فارس/ ناپديد شدن روزنامهنگار مشهور عربستاني اين روزها موضوع اول رسانههاي بينالمللي شده است؛ جالب است که اگرچه جمال قاشقچي يک ضدايراني مشهور بود اما عمو و زنعمويش به همان اندازه در دلالي اقتصادي بين ايران و اروپا شهرت داشتند.
حدود يک يا دو هفته است که مسئله ناپديدشدن جمال خاشقچي روزنامه نگار منتقد سياست هاي محمدبن سلمان وليعهد عربستان سعودي موضوع اول رسانه هاي بين المللي شده است و روز گذشته سفارت عربستان در استانبول به مرگ اين روزنامه نگار عربستاني اعتراف کرد و احتمالا عواقبي نيز براي عربستان خواهد داشت.
اگرچه خاشقچي به عنوان منتقد سياست هاي عربستان در دوران وليعهدي محمدبن سلمان معرفي شده است اما همين فرد تا همين چند وقت پيش به عنوان مشاور دولت عربستان فعاليت ميکرد و او را به عنوان فردي خواهان بعضي اصلاحات اجتماعي که مديريت روزنامه الوطن را نيز برعهده داشت مي شناسند. در عين حال در عرصه منطقهاي خاشقچي از جمله فعالان رسانهاي راديکالي محسوب ميشد که نقش جدي در تشديد تقابل بين ايران و عربستان بر عهده داشت.
اما ايرانيان به جز مواضع ضد ايراني از خاندان خاشقچي ديگر چه به ياد دارند؟ آن هم با يادآوري اين واقعت که جمال خاشقچي که در گرفتن مواضع ضد ايراني نيز شهرت داشت برادرزاده عدنان خاشقچي دلال مشهور اسلحه و نفت در جهان است که ارديبهشت سال گذشته در سن 82 سالگي در شهر لندن از دنيا رفت.
عدنان خاشقچي که با نام خانوادگي قاشقچي نيز مشهور بود در دوره هاي مختلف زماني با ايران ارتباط اقتصادي داشت که شايد يکي از تسهيلکنندگان روابط دلالي وي، همسر ايراني او يعني شاهپري زنگنه باشد.
در ادامه اين گزارش به بازخواني گزارشي مي پردازيم که سال گذشته به بهانه مرگ عدنان قاشقچي در خبرگزاري فارس منتشر شد. کنار هم قرار گرفتن مواضع تند جمال به عنوان يکي از معتمدان نظام سلطنتي عربستان عليه ايران و تلاش در تخريب روابط دو توليدکننده بزرگ نفت خاورميانه، تلاش عدنان و همسرش براي دلالي قراردادهاي بزرگ اقتصادي بين ايران و غرب از جمله قراردادهاي ايرباس، پژو و امثال آن و واکنش تند و شديد غرب به قتل جمال قطعات پازلي است که شايد در آينده نه چندان دور بخشهاي ديگري از آن نيز هويدا شده و کامل شود.
*انتشار خبري کوتاه از مرگ دلال مشهور اسلحه
سه شنبه 16 ارديبهشت ماه 1396 مصادف با ششم ژوئن سال 2017 خبري کوتاه در رسانه هاي بين المللي منتشر شد؛ خبري که حاکي از مرگ پيرمرد 82 ساله اردني الاصل به نام «عدنان قاشقچي» يا بنا به آنچه اين روزها در رسانهها ديده ميشود«عدنان خاشقچي» در شهر لندن بود. جالب است که عدنان چهره شناخته شدهاي در حيطه فعاليت دلالي نفت و اسلحه در جهان است اما به غير از انتشار خبر مرگش هيچ رسانه بين المللي به علت مرگ و نحوه زندگي وي نپرداخت.
عدنان قاشقچي که در نگارش قاشوقچي نيز نوشته ميشود و رسانههاي عرب زبان وي را «عدنان خاشقچي» معرفي مي کنند، متولد 25 جولاي 1935 ميلادي در شهر مکه مکرمه است.
عدنان در خانوادهاي با اصالت ترک به دنيا آمد و پدرش محمد قاشقچي اردني پزشک خصوصي دربار سعودي و مخصوصا ملک عبدالعزيز، پادشاه وقت عربستان بود.
عدنان در دوران جواني براي تحصيل به آمريکا رفت و سعي کرد از رابطهاش با دربار سعودي و حضور در ايالات متحده نهايت استفاده را برده و از همان زمان وارد دلاليهاي بزرگ بينالمللي شود.
قاشقچي پس از پايان تحصيلات خود در ايالات متحده آمريکا،نخستين کار تجاري خود را با دلالي براي شرکت کاميون سازي آمريکايي (Kenworth) آغاز مي کند.
*ارتباطات ويژه با خاندانهاي پر نفوذ: از عبدالناصر تا پرنسس ديانا
در سال 1954 ميلادي،سميرا قاشقچي، خواهر عدنان با محمد الفايد، ثروتمند مصري مقيم بريتانيا ازدواج کرد که حاصل اين ازدواج پسري به نام "دودي الفايد" است؛ که در جواني و در سال 1997 در سانحه تصادف به همراه پرنسس "ديانا" همسر سابق وليعهد انگليس کشته شد. بسياري از رسانهها و مردم انگلستان در آن زمان معتقد بودند مرگ "دودي" و "ديانا" بي ربط به خاندان سلطنتي انگلستان نيست.
رابطه عدنان با مصري ها تنها به شوهر خواهرش "محمد الفايد" ختم نمي شود. وي با داماد خانواده "جمال عبدالناصر" رئيس جمهور اسبق مصر نيز رابطه دوستانه و تنگاتنگي داشت.
روزنامه سعودي "الوطن" به سردبيري جمال قاشقچي برادر زاده عدنان در تير ماه سال 89 مصاحبه مفصلي را با "مني عبدالناصر" دختر جمال عبدالناصر رئيس جمهور اسبق مصر و همسر "اشرف مروان" تاجر اسلحه و شخصيت سرشناس مصري به بهانه مرگ شوهرش انجام داد که در آنجا از رابطه دوستانه "عدنان قاشقچي" و "اشرف مروان" داماد جمال عبدالناصر صحبت به ميان آمده است.
جالب است که در اينجا گفته شود "اشرف مروان" نيز که خود دلال و تاجر مصري است در سال 2007 به گفته "مني عبدالناصر" به طرز مشکوکي در لندن کشته شد.
* رابطه عدنان قاشقچي با ايران-1: ماجراي مک فارلين
جنگ ايران و عراق ،حادثه تاريخي و سرنوشت سازي بود که در بستر مجموعه اي از عوامل و زمينههاي مختلف شکل گرفت که از تاريخ 31 شهريور سال 1359 با تجاوز عراق آغاز شد و در 29 مرداد 67 پس از پذيرش قطعنامه از سوي ايران به پايان رسيد.
قضيه معروف مک فارلين در سال 1365 هم يکي از مواردي است که طي اين هشت سال براي دستگاه ديپلماسي ايران بوجود آمد. اين جريان موضوعي است که هنوز همچنان داراي ابعاد ناشکافته و ناگفتهايست که شايد روزي درباره آن سخن گفته شود.
در اين گزارش مواردي که تاکنون در رابطه با ماجراي مک فارلين از زبان مسئولان نظام مطرح شده است و بي ارتباط با عدنان قاشقچي نيست منتشر مي شود.
13 آبان سال 1365 بود که مرحوم هاشمي رفسنجاني در ميان شعارهاي مرگ بر آمريکا، در سالگرد تسخير لانه جاسوسي پشت تريبون رفت و بعد از حمله به ليبرالها و غربزدهها، تأمليکرد و گفت: «من نمونه بسياري از استيصال آمريکاييها در سينه انباشته ام و مطالبي دارم که نميشود اينجا همه آن را مطرح کرد و شايد در آينده چنين فرصتي پيش آيد.»
رئيس وقت مجلس شوراي اسلامي سپس به ماجراي درخواست آمريکاييها براي آزادي گروگانهاي خود در لبنان و واسطهگري نخست وزير ژاپن اشاره کرد و درنهايت به واسطه گري دلالهاي اسلحه و ورود هواپيماي حامل سلاح و قطعات پيچيده براي ايران که تمام سرنشينان آن با پاسپورت ايرلندي وارد ايران شدند پرداخت. به قول مرحوم هاشمي به علت اين ورود با هويت جعلي، جمهوري اسلامي ميتوانست به جرم ورود غير قانوني و جاسوسي آنها را بازداشت کند!
هاشمي رفسنجاني در حالي که همه سکوت کرده بودند تا ببينند افشاگريها تا به کجا پيش ميرود، گفت: «در فرودگاه مهرآباد معلوم شد اينها آمريکايي هستند و روابطي دوستانه با رژيم صهيونيستي دارند و از طرف ريگان براي مسئولين عالي رتبه کشور پيام آوردند و ما فوري با دوستان خود جلسه گذاشتيم و اينها را سه ساعت و نيم در فرودگاه معطل و متوقف کرديم.
مسئله خدمت امام عرض شد و امام فرمود با اينها جلسه نگذاريد پيامشان را هم نگيريد و ببينيد اينها براي چه به ايران آمدند.
آنها را به هتل منتقل کرديم و در هتل گفتند، هيأت با مديريت مک فارلين از طرف ريگان هديه آوردند، هديه براي هر يک از ما [روساي قوا] يک سلاح کمري بود و اما پيامي هم داشتند که ميخواستند حضورا در جلسه اعلام کنند.
يک کيک صليبي شکل هم آورده بودند که مي گفتند اين کليد فتح روابط است، بچههاي حفاظت که در فرودگاه معطل بودند و گرسنه، کيک را گرفته و خورده بودند و ديگر چيزي نمانده بود که به ما برسد!
به هر حال ما اين افراد و هديه هاشان را قبول نکرديم و کسي با اينها درست صحبت نکرد تا بفهميم واقعاً آن فرد مک فارلين بود يا خير!».
«ما يکي از دوستان مسلط به زبان را وارد اين افراد کرديم تا متوجه صحبتهايشان شويم. هدف اينها اين بود که بيايند يخ روابط ايران و آمريکا را بشکنند و هدف ديگر آنها ايجاد روابط حسنه و ايجاد دوران طلايي به قول خودشان بود تا نيازهاي ايران را هم مرتفع کنند.
آنها درخواست داشتند پيام رئيسجمهور کشورشان را به مقامات رسمي کشور تحويل دهند که ما حاضر نشديم و گفتيم ما با آمريکا قهر هستيم. بالاخره بعد از 5 روز اينها را مرخص کرديم، تلفن هواپيماشان را هم اجازه نداديم استفاده کنند و از تلفن عمومي که تحت نظر بود استفاده کردند و الان ما صداي مک فارلين را داريم. يک انجيل هم با خط ريگان دادند که ماکپي آن را داريم و خود انجيل را نگرفتيم.»
(روزنامه جمهوري اسلامي 14 آبان 65)
پيش از افشاگري 13 آبان مرحوم هاشمي رفسنجاني در سالگرد تسخير لانه جاسوسي مجله عربي الشراع چاپ بيروت در شماره دوم نوامبر 1986 (11 آبان 1365) اين خبر را فاش کرده بود.
اينکه خبر چگونه سر از الشراع در آورد و ناگهان به خبر روز تبديل شد و اين که چه کسي اين خبر را به الشراع داده بود خود محل بحثهاي مفصلي بوده است.
به هر حال مک فارلين به همراه يک فروند هواپيماي حامل اسلحههاي خريداري شده توسط جمهوري اسلامي وارد ايران شد. کلت، کيک و انجيل امضاشده توسط رونالد ريگان رييس جمهور وقت آمريکا هداياي همراه مک فارلين بود که به نشانه حسن نيت همراه خود آورده بود.
علي اکبر هاشمي رفسنجاني در مورد ماجراي مک فارلين در سال 1366 به مجله کيهان هوايي مي گويد: « از همان روزهاي اوليه جنگ همه دنيا ميدانستند که سيستم نظامي ما به دليل برجاي ماندن از زمان شاه مخلوع ، آمريکايي و غربي است و همه ميدانند که کشوري که از نظر سطح ترقي مثل ايران است قدرت اينکه امکانات را خودش تهيه کند ندارد، بنابراين براي ما کاملا طبيعي بود که سيستم نظامي موجود را حفظ کرده و آن را تدارک کنيم.»
همين امر سبب شد که ايران براي تداوم جنگ با عراق و دفاع از کشور درصدد تامين تسليحات مورد نياز خود برآيد. رفسنجاني در ادامه مصاحبه خود با کيهان هوايي با اشاره به نقش دلالان اسلحه در اين قضيه مي گويد:« شايد ده يا بيست بار از مسئولان کشور شنيديد که ما به هر حال از جيب همين غربي ها ، دلال ها و يا کمپاني هاي غربي آنها را بيرون مي آورديم با واسطه، بي واسطه ، گرانتر و گاهي ارزانتر.»
هاشمي رفسنجاني در اين مصاحبه مي گويد :«با استفاده از دلال هايي چون منوچهر قربانيفر و يا عدنان خاشقچي به خريد موشک هاي هاگ ، قطعات اف 14 و.... مي پردازيم و سوي ديگر اين قضيه (مک فارلين) که آمريکايي ها بودند خيال مي کردند که مي توانند از نفوذ معنوي جمهوري اسلامي بر مقاومت اسلامي بويژه در لبنان براي آزادي گروگانهاي امريکايي استفاده کند و به همين دليل به ايران اسلحه مي فروختند. از سوي ديگر در اين جريان رژيم صهيونيستي نيز يک پاي ماجراست»
امام خميني (ره) وقتي متوجه ورود اسراييل به بازار خريد اسلحه ايران مي شوند مي فرمايند:
« اسراييل دست به دريا هم که بزند دريا نجس مي شود.»
اما اسراييل که دنبال مقاصد شوم خود بود دست از رفتار خود برنمي دارد و وارد گفتگو با آمريکا مي شود و در نهايت پيشنهاد فروش اسلحه به ايران از طريق آمريکا را مي دهد. استدلال اسراييل اين بود که تا موقعي طرفين درگير در جنگ به بن بست نرسيده اند بايد از طولاني شدن جنگ دفاع کرد و پيشنهاد فروش اسلحه به ايران هم روي همين استدلال استوار بود.
پس از افشاي جريان ورود مک فارلين به تهران که به دستور حضرت امام خميني (ره) صورت گرفت و در حالي که رژيم صهيونيستي به نوعي در اين قضيه زير سوال رفته بود بيانيهاي ازسوي اسحاق شامير (نخست وزير وقت رژيم صهيونيستي) منتشر شد که در آن تاکيد شده بود که « دولت اسراييل تاييد مي کند که به درخواست آمريکا در انتقال تسليحات به تهران همکاري کرده است و وجه اين تجهيزات توسط يک نماينده ايراني به بانکي در سوئيس واريز شده است.»
نام فرد مورد ادعاي اسرائيل هرگز افشا نشد اما نام دو دلال ديگر که هاشمي رفسنجاني نيز به آنها اشاره کرده بود پس از اين افشاگريها برسر زبانها افتاد ، منوچهر قرباني فر و عدنان قاشقچي سرمايه دار اهل عربستان سعودي.
گفته ميشود سلاحهايي که مکفارلين به ايران آورد توسط همين دو دلال مشهور اسلحه از بازار سياه و غير رسمي اسلحه خريداري شده بودند.
بنابراين طبق گفتههاي هاشمي رفسنجاني ايران با استفاده از دلال هايي چون «منوچهر قربانيفر» و «عدنان قاشقچي» به خريد موشکهاي هاگ ، قطعات اف 14 و امثال آن ميپرداخت و براين اساس مرحوم هاشمي رفسنجاني از حضور «عدنان قاشقچي» در ايران در رابطه با ماجراي مک فارلين پرده برداري مي کند.
*رابطه عدنان قاشقچي با ايران- 2: شاهپري زنگنه و دلالي بين ايران و فرانسه
در سال 1991 ميلادي، عدنان قاشقچي پس از جدايي از نخستين همسرش به نام ثريا، که از او داراي پنج فرزند است با دختري به نام «شاهپري زنگنه » که يک دختر ايراني است ازدواج ميکند و همزمان در همان سال با معشوقه خود «لاميا» نيز ازدواج کرد.
«نبيلا »، دختر بزرگ عدنان از همسر اولش، طي گفتگويي که در سال 1996 ميلادي با روزنامه انگليسي تلگراف انجام داد از يک بحران فاميلي در خانواده قاشقچي پرده برداشت.
ظاهرا نبيلا و لاميا مادر خوانده تازهاش، عليه، شاهپري زنگنه همسر ايراني قاشقچي، همدست شدند تا عدنان از شاهپري جدا شود، اما تجارت، پول و معامله با ايران چيزي نبود که قاشقچي به آساني از آن دل بکند.
جالب است که شاهپري بعد از ازدواج شهرت خود را به قاشقچي تغيير داد و رسانههاي بينالمللي وي را با نام شاهپري قاشقچي ميشناسند.
* شاهپري زنگنه کيست؟
«شاهپري» دختر «پري زنگنه» خواننده زن ايراني است؛ اپرا خوان ايراني که در اوائل دهه هفتاد ميلادي به دليل تصادف رانندگي چشمان خود را از دست داده بود.
پس از تصادف ،پري زنگنه از شوهر و دو دخترش جدا شد و درحالي که دخترانش براي ادامه زندگي به فرانسه رفتند پري زنگنه تصميم گرفت در ايران زندگي کند و پس از انقلاب نيز ترجيح داد در ايران بماند و به کار موسيقي ادامه دهد؛ وي در سالهاي اخير از کار کناره گرفته ولي همچنان در ايران زندگي ميکند.
«شاه پري زنگنه» در دهه 80 ميلادي در حالي که بيست و چهار سال بيشتر نداشت، در يکي از سواحل اسپانيا با عدنان قاشقچي ميلياردر عربستاني آشنا شد که اين آشنايي يک سال بعد به ازدواج کشيد و مراسم ازدواجشان در شهر مکه برگزار شد.
*رابطه عدنان قاشقچي با ايران-3: معاملات نفتي
يک نشريه فرانسوي به نام ابسسيون در گزارشي نوشته است يکي از دلايلي که عدنان قاشقچي همواره به شاهپري زنگنه عشق ميورزيد و با وجود تلاش هاي فراوان دخترش مانع از جدايي اين دو شد رابطه نزديک اقتصادي شاهپري با بعضي مقامات در ايران بود.
در بيست و هفتم آوريل 2007 ميلادي، همين نشريه فرانسوي افشا کرد سازمان اطلاعات فرانسه (DGSE) و سازمان مرکزي اطلاعات آمريکا (CIA) ،تحقيقات مشترکي را درباره يک شرکت نفتي و بازرگاني ايراني «ثبت شده در خارج» آغاز کردند تا نحوه فعاليت اين شرکت بازرگاني متعلق به دولت ايران مشخص شود.
علت اين تحقيقات نيز ورود برخي از شرکت هاي فرانسوي با واسطه گري اين شرکت در دوران اصلاحات به داخل ايران بود که بعدها مشخص شد نام فردي به نام شاهپري زنگنه و عدنان قاشقچي در اين ورود و خروجها در ميان است و اين افراد با برخي از دلالان نفتي ايراني در ارتباط هستند.
از آنجا که فعاليت ادامه دار شاهپري زنگنه همسر ايراني عدنان قاشقچي در اقتصاد فرانسه تنها مربوط به صنعت نفت نيست و با شرکتها و صنايع مختلف فرانسوي از جمله خودروسازها، شرکت بزرگ هواپيمايي ايرباس و ديگر صنايع در ارتباط است، بنابراين قطعا مشاورههاي اقتصادي وي به صاحبان صنعت در فرانسه در پيشبرد اهداف اقتصادي در ايران دور از ذهن نيست.
گذشت زمان مي تواند از رابطه تجاري و اقتصادي وي و همسرش با صنايع فرانسوي و احيانا ايراني پرده برداري کند که ظاهرا آن زمان دور نخواهد بود.
بازار