روایت اسارت 12 صیاد ایرانی در موزامبیک

جام جم/ هنوز يک ماه از انتشار خبر آزادي آخرين گروه از صيادان کنارکي اسير در دست دزدان دريايي سومالي نگذشته که اين بار خبر اسارت 12 صياد ايراني توسط پليس کشور موزامبيک، منتشر شد. ماجراي اسارت اين صيادان تازه نيست، اما فيلمها و تصاوير آنکه توسط پليس موزامبيک و خود صيادان زنداني ضبطشده، بهتازگي در اينترنت بارگذاري شده است.
داستان اسارت 12 ملوان ايراني که همگي اهل روستاي «رمضان کلگ» شهرستان نيکشهر هستند، به آذر سال 98 برميگردد. به گفته خانواده و اقوام صيادان، آنها اوايل آذر براي صيدماهي سوار بر لنجشان عازم آبهاي بينالمللي شدند. حدود سه هفته بعد و در شرايطي که خانوادهها منتظر برگشت ملوانان بودند، ناگهان تصاوير و فيلمهايي از چهره نگران ملوانان و لنجي گداخته در آتشي مهيب در فضاي مجازي منتشر شد که توسط دوربين پليس موزامبيک ضبطشده بود و پليس سعي داشت آن را خاموش کند.
پس از مهار آتش، پليس هر 12 صياد را دستگير کرده و دستبند زده، سوار قايق ديگري کرد تا پس از خاموش کردن شعلههاي سوزان عرشه لنج، آنها را به زندان منتقل کند. تصاوير چهرههاي ملوانان که همان لحظه اسارت از آنها گرفتهشده بود، نشان ميداد اوضاع خوب نيست و بهشدت ناراحت و نگران هستند. در يکلحظه تمام رنجها و دردهاي21 ملوان ايراني که شش سال پيش به اسارت دزدان دريايي سوماليايي درآمده بودند، جلوي چشمانشان زنده شد. وحشتي عميق در چشمان تکتک ملوانان موج ميزد و نگران سرنوشت مبههمي بودند که قرار بود براي آنها رقم بخورد. تصور بيخوابي و گرسنگي و شکنجه، تاب و تواني براي آنها نگذاشته بود.
تلاش براي آزادي ملوانان در سکوت خبري
دوماه پس از دستگيري ملوانان، خانوادههاي آنان بدون مصاحبه با رسانهها تلاش کردند تا موضوع اسارت صيادان را به گوش مسؤولان کشوري برسانند. آنها در اولين قدم سراغ عبدالغفور ايراننژاد، نماينده چابهار در مجلس رفتند و از او خواستند با تنظيم نامه از مسؤولان بخواهد تلاشهايشان را براي آزادي ملوانان آغاز کنند. ايراننژاد نيز در 26 آذر98، خطاب به دکتر ظريف، وزير خارجه شرح ماجراي دستگيري صيادان را توضيح داد و از او درخواست کمک کرد.
پس از درخواست کمک، کشور موزامبيک بهجاي همکاري، ادعاهاي عجيبوغريبي در مورد ملوانان مطرح کرد، آنقدر که واکنش اقوام و خانوادههاي ملوانان را در پي داشت. آنها 18 خرداد 99، نامهاي به دفتر نمايندگي وزارت خارجه منطقه آزاد چابهار ارسال کردند و گفتند:« با توجه به پيگيريهاي مکرر وزارت خارجه ايران، دولت موزامبيک به وزارت خارجه ايران اعلام کرده است شناور بهدليل حمل مواد مخدر توقيف و سه نفر از ملوانان فوتشدهاند. اين ادعا بههيچوجه صحت ندارد و تمام ملوانان در سلامت کامل هستند. شناور نيز هيچگونه مواد مخدري حمل نکرده و صرفاً در آبهاي آزاد دچار سانحه و غرقشده است،ضمن اينکه يک وکيل براي انجام کارهاي قانوني و آزاد کردن ملوانان در کشور موزامبيک به کار گرفتهشده است. نامه به زبان انگليسي و خطاب به سفارت ايران در آفريقاي جنوبي نوشتهشده و مدارک سجلي 12 ملوان نيز به پيوست ارسالشده است. خواهشمنديم دستورات لازم در خصوص آزادسازي ملوانان به کشور اعمال شود.»
وضعيت زندان مخوف
تا اينجاي ماجرا هنوز خبر دستگيري 12 ملوان ايراني در سطح وسيع منتشرنشده بود و خانوادهها و اقوامشان نيز همچنان با هيچ رسانهاي مصاحبه نکرده بودند. به همين دليل هنوز علت وقوع آتشسوزي در لنج و نحوه دستگيري ملوانان و اينکه چگونه سر از موزامبيک درآورده بودند، مبههم مانده بود.
چند روز پيش، اما ناگهان ورق برگشت و انتشار فيلم کوتاه رقتباري از وضعيت ملوانان باعث شد تا توجه رسانههاي محلي به اين موضوع جلب شود. در اين فيلم، اتاق تقريباً بزرگي با کف و ديوارهاي سيماني ديده ميشود. سقف اتاق را با توري سيمي محکمي پوشاندهاند که از بين آن آسمان معلوم است و هواي تازه وارد اتاق ميشود. کف سياه و کثيف زمين هم پر از انواع زباله است. همهچيز روي زمين ديده ميشود؛ از کيسه و ظروف غذاي پلاستيکي يکبارمصرف تا بطريهاي پلاستيکي بزرگ و کوچک آبمعدني. در بعضي از قسمتها آب جمع شده و لجن بسته است. چند نفر از ملوانان که برخي نشسته و برخي ايستادهاند، با نااميدي و نفرت به اين صحنه نگاه ميکنند. فيلمبردار که خود ملوان است با زبان غيرفارسي
و پر از خشم و عصبانيت، شروع به توضيح دادن در مورد وضعيت زندان ميکند. بعد دست و بازوي يکي ديگر از ملوانان را نشان ميدهد که روي آن زخمهاي بسيار بزرگي همراه با عفونت ديده ميشود. ملوانان حاضردر فيلم، بينيشان را با دستگرفتهاند. از حالت چهرهشان معلوم است بوي بسيار ناخوشي فضاي زندان را پرکرده که خارج از تحمل آنان است.
به داد صيادان برسيد
با انتشار فيلم زندان صيادان در فضاي مجازي، کمکم توجه مردم به آنها جلب شد که کجا هستند و چه ميکنند. سراغ خانواده آنان رفتيم تا برايمان از ماجراي دستگيري ملوانان بگويند و توضيح دهند چطور از موزامبيک و زندان شهر پمبا سر درآوردهاند.
بهزاد بلوچزهي که برادر عارف بلوچزهي 20 ساله و برادرزاده غلامحسين 45 و عبدالغفور 32 ساله بلوچزهي است به جام جم ميگويد:« بيشتر لنجهاي کنارک براي صيادي به سومالي ميروند، اما يک حادثه باعث شد تا آنها نتوانند به موقع برگردند. آنطورکه برايمانگفتهاند، با خراب شدن جيپياس لنج و وقوع توفان، شناور به سمت کشور موزامبيک کشيده شد. در مورد آتشگرفتن کشتي هم سهلانگاري آشپز لنج باعث شد تا ناگهان کپسوليکه از آن براي پخت و پز غذا استفاده ميکردند، آتش بگيرد و با انفجار آن، همه به دريا بپرند. پليس موزامبيک که دود حاصل از آتش را ديده بود، خودش را به لنج ميرساند و پس از خاموش کردن آتش، ملوانان را که همگي از اقوام ما هستند، دستگير ميکند. با آنها از طريق واتساپ صحبت کرديم و گفتند وضعيت غذايشان بد است و نان و برنجي براي خوردن ندارند. لباس ندارند و هنوز همان لباسي که يک سال پيش پوشيده بودند را به تن دارند. عموهايم گفتند از طريق سفارت پيگير کار ما باشيد. اينجا هيچ بهداشتي نيست و بيمار شدهايم، کسي نيست به ما رسيدگيکند. در همان فيلميکه از زندان گرفتهشده، حشمت بلوچزهي صحبت ميکند و ميگويد به داد ما برسيد. جايي هستيم که پر از آشغال است و با بارش باران، آب يکسره روي سرمان ميريزد. دست و پاي همه سوخته است و به درمان نياز دارند.»
براي غذا پول ميدهيم
مهران غفوريان که دو نفر از اقوامش به نامهاي عيسي بلوچي و غلامحسين بلوچزهي(ناخداي لنچ) اسير پليس موزامبيک هستند، ميگويد:«آنها 5 آذر پارسال حرکتکردند و از طريق فيلم و عکس متوجه آتش گرفتن لنج و بعد دستگيريشان توسط پليس موزامبيک شديم. پدر خانمم ميگفت اينجا در موزامبيک غذايي براي خوردن نيست و به ما غذاي بچه يا فرني ميدهند. پريروز يک دقيقه توانستيم با آنها صحبت کنيم و ميگفتند پيگيرکار ما باشيد و اينجا کاري از دست ما برنميآيد. عصر به عصر غذا به ما ميدهند که آن همکافي نيست و سيرمان نميکند. پولي از طريق صرافي ايران به بانکهاي موزامبيک ارسالشده و موزامبيکيها پس از دريافت دلار به ملوانان غذا ميدهند.»
نصير بلوچزهي که برادرش حشمت بلوچزهي در زندان موزامبيک است، ميگويد:«حشمت فقط 20سالش است و از 15 سالگي به دريا ميرفته. خانواده ملوانان وضعيت خوبي ندارند و دستودلشان به کار نميرود. از طريق نماينده مجلس هم اقدام کردهايم. مادر حشمت خيلي نگران فرزندش است و کمک کنيد تا از طريق رسانه شما، دولت و وزارت خارجه، اقدامي براي آزادي زندانيان انجام دهد.»
ناصر بلوچ که پسرعموي ياسر بلوچ است در مورد وضعيت ياسر در زندان ميگويد:« با ياسر تلفني حرف زدم و گفت به لباس احتياج دارند و درد و زخمهاي سوختگي اذيتشان ميکند و به دکتر و دارو احتياج دارند.»
ناصر بلوچي در مورد پدرش عيسي و برادرانش خالد و محمد که در اسارت پليس موزامبيک هستند، ميگويد:« آنها گريه ميکنند و ميگويند موزامبيکيها سه چهار روز يکبار غذا ميدهند. با اينکه پليسکتکشان نميزند، اما گرسنگي کشيدن ازشکنجه بدتر است. شمارا به خدا به داد ما برسيد. الآن دارم خرج مادر و خواهرم را ميدهم. مادرم مريض قلبي است و بهخاطر آنها گريه ميکند. فکر کنيد اعضاي خانواده خودتان است و پيگير کار ما باشيد.»
مدرک بفرستند، آزاد کنيم
رحيم بخش بلوچ که از اقوام عليبخشي بلوچ و مهراب و شهرام بلوچي است درباره وضعيت اسارت اين سه نفر ميگويد:«شهرام يک بار تماس گرفت وگفت لنج غرق شد و شرايط زندگي و بهداشت اصلاً خوب نيست. پليس موزامبيک گفته به مسؤولانتان بگوييد مدارک شمارا به اينجا بفرستند تا مشخص شود متعلق به کدام کشور هستيد. پس از بررسيهاي لازم، آزادتان خواهيمکرد.»
مادر شهرام و مهراب گريه ميکند و ادامه ميدهد:«من قلبم مشکل دارد و اعصابم از دوري بچهها خرابشده است.»
خدابخش چاکرزهي هم دستکمي از مادر شهرام و مهراب ندارد و با درد ميگويد:« پسرم منصور، عصاي دستم بود و 11 ماه است که از او بيخبرم. رفتم به صاحب لنجگفتم وضعيت بچههايمان را پيگيري کنيد، گفت خودتان کاري نميکنيد، من چهکنم؟ من دست تنها هستم. منصور چهار بچه دارد که هزينهشان حالا با ماست. روزگارمان با يارانه و قرضوقوله و پوليکه پسر کوچکترم درميآورد، ميگذرد. صدايمان را به گوش مسؤولان برسانيد تا بلکه کاري برايمانکنند.»