شهیدی که حاج قاسم به او لقب سردار اروند داد
دوران دفاع مقدس و نبرد عليه رژيم بعثي به سرکردگي صدام يکي از دورههاي پر افتخار کشورمان است. ارتش بعثي در روزهاي پاياني شهريورماه سال ۱۳۵۹ به يک حمله سراسري عليه خاک کشورمان دست زد تا بتواند علاوه بر تجزيه خاک کشورمان بر منابع طبيعي ايران همچون نفت و گاز موجود در جنوب کشور نيز تسلط پيدا کند.
نيروهاي مسلح کشورمان که در آن روزها به تازگي از مبارزه با ضد انقلاب خلاص شده بودند به ناگاه با حمله ارتش بعث مواجه شدند و به همين دليل با اتحاد به سوي مرزهاي کشورمان رفتند تا جلوي پيشروي ارتش بعثي را بگيرند. در ميان اين نيروها بودند جوانان و افرادي که بدون هيچ تجربه نظامي وارد ميدان نبرد با دشمن بعثي شده بودند و در مقابله استکبار جهاني ايستادگي کردند تا ذرهاي از خاک کشورمان کم نشود.
در ميان اين جوانان بودند افرادي که ميزهاي دانشگاه را رها کردند و وارد سنگر جهاد شدند که بسياري شناخته شده اند و برخي نيز کمتر شناخته شدند و بعضي ديگر نيز گمنام مانده اند. شخصيتهايي مانند شهيدان حاج ابراهيم همت، حاج مهدي باکري، حاج حسين خرازي، محمد بروجردي و بسياري ديگر براي ما نام آشنا هستند و برخي ديگر را هنوز به خوبي نميشناسيم.
يکي از اين جوانان که شايد نام آن کمتر به گوش مردم ما رسيده باشد طلبه شهيد حسن يزداني از جوانان اهل کرمان است که در ادامه با زندگي اين شهيد بزرگوار آشنا ميشويم.
شهيدي که حاج قاسم سليماني به او لقب سردار اروند داد
طلبه شهيد حسن يزداني يکي از شهداي لشکر ۴۱ ثارالله کرمان است که در يکي از روزهاي تابستان سال ۱۳۴۸ در يک خانواده مذهبي در شهر کرمان چشم به جهان گشود. حسن ۱۱ ساله بود که به همراه خانواده خود به شهر قم رفت و يک سال بعد در سال ۱۳۶۰ دوباره به زادگاهش در کرمان بازگشت. او در همان سالها ۱۲ يا ۱۳ بيشتر نداشت که براي تحصيل در حوزه علميه و مطالعه دروس مذهبي و ديني راهي حوزه عليمه کاشان شد.
حسن که به شرايط روز و حمله ارتش بعثي به ايران اسلامي آگاه بود تابستان همان سال به کرمان بازگشت و از پدرش درخواست کرد تا به جبهههاي نبرد حق عليه باطل برود، اما پدرش با او مخالف بود و به او ميگفت که حالا زود است؛ فعلاً درس بخوان. او در پاسخ به اين سخنان ميگفت که امام فرمودهاند هر کس توانايي رفتن به جبهه را دارد، بايد برود. پدر به او گفت: بهتر است درس و حوزه را ادامه دهي و احاديث محمد و آل محمد را بيشتر بخواني. اما او که براي رفتن به جبهه و نبرد با مزدوران بعثي بسيار مشتاق بود بلاخره با اصرار زياد به پدرش از او رضايت گرفت و به مناطق عملياتي اعزام شد.
هنگامي که قصد اعزام به جبهههاي نبرد حق عليه باطل را داشت به لشکر ۴۱ ثارالله پيوست و چندي بعد با صلاحديد فرماندهان به خاطر هوش بالا به عضويت واحد اطلاعات عمليات لشکر ۴۱ ثارالله درآمد و مسئول محورهاي شناسايي مناطق عملياتي شد.
او به همراه ديگر همرزمش شهيد محمدحسين يوسف الهي در واحد اطلاعات عمليات لشکر ۴۱ ثارالله عملياتهاي شناسايي را به خوبي انجام ميدادند. همرزمانش ميگويند وقتي در جلسات، موقعيت را تشريح ميکرد، به قدري دقيق و سنجيده سخن ميگفت که حاج قاسم سليماني فرمانده لشکر ۴۱ ثارالله با قطع و يقين روي گزارش او کار را انجام ميداد.
شهيدي که موجهاي وحشي اروند را رام کرد؟
چندي گذشت تا موعد اجراي عمليات مهم و با ارزش والفجر ۸ در بهمن ماه سال ۱۳۶۴ رسيد، اما يک مانع بزرگ بر سر راه اجراي عمليات قرار داشت و آن هم خروشان بودن و تلاطمهاي بسيار امواج اروند رود بود. حسن به عنوان يک فرد باهوش و با درايت توانست تا با طراحي يک روش کاربردي و استراتژيک ۳۰ بار از اروند رو عبور کند و خطوط دشمن را شناسايي کند.
شهيد حسن يزداني شب عمليات والفجر ۸ در کنار ساير رزمندگان به آب ميزند و با شنا کردن از عرض اروند رود عبور ميکند. اين کار در حالي اتفاق افتاد که آن شب آب اروند رود بسيار متلاطم و خروشان بود. اما رزمندگان با صداي بلند نام حضرت زهرا (س) را صدا ميکنند و به مرور از عرض رودخانه عبور ميکنند تا خود را به خطوط دشمن برسانند.
حسن نيز همانند ساير همرزمانش با قدرت شنا ميکند و به طرف ساحل دشمن ميرود. او نخستين کسي است که به ساحل دشمن ميرسد و به سوي رزمندگان نگاه مي کند و فرياد ميزند که حضرت زهرا (س) را ديديد که چگونه بچههاي اسلام و قرآن را از امواج سهمگين نجات داد.
عمليات والفجر ۸ به عنوان يکي از چند عمليات بزرگ ايران از روز ۲۰ بهمن ماه سال ۱۳۶۴ آغاز شد و در تاريخ ۲۹ فروردين سال ۱۳۶۵ به پايان رسيد. اما در اين ميان رزمندگان بسياري به شهادت رسيدند که بسياري از آنها از نيروهاي اطلاعات عمليات بودند. ۲۳ بهمن ماه سال ۱۳۶۴ است که دشمن بعثي مقر اطلاعات عمليات را شناسايي کرده و با بمباران شيميايي آن جا را هدف قرار مي دهد. حسن که اين خبر را شنيده بود به سرعت خود را به آن جا رساند تا رزمندگان را از زير آوار بيرون بياورد که در حين اين کار گازهاي شيميايي وارد بدنش شده و شيميايي ميشود.
شهيد حسن يزداني بلافاصله از جبهه به بيمارستان امام رضا (ع) در مشهد اعزام ميشود تا در آن جا بستري شده و بهبود پيداکند. اما ۱۱ روز پس از آن به علت عوارض بسيار گازهاي شيميايي دعوت حق را لبيک گفت و شهد شهادت را نوشيد.
شهيد حاج قاسم سليماني درباره شهيد حسن يزداني چه ميگويد؟
سردار سپهبد پاسدار شهيد حاج قاسم سليماني شهيد يزداني را فاتح اروند و عمليات والفجر ۸ ميداند و درباره او ميگويد: حسن يک طلبه ۱۷ ساله و قهرمان عمليات والفجر ۸ بود. او يک طلبه قوي الروح و اولين کسي بود که پيشتاز و پيشگام و داوطلب عبور از اروند بود. او پيشنماز لشکر بود. او ۳۰ بار در اروند شنا کرد و به دل دشمن زد. آنها را شناسايي کرد و براي لشکر، اطلاعات آورد. با توجه به اينکه اروند رودخانه وحشي نام دارد و کمتر کسي اين شجاعت و توکل را دارد که از آن عبور کند، حسن با ارادهاي قوي ۳۰ بار در والفجر ۸ اين کار را انجام داد. ما بعد از شهادتش به اين موضوع فکر ميکرديم که آيا آن سالهايي که ما پشت سر حسن، نماز جماعت ميخوانديم، او اصلاً به سن تکليف رسيده بود؟
ديگر همرزمش نيز درباره ويژگي هاي او مي گويد که بعضي مواقع اتفاق ميافتاد که حسن مريض ميشد و تب ميکرد، ما برنامه ريزي ميکرديم که بدون او به شناسايي برويم، ميگفتيم شما استراحت کنيد که زود خوب شويد. موقع حرکت ميديدم که جلوتر از ما آماده رفتن است و طوري رفتار ميکرد که اصلا گويا مريض و تب دار نبوده است.
محمد مهدي زند ديگر همرزمش شجاعت و دلاوري او را چنين توصيف ميکند: هدايت نيروهاي خط شکن سعادت بزرگي بود و هر کسي از عهده اش بر نميآمد. حسن يزداني در شب عمليات والفجر ۸ با برادر متصدي توانست به عنوان اولين گروه خط شکن از اروند عبور کنند و خط دشمن با هدايت اين عزيزان شکسته شد.