دلار بوده است. در اين شرايط نسبت دادن مشکلات اقتصادي به تحريم ها ناشي از ناآگاهي و فرافکني است. اين عملاً نشان مي دهد که اقايان تصور دقيقي از مسائل خود ندارند و تصور درستي از مديريت بحران ندارند و همه سوء مديريت هاي خود را به پاي تحريم مي گذارند . در اين شرايط خاص، دولت با گره زدن مشکلات اقتصادي با بحث تحريم ها، تمايل خود را به مذاکره با آمريکا نشان مي دهد. واضح است که دولت آقاي احمدي ن‍ژاد تلاش مي کند در روزهاي پايان کار خود اين موفقيت مذاکره با امريکا را به نام خود سکه بزند که مشکل رابطه با آمريکا را اين دولت حل کرده است. در حالي که بزرگان کشور اهداف اين عده در دولت را خوب مي فهمند و پس طبيعي است اجازه اين کار را نمي دهند. بنابراين طبيعي است رفتار انتزاعي دولت مردان انها را محدود ساخته و قدرت مانور ايشان را کاهش داده است ايران و قابليت هاي اين کشور پتانسيل ها و ظرفيت هاي بسياري در سطح منطقه دارد. کمربند امنيتي منطقه بدون حضور ايران معنا ندارد. اما همه بحث اين است که چگونه اين توانايي ها مورد استفاده قرار گيرد و چگونه اين توانمندي ها نقد شود. هنرمندانه مذاکره کردن و کسب موفقيت هاي سياسي امري عملي است . در اين راستا، آنچه مهم است اين است که دست خود را براي دنيا رو نکنيم و بازيگري هوشمند باشيم. توصيه مهمي که بايد براي ايران امروز داشت اين است که شرايط را به سمتي پيش ببريم که انتخاباتي پرشور در کشور برگزار کنيم. اگر نتيجه انتخابات پرشور در کشور باشد نتيجه اش دولت مقتدر باشد و افرادي عاقل و زيرک بر سر کار بيايند و اين دولت مقتدر و هوشمند مي تواند با کسب امتياز از آمريکا و مسلما با درک منافع ايران و امريکا بسيار بيشتر از منافع مشترک ايران با اروپا يا ديگر کشورها است. منافع مشترک ايران و آمريکا ايجاب مي کند که بسياري از مسائل را دو کشور حل کنند و توافقي جامع و فراگير صورت دهند. ايران در دنيايي از ظرفيت ها و استعداد هاي کلان منطقه اي قرار دارد و بدون حضور ايران و بازيگري ايران مسائل منطقه قابل حل نيست. آمريکايي ها نيز اين مسئله را مي فهمند اما نمي دانند که با چه کسي مذاکره کنند و چگونه و مسايل را به پيش ببرند. گفته مي شود که ميت رامني آمريکا را به سمت جنگ سردي با روسيه مي برد و اين به نفع ماست. از ن‍ظر من اين نگاه درست نيست. ما بايد بحث ها را استرات‍ژيک ببينيم. يعني اين سوال را بايد پاسخ داد که آيا بودن اوباما به نفع ايران، جهان اسلام و بشريت نيست؟ اگر به نفع ايران و اسلام و جهان است چرا مسئله را به نحو ديگري تحليل کنيم؟ اين يک واقعيت است که اوباما در رفتار خود در نظام بين المللي را به گونه اي ديگر و متفاوت از ديگر روساي جمهور آمريکا تصميم بگيرد و سياست خود را به پيش برد که از تنش ميان اسلام وغرب کاسته شود و امريکا از خوي استکباري خود فاصله پيدا کند. کدام مهم تر است؟ علي رغم اختلافات استراتژيک بين ايران و آمريکا، علي رغم همه ظلم هاي تاريخي که در حق ملت ايران شده است و علي رغم همه محدوديت هايي که براي ايران ايجاد شده است، به نظر من بايست به مسايل و مشکلات جامعه بين المللي فراتر از احساسات بيانديشيم و اميدوارم نتيجه راي مردم آمريکا تحقق عقلانيت باشد. همچنين اميدوارم با انتخاب دولتي واقع گرا و منطقي و روي کار آمدن دولتي عاقل در دو طرف شاهد تحول مثبت باشيم و تصميم گيران بتوانند مناسبات خود را با به نحوي تنظيم کنيم که ظلم و تحقيري که در سي و چند سال گذشته اروپاييان در قبال مردم ايران روا داشته اند پايان يابد. *تابناک