عضو مجمع روحانیون مبارز: اگر حاکمیت آشتی ملت را میخواهد باید مردم را ببیند
اعتماد/ عضو مجمع روحانيون مبارز تاکيد کرد: بايد با توجه به وضعيتي که داريم، تلاش کنيم تا از هر گونه اختلاف و تفرقه در اين جريان سياسي جلوگيري کنيم و شرايط را در حد توانمان به گونهاي فراهم کنيم که جامعه باور کند راي دادن در سرنوشتشان تاثير دارد. در عين حال بايد تلاش کنيم که حاکميت بپذيرد اگر ميخواهد مردم با آنها آشتي کنند، بايد مردم را ببيند.
محمد مقدم، عضو مجمع روحانيون مبارز درباره انتخابات ۱۴۰۰ و راهکارهاي مشارکت مردم در انتخابات توضيحاتي ارائه کرده است که در ادامه ميخوانيد:
اين روزها بحث از انتخابات ۱۴۰۰ به محور گعدههاي جناحهاي سياسي کشور راه يافته است. اما به نظر ميرسد جريان اصلاحات همچنان دچار بلاتکليفي است و برنامه روشني براي اين رويداد مهم سياسي ندارد. به نظر شما علت اين بلاتکليفي چيست؟
طبيعي است مجمع روحانيون مبارز نسبت به امر انتخابات به عنوان يکي از محورهاي مهم نظام جمهوري اسلامي توجه ويژه نشان دهد؛ چنانکه پيش ازاين هم اين گونه بوده است. مجمع روحانيون هميشه تمام تلاشش را به کار بسته که نگاه خود را نسبت به انتخابات بر اساس تلقي امام و سررشتهداران اصلي انقلاب، مشخص و شفاف کند. مجمع روحانيون ميکوشد در اين مسير رابطه مردم با انتخابات، رابطه حاکميت با انتخابات و رابطه حاکميت با مردم را به صورت شفاف توضيح دهد. بر اين اساس براي انتخابات آتي هم تلاش خودش را به کار خواهد بست. در حال حاضر مجمع، کميتهاي تشکيل داده که در آن اعضا راهکارها را براي مساله انتخابات بررسي ميکنند. تلاش بر اين است که در فضاي انتخاباتي کشور پيش از هر مساله، نگاه سررشتهداران انقلاب و در رأس آن امام راحل نسبت در امر انتخابات و جمهوريت مشخص و تبيين شود. حالا بايد به پيگيريها و تلاشها ادامه بدهيم و جلو برويم تا ببينيم که آيا حاکميت ميپذيرد و شرايط را براي اين نگاه فراهم ميکند يا نه؟! اما به هر حال ما اميدوار هستيم که پيوندي را بين احزاب و گروههاي اصلاحطلب ايجاد کنيم و فکر نميکنم در اين جهت هم مشکلي ايجاد شود.
بر اين اساس يعني مجمع روحانيون مبارز براي انتخابات ۱۴۰۰ منتظر چراغ سبز حاکميت است؟
نه، به اين معنا نيست. مجمع کار خود را ميکند. آنچه در گام نخستين براي مجمع روحانيون مهم است، تبيين و تاکيد هميشگي بر امر انتخابات بوده و هست. ما در واقع ميخواهيم مشخص کنيم وقتي ميگوييم انتخابات، اين انتخابات به چه معنا است. وقتي از نظام جمهوري سخن ميگوييم، اين جمهوري به چه شيوهاي محقق ميشود. ما گام به گام پيش ميرويم. مجمع هيچگاه دعوا ندارد و هيچ وقت هم اهل تحريم نيست. اگر شرايط مساعد بود و انتخاباتي بر اساس شاخصهاي منطقي و معقول برگزار شد، انتخاباتي که در آن رقابتي آزاد جريان داشته باشد، طبيعتا مجمع حضور عيني و فعالتري خواهد داشت. اما اگر انتخاباتي با شاخصهاي مدنظر شکل نگرفت، مجمع وظيفه خود ميداند که مساله را براي جامعه روشن کند و بگويد که چه انتخاباتي را مشروع ميداند و شاخصهاي اين انتخابات آزاد چيست.
با اين حساب مجمع روحانيون جلسات منظم و برنامهاي مشخص براي پيادهسازي اين ايده در دستورکار دارد؟
مجمع روحانيون هميشه جلسات منظم دارد ولي کميتهاي را براي بررسي اين مساله تعيين کرده که آنان نيز جلسات منظمي برگزار ميکنند. درنهايت محصول رايزنيها و نقطه نظراتي که اين کميته در ارتباط با احزاب و جريانات اصلاحطلب به دست ميآورد، دستهبندي ميکند و در شوراي مرکزي در موردشان بحث ميشود. در پايان با مشاوره و رايزني که با احزاب و جريانات ديگر دارند درباره آن تصميم ميگيرند.
فرض بر اين است که حاکميت شرايط يک انتخابات آزاد و رقابتي را فراهم کند. اما بسياري از چهرههاي سياسي معتقدند که مشکل اصلي قهر مردم و عدم مشارکت سياسي آنان است. در صورت برگزاري انتخابات رقابتي نيز همچنان ممکن است اين مشکل ادامه پيدا کند و مردم رغبتي به حضور در انتخابات نداشته باشند؛ در اين صورت برنامهاي براي رفع اين مشکل داريد؟
علت سرد بودن مردم دو مساله بوده و در دو بخش قابل بحث است. يک بخش آن، به نظر من متوجه حاکميت و يک بخش آن هم متوجه دولت کنوني است. وقتي مردم ببينند که راي آنان تاثيري در تحقق مطالبات، خواستهها و سرنوشتشان ندارد از حضور در انتخابات دلسرد ميشوند. چون مردم با حضور در انتخابات در واقع خواستههاي خود را مطرح ميکنند و ميخواهند که اين خواستهها به صورت مسالمتآميز محقق شود. ولي اگر مشاهده کنند دولتي که سکان امور را به دست ميگيرد، چندان توجهي به اين مطالبات ندارد، براي بار بعد احتمالا آنها هم چندان انگيزهاي براي مشارکت نخواهند داشت. بايد تاکيد کرد کساني که منتخب مردم هستند و مردم به آنها راي ميدهند، بايد وعدههايي را به مردم بدهند که واقعا ميتوانند آن را محقق کنند و ميتوانند به آن پايبند باشند. اما بخش ديگر اين دلسردي سياسي متوجه حاکميت است. اگر حاکميت به گونهاي عمل کند که مردم باورشان شود که راي آنان تاثيري در تصميمگيريهاي کلان ندارند، براي مشارکت سياسي انگيزهاي نخواهند داشت. اگر حاکمان در مسيري عمل کنند يا سياسيون ما به نحوي حرکت کنند که اين باور را به مردم القا کنند که حاکميت تسليم آراي مردم است، مردم به حضور در انتخابات اميدوار ميشوند. اگر مردم به اين باور برسند که هيچ راهي منطقيتر، عينيتر و بدون هزينهتر از انتخابات وجود ندارد، حتما مردم با خيال آسوده به ميدان ميآيند و خواسته خود را مطرح ميکنند. اما وقتي جامعه ببيند که درگذشته با همه وجود وارد صحنه شده و اما به خواستهاش توجهي نشده، طبيعتا نوبت بعد در انتخابات شرکت نميکند. بنابراين بايد چينش انتخابات آينده هم نسبت به افراد و هم در برنامهريزي به گونهاي باشد که اين باور به جامعه داده شود. کانديداها هم بايد موضوعاتي را به مردم وعده دهند که توان اجراي آن را در يک دوره ۴ساله داشته باشند و نسبت به آنها عمل کنند. در عين حال اگر کساني براي تحقق وعدههاي آنان مانعتراشي ميکنند بايد خالصانه و شفاف با مردم در ميان بگذارند. حاکميت اين را بداند که اگر بنا است که انتخاباتي برگزار شود و مردم با صندوق راي سخن بگويند، آنها هم بايد از خواستههاي گروهي و شخصي خود دست بردارند و همه تن به خواسته و آراي مردم بدهند.
فکر ميکنيد اين اتفاق در ماههاي پيش رو رخ دهد و حوادث سياسي کشور به سمتي پيش برود که مردم باور کنند رايشان در تعيين سرنوشتشان در ۴ سال آينده موثر خواهد بود؟
گام نخست براي هر موفقيتي آگاهي است. حداقل اين است که ما بايد هميشه بااميد در راستاي ايجاد آگاهي در ذهن مردم تلاش کنيم. هر انتخاباتي فرصتي است که ما بتوانيم اهميت آن را مطرح کنيم و بنيادهاي انتخابات و جمهوريت را براي جامعه تشريح کنيم. اگر بنا بر اين است که ما بخواهيم با ابزار انتخابات با جامعه سخن بگوييم، بايد کمکم اين انگيزه و اراده را در مردم به وجود بياوريم و هيچ راه ديگري نخواهيم داشت.
فارغ از اين مباحث اما در حال حاضر درجريان اصلاحات شاهد نوعي ناهماهنگي هستيم. برخي بر تدوين مانيفست تاکيد دارند و برخي هم بهدنبال احياي ساختاري مانند شوراي عالي سياستگذاري يا نهادي جايگزين به عنوان نهاد بالادستي و اجماعساز هستند. به نظر شما اولويت با کدام است و چه بايد کرد؟
به هر حال ما در کشورمان حزب به معناي دقيق کلمه نداريم که بتوانند کاري انجام دهند. ما کاستيها و نواقصي داريم که بخشي از آن هم به ساختار سياسي جمهوري اسلامي برميگردد. تاکيد سخن من بر اين است که با پذيرش واقعيتها و آنچه ما با آن مواجه هستيم بايد تصميم بگيريم که راه برونرفت چگونه خواهد بود. ما بايد با توجه به وضعيتي که داريم، تلاش کنيم تا از هر گونه اختلاف و تفرقه در اين جريان سياسي جلوگيري کنيم و شرايط را در حد توانمان به گونهاي فراهم کنيم که جامعه باور کند راي دادن در سرنوشتشان تاثير دارد. در عين حال بايد تلاش کنيم که حاکميت بپذيرد اگر ميخواهد مردم با آنها آشتي کنند، بايد مردم را ببيند.