رکنا/فائزه هاشمي گفت: متاسفانه شوراي نگهبان با نگاه مردانه و نه عالمانه اين قانون را بر اساس همان سياست مرغ يک پا دارد تفسير مي کند. پيشنهاد مي کنم اين بار همه ثبت نام کنيم تا به جاي يک اعظم خانم، 200 خانم کانديدا براي نامزدي رياست جمهوري داشته باشيم تا هم ياد اعظم را گرامي بداريم و هم شايد شوراي نگهبان تغيير نظري بدهد.
سياستمدار ايراني که نماينده تهران در دوره پنجم مجلس شوراي اسلامي بود و از اعضاي بنيانگذار حزب کارگزاران سازندگي و همچنين دومين دختر آيت الله اکبر هاشمي رفسنجاني درگفتگو تفضيلي با گروه اجتماعي رکنا از علل گسست هاي دولت و مردم مي گويد ، نگاهي به عملکرد مسئولان دارد ،از آنچه بايد دولتمردان در فضاي مديريت زندگي جامعه زنان و ايرانيان مدنظر قرار دهند از ديگاه خود مي گويد که در ادامه مي خوانيد:
دور شدن از خواسته مردم
اصلاح طلبان با راي اکثريت مردم انتخاب شدند ولي عملکرد اين منتخبان در يکسال گذشته باعث کمرنگ شدن اميد مردم به عملکرد مثبت مسئولان شده و فاصله بين مردم و دولتمرداني را ايجاد کرده است ، علت ها را از کجا و از چه زماني مي دانيد ؟
پايه اين فاصله را حفظ قدرت و بقا مي دانم. به هر حال مردم مطالبات، حقوق و تقاضاهايي دارند. از سوي ديگر حاکميت نيز سياست ها، قدرت و ابزارهايي براي اعمال قدرت دارد و جاهايي که آن مطالبات با سياست هاي حاکميت مطابقت پيدا نمي کند يا تطبيق کمتري دارد، اين فاصله عميق مي شود.
دو حالت مي تواند وجود داشته باشد، يکي اينکه حاکميت به اين خواسته ها توجه کند تا فاصله کمتر شود. حالت دوم که فعلا" درجريان است اين است که به خواسته هاي مردم توجه کمتري مي شود و به عنوان مسئول فکر مي کنند که مي دانند چه چيزي برايشان خوب است، دائما هم از خواست ملت، نظر ملت، تأييد ملت صحبت مي کنند و مدعي هستند براساس خواست ملت حرکت مي کنند، اين اتفاق که مي افتد فاصله بين مردم و مسئولان عميق تر مي شود. من معتقدم اين فاصله خيلي زودتر به وجود آمده است و در طول سالها بيشتر و عميق تر شده است و اگر بخواهم دليل اصلي به وجود آمدن اين فاصله را در يک جمله بگويم اين است که «دور شدن سياست هاي نظام چه داخلي و چه خارجي با خواسته ها و مطالبات مردم و استفاده روز افزون از قدرت در تحميل سياست ها باعث اين فاصله شده است.»
اين فاصله از کي شروع شد؟
اولين مورد جدي آن خلع آقاي بني صدر بود و بعد در مقاطعي کم و بيش اتفاق افتاد، بعضي دوره ها کمترو بعضي دوره ها بيشتر از سال 84 و با آمدن آقاي احمدي نژاد اين روند شدت گرفت که اوج آن سال 88 بود، از سال 92 بارقه هاي اميدي به وجود آمد ولي کوتاه مدت. مشکل آنجاست که علي رغم پيروزي اکثريت، باز همان اقليت ،با همان سياست هايي که رأي نياورده اعمال حاکميت مي کند و رأي اکثريت را دور مي زنند ، خودي و غير خودي کردن از طريق سياست هاي حذفي از جمله رد صلاحيت ها، محروم کردن افراد از حقوق شهروندي، تبعيض هاي قانوني و غير قانوني هر چه اين سياست ها عمومي تر و فراگير تر شد فاصله ها بيشتر شد. هر چه از دموکراسي به معني توجه به نظر اکثريت دورتر شديم اين فاصله بيشتر شد. در کشور ما چندين انتخابات (مجلس، خبرگان، رياست جمهوري و شوراي شهر و روستا) وجود دارد. انتخابات برگزار مي شود ولي در عمل نظر اقليت عملي مي شود.
اصلاح طلبان شاخص هاي اصلاح طلبي را فراموش کرده اند
بخشي از اين فاصله هم به خود اصلاح طلبان مربوط مي شود. عمده اصلاح طلبان در قدرت هم شاخص هاي اصلاح طلبي را فراموش کرده اند. آنها يادشان رفته به چه دليل مردم به آنها راي داده اند و چه قول هايي به مردم داده اند. يادشان رفته که مردم چون خواستار تغيير هم در سياست ها و هم در رويه ها بوده اند به آنها رأي داده اند. ما اصلاح طلبان نيز در جاهايي که اختيار و قدرت داشتيم شاخصه هاي توسعه و اصلاح طلبي را رعايت نکرديم. مهم ترين اين شاخص ها شايسته سالاري، چرخش نخبگان، مبارزه با فساد چه مالي و چه اخلاقي، عدم انحصار، و... است که اتفاق نيفتاد. ما نيز دچار سوء مديريت و دنبال منافع خودمان هستيم. ما نيز نسبت به مشکلات بي تفاوت شده ايم و خودمان بخشي از اين مشکلات شده ايم، ما هم نسبت به خواست مردم نه تنها بي تفاوت بوديم بلکه بعضا در مقابل آن ايستاديم. در حال حاضر اين فاصله که واقعي و به حق است.
بايد با دنيا تعامل کنيم
با حضور حسن روحاني به عنوان کانديداي رياست جمهوري شاهد حضور افرادي پاي صندوق راي بوديم که حتي پيش از اين در انتخابات قبلي شرکت نکرده بودند. اين افراد اصلاح طلبان را باور کردند. شعار روحاني بهبود شرايط معيشتي و اقتصادي بود اما بعد از حضور ايشان در کسوت رئيس جمهوري شاهد ريزش اين باور شديم و همه کساني که راي دادند بيشتر از اصولگرايان، منتقد دولت و اصلاح طلبان شدند. چه اتفاقي براي اصلاح طلبان رخ داد؟ خودشان نخواستند شرايط بهتر شود يا اصولگرايان اجازه ندادند يا برون مرزي اتفاقي رخ داد؟
پاسخ به اين سوال چند بخش دارد. يک بخش موانعي است که اصولگراياني که بخشي از بدنه حاکميت هستند براي دولت ايجاد مي کنند. بخش ديگر نيز به سياست خارجي مربوط مي شود. در دنياي امروز که همه چيز جهاني است يا بايد مثل کره شمالي دور خودمان حصار بکشيم و فقر مطلق، ظلم مطلق و شرايط بدي که آنها دارند را داشته باشيم يا بايد با دنيا تعامل داشته باشيم وبر اين اساس نياز است تا سياست خارجي مان متفاوت از اکنون باشد. سياست خارجي فعلي هم دست دولت را در بسياري از موارد بسته و هم فشارهاي خارجي را روز به روز بيشتر کرده است. به عنوان مثال با FATF که هدف آن مبارزه با پولشويي و تامين مالي تروريسم و ايجاد شفافيت در نظام بانکي از طريق روشن بودن منشأ و مبدأ پول است مقابله مي کنيم. اتحاديه اروپا براي نجات برجام بعد از خروج آمريکا ساز و کاري به نام اينستکس را طراحي کرده که شرط اجرايي شدن آن مطابقت قوانين بانکي ما با FATF است. ما FATF را قبول نمي کنيم، به اروپا هم ناسزا مي گوييم نمي توانيم هر کاري دلمان مي خواهد انجام بدهيم و انتظار داشته باشيم دنيا با ما همراه باشد، و يا سياست هاي ما در منطقه، اين اعمال و اين مواضع نيز سبب فلج شدن بخشي از دولت شده است.
اول حقوق ايراني ها را تأمين کنيد
مي گويند مقاومت، اما مقاومت درمقابل چه و براي چه؟ شايد مقاومت زماني لازم بوده، آيا همه راهها نبايد به رفاه و توسعه و تامين معيشت و حقوق شهروندي و يک ايران آباد و آزاد منتهي شود؟ مقاومت مي کنيم به چه چيزي برسيم؟ مسير را برعکس مي رويم. چراغي که به خانه رواست به مسجد حرام است. اول در ايران خودمان حقوق مردم را تأمين کنيم بعد به ديگران کمک کنيم. اين گونه کسي حسن نيت ما را باور نمي کند.
بنزين در شوراي اقتصاد سران گران شد
وجود شوراي سران سه قوه در امور اقتصادي، هماهنگي بين قوا قبلا هم بود. اختياراتي که شوراي اقتصاد سران پيدا کرده است هم به استقلال و تفکيک قوا آسيب رسانده و هم موازي کاري است که اختيارات قوه مجريه را محدود کرده است. به اين ها اضافه کنيد حضور و دخالت گسترده امنيتي ها در بسياري از حوزه ها که به وظايف آنها ارتباطي ندارد از جمله فعاليت هاي اقتصادي، دخالت در انتخابات ها، حضور در قوه قضائيه و دادگاهها و بسياري موارد ديگر.
با بحران مديريت روبرو هستيم
بخش آخر به خود دولت بر مي گردد، عملکرد دولت فارغ از موانع فوق نيزقابل تأييد نيست. در حال حاضر با بحران مديريت يا سوءمديريت گسترده و فراگير و ناکارآمدي روبرو هستيم. متأسفانه ملاک انتخاب مديران در سطوح مختلف شايستگي نيست. اين مشکل فقط خاص دولت نيست، بلکه در مورد شهرداري و شوراي شهرو ساير جاهايي که در اختيار اصلاح طلبان است نيز صدق مي کند. عموما" انتخاب مديران ربطي به تخصص آنها ندارد. در حال حاضر ملاک انتخاب عمده مديران حزبي، باندي، خانوادگي، قومي و قبيله اي و... است و يا مديران بايد از نهادهاي خاصي باشند. وقتي مدير توانايي يا شايستگي اداره بخش خود را نداشته باشد، خيلي مسائل مثل بسياري از فسادها، ناکارآمدي ها و مشکلات عديده پيش مي آيد. بخش مهمي از مشکلات دولت و بدنه اصلاح طلبان که با راي مردم در جايگاه هايي قرار گرفته اند، موانعي است که اصولگرايان ايجاد مي کند و بخش هايي هم به عملکرد خودشان مربوط است.
اصلاح طلبان هم از شاخص هاي اصلاح طلبي فاصله گرفته و نسبت به شرايط حاد موجود بي تفاوت شده اند، اکثراصلاح طلبان هم مشابه اصولگرايان بر بقا و حفظ خود به هر قيمتي فکر مي کنند. اضافه کنم که نبايستي فکر کنيم اصلاح طلبي مرده است و يا زير سئوال است، اصلاح طلبي بايستي توسط جريان سومي احيا شود، کاري است که مردم خود دارند دنبال مي کنند. يعني اصلاح طلبان فرصت سوزي کردند و به بن بست رسيده اند، از جامعه فاصله گرفته اند، از سال 96 تا کنون چند درصد از احزاب و يا مديران اصلاح طلب در کنار مطالبات مردم ايستادند؟ اکثرا" بيانيه ها و مواضعشان تأييد سياست هاي غلط و حمايت ضعيف و با هزار شرط بود. اصلاح طلبان در خودشان نيز که نماد آن شوراي عالي اصلاح طلبان است دموکراتيک عمل نکرده اند، يعني آنها هم ليست هاي انتخابات را مشابه شوراي نگهبان مهندسي مي کنند.
دولت سرمايه گذاران خارجي را نااميد کرد
اصلاح طلبي همچنان به راه خودش ادامه مي دهد ولي ما اصلاح طلبان ديگر در رأس آن قرار نداريم. شاخص هاي اصلاح طلبي مشخص است اما ما خارج از آن مسير عمل مي کنيم و دچار انحراف شده ايم. آن زمان که برجام امضا شده بود، هيئت هاي خارجي به ايران آمدند تا فعاليت اقتصادي شان را در ايران گسترش دهند ولي نااميد مي شدند و مي رفتند چرا که دولت برنامه اي مشخص براي استفاده از فرصت هاي برجام را نداشت.
وقتي مديران قابل به کار نمي گيريم، نتيجه همين مي شود. ضمن آن که ثبات هم نداريم. يعني تصميم گيري مي شود يکسري وارد سرمايه گذاري و کار و توليد مي شوند يا خارجي ها قصد مي کنند که بيايند، پشت سر آن تغييرات در سياست ها و قوانين و آيين نامه ها، اين تلاش ها را دود مي کند و به هوا مي فرستند و ورشکستگي و مشکلات مالي و ..... . در کنار اين بي ثباتي، برخوردها و دستگيري ها را هم داريم و همچنين ورود هاي امنيتي که همه اين ها هم به مانعي در کار دولت تبديل مي شود و البته گاهي عملکرد دولت هم خود منتج به اين بي ثباتي ها و مشکلات مي شود.
روحاني مسير احمدي نژاد را رفت
مردم مي گويند اگر قرار است هر کاري توسط اصلاح طلبان انجام شود با مانع روبرو مي شود، بگذاريم طيف مقابل بيايد تا ببينيم چه کاري انجام مي دهد. به نظر شما اگر دولت در اختيار اصولگرايان باشد وضعيت معيشتي مردم بهتر مي شود؟ چون گفته مي شود اقتصاد دست آنهاست.
نمي شود اين پيش بيني را کرد. در دوره آقاي احمدي نژاد، رئيس جمهور، مجلس و.... همه در يک پايگاه فکري قرار داشتند و ديديم که مملکت چگونه تخريب شد، بگذريم که در دوره دوم ايشان، با هم به اختلاف خوردند، طوري خراب شد که آقاي روحاني هم نتوانست کار اساسي بکند و در نهايت ايشان هم مسير آقاي احمدي نژاد را رفت.
تجربه نشان نداده است که با آمدن اصولگراها همه چيز درست مي شود. من از يک جنبه ديگر اين موضوع را مورد بحث قرار مي دهم. وقتي مشکلات را مي بينيم، که بخش هايي را توضيح دادم، و گويي در هر دو طيف اصلاح طلبان و اصولگرايان هم اراده اي براي اصلاح و رفع مشکلات و افتادن در مسير درست وجود ندارد.
نياز کشور به تغيير عميق در سياست ها
براي اين که مردم و دولت مردان به هم نزديک بشوند چه بايد کرد؟
کشور ايران تغيير عميق سياست ها را لازم دارد، همان کاري که گورباچف، رهبر شوروي در آنجا کرد. در دوران جنگ سرد شوروي در رقابت با آمريکا و پا به پاي آمريکا در توسعه سلاح ها حرکت مي کرد، يعني بخش عمده بودجه در اين مسير مصرف مي شد تا از آمريکا عقب نماند، اين را بگذاريد کنار اقتصاد دولتي و تفکرات بسته سوسياليستي، گورباچف متوجه شد اين سياست ها سبب مشکلات غير قابل حل وعميقي در کشور شده است بنابراين با شهامت قابل توجهي سياست ها را عوض و به سمت تغيير اساسي بدون هزينه دادن مردم و انقلاب رفت، و به تبع آن چين و اکثر کشورهاي کمونيستي هم به سمت اقتصاد باز رفتند و کشورشان را نجات دادند. البته الان پوتين دوباره همان روياها را دارد. در ايران تغيير درسياست هاي خارجي و داخلي نياز است و اگر هدف منافع ملي، حقوق و معيشت مردم، و استفاده بهينه از منابع، و يک ايران آباد و آزاد باشد اين مي تواند مردم را به حکومت نزديک کند که اين تغيير عميق بنظر من اگر قرار باشد بي هزينه براي مردم و کشور باشد فقط از عهده آقاي خامنه اي -در جايگاه رهبري - بر مي آيد.
هنر ديپلماسي نداريم
سياست هاي جهاني عادلانه نيست و بر اساس قدرت و اصول ديپلماسي شکل گرفته است، هر کسي که قدرت و مديريت قوي تري دارد منافع بيشتري کسب مي کند. هنر ديپلماسي اين است که در اين دنياي ظالمانه بيشترين منافع را براي کشور کسب کند. مي گويند به آمريکا يا اروپا يا اين و آن نمي شود اعتماد کرد. قرار نيست اعتماد کنيم، پايه روابط خارجي اعتماد نيست. آنها براي منافع خودشان تلاش مي کنند، ما هم بايد با درايت و با عقلانيت منافع خودمان را از چنگ قدرت هاي دنيا بيرون بکشيم. اما اين اقدامات نياز به مديران شايسته و متخصص و سياست هاي عاقلانه دارد.
مي گوييم آمريکا ظالم است، تحريم وضع کرده دارو به ايران نمي رسد و ..... اما اين تحريم از کجا آمده است؟ مگر آمريکا دشمن 40 ساله نيست؟ از دشمن انتظار داريم که رأفت داشته باشد؟ ازدشمن انتظار داريم ضربه نزند؟ طبيعي است که ضربه مي زند. بايد با سياست هاي درست و بکارگيري اصول ديپلماسي نگذاريم کار به اين مراحل برسد، چوب ندانم کاري ها و روش هاي غلط خودمان را مي خوريم.
کسي خواهان تجزيه طلبي نيست
بحث هايي درخصوص و سوريه شدن ايران، مصر شدن ايران و تونس هم مطرح است. به نظر شما اين تحليل ها تا چه ميزان با شرايط ايران و نگاه مردم به وضعيت نزديک است ؟
معتقدم اين رفتارها فرافکني است. در اعتراضات اخير، حتي قبلي ها هم،شعاري از سوي مردم براي تجزيه نشنيديم. اگر دنبال تجزيه هستند در شعارهايشان بايستي مطرح بشود. در خوزستان که يکي ازمراکز اصلي اعتراضات بود و شايد بيشترين آسيب را هم داشت شعاري براي تجزيه طلبي نبود. بنظرم با بيان اين بحث ها قصد تلقين در تفکر مردم را دارند.
تبعيض ها زنان را فعال اجتماعي کرده است
مدتي است که سردستگي فعاليت هاي مدني، اجتماعي و حتي سياسي در جهان را زنان به عهده گرفته اند و اما اين زنان فقط دنبال حق خود نيستند بلکه مطالبات جامعه را ،حتي خواست هاي مردان را نيز عنوان کرده و پيگيري مي کنند. تحليل شما از تلاش زنان براي اصلاحات در کل جهان چيست؟
در کشورهاي در حال توسعه و جهان سوم وحتي تا حدودي در کشورهاي توسعه يافته حقوق خانم ها ناديده گرفته شده و جنس دوم ديده مي شوند حتي در کشورهاي توسعه يافته نيز مبارزه زنان براي برابري بايستي ادامه داشته باشد. خانم ها آسيب پذيري بيشتري دارند. قوانين کشورمان را مرور کنيد. خانم ها علاوه بر شرايط نامناسب که شامل همه مي شود، با قوانين تبعيض آميزي روبرو هستند که آنان را از حقوق بديهي و اوليه شان محروم کرده است. قوانين تبعيض آميز، حذف زنان از عمده مديريت هاي کلان و آمار پايين زنان مدير علي رغم توانايي ها و شايستگي هايشان، و حتي محدوديت در موضوعات خيلي معمولي و عادي چون رفتن به استاديوم، دوچرخه سواري و موتور سواري خانم ها و... هم خنده دار است و در عين حال عمق فاجعه را نشان مي دهد.
زنان براي رسيدن به مطالباتشان هزينه مي کنند و احساس ظلم بيشتري مي کنند، شايد به همين دليل است که خانم ها فعال تر و با انگيزه تر هستند چون دچار ظلم و تبعيض مضاعف هستند. البته خانم ها با برنامه تر، صادق تر، مديرتر و منظم تر هستند. بسياري از حرکت هايي که زنان شروع کرده اند به نتيجه هايي رسيده است.
بابا مي گفت مشکل خود شما زنان هستيد
نماينده مجلس بوديد و مطالبات زنان را پيگيري کرديد در ادامه هم زنان ديگري وارد مجلس شدند اما با گذشت 40 سال، شاهديم که همچنان لوايح منع خشونت عليه زنان، برابري شغلي و... بلاتکليف مانده است، مانع اصلي کجاست؟
ايران يک کشور سنتي است، فرهنگ مردانه و نظام مردسالاري باعث شده است که حتي خيلي از خانم ها نيز به برابري حقوق زنان و مردان و به توانايي زنان اعتقاد نداشته باشند. مادر پسرش را آزاد مي گذارد ولي دختر محدود مي شود. اين فرهنگ مردسالاري درمجلس، دولت، نهادهاي حکومتي، جامعه و در بين سياستمداران و تصميم گيران و... وجود دارد. مي گويند دين است اما اين گفته درست نيست. معتقدم اين مردسالاري برداشت هايي از دين است. برخي مراجع تقليد به برابري زن و مرد در بسياري از مسايل اعتقاد دارند، مراجع تقليدي هم داريم که مي گويند حقوق زن نصف حقوق مرد است. دين بايد عادل و به روز باشد. ضمن اين که 99 درصد مطالبي که به عنوان دين در اين زمينه مطرح مي شود در قرآن و ساير منابع وجود ندارد.
بابا هميشه مي گفت مشکل، خود شما زنان هستيد. اگر خودتان به هم راي بدهيد تمام مجلس مي شود زنان، بعد هر کاري مي توانيد انجام دهيد، البته اين حرف جواب دارد که فعلا" بحث ما نيست. در حال حاضر 17 زن درمجلس حضور دارند. آيا 278 نماينده مرد به لوايح و طرح هاي بر ضد اختيارات خودشان راي مي دهند؟ در حوزه زنان، اصلاح طلب و اصولگرا با هم فرق زيادي ندارد. همه دنبال منافع جنسيتي خود هستند و نمي خواهند حقوق ناعادلانۀ در اختيارشان را محدود کنند. البته مرداني هم هستند که به برابري زن و مرد معتقدند اما تعدادشان اندک است و بايد با تلاش زياد مردان را متقاعد کنيم که اين اسلام نيست که به جامعه تحميل مي کنيد.
ضمن آن که موضوعاتي را مجلس قبول مي کند اما در شوراي نگهبان رد مي شود. باز تعدادي از علما در شوراي نگهبان نشسته اند که تنوع نظر بين آنها وجود ندارد و بين آنها عمدتا" چالشي در بحث زنان نيست. به نظرم اگر کسي در حوزه زنان تا امروز کاري انجام داده شق القمر کرده است.
معتقدم خانم هاي مجلس فعلي در ارائه طرح ها، لوايح و همچنين کرسي ها و پايگاههايي که در مجلس به دست آورده اند از همه مجالس قبلي بهتر عمل کرده اند. با توجه به موانع زياد نمي شود انتظار بيشتر داشت. مجلس ششم اکثرا" اصلاح طلب بودند، ولي تقريبا" تمام مصوبات آن ها در شوراي نگهبان رد شد و چيزي از مجلس ششم به يادگار نماند. بنابراين با اين نظر که زنها در مجلس يا ديگر جاها چه کرده اند موافق نيستم، اگر شرايط را بدانيم اين را نمي گوئيم.
اختلاف نظرها مانع پيشرفت زنان
وقتي مطالبات زنان در مجلس به نتيجه نمي رسد به کف خيابان ها کشيده مي شود و ابعاد ديگري پيدا مي کند که حتي سواستفاده برون مرزي ايجاد مي کند نبايد درايتي در اين مورد داشت و بستر را باز کرد تا طرح ها و لوايح در مجلس و يا در جاي ديگر به نتيجه مثبت برسد؟
اين مهم است ولي متاسفانه اين درايت نه فقط در حوزه زنان وجود ندارد، اگر درايت بود که ايران گلستان بود. 10 سال اول بعد از انقلاب جنگ بود. ولي 4سال اول دوره اي که بابا، رياست جمهوري را به دست گرفت هماهنگي بين نهادهاي قدرت بود و اتفاقات خوبي در حوزه زنان و ساير حوزه ها رخ داد. ناهماهنگي در قدرت از دوره دوم ايشان شروع شد و به جايي رسيد که حتي برنامه تعديل اقتصادي هم متوقف شد.
برنامه تعديل اقتصادي همان طرحي بود که آقاي احمدي نژاد به عنوان هدفمندي يارانه ها با روش هاي بسيارغلط و وارونه اجرا کرد و اوضاع را خراب کرد و مورد حمايت کساني قرار گرفت که مخالف تعديل اقتصادي بودند. متاسفانه تدبير و عقلانيت ازدوره دوم بابا، کمرنگ و لجبازي ها بيشتر شد و از مسير به تدريج منحرف شديم و در دوره آقاي احمدي نژاد به اوج خودش رسيد بنحوي که بعد هم آقاي روحاني نتوانست کاري کند.
برگرديم به گفتن از حقوق زنان
برگرديم به حوزه زنان،خيلي ها و حتي زنان اصلاح طلب ايراد مي گيرند و مي گويند مگر استاديوم رفتن زنان چقدر مهم است که در اولويت قرار گيرد من مي گويم تمام موضوعات زنان در اولويت است مگر ما قرار است اولويت بندي کنيم؟ بايد از هر مطالبه زنان حمايت کرد و همراه بود. مهم تضييع حقوق است.
چقدر دختران ما پشت در استاديوم آمدند، دستگير شدند، کتک خوردند، زندان رفتند، هزينه دادند و حتي خودکشي کردند به هر حال براي اين ها اولويت بوده، پس براي ما نيز بايستي باشد. ما عين خيالمان نبود و به محض اين که فيفا به ما فشار آورد، درها را باز کرديم. اين همان بي تدبيري است که بر جامعه، مردان و زنان تحميل شده است. اگر يک کمي با عقلانيت عمل مي کرديم از اول و بدون فشار اين تصميم را مي گرفتيم. اين موضوع نه با شرع منافات و نه با فرهنگ و اخلاق و قوانين تعارض دارد.
معتقدم اگر دخترها به استاديوم بروند بي فرهنگي و بي اخلاقي ها در استاديوم ها جمع مي شود و با حضور زنان فضا سالم تر هم مي شود. اما با فشار خارجي و به دليل تعليق نشدن فوتبال درهاي استاديوم باز مي شود. اين توهين به شعور و حقوق مردم است. فقط سياست مرغ يک پا دارد، از حرف غير منطقي و غير عقلاني خود نبايد کوتاه بيائيم، اگر يک قدم عقب برويم مردم ده قدم جلو مي آيند، آنگاه اقتدار ما زير سئوال مي رود. ساير مسايل هم به همين سادگي است که به اشتباه با هدف حفظ قدرت و تا حدودي نيز لجبازي هر کدام به يک بحران تبديل شده و مي شود. در حالي که اگر حقوق طبيعي و بسيار اوليه جامعه واز جمله زنان را متوجه رعايت کنند، مديريت همراه با تدبير را پيشه کنند، نه تنها قدرتشان ضعيف نمي شود بلکه همين مردم تحت فشار حامي و طرفدار نيز خواهند شد. در نتيجه حاکمان مي توانند علاوه بر اين قدرت ظاهري که بنظرم مشروعيت آن زير سئوال است قدرت واقعي و مقبوليت نيز کسب کنند.
بايد از گفتگو عبور کنيم
معاونت زنان رياست جمهوري طرحي به نام «گفتگوي بين نسلي» را پيشنهاد داده است که بخشي از آن حجاب است و در مورد آن بحث مي کنند تا به نتيجه مناسب براي گفت و گو با نسل جوان برسند.
چقدر بحث و گفتگو؟ بايد وارد عمل شويم.هر محدوديتي، بخصوص اگر با منطق و عقل هم همراه نباشد افراط مي آورد. نمي دانم چرا دين و قانون بايد به روز شود اما سياست ها نبايد به روز شود؟ قوانيني که داريم مقدس تر از قرآن يا منابع ديني که نيستند. اين همان سماجت غلط است که توضيح دادم و فکر مي کنيم اگر جايي کوتاه بياييم ديگر نمي توانيم جلوي مردم را بگيريم و مجبور هستيم تا آخر کوتاه بياييم. در حالي که اگر کوتاه آمدن به نفع دين، کشور، مردم و حکومت است و رابطه بين مردم و حکومت را تقويت مي کند چرا نه؟
اجبار ممکن است در کوتاه مدت جواب بدهد ولي نمي تواند راه حل دايمي باشد، بخصوص در مواردي که با اعتقادات و باور هاي جامعه سر و کار دارد. به روز نکردن سياست ها و قوانين و بي توجهي به مطالبات جامعه موضوعاتي است که به گسترش دين کمک نکرده است. متأسفانه به جايي رسيده ايم که درشاخص هاي توسعه رتبه پايين و در موضوعات بد مثل اعتياد، فساد، رشوه، بي اخلاقي و... دررتبه بالاي جهاني قرار داريم. بايد يک آسيب شناسي و بازنگري داشته باشيم.
معاونت هاي زنان در تمام ارگان ها وجود دارد که به نظر بي حاصل و کليشه اي عمل کرده اند. نظر شما چيست؟
البته به اين شدت قبول ندارم. يکسري معاون ها و مشاورهايي داريم. اعتقاد دارم معاونت زنان و يا مشاور امور بانوان لازم است. چون در حوزه زنان و يا مثلا" جوانان که معضل وجود دارد نياز به مرکزي خاص دارد تا فکرکنند، برنامه ارائه کنند، و دنبال کنند تا به سرانجام برسد. اما اگر متولي نداشته باشد همين اندک هم به جايي نمي رسد. بطور مثال با پيشنهاد معاونت حوزه زنان، آقاي روحاني در دوره دوم بخشنامه داد که 30 درصد مديريت ها در سطوح مختلف به خانم ها داده شود. آقايان به حوزه زنان توجه نمي کنند و به رشد و پيشرفت خانم ها اعتقاد ندارد. زنان اگر پايگاهي نداشته باشند چطور پيشنهادات خود را ارايه و دنبال کنند؟ در کشورهايي که تعداد نمايندگان يا وزير زن قابل توجه است به اين دليل نيست که بصورت طبيعي به اين جا رسيده باشند بلکه با همين روش ها و سهميه ها شروع شده و به جايگاه واقعي خود نزديک شده يا رسيده اند.
200 نفري کانديداي رياست جمهوري شويم
خيلي از زنان تلاش کردند يک زن رئيس جمهور شود، يکي از کساني که به صورت نمادين تلاش زيادي کرد و متاسفانه چند وقت پيش از دنيا رفتند، اعظم طالقاني بود. کساني بيشتر از ايشان هم تلاش کردند چرا يک زن در ايران نمي تواند رئيس جمهور شود؟
يک زن مي تواند رئيس جمهوري ايران شود. قانون اساسي يکي از شرايط رئيس جمهوري را «رجل سياسي» عنوان کرده . در تعدادي از آيه هاي قرآن رجل به عنوان بشر استفاده شده ( و نه مرد )، در فرهنگنامه دهخدا يا معين نيز مرد به معناي بشرهم است، همچنين رجل سياسي اصطلاحي است به معني چهره شناخته شده سياسي و نه فقط مرد.
آقاي بهشتي در زمان تدوين قانون اساسي به دليل فضاي غالب آن زمان به عمد کلمه «رجل سياسي» را به جاي «مرد» استفاده کرد تا اگر در آينده شرايط مناسب بود و جامعه از تعصب ها خارج شد، قانون مانعي براي رئيس جمهوري يک زن نباشد. متاسفانه به دليل تفکر حاکم بر شوراي نگهبان، آنها رجل را مرد تفسير مي کنند. اگر علمايي با تفکر روشن تر و بدون تعصب آنجا بودند شايد اين اتفاق رخ نمي داد.
اعظم خانم هم هر بار ثبت نام مي کرد تا شوراي نگهبان را به اجبار به تفسير واقعي اين کلمه برساند. اما متاسفانه شوراي نگهبان با نگاه مردانه و نه عالمانه اين قانون را بر اساس همان سياست مرغ يک پا دارد تفسير مي کند. پيشنهاد مي کنم اين بار همه ثبت نام کنيم تا به جاي يک اعظم خانم، 200 خانم کانديدا براي نامزدي رياست جمهوري داشته باشيم تا هم ياد اعظم را گرامي بداريم و هم شايد شوراي نگهبان تغيير نظري بدهد.
بعنوان حرف آخر دوست دارم درباره چشم انداز ايران مطلبي بگويم.هر کشوري برنامه توسعه اي دارد در دوره رياست جمهوري بابا سند چشم انداز را داشتيم که پيش بيني شد تا سال 1400 به کشور اول منطقه تبديل شويم. بگذريم که آقاي احمدي نژاد گفت ما همين الان اول آسيا و يا جهان هستيم و لذا نيازي به اين سند نداريم و آن را کنار گذاشت. و يا قبل از انقلاب مي گفتند «هر ايراني، يک پيکان» و الان با اتفاقاتي که در جامعه مي افتد و شرايطي که وجود دارد بنظر مي رسد سياست کلان ما اين است: «هر ايراني يک دوربين» براي کنترل بيشتر " هر ايراني حداقل يک پرونده قضايي ". در بيان اين دو شعار هم شوخي و هم جدي وجود دارد و اميدارم شاهد تغيير سياست ها قبل از اين که دير شود باشيم.
بازار