روایت هاشمی رفسنجانی از تشییع آیت الله اراکی در سال 73

پايگاه اطلاع رساني آيت الله هاشمي رفسنجاني/ هاشمي رفسنجاني در خاطرات 9 آذرماه سال 73 از جزئيات تشييع آيت الله اراکي نوشته است.
در قسمتي از خاطرات هاشمي رفسنجاني آمده است:
تلفني با [آقاي ابوالحسن مصلحي]، فرزند آيتالله اراکي در بيمارستان صحبت کردم و تسليت دادم. گفت قرار گذاشتهاند که تشييع جنازه را به فردا موکول کنند. موافق نبودم و تلفني با آيتالله خامنهاي در اين خصوص مشورت کردم. ايشان هم نظرشان مثل من، مخالف تأخير تشييع جنازه بودند.
ساعت هشت صبح به بيمارستان رفتم؛ هنوز خلوت بود. جنازه را به سردخانه بيمارستان تحويل داده بودند. از فرزندان و بستگان مرحوم، دلجويي کردم و نظرشان را در مورد تشييع جنازه فردا تغيير دادم. پذيرفتيم که امروز ساعت يک بعد از ظهر در تهران و فردا در شهر قم تشييع شود. در مورد نماز ميت پرسيدم؛ گفتند بناست آقاي [محمدتقي] بهجت در قم بخوانند.
به دفترم رفتم و کارها را انجام دادم. دکتر روحاني، [دبير شوراي عالي امنيت ملي] آمد. دربارة مسائل زيادي، از جمله ضعفها و مشکلات وزارت اطلاعات، مسائل مرجعيت و نحوه تبليغات جاري و نادرست بودن تبليغات منفي، آن هم از تريبون نمازجمعه تهران در مورد آقاي سيستاني، انتخابات مجلس و رياستجمهوري آينده صحبت کرديم.
بعد از نماز ظهر و عصر، براي تشييع جنازه به بيمارستان رفتم. خانواده ايشان، دورم جمع شدند. از محبتهاي من ممنون بودند و از اينکه اين مرگ در سفر به انگلستان واقع نشد، اظهار خوشحالي کردند. قرار بود براي معالجه، به زودي به انگلستان بروند و گفتند، روح ايشان، خيلي از بيگانه و بهخصوص انگليس متنفر بوده و تعجب است، چرا با اين اطلاع، ميخواستند برخلاف نظر پزشکان ببرند.
تابوت را باز کردند که براي آخرين بار ايشان را ببينم؛ از منظره فيلمبرداري شد. برايم جالب بود که خميدگيهاي زانو و کمر راست شده بود؛ در حياتشان خميده بودند. جنازه را حرکت دادند و چند قدمي تشييع کرديم. به خاطر انبوه جمعيت، ادامه حرکت برايم مقدور نبود. محافظان هم نگران بودند. جدا شديم و به دفترم رفتم و تا شب، جريان تشييع جنازه را از راديو گوش دادم. جمعيت خوبي جمع شده بودند. از بيمارستان [قلب شهيد رجايي] تا ميدان راهآهن، چهار ساعت طول کشيد. رهبري در مسير به تشييع آمده بودند.