حقشناس: شرایط اقتضا کند به لاریجانی هم فکر میکنیم

هدف از برگزاري انتخابات، مشارکت همهجانبه مردم براي حاکميت گروهي است که بتوانند با برنامههاي علمي و کارآمد، پيشراني براي حرکت سريعتر کشور به سمت اهداف متعالي عرضه کنند. ملت ايران در دهه پنجم انقلاب اسلامي با تجربهاي گران از بدخواهيها و فشارهاي همهجانبه سياسي و اقتصادي دشمنان به اين واقعيت رسيده که توسعه و پيشرفت جز در سايه عزت ملي و تکيه بر قدرت درونزا دست يافتني نيست.
با نزديک شدن به زمان برگزاري سياسيترين رخداد کشور يعني انتخابات رياست جمهوري 1400، جريانهاي فکري گامهاي بلندتري برخواهند داشت تا آنچه در چنته دارند براي جلب نظر بدنه اجتماعي و پذيرفته شدن در صندوقهاي رأي مردمي به نمايش بگذارند.
با رويکرد شفاف کردن ديدگاه سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي احزاب و گروهها، پاي صحبت شخصيتهاي فعال در جريانهاي فکري گوناگون مينشينيم. آنچه در ادامه ميخوانيد حاصل گفتگوي تفصيلي با محمدجواد حقشناس، عضو شوراي مرکزي حزب اعتماد ملي و از اعضاي شوراي هماهنگي جبهه اصلاحات است.
تسنيم: برخي معتقدند فضاي انتخابات رياست جمهوري 1400 کم تحرک بوده و جلسات جريانهاي سياسي و اجتماعي نسبت به دورههاي ديگر ديرتر رنگ و بوي انتخاباتي گرفتهاند. آيا شما هم اين گزاره را قبول داريد، اگر بله، به نظر شما چه چيز عامل اين اتفاق در فضاي سياسي است؟ ايا موضوعاتي مثل انتخابات رياست جمهوري آمريکا در اين زمينه موثر بوده تا مثلا افرادي منتظر نتيجه در آنجا باشند؟
حقشناس: دورههاي رياست جمهوري در کشور ما معمولاً 8 ساله است. از آغاز نظام جمهوري اسلامي به جز در دوران بنيصدر و شهيد رجايي که تک دورهاي بودند، انتخابات تک دورهاي در کشور نداشتيم براي همين پايان سال هشتم رياست جمهوري جامعه عملاً وارد فاز انتخابات ميشود.
فصل برگزاري انتخابات کشور خردادماه است و بعد از تعطيلات نوروز کم کم صحبتها در مورد انتخابات جديتر ميشود. امسال به دليل اينکه کشور درگير شرايط ناشي از ويروس کرونا و بحران همهگيري بود، جامعه به چيز ديگري نپرداخت چون نشستها، ديد و بازديدها و سفرها منتفي شد که سبب شد يک عقب افتادگي زماني براي مسائل سياسي، اجتماعي و عمومي تشديد شود.
** جرياني در کشور منتظر نتيجه انتخابات آمريکا نيست
امسال جريانهاي سياسي از مهرماه گفتگوهاي درون جرياني را آغاز کردند و نتيجه اين نشستها بعد از آبان و آذر خودش را نشان ميدهد و تکليف چهرههاي شاخص انتخابات در هر جريان روشن ميشود و در ماههاي آذر و دي هم حجم انبوهي از افراد که خود را نامزد انتخاباتي ميدانند در جناحهاي مطرح تعيين تکليف ميشوند، بنابراين دي و بهمن کانديداهاي مطرح به صورت جدي وارد فضاي انتخابات خواهند شد.
امسال هم اين اتفاق افتاده يعني بهرغم وجود کرونا در کشور، تقويمهاي انتخاباتي کار خودش را ميکند. اينکه مثلا گفته ميشود برخي جريانها منتظر تعيين تکليف انتخابات رياست جمهوري آمريکا بودهاند درست نيست چرا که انتخابات آمريکا هميشه در همين زمان با انتخابات در ايران تلاقي دارد اما واقعيت اين است که ماراتن انتخابات و رقابتهاي انتخاباتي ميان کانديداهاي معرفي شده از بهمن شروع ميشود که من نام آن را وزن کشي انتخاباتي ميگذارم. بهمن ماه است که افراد در شوراي نگهبان تعيين تکليف و جريانهاي سياسي متوجه ميشوند که بايد به سمت حمايت از چه کساني بروند. البته اين مسئله بيشتر در جريان اصلاحطلب مطرح است چون جريان اصولگرايي خيلي نگران تأييد صلاحيتها نيست.
** از نظر مردم اصلاح طلبان فاصله زيادي با حد مطلوب دارند
تسنيم: حدود 7 ماه به زمان برگزاري انتخابات رياست جمهوري 1400 باقي مانده، اما به نظر ميرسد هنوز اصلاحطلبان استراتژي واحدي براي انتخابات ندارند. آيا به لحاظ سازماني، در ميان اين طيف چند دستگي وجود دارد؟
حقشناس: واقعيت اين است که فضاي سياسي کشور کاملا آشفته است و با نوعي گسست سياسي در جامعه مواجهيم. فاصله عميقي بين حکومت و اکثريت جامعه ايجاد شده است. مدتهاست که رقابت اصلي بين اصولگرايي و اصلاحطلبي نيست. رقابت بين خواست و اراده مردم در مقابل خواست و اراده اقليت قدرتمندي است که حاکميت را در اختيار دارند. اين اقليت در دو دهه اخير چون اصولگرايان را نزديکتر به خود ميديد از آن پشتيباني و به عنوان ويترين خود استفاده ميکرد.
از سوي ديگر مردم نيز در شرايط مشابه، چارهاي جز حمايت و پشتيباني از اصلاحطلبان نميديدند. از نظر مردم اصلاح طلبان فاصله زيادي با حد مطلوب دارند، اما در تقابل با اقليت قدرتمند اصلاحطلبان را گزينه بهتري ديده و اميدوار بودند از اين طريق شرايط جامعه و فضاي سياسي کشور را به نفع مردم تغيير دهند.
** هم اصلاحطلبان و هم اصولگرايان فقدان استراتژي انتخاباتي شفاف هستند
اقليتي که از آن سخن گفتيم امروز دنبال آن است که هم اصولگرايان و هم اصلاحطلبان را از دور خارج کند و يکه تاز ميدان باشد و دنبال حاکميت يکدست است. اگر توجه کنيم خواهيم ديد که به موازات حذف مهرههاي سياسي اصلاحطلب، مهرههاي سياسي اصولگرا هم حذف ميشوند.
اگر شرايط بينالمللي و بحث کرونا و کلاف سردر گم سياسي و اقتصادي را هم اضافه کنيم خواهيم پذيرفت که در چنين شرايطي اين فقط اصلاحطلبان نيستند که دچار سردرگمي يا فقدان استراتژي انتخاباتي شفاف هستند؛ بلکه همان اقليت کوچک و اصولگرايان نيز همين شرايط را دارند. لذا موضوع فراتر از چنددستگي درون سازماني است.
البته در استراتژي کلان اصلاحطلبان چند محور کاملا روشن است. اتکا به رأي مردم، پرهيز از خشونت حتي در حد خودداري از تحريم انتخابات و حضور در انتخابات حتي در حد فقط رأي دادن، محورهاي کاملا مشخصي است. تجربه نشان داده است که هرگاه اصلاحطلبان در مورد يک ليست يا نامزد واحد به اجماع رسيده باشند برنده انتخابات هستند. بنابراين نگراني اصلي نداشتن استراتژي نيست، بلکه دوگانگي ويرانگر ناشي از فساد قدرت در يک سو و منافع ملت از سوي ديگر است.
تسنيم: طي ماه هاي اخير شاهد چندصدايي در جريان اصلاحات بوديم به طوري که برخي اساساً قائل به حضور در انتخابات نيستند و برخي تحريم انتخابات را با سياستهاي اصلاحطلبي در تضاد ميبينند نظر شما چيست؟
حق شناس: به شخصه اساساً با تحريم انتخابات مشکل دارم و آن را حقي مربوط به جامعه ميدانم. گروهي که حق را از خودش دريغ کند، به لحاظ منطق قابل همراهي نيست.
از سوي ديگر، تحريم را يک نوع خشونتورزي هرچند ملايم ميدانم. اگر بخواهيم انگيزهيابي و علتيابي کنيم، شايد بخش عمدهاي از اين ماجرا به رفتار حکومت و نظام سياسي باز ميگردد، به نظر ميرسد شوراي نگهبان با قرائت و برداشتي که از جايگاه و اختيارات خود دارد، موجبات يک شکاف بزرگ ميان مردم و حاکميت را فراهم کرده که تبعات منفي براي کشور آفريده است. اما همچنان معتقدم راهکار جريان اصلاحطلب قطعاً نبايد تحريم باشد. اگر تحريم را يک راهکار بدانيم قطعاً به عنوان آخرين نقطه ماجرا بايد به آن فکر کنيم.
تسنيم: به نظر ميرسد اصلاحطلبان پيرو حمايت از آقاي روحاني و کارنامه نامناسب اين دولت دچار وضعيت به هم ريختگي و آشفتگي قابل توجهي شدهاند؛ به نوعي که الان نه ميخواهند از قدرت کناره باشند و نه راه خود را براي حضور در قدرت هموار ميبينند. آيا شما قرار گرفتن اصلاحطلبان در چنين وضعيت پيچيده و شبه انسدادي را قبول داريد؟
حقشناس: در انتخابات رياست جمهوري سال 92 اصلاحطلبان با حمايت از حسن روحاني و ليست اميد پيروز انتخابات بودند. وعدههاي حسن روحاني در آن زمان مبتني بر اين گزاره بود که در فضاي سياسي کشور عقلانيت حاکم است و تصور اين بود که بر اساس اين عقلانيت ميتوان هم در صحنه بينالمللي و هم در صحنه سياسي داخل کشور با گفتگو اختلافات را حل کرد و به اوضاع کشور سامان داد.
اصلاحطلبان با حمايت از حسن روحاني مانع ادامه تسلط جرياني شد که ميرفت تا کشور را به جنگ و نيستي و غارت بکشاند. همچنين دولت روحاني مذاکرات موفقي در قالب برجام داشت و ميرفت تا واقعاً معضلات سياست خارجي کشور را حل کند. اما عدهاي همدل و همزبان با عربستان و رژيم صهيونيستي، وحشتزده و سراسيمه دنبال بر هم زدن برجام و به شکست کشاندن آن بودند و با کمک ترامپ موفق شدند تا گرد يأس و نااميدي را در جامعه بپراکنند.
گناه همه فشارهاي اقتصادي اين چند سال و بخش عمده شکستهاي دولت روحاني در مديريت امور از جمله در بحران کرونا و حتي بدعهديهاي او در قبال اصلاحطلبان بر گردن همان کساني است که بر طبل نفاق و دشمني و جنگ ميکوبيدند.
لايههاي اصلاح طلبان از دولت روحاني در جاي خود باقي است، اما آنهايي که ميخواهند همه تقصيرها را گردن دولت و انتخاب اصلا طلبان بگذارند خرد جمعي و شعور مردم را دست کم گرفتهاند.
بنابراين، شايد برايند شرايط سياسي کشور در چند سال گذشته و مقاومتهاي روزافزون در مقابل اصلاحطلبي و تلاشهاي عجيب و غريب براي حذف اصلاحطلبان و موانع فراقانوني، حضور اصلاحطلبان در عرصه سياسي را دشوار کرده باشد، اما پيچيدگي و انسداد سياسي، نه ناشي از عملکرد روحاني است و نه فقط براي اصلاحطلبان. اتفاقاً ممکن است درست در بزنگاه انتخابات شاهد آن باشيم که باز هم روحيه خستگيناپذير اصلاحطلبان و پشتوانه رأي مردم حماسهاي ديگر را رقم بزند.
** اصلاحطلبان هيچگاه حضور در انتخابات را منتفي نميکنند
تسنيم: برخي اصلاحطلبان در انتخابات مجلس سال 98 به نوعي موضع گيري کردند که ظاهراً عطاي انتخابات را به لقايش بخشيده و به سمت چيزي با عنوان اصلاحطلبي اجتماعي گرايش پيدا کردهاند که کسب قدرت و حضور در انتخابات در آن ضرورتي که ندارد هيچ، بلکه در اين برهه ضرر هم دارد. اما موضعگيريهاي اخير برخي آقايان نشان ميدهد براي 1400 مصمم هستند و معتقدند که بدون حضور در بدنه قدرت، امکان پيشبرد اهداف هم برايشان وجود ندارد. شما چه ديدگاهي داريد؟
حقشناس: اصلاحطلبي طيف گستردهاي از افکار و احزاب و گروهها را در بر ميگيرد و يک حزب واحد نيست. برخي ممکن است معتقد به ضرورت تغيير گفتمان اصلاحطلبي باشند و برخي ضرورت تغيير رويکرد به قدرت را بهتر بدانند يا اختلاف نظرهايي در مورد استراتژيها وجود داشته باشد. آنچه تغيير نميکند خواست و اراده ملت به ضرورت تغيير در وضعيت سياسي حاکم در کشور است.
مادامي که اين اراده در ملت وجود دارد ميل به حضور در عرصه سياسي براي اصلاحطلبان باقي خواهد بود. تفکر اصلاحطلبي، زاده اصلاحطلبان امروز نيست؛ بلکه تفکري است بسيار عميقتر و گستردهتر از آنچه که بعضي بخواهند حذف و مرگ آن را جشن بگيرند بنابراين اصلاحطلبان هيچگاه حضور خود در انتخابات را منتفي نخواهند کرد. هرگاه فضاي سياسي کشور حداقلهاي امکان حضور را داشته باشد اصلاحطلبان حاضر خواهند بود و شانس پيروزي نيز خواهند داشت.
** نقش خاتمي در جبهه اصلاحات
تسنيم: بحثي که يکي دو سال است در ميان اصلاح طلبان جديتر شده، موضوع محوريت فردي مانند آقاي خاتمي در ميان اصلاح طلبان است. برخي منتقد آقاي خاتمي هستند و معتقدند نقش ايشان بايد در محدوده مشورت باشد و نبايد محوريت داشته باشد. اين مناقشه را چطور تحليل ميکنيد؟
حقشناس: آقاي خاتمي از سرمايههاي ملي نظام جمهوري اسلامي و اصلاحطلبان است. شخصيتي مردمي و معتدل که بيشک در بين رجال سياسي شخصيتي محبوب در بين مردم است. او جايگاه رياست و رهبري جبهه اصلاحات را در بدترين اوضاع و احوال و محدوديتها به خوبي حفظ کرد و کارنامه موفقي داشت. طبيعي است که هر حزب يا فردي مجاز است نسبت به وي نقد داشته باشد.
بارها افراد و احزابي بحثهايي همچون عبور از خاتمي يا محوريت وي را مطرح کردهاند اما واقعيت اين است که محبوبيت خاتمي ناشي از کاريزماي شخصي اوست و جايگاه محبوبيت وي در بين اصلاح طلبان منحصر به فرد است. تصميمات در جبهه اصلاحات اجماع نظر بين احزاب و شخصيتهاي تأثير گذار اصلاحات است. خاتمي در اغلب موارد نقش انسجام بخش و هماهنگ کننده دارد. زماني ميتوان خواهان نقش مشورتي براي خاتمي شد که مثلاً خاتمي بخواهد به يک حزب يا گروه، دولت يا فرد خاصي مشورت بدهد.
** شوراي سياستگذاري اصلاحطلبان سازوکار پاسخگويي نداشت
تسنيم: سال گذشته و بهويژه پس از عدم حضور موفق اصلاح طلبان در انتخابات مجلس، انتقادات مسبوق به سابقهاي عليه شوراي عالي سياستگذاري اصلاح طلبان بسيار تشديد شد و حتي برخي نزديکان آقاي خاتمي هم از اين شورا کنارهگيري کردند و به جمع منتقدين پيوستند. براي انتخابات 1400 آيا اصلاح طلبان تشکيلات متفاوتي را سازماندهي خواهند کرد يا همان شوراي عالي سياستگذاري اصلاح طلبان را احيا ميکنند؟
حقشناس: شوراي عالي سياستگذاري اصلاحطلبان در دوران حيات خودش عملکرد بسيار موفقي داشت. اين شورا در حداقل چهار انتخابات اعم از مجلس دهم، شوراي شهر پنجم، خبرگان تهران و دو دوره رياست جمهوري حضور داشت که در آن موفق بود و نمره قابل قبولي دارد. چون توانست به سازوکاري برسد و موافقت همه احزاب اصلاحطلب را جلب کند.
البته ممکن است جاهايي هم نارضايتي بوده، اما در نتيجه جريان اصلاحطلب از آن تمکين کرد و مردم هم همراهي کردند به همين دليل سازوکاري موفق بود. اشکال اينجاست که سياستهاي شوراي عالي اصلاحطلبان فقط تا مرحله تصاحب کرسي توسط نامزدهاي خود موفق بود اما سازوکاري براي بعد از آن نداشت تا پيگير مطالبات مردمي باشد که به خاطر آن پاي صندوقهاي رأي آمدند.
متأسفانه افرادي که از طريق ليست شوراي عالي سياستگذاري اصلاحطلبان به کرسيهاي انتخابي دست پيدا کردند، خودشان را پاسخگوي اين شورا ندانستند تا اصلاحات هم بتواند خود را موظف به پاسخگويي به مردم بداند. شوراي سياستگذاري به عنوان نهاد شناخته شدهاي که بتواند حقوق را مطالبه کند و پاسخگوي آن باشد سازوکاري نداشت.
شايد منطقي بود که به جاي شوراي سياستگذاري همان سازوکار شوراي هماهنگي اصلاحات را مورد توجه قرار ميداديم و نهاد جديدي جايگزين نميکرديم و اين به شکلگيري ساختار حزبي هم کمک ميکرد. ضمن اينکه از جريان اصلاح طلب انتظار بيشتري ميرفت چون يکي از شاخصهاي اصلاح طلبي تقويت نظام حزبي بود که خود به آن عمل نکرد.
** اعتماد ملي به دنبال کانديداي اختصاصي در 1400
تسنيم: پيش از اين گفته شده بود که حزب اعتماد ملي در انتخابات رياست جمهوري 1400 به دنبال کانديداي اختصاصي خودش هست. از طرف ديگر اسامي افرادي نيز در جبهه اصلاحات براي کانديداتوري به گوش مي رسد مثل آقايان عارف، جهانگيري، سيد حسن خميني و ... شما در حزب اعتماد ملي همچنان دنبال کانديداي اختصاصي هستيد يا از کانديداي اصلاح طلبان حمايت خواهيد کرد؟
حقشناس: اولا جهانگيري و عارف هر دو از شخصيت هاي شناخته شده و بارز اصلاح طلب محسوب ميشوند و کاملاً طبيعي است که از گزينههاي جدي اصلاحطلبان براي رياست جمهوري باشند هرچند ممکن است در مورد ميزان رأيآوري و همچنين سطح اجماع پيرامون اين دو شخصيت در طيف گسترده اصلاحات اختلاف نظر و جاي بحث و بررسي باشد.
در مورد حزب اعتماد ملي، مواضع اعلام خواهد شد و در نشستهاي کميته تعامل دفتر سياسي حزب به اين نتيجه رسيديم که اعتماد ملي در انتخابات آينده کانديداي اختصاصي داشته باشد.
** شناسايي 10 چهره در اعتماد ملي براي انتخاب يک کانديدا
تسنيم: به کانديداي مشخصي هم رسيديد؟ ما اسامي افرادي مثل آقايان حضرتي، افشاني، سلطاني فر و... را شنيده بوديم.
حقشناس: روند گزينش کانديداي اختصاصي زمانبر است، قرار است گفتگوها درون حزب و در بخشهاي استاني با تأمل شکل بگيرد. در عين حال نامزدها در فضاي جريان درون اصلاحات هم روشنتر شوند. البته فضاي کلان سياستگذاري کشور و نگاه حاکميت به امر انتخابات بسيار حائز اهميت است. در صورتي که اين سياستها روشن شود، دفتر سياسي حزب اعتماد ملي وارد شور و مشورت ميشود و نتيجه آن را در سطح بعدي ارائه ميکند و در نهايت کانديداي نهايي از ميان افرادي که در درون حزب اعلام آمادگي کردند مشخص ميشوند.
در حزب اعتماد ملي نزديک به 10 چهره شاخص وجود دارند که در تراز افرادي هستند که خود را براي کانديداتوري رياست جمهوري در گروههاي مختلف معرفي ميکنند. نظرهايي در مورد آقايان الياس حضرتي و محمدعلي افشاني در حزب وجود دارد. اما اين موضوع هفتههاي آينده جمع بندي ميشود. در مورد آقاي سلطانيفر هم ايشان چند سالي هست که ديگر با حزب مراودهاي ندارد.
تسنيم: خود شما هم جزو کانديداها هستيد؟
حقشناس: تعدادي از اعضا پيشنهاد کانديداتوري من را هم دادهاند و اعلام کردند که گزينهشان من هستم و من هم مخالفتي نکردم. اگر مصلحت حزب ايجاب کند و اعضا به اين نتيجه برسند که اين سرمايه قابليت دارد که فرصتي براي حزب، کشور و مردم ايجاد کند، قطعاً از طرف من به عنوان يک اندوختهاي که مهمترين سرمايهام تجربه 40 ساله حضور در عرصه سياست کشور بوده قابل پذيرش است.
** اصلاحطلبان با حمايت از روحاني ضرر کردند
تسنيم: برخي ديگر از کارشناسان معتقدند اصلاحطلبان احتمالاً بر سر کانديدايي از جنس آقاي علي لاريجاني توافق خواهند کرد. آيا احتمال حمايت اصلاح طلبان از کانديدايي مانند آقاي لاريجاني وجود دارد؟
حقشناس: دنياي سياست دنياي واقعيات و ممکنات است. اصلاحطلبان در مورد آقاي روحاني تجربه تلخ و شيرين و البته سنگيني داشتند. در فرستادن روحاني به پاستور موفق عمل کردند اما به لحاظ سازماني و پايگاه رأي ضرر بسيار کردند. آموزههاي تجربه روحاني قطعاً در تصميمات آينده اصلاحطلبان اثرگذار و کارساز خواهد بود.
** شرايط اقتضا کند به لاريجاني هم فکر ميکنيم
طبيعي است که در بدو امر اصلاح طلبان ترجيح ميدهند نامزدي اصلاح طلب و باورمند به آموزههاي اصلاح طلبي و نقش وظايف مردم در حوزه قدرت داشته باشند و اگر شرايط اقتضا کند ممکن است در مورد آقاي لاريجاني هم فکر کنند، اما اين گزينه بسيار بعيد خواهد بود چرا که هم اصلاحطلبان درگير مسائل داخلي و تجارب قبلي خود هستند و هم اينکه در طرف مقابل افرادي همچون لاريجاني از جمله همان اصول گراياني است که اقليت قدرتمند قصد دارد ايشان را بازنشسته و از دور سياستورزي خارج کند.
** حمايت اصلاحطلبان از کانديداتوري ظريف نيازمند تأمل است
تسنيم: بعد از انتخابات آمريکا مسئله حضور محمدجواد ظريف هم پرنگتر مطرح شد و برخي اينگونه مطرح کردند که ظريف مي تواند گزينه خوبي براي آينده رياست جمهوري از طرف اصلاح طلبان باشد. شما اين موضوع را قبول داريد؟
حقشناس: کشور ظرفيتهاي خوبي دارد و هرکدام در فضاي خاص خودش ارزشمند است. آقاي ظريف هم يکي از سرمايههايي است که در خلال 40 سال گذشته در عرصه ديپلماسي و وزارت امور خارجه جزو نيروهايي است که از ردههاي پايين شروع کرده و نهايتاً در هفت سال گذشته به يکي از چهرههاي شاخص ديپلماسي کشور تبديل شده و زحمات قابل توجهي هم در مذاکرات ايران و 1+5 داشته است.
به نظر ميرسد عدهاي در مورد اينکه ميتوانيم روي موقعيت ظريف براي رياست جمهوري هم تأمل کنيم، تفکر دارند. ولي نظر قطعي و صريح در اين خصوص که آيا جريان اصلاحطلب آمادگي دارد اين دوره هم خارج از جريان اصلاح طلبي گزينهاي را انتخاب کند، نيازمند تأمل بيشتري است و فکر ميکنم اين بار احتياط بيشتري خواهد کرد. حداقل با توجه به تجربهاي که در طول هفت سال گذشته به دست آورديم، انتظار ميرود جريان اصلاحطلب با تأمل بيشتري رفتار کند و به هر قيمتي آراي خود را در سبد نامزدهاي انتخاباتي نريزد.
** واکنش به اظهار نظر بهزاد نبودي درباره منتقدين دولت
تسنيم: آقاي بهزاد نبوي اخيرا گفته که اصلاح طلبان در حال حاضر از اين جهت دولت را نقد مي کنند که چشمي به انتخابات 1400 دارند. پيشتر هم بعضي کارشناسان تحليل ميکردند که اصلاح طلبان براي فاصلهگذاري خود با دولت و به اين منظور که خود را بخشي از عامل وضع موجود معرفي نکنند، به انتقادهاي شديد از دولت روي آورده اند. آقاي بهزاد نبوي مي گويد اين رويکرد، غيراخلاقي است. آيا شما هم با ايشان هم عقيدهايد يا نظر ديگري داريد؟
حقشناس: انتقاد اصلاح طلبان به آقاي روحاني موضوع ديروز و امروز نيست که بخواهد به دليل چشم داشت به انتخابات 1400 باشد. شخص آقاي نبوي هم اصلاحطلب است. اينکه اگر کسي انتقاد کرد چنين نسبت و برچسبي بخورد هم اخلاقي نيست. بسياري از اصلاح طلبان عملکرد روحاني را با رعايت اصول نقد و با ذکر جهات مثبت و منفي نقد مي کنند.
** سخن و ايده نو ميتواند به کمک کانديداي پيروز در 1400 بيايد
تسنيم: از نگاه شما چه کانديدايي در سال 1400 مي تواند اقبال بيشتري را به خود جلب کند؟ چه ويژگي هايي لازم است. مثلا جوان گرايي، آشنا بودن با طبقه محروم جامعه، داشتن ايده و نظر در حوزه حکمراني و...
حقشناس: موضوع اساساً پيري و جواني و امثال آن نيست. اساس برنامهها و روشها و مقبوليت افراد و گرايشهاي سياسي و اجماع نظر گروههاي مرجع است. کساني که مباحث جوانگرايي و امثال آن را مطرح ميکنند بعضاً دنبال حذف سياسي شخصيتهاي ريشهدار و صاحب سبکند و در مورد قشر محروم بودن هم به عنوان مثال آقاي احمدينژاد با شعارهاي عدالت طلبي و حمايت از قشر محروم به ميدان آمد اما در اصل با حذف يارانههاي اساسي و پرداخت 45 هزار تومان به نفع سرمايهداران و تفکر اقتصاد ليبرال قدم برداشت و ميلياردها دلار پول معلوم نشد که چه شد.
مهمترين مسئلهاي که داريم اين است که نامزد انتخاباتي بايد بتواند پلي باشد بين خواسته مردم و نظام و اين شکاف شکل گرفته را ترميم کنند. بهترين عنصري که مي تواند انتخاب شود فردي است که خواستههاي مردم و کارآمدي دنبال کند، اينجاست که سخننو و ايده، کارآمدي و مهارتهاي سياسي فرد کمک کننده هستند.
بايد بدانيم افراد را براي چه کاري انتخاب ميکنيم، اگر بخواهيم به قله توچال برويم، بله قطعاً همه گزينه جوان را پيشنهاد ميکنند، اما در مقطعي که بايد با بايدن 78 ساله مذاکره کنيم. اينجا ديگر توصيه نميکنيم که جواني را مسئول اين کار کنيم. لذا نبايد آدرس غلط بدهيم.
در مورد کانديداي اصلاح، ايده، اراده، سابقه روشن سياسي و اجرايي، تعهد به مردم، شجاعت، صراحت در بيان و به خصوص سلامت اقتصادي و اخلاقي مي تواند تعيين کننده باشد وگرنه آدمها مهارتهايي دارند، اما چيزي که در روز سخت بهکار کشور ميآيد تجربه و تلاش کانديدا و تيمي است که از او حمايت ميکنند.
** با آمدن تيم جديد در کاخ سفيد اتفاق خوبي براي ايران نمي افتد
تسنيم: اخيرا بيانيهاي از سوي برخي اصلاح طلبان در رابطه با تعامل ايران و آمريکا منتشر شده که انتقادهايي را هم به همراه داشته است. اينگونه که به نظر مي رسد نوعي افراط از خوش بيني نسبت به دولت بعدي آمريکا در اين بيانيه وجود دارد و نويسندگان بيانيه به نوعي ايران را در معرض اين قرار دادند که بايد اعتمادسازي کند و به ميز مذاکرات برگردند در حالي که همه مي دانند اين آمريکايي ها بودند که خلاف وعده خود، ميز مذاکره را ترک کردند. نظر شما چيست، اين خوش بيني شکل گرفته نسبت به دولت بعدي آمريکا را واقع بينانه مي دانيد؟
حقشناس: کاري به اين بيانيه ندارم، اما اساساً سياست خارجي در هر کشوري ادامه طبيعي سياست داخلي است. در يک جاهايي هم وقتي طرف مقابل کنشي دارد اينگونه نيست که آن حوزه مجزا و مجرد باشد. در روابط بينالملل کوچکترين موضعي اين سوي عالم بر مواضع اتخاذ شده در آن سوي عالم اثر ميگذارد. در موضوع برجام نميتوانيم تمام تقصيرها را گردن طرف آمريکايي بيندازيم و همچنين نمي توان به آنان اجازه داد که همه تقصيرات را متوجه ما کنند. اين را در جايگاه يک استاد دانشگاه و کارشناس بينالملل ميگويم و نه با نگاه سياسي و معتقدم در محقق نشدن اين توافقات دو طرف مسئوليت دارند. اما اگر بخواهيم سهم قائل شويم که چه طرفي بيشتر کارشکني کرده، قطعاً سهم طرف آمريکايي به مراتب سنگينتر و بيشتر است که آشکارا برخلاف روابط بين الملل و تعهدات بين الملل رفتار کردند.
دولتها بر اساس اصول حقوق بين الملل نسبت به تعهدات دولتهاي پيشين خود مسئوليت دارند. همانگونه که ما بعد از انقلاب نگفتيم تعهدات دولت شاهنشاهي را قبول نداريم. مهمترين مثال آن هم بيانيه الجزاير بود.
وقتي مسائل به پاي منافع ملي مي رسد، ديگر فرقي نميکند که شهيد رجايي آن را امضا کرده، بنيصدر، مصدق يا اميرکبير؛ همانگونه که سر قراردادهاي دوران و عثماني و قاجار ايستادهايم، اما شخصي مانند ترامپ در آمريکا سر کار مي آيد و خيلي راحت تعهدات دولت قبل را پاره مي کند که هيچ کجاي دنيا آن را نپذيرفت.
اتفاقي که در انتخابات آمريکا مسئلهاي رو به جلو بود. خلاف برخي ديدگاههاي داخل کشور و جريان تندرو که خود را آماده کرده بود با آمدن ترامپ بتواند موقيتش را تثبيت کند و به نظرم اين بدترين رويکردي بود که در کشور شاهد بوديم و عليالقاعده بايد از رفتن ترامپ بيشتر خوشحال باشيم تا ماندنش در کاخ سفيد. اما اينکه بگوييم با تيم جديد در کاخ سفيد اتفاق خوبي براي ايران بيفتد را قبول ندارم.
ما مي دانيم که کشورها دنبال منافع خود هستند و در جاهايي منافع ايران و آمريکا کاملا در تقابل است. در جايي که تقابل وجود دارد مجبور به ايستادگي در مقابل آمريکا هستيم. اما در حوزه روابط بين الملل ميتوان به جاي تمرکز بر نقاط متضاد، انرژي را در بخش هايي که امکان رفتارهاي برد - برد وجود دارد قرار دهيم.
** وجود 250 حزب و تشکل در کشور شوخي است
تسنيم: اخيرا آقاي عرف معاون سياسي وزير کشور در گفتگو با تسنيم اعلام کردند که از 250 حزب و تشکل سياسي در کشور، 120 حزب و گروه، خودشان را با قانون سال 95 تطبيق دادند. برخي از کارشناسان ازجمله همين آقاي عرف معتقدند وجود چند حزب قدرتمند بجاي اين همه حزب و گروه که بعضا ناکارآمد و در حد يک نام هستند، در کشور ميتواند مفيدتر باشد، اين مسئله را با توجه به اينکه مردم تمايل زيادي به فعاليت هاي حزبي نشان نمي دهند چگونه تحليل ميکنيد؟
حقشناس: من خودم 19 ساله بودم که کارم را در وزارت کشور شروع کردم و مدتها هم دبير کميسيون ماده 10 احزاب و مدير کل سياسي وزارت کشور بودم و سال 60 هم فرماندار شدم تحصيلاتم هم علوم سياسي بود و تمام 40 سال هم کارم در همين عرصه بوده، معتقدم سخن آقاي عرف درست است. وجود 250 حزب در کشور مانند يک شوخي است که جمهوري اسلامي در اين 40 سال با حزب کرد و نتوانست با مفهوم حزب کنار بيايد.
از 200 کشور جهان، 150 کشور با نظام حزبي و رقابتي وجود دارد که حاکميت را شکل ميدهند و تکليف احزاب در اين کشورها روشن است.
حالا در برخي کشورها مانند آمريکا و انگليس دو حزب مطرح هستند و در بعضي ديگر مانند آلمان، اتريش و ايتاليا به 5 حزب ميرسد. ترکيه را نگاه کنيد؛ اردوغان 20 سال است با همين نظام حزبي سر کار است بنابراين اگر احزاب کارآمد ميخواهيم بايد به نظام حزبي برگرديم و پاي آن بايستيم.
احزابي که در کشور فعاليت ميکنند نميتواند بيشتر از 10 حزب باشد و نظام هم از آنها حمايت کند تا قدرت بگيرند. اگر يارانههايي را که به نهادهاي گوناگون در کشور تخصيص دادهايم به تحذب اختصاص دهيم، ميتوانيم با يک نظام انتخاباتي درست بسياري از مشکلات کشور را حل کنيم. اگر لازم است يک قانون در کشور درست شود آن قانون متعلق به انتخابات کشور است.
طرحي که تحت عنوان اصلاح قانون انتخابات در مجلس پيگيري مي شود با آنچه بايد باشد فاصله زيادي دارد. بگوييد جايگاه احزاب در اين قانوني که مجلس مي نويسد کجاست؟ اينکه يک قانون جامع انتخاباتي و يک قانون احزاب داشته باشيم درست نيست، چون احزاب و انتخابات از يکديگر جدا نيستند. بايد يک قانون نظام جامع فعاليتهاي سياسي تعريف کنيم که در آن جرم سياسي، انتخابات، احزاب و تبليغات انتخاباتي در بر گرفته شود و پاي آن هم بايستيم.