ايران/ روزنامه ايران با حسام الدين آشنا مشاور رئيس جمهور در باره موضوعات مختلف سياسي ،فرهنگي و... مصاحبه اي انجام داده است.
بخشي از مصاحبه را مي خوانيد:
ارزيابي شما از انتخابات اخير مجلس شوراي اسلامي چيست؟
تحليل انتخابات، پيش از انتخابات يک وضعيت دارد و پس از انتخابات وضعيت ديگري. نگاه پيشبينانه به انتخابات، قبل از برگزاري انتخابات، به ما ميگفت نظرسنجيها نشان ميدهد ميزان مشارکت نسبت به سالهاي گذشته بسيار کمتر خواهد بود. اين مسأله هنگام انتخابات روشن شد و اکنون که انتخابات پايان يافته و آمارها دقيقتر شده،مشخص است که ما کاهش ميزان مشارکت را درانتخابات مجلس تجربه کرديم.تحليلهاي متعدد و متفاوتي ميتوان داشت، اما من از زاويهاي شروع ميکنم که شايد کمتر به آن پرداخته ميشود. به باور من،ما بخشي از ويژگيهاي نظام پارلماني را گرفتيم، اما درمقابل بخش مهمي از مختصات نظام پارلماني را جدي نگرفتيم و نتايج جدي نگرفتن اموري که بايد جدي گرفته شوند را بتدريج ميبينيم.
اشاره کرديد که کاهش مشارکت مردم در انتخابات قابل پيشبيني بود. اگر بخواهيم يک نگاه تاريخي به مسألهاي بهنام صندوق رأي داشته باشيم، به نظر شما نگاه امروز مردم به صندوق رأي چگونه است؟ با توجه به اينکه در سالهاي 76 تا 96 ما شاهد حضور گسترده مردم در پاي صندوقهاي رأي بوديم، آنان امروز به قابليتها و ظرفيتهاي اين سازوکار چطور نگاه ميکنند؟
از جهت ساختاري تفاوت ما با نظام پهلوي در اين است که ما از نظام سلطنتي موروثي وارد نظام جمهوري شديم. اما معني جمهوريت در انتخابات مجلس نبود، زيرا از لحاظ ساختاري، قانوني و حقوق اساسي، انتخابات مجلس در زمان شاه هم بود، آنچه به ساختار حقوقي اضافه شد، انتخابات رياست جمهوري بود. بهصورت دقيق، منظور من اين است که نظام جمهوري اسلامي با رياست جمهوري معنا پيدا ميکند. همه کساني که به جاي انتخابات مستقيم مردم دنبال نظام پارلماني هستند، دارند جمهوريت نظام را کم بها تلقي ميکنند. مردم با اميد و با انتخاب شروع کردند، اما همواره اينگونه بوده است که ما انتخاب رئيس قوهمجريه و مجموع قوه مقننه در جمهوري اسلامي ايران را ذيل ولايت فقيه در نقش رهبري، نقش تقدس و جلوهاي از ديني بودن حکومت داشتيم. اتفاقي که در اين سالها افتاد، اين است که ما از مقام رياست جمهوري معمولاً توقعاتي داشتيم که اين توقعات بتدريج تعديل شده است. خود رؤساي جمهور هم از خودشان تصوراتي داشتند که بعداً تعديل شده است.
اگر بخواهيم از درون به نظام جمهوري اسلامي ايران نگاه کنيم، جمهوري اسلامي نظامي است که تقريباً در همه مواردش جز با وفاق، جز با همدلي و همراهي همه قوا هيچ کاري در آن انجام نميشود. به صراحت ميگويم که هيچ رئيس قوه مجريهاي يا رئيس قوه قضائيهاي، نميتوانند هيچ کاري در کشور انجام دهند که ديگري نتواند در کارش اخلال کند. تجربه من به من ميگويد اگر سه قوه و نيروهاي مسلح با هم هماهنگ باشند، همه کار ميشود کرد و اگر هماهنگ نباشند، هيچ کدام نميتوانند هيچ کاري انجام دهند.
ما تجربههاي متعددي از ناهماهنگيها در کشور را ديديم و آثار آن را هم مشاهده کرديم. بنابراين اگر رئيس جمهوري بتواند همراهي قواي ديگر را داشته باشد، اگر بتواند همراهي نيروهاي مسلح را داشته باشد، اگر بتواند در چارچوبي عمل کند که مجموع ديدگاههاي رهبري را بتواند دنبال کند، از نظر سطح بالاي حکومت مشکلات کمي خواهد داشت. اين امري است که ما در دوره اول رياست جمهوري آقاي هاشمي رفسنجاني و دوره اول رياست جمهوري آقاي احمدينژاد شاهد هستيم، يعني يک نوع هماهنگي، همراهي و پشتيباني وجود داشت. دو بار اين را از آقاي هاشمي رفسنجاني شنيدم که گفت من در دوره اول رياست جمهوري تقريباً هيچ مشکل جدي درون حاکميت نداشتم، بلکه بايد ميرفتم مسائل را حل کنم، نه اينکه در درون مشکلي داشته باشم. در تعارض، ناهماهنگي و در اختلافات درون يا بين قوا، آنچه نابود ميشود و کاهش پيدا ميکند، توان حل مسأله دولت، توان حل مسأله قوه مقننه و توان حل مسأله قوه قضائيه است. زيرا درصورت فقدان هماهنگي، اين ارکان بيشتر به هم ميپردازند تا اينکه به حل مسائل بپردازند. اما مردم چه ميبينند؟ مردم ناکارآمدي ميبينند. وقتي ناکارآمدي مشاهده شد، اگر تحليلگران، رسانهها و حتي خود مسئولان حکومتي، مسائل را آنگونه که هست به مردم بگويند، مردم ميتوانند تصميم بگيرند. يعني در انتخابات بعدي اين فرد يا آن فرد را انتخاب کنند يا نکنند، اين دولت را انتخاب کنند يا نکنند و درنهايت اينکه قضاوت کنند.
مشکلي که اينجا وجود دارد، آلودگي اطلاعاتي است. آلودگي اطلاعاتي يکي از بحرانهاي جدي در کشور ما است، يعني يک نوع تعارف و رودربايستي در ميان مسئولان و نهادهاي حاکميتي وجود دارد که اجازه نميدهد مسائل کاملاً مشخص و دقيق بيان شود. در ظاهر همه حفظ ظاهر ميکنند،اما در پشت صحنه، ميبينيد که اختلافات زيادي هست. درنظامهاي ديگر،به خاطر نظام حزبي اين مسائل کاملاً شفاف و اختلافات روشن ميشود، به اين معني که معلوم ميشود اختلافات سر چيست، هر کسي به چه چيزي استناد ميکند و نتايج سياستش هم قابل ارزيابي است. اما وقتي نه به روشني گفته ميشود که هر کس چه ميخواهد، نه به روشني گفته ميشود که چرا آن را ميخواهد و نه به روشني گفته ميشود که طرف مخالفش واقعاً کيست و در نهايت اينکه گفته نشود که اگر اين کار انجام نشود، چه اتفاقي ميافتد، ميبينيد که در يک ابهام گفتماني زندگي ميکنيم و اين ابهام گفتماني، ناکارآمدي را تشديد ميکند.
قطعاً اين ابهام گفتماني کارکردي داشته است که در 40 يا 30 سال گذشته ادامه داشته است، به اين معني که جريانها يا افراد حاضر در قدرت از اين ابهام گفتماني نفعي بردند.
با توضيحات شما، ميتوان گفت کاهش مشارکت در انتخابات، ناظر بر دلسردي مردم از سازوکارهاي صندوق رأي و اينکه ميشود از دل صندوق سازوکار تازهاي بر حاکميت اعمال کرد نيست، بلکه ناشي از دلسردي از جريانها يا پايان افراد صاحب سرمايه سياسي است؟
ما با دو نوع دلسردي مواجه هستيم، يک نوع دلسردي، دلسردي روشنفکرانه و جناحهاي سياسي است، يعني کساني که وظيفه داشتند افراد و فهرست معرفي کرده و مشارکت نامزدها در انتخابات را افزايش دهند. مسأله ديگر، مردم است. نظرسنجيهاي ما نشان ميدهد بحث سر اين نيست که اصلاً صندوق مهم است يا خير، بحث بسيار روشن اين است به اين معني که مردم ديگر افراد را نميشناسند، مردم چندان به فهرستها اعتماد ندارند. صريح بگويم؛ قدرت مجلس در جمهوري اسلامي ايران بسيار بالا است. هرچيزي که مجلس نخواهد، در کشور نميشود، هرچيزي هم که مجلس بخواهد، از نظر حقوقي بايد بشود و هر دولتي که آن را انجام ندهد، متخلف است و مجلس قدرت اين را دارد که با سؤال، استيضاح يا اينکه اساساً با رأي به عدم کفايت رئيس جمهوري دولت را مجازات کند. بنابراين از نظر ساختار حقوقي، نه قدرت مجلس کاهش پيدا کرده و نه توان آن مشکلي پيدا کرده است، مسأله اين است که اين مجلس يا آن مجلس براي حل مسأله چه ايدهاي دارد يا براي شناخت مسأله چه تواني دارد. مشکل اينجا است. مشکل اين است که آيا مجلس ميتواند طرحي را تصويب کند که قدرت حل مسأله را داشته باشد؟ يا اينکه مجموع طرحهايي که مجلس تصويب کرده است، در بسياري از موارد باعث پيچيدهتر شدن مسائل شده است؟ هنوز در جمهوري اسلامي عملکرد مجلس ارزيابي نشده است. بايد بررسي کرد که عملکرد مجلس يا تبعات مصوبات و تصميمات آن در 40 سال گذشته بر واقعيات سياسي و اجتماعي ما چه بوده است.
بازار