نماد آخرین خبر

روایت رسول جعفریان از افول ستاره احمدی نژاددر مکه و مدینه

منبع
بروزرسانی
روایت رسول جعفریان از افول ستاره احمدی نژاددر مکه و مدینه
بازتاب - هنوز از ياد نبرده ايم که در سالهاي ابتدايي روي کار آمدن دکتر احمدي نژاد، يکي از دلايلي که مقابل منتقدان به آن اشاره مي شد و نشانه موفقيت او دانسته مي شد، محبوبيت وي در ميان مسلمانان جهان اسلام بود که البته واقعيت هم داشت. مواضع احمدي نژاد اگرچه باعث تضعيف روابط ايران با دولتهاي اسلامي شد، زمينه ساز محبوبيت رييس جمهور ايران در ميان مردم جهان اسلام شد و البته اين محبوبيت در داخل هم براي ساکت کردن منتقدان داخلي وي، مورد استناد قرار مي گرفت. اوج اين امر، اظهارات محمدرضا رحيمي بود. او زماني که رييس ديوان محاسبات بود و هنوز پايش به دولت باز نشده بود، در جلسه اي که با حضور احمدي نژاد برگزار شد، با تشريح خاطره اش از سفر به سوريه، به نقل از يک مرد سوري گفته بود: اگر خدا پيامبر جديدي مي فرستاد، اين احمدي نژاد بود. اما اکنون ظاهرا ديگر آن محبوبيت در مکه و مدينه هم رو به افول گذارده است. حجت الاسلام رسول جعفريان که در واپسين روزهاي سفر روحاني حج در مکه به سر مي برد، در يادداشت ارسالي خود نوشت: وقتي در سالهاي 85 تا 87 به مکه مي آمديم، ممکن نبود در مغازه‌اي يا تاکسي بنشينيم و سخني از احمدي نژاد نباشد. مردم در اينجا، نه فقط مهاجرين بلکه حتي بسياري از سعودي ها شيفته حرفهايي بودند که او در باره امريکا و اسرائيل مي‌زد. از شجاعت او ستايش مي کردند و از وي به عنوان شخصيتي مبارز عليه امريکا و زبان مسلمانان عليه ستمگران ياد مي کردند. اما حتي در آن سه سال، هر سال که مي آمديم، اين وضعيت کاهش مي يافت. اين وضعيت ادامه يافت تا در اين سفر که امروز 29 روز است اينجا هستم، حتي يک بار هم نام احمدي نژاد را از هيچ کسي نشنيدم. اين که چرا چنين شده است، به نظرم جالب است. افول با اين سرعت شگفت است. احمدي نژاد نه فقط در داخل کشور که در خارج کشور نيز به سرعت از زبانها افتاد و آن احساسي که به صورت شگفت انگيز در آن سالها با نام وي به مردم در اينجا دست مي داد، همه از کف رفت. اما چرا؟ براي اين امر، دلايل متفاوتي وجود دارد، اما شايد يک دليلش موضعگيري عليه جنبش هاي اسلامي معاصر در بهار عربي و ارائه تفسيرهايي متفاوت با آنچه بود که در واقعيت وجود داشت و باعث شد او به سرعت از ذهنيت اعراب مسلمان کنار گذاشته شود. اعراب به هر دليل، مسلمان و سکولار به راه افتاده بودند تا دولت هاي نامطلوب و وابسته خود را کنار بگذارند. در اين شرايط اگر احمدي نژاد سال 85 وارد ميدان حمايت از آنها شده بود، مي توانست جايگاهي شبيه جمال عبدالناصر داشته باشد .اما چنين نکرد و چنان شد که شد. داستان جنبشهاي اسلامي و ملي در اين کشورها نمي توانست علنا تن به رهبري يک روحاني برجسته ايراني بدهد، اما مي توانست تا اندازه اي تحت تاثير شخصي مانند احمدي نژاد قرار گيرد. از علل ديگر اين اوضاع، ناکامي هاي احمدي نژاد در داخل و اختلافاتي بود که ميان او ديگران به وجود آمد. او حمايت اصولگرايان را اوائل به تدريج و سپس به سرعت از دست داد. چپ ها نيز که اصلا به وي اعتمادي نداشتند. بنابرين همزمان، و تقريبا همراه، در داخل و بيرون، اين وضعيت به صفر نزديک شد. حالا بايد تأسف بخوريم که ايران موقعيتي را از دست داده و اکنون اين اخواني ها و سلفي ها هستند که ادعاي ميدان داري دارند، گرچه بايد اعتراف کرد که بلبشوي موجود در جهان اسلام بيش از آن است که اردوغان يا ديگران بتوانند به راحتي اوضاع را جمع کنند. هرچند اکنون تا حد زيادي استفاده خود را از فرصت به وجود آمده کرده اند. در اين ميانه، بيشترين سود را غربي ها بردند که تلاش کردند ماجرا را به نفع خود هدايت کنند. اين بماند که کار دشوارتر از آن است که آنان به آساني بتوانند سوار اين موج شوند و احتمال آن هست که اتفاقات ديگري که قابل پيش بيني نيست، در جهان اسلام بيفتد. به ويژه اگر ترکيه از داخل مشکل پيدا کند و مصر نيز راه ديگري را برود. /عصر ايران