نماد آخرین خبر

فارن افرز: فشار حداکثری به ایران به پایان خود رسیده است

منبع
الف
بروزرسانی
فارن افرز: فشار حداکثری به ایران به پایان خود رسیده است
الف/ نشريه معروف شوراي روابط خارجي آمريکا، فارن افرز، در مطلبي به قلم برت مک گورک نوشت سياست خارجه ايالات متحده در دوران ترامپ از هم گسيخته و فشار حداکثري او هم به پايان رسيده است. 1. سياست خارجي دولت فعلي آمريکا فاقد اهداف سازگار، يکپارچگي دروني و سنجش کافي پيش از تصميم‌سازي‌هاي مهم است. اهداف افراط‌گرايانه بدون توجه به ضروريات تحقق آنها پيگيري مي‌شود. زماني که حقايق، سرزده پديدار مي‌شوند و دشمنان، رقبا يا متحدان اهداف خود را مستقل از ايالات متحده پي‌گيري مي‌کنند، ترامپ از تمرکز بر اهداف پرريسک به رهاکردن کامل آنها چرخش مسير مي‌دهد. 2. اين ازهم‌گسستگي و ناسازگاري در هيچ زمينه‌اي به اندازه سياست دولت ترامپ در برابر ايران آشکار نيست. در راهبرد امنيت ملي و راهبرد دفاع ملي ترامپ، "رقابت بزرگ قدرت" عليه روسيه و چين مورد تاکيد قرار گرفته بود و آسيا منطقه‌اي بود که در اولويت مشارکت‌هاي آمريکا قرار داشت. اما برغم اين چرخش راهبردي به سوي آسيا، ترامپ اهداف آمريکا در سراسر خاورميانه را گسترش داد و بيشتر از همه بر ايران متمرکز شد. 3. تاکيد بر خروج ايراني‌ها از سوريه، خروج يک‌جانبه آمريکا از توافق هسته‌اي ايران، افزايش تحريم‌ها عليه ايران و تمرکز بر سياست اختناق اقتصادي- با عنوان "فشار حداکثري"- از جمله سياست‌هايي است که دولت ترامپ بي‌هيچ هدف مشخصي بر اجراي آنها عليه تهران توافق کرد. 4. فرضيه‌اي که اين سياست بي‌پايه و اساس را پيش‌ مي‌راند اين بود که فشار تحريم‌ها يا ايران را روي زانو به ميز گفتگوها باز مي‌گرداند يا به طور کلي باعث فروپاشي رژيم مي‌شود. دولت ترامپ فرضيه‌ي معکوس را- که ايران به ميز گفتگو بازنخواهد گشت و با ستيز نامتقارن آمريکا را به باتلاقي عميق‌تر در منطقه خواهد کشانيد- اصلا مورد توجه قرار نداد. 5. اگر دولت ترامپ احتمال اين فرضيه معکوس را در نظر مي‌گرفت، مي‌توانست رويکردي سازگار با راهبرد امنيت ملي‌اش را به کار بگيرد و در طرحي بلندمدت ايران را در همکاري و سازگاري با هم‌پيمانان ايالات متحده نگه دارد و به جاي خروج از برجام آن را بهينه‌سازي کند،‌... براي حمايت از شبکه‌هاي نيابتي يا توسعه فناوري موشک‌ها، هزينه‌هاي ويژه اعمال کند. اما دولت ترامپ با سياست از هم‌گسسته و پاسخ نامطمئن به هريک از اقدام‌هاي ايران باعث شد فرضيه معکوس درست از آب درآيد و چرخه کنش و واکنش بين ايران و آمريکا چنان بحراني ايجاد کرد که هيچ مقام آمريکايي دو سال پيش آن را پيش‌بيني نمي‌کرد. چرخه پيش‌بيني نشده تنش‌ها شاهدي است براي کارآمد نبودن سياست آمريکا در برابر ايران. 6. سياست فشار حداکثري هيچ يک از اهداف 12 گانه وزارت خارجه آمريکا را محقق نکرده؛ رفتار ايران تحريک‌آميز‌تر شده؛ گسترش برنامه هسته‌اي ايران افزايش و محدوديت‌هايش کاهش يافته و پشتيباني ايران از نيروهاي نيابتي‌اش در منطقه افزايش يافته است. بنابراين از آنجا که واشتنگتن نمي‌تواند حتي به يک هدف محقق شده استناد کند بايد گفت که سياست فشار اقتصادي به پايان خود رسيده است. 7. اکنون فقط با افزايش توجيهات سياسي توسط واشنگتن روبرو هستيم: زماني که ايران به منافع آمريکا در خليج فارس حمله مي‌کند، مقامات آمريکايي ادعا مي‌کنند که اين حملات نشانه‌ي هراس و وحشتي است که فشار اقتصادي در ايرانيان ايجاد کرده است. زماني که در حملات وقفه ايجاد مي‌شود، مقامات آمريکايي از "احياي بازدارندگي" سخن مي‌گويند تا زماني که دوباره حملات از سرگرفته شود و آمريکا باز به افزايش تحريم‌ها يا حضور نظامي خود در منطقه روي بياورد. نه در دولت و نه در کنگره هيچ تلاش جدي براي ارزيابي موفقيت‌آميز بودن اين سياست در تحقق اهداف اعلام شده، انجام نمي‌شود. 8. افزايش تحريم‌ها، ارزيابي‌هاي ايران را تغيير نمي‌دهد و فشار اقتصادي هيچ يک از تغييرات مورد نظر واشنگتن در ايران را محقق نخواهد کرد. بودجه دفاعي و حتي هزينه اقداماتي مانند حمايت از نيابتي‌ها بسيار ناچيز است. حمايت واشنگتن از اعتراض‌هاي داخلي نيز به انقلاب نخواهد انجاميد. تازماني که رژيم از بالا به پايين متحد باقي مانده است و با برخورداري از انحصار زور و قدرت از اين امتياز به وحشيانه‌ترين روش‌ها استفاده مي‌کند، تغيير انقلابي از پايين به بالا محتمل نيست. 9. بنا به همين دلايل، پيشينه سياست فشار حداکثري تا به امروز نشان مي‌دهد که تنگناي اقتصادي نتايج معکوس براي واشنگتن به همراه خواهد داشت و نمي‌تواند به توافق هسته‌اي تازه و بهتر يا دگرگوني چشمگير در رفتار وسياست‌هاي ايران بيانجامد. ترور سليماني باعث شد تناقضات سياست آمريکا به اوج برسد. به دنبال اين اقدام بسياري از دستاوردهاي آمريکا در خليج فارس، از جمله جنگ با داعش، کاهش حضور نظامي ايالات متحده در خاورميانه و روابط آمريکا با عراق به مخاطره افتاده است. 10. ترامپ در سخنراني پس از حملات موشکي چيزي درباره آسيب‌پذيري همپيمانان خليج فارسي آمريکا در برابر اقدامات تلافي‌جويانه و حتي منافع واقعي ايالات متحده در منطقه نگفت. اکنون رهبران خارجي واشنگتن را دولتي مي‌بينند که تحت رهبري يک رئيس جمهور کمينه‌گرا يا ميني‌ماليست، سياست‌هاي بيشينه‌گرا يا ماکسيماليستي را دنبال مي‌کند بدون اين‌که هيچ هدف روشني داشته باشد، تحقق اهداف که جاي خود دارد. همين برداشت باعث شده عربستان و امارات به سمت روسيه و چين- و حتي ايران- کشيده شوند. از اين چشم‌انداز، سياست فشار حداکثري ترامپ نه تنها در تحقق اهداف اعلام‌شده‌اش شکست خورده بلکه در راستاي منافع دو قدرت بزرگي عمل کرده است که در راهبرد امنيت ملي دولت ترامپ مقابله با آنها هدفگذاري شده بود. ... تحريم‌هاي ثانويه‌ي آمريکا عليه تهران، همپيمانان آمريکا از جمله فرانسه، آلمان و انگليس را محدود و اقتصاد بخش خصوصي آنها را از مشارکت تجاري با ايران محروم کرده است. 11. واشنگتن از قدرت اقتصادي خود به عنوان اهرمي براي مجبور کردن متحدانش به پيروي از سياستي استفاده کرده است که به باور آنها يک سياست بسيار پرريسک و خودنابودگر است. اين اعمال زور و قلدري مي‌تواند براي جايگاه برتر آمريکا در اقتصاد جهاني پيامدهاي بلندمدتي داشته باشد. اين برتري از ديرباز بر پايه اين باور شکل گرفته که آمريکا از برتري دلار به عنوان ابزاري براي پيگيري اهداف يک‌جانبه استفاده نخواهد کرد. چين و روسيه از اين ملاحظات براي توسعه شبکه‌هاي تجاري با ساير کشورها- از جمله هند و ترکيه- و دورزدن تحريم هاي آمريکا استفاده کرده اند. 12. استراتژي شامل گزينه‌ها، اولويت‌ها و تخصيص منابع است. دولت ترامپ اکنون به جاي هر سياست ناهمگوني مي‌تواند به روشني اعلام کند که خاورميانه اولويت نخستش است. آمريکا مي‌تواند براي تقويت جايگاه نظامي و ديپلماتيکش در عراق راهکارهايي بيانديشد و به روشني اعلام کند که از همپيمانان خليج فارسي‌اش دفاع خواهد کرد. اين خط‌مشي مي‌تواند رساما و آگاهانه ايران را به پايه و اساس اصلي کل سياست خارجي ترامپ تبديل کند، چيزي که اکنون به شکل غيررسمي و ناآگاهانه در جريان است. 13. گزينه ديگر اين است که دولت ترامپ با گشايش يک مسير واقعي براي ديپلماسي با ايران به توصيه هميپمانان اروپايي‌اش عمل کند و با درخواست مطالبات روشن در ازاي دادن برخي امتيازات اقتصادي به ايران، به سياست آشفته خود در برابر ايران پايان بدهد. ادامه سياست فشار حداکثري، ابزاري خطرناک در دستان تهران است که تلاشش براي بقا بيش از تلاش ايالات متحده براي نابودي آن است. 14. اما اگر آسيا اولويت دولت ترامپ است، واشنگتن نمي‌تواند سياست تغيير رژيم در ايران را دنبال کند. تمرکز آمريکا بر ايران به عنوان يک دارايي راهبردي توجه هاي کشور را از صلح منحرف مي‌کند، واشنگتن را از همپيمانانش دور مي‌کند و به چين و فرانسه اين امکان را مي‌دهد که نفوذشان را در خاورميانه گسترش دهند. پکن و مسکو روابط نزديکي با تمام کشورهاي منطقه- از اسرائيل گرفته تا عربستان و ايران- دارند و اين کشورها پوتين- و نه ترامپ- را يک واسطه قدرت حتمي مي‌بينند. بحران کنوني خاورميانه مي تواند به نقطه عطفي تبديل شود تا مردم آمريکا بارديگر بازگشت دولتشان به اصول يک سياست خارجي خردمندانه را مطالبه کنند.
ما را در کانال «آخرين خبر» دنبال کنيد
اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره

دانلود اپلیکیشن آخرین خبر