نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
سیاسی

مادر شهید حدادیان خطاب به پدر روح‌الله زم: نباید از خجالت سر بلند کنید!

منبع
تسنيم
بروزرسانی
مادر شهید حدادیان خطاب به پدر روح‌الله زم: نباید از خجالت سر بلند کنید!
تسنيم/ مادر محمدحسين حداديان که در غائله خيابان گلستان هفتم به‌دست دراويش به شهادت رسيد، از دردهاي اين روزهايش مي‌گويد؛ از اين‌که جاي شهيد و جلاد را عوض مي‌کنند و حالا پدر روح‌الله زم که فرزندش آمر جنايات بيشماري است او را داراي چهره‌اي نوراني معرفي مي‌کند.

22 مهر پارسال که روح‌الله زم، مدير کانال "آمدنيوز" دستگير شد، تن خيلي‌ها لرزيد، آنها که "گرا" مي‌دادند و اطلاعات کشور را مي‌فروختند، کساني که براي ارضاي نيّات شهواني خود دل در گروي دشمنان اين مردم و نظام سپرده بودند و در مقابل، زنده شدن خاطرات تلخ براي مادران و پدراني که جگرگوشه‌هاي خود را به‌دليل تحريک‌پذيري و عملکرد آمدنيوز، از دست داده بودند.

يکي از عمليات‌هاي منحوس آمدنيوز، دميدن به آتش غائله دراويش در گلستان هفتم بود؛ غائله‌اي که اوج اقدامات جنايتکارانه و تروريستي مدعيان آزادي و صلح بود. در اين غائله 3 مأمور نيروي انتظامي با نام‌هاي "امامي"، "بايرامي" و "علمدار" به‌شهادت رسيدند همچنين يک جوان بسيجي که جانش را براي امنيت مردم نثار کرد؛ "شهيد محمدحسين حداديان".

بالاخره در 22 آذر ماه، حکم دادگاه در قبال روح‌الله زم اجرا شد و اين چهره وابسته به دستگاه‌هاي جاسوسي آمريکا و رژيم صهيونيستي و خاندان آل‌سعود، به دار مجازات آويخته شد.

پروژه شهيدسازي از اعدامي منفور

از ساعتي پس از انتشار خبر اعدام، طبق پيش‌بيني‌هاي محافل رسانه‌اي، شهيدسازي و مظلوم‌نمايي از روح‌الله زم که دستانش به‌صورت غيرمستقيم به خون بسياري از هموطنان خود آغشته بود، آغاز شد؛ اقداماتي که دل مادران شهدا که عزيزان آنها در غائله‌هايي مانند غائله دراويش به شهادت رسيده بودند، به‌درد آمد؛ مادر شهيد حداديان يکي از اين مادران شهداست که گله‌ها و دلي دردمند از پروژه مظلوم‌نمايي از چهره خبيثي مانند روح‌الله زم دارد.

پاي درددل خانم تاجيک، مادر شهيد حداديان مي‌نشينيم؛ خانم تاجيک با توجه به نقشي که روح‌الله زم در به شهادت رسيدن جگرگوشه‌اش داشته است به‌واسطه آتش تهيه‌اي که آمدنيوز در غائله دراويش ريخت، حالا بايد از اعدام زم خوشحال باشد اما مي‌گويد: "بعد از اعدام زم، پيام‌هايي به دست من مي‌رسيد که در آن گفته مي‌شد، «ما از اعدام کسي که به‌نوعي در شهادت محمدحسين دست داشت خوشحال شديم»، اما ما جواب‌هاي اين بچه‌ها را هم نداديم؛ به‌دليل حس انساني خودمان، مي‌دانستيم خانواده زم داغدار هستند، درست است که او فردي خائن بود اما نخواستيم به گردن خانواده او چيزي را تحميل کنيم و آنها اذيت شوند و عکس‌العملي نشان نداديم، حتي از ما مي‌پرسيدند که «چرا شما ابراز شادي نکرديد چون او در شهادت محمدحسين مؤثر بود؟»، جواب ما اين بود که «ما به‌خاطر جهات انساني در خودمان اين احساس را خفه کرديم؛ به هر حال انسان از مرگ کسي خوشحال نمي‌شود ولو اينکه او جنايت کرده باشد»".

تا اينجا مبهوت کار خانواده‌اي هستيم که شادي خود را در درد و رنج ديگران نمي‌بينند اما گله‌ها از زماني آغاز مي‌شود که شرمندگي خانواده‌اي که فرزندشان در حق يک ملت مرتکب جنايت شده است به طلبکاري تغيير وضعيت دهد!

خانواده زم به‌جاي شرمنده‌بودن، طلبکار شدند!

خانم تاجيک ادامه مي‌دهد: "چند روز بعد از اعدام روح‌الله زم، ديديم خانواده او به‌جاي اينکه شرمنده باشند از اينکه يکي از اعضاي آنها به نظام مقدسي که اين‌همه خون به پاي آن ريخته شده است خيانت کرده، طلبکار است! پدر روح‌الله زم مظلوم‌نمايي مي‌کند و اين براي من دردآور است؛ او نامه‌اي منتشر و در آن ابراز احساسات کرده و به‌نوعي ديگر پسرش را معرفي کرده است، در حالي که روح‌الله زم مظلوم نبود، مظلوم محمدحسين من بود که در خيابان در دفاع از نظام و در دفاع از مردم و امنيت، آن‌طور فجيع به شهادت رسيد".

شهيد , فضاي مجازي , شهداي نيروي انتظامي|شهداي ناجا , روح‌الله زم ,

اشاره خانم تاجيک به انتشار نامه‌اي از سوي پدر روح‌الله زم است که در روز اعدام پسرش منتشر شد؛ او در اين نامه که خاطره‌گويي آخرين ملاقات خانواده يک روز قبل از اعدام بود، روح‌الله زم را داراي چهره‌اي نوراني و لايق امامت جماعت توصيف کرده بود!

سربازان فضاي مجازي کجا هستند؟

مادر شهيد حداديان ادامه مي‌دهد: "تأسف خوردم که چرا کساني که در فضاي مجازي فعال هستند، نيامدند شهادت محمدحسين و شهادت آن سه مأمور عزيز نيروي انتظامي را مقابل نامه پدر روح‌الله زم بگذارند؛ مگر من مادر نبودم و مگر پدر محمدحسين پدر نبود؟ فرزند ما در مقام دفاع اين‌طور مظلومانه به شهادت رسيد و فرزند آن آقا در مقام خيانت بود؛ اگر من به‌جاي پدر روح‌الله زم بودم، سرم از شرم پايين بود و از همه مردم عذرخواهي مي‌کردم نه اينکه اين نامه را بنويسم و نمک به زخم زخم‌خوردگان بپاشم."

آنها که به زم خوراک اطلاعاتي مي‌دادند الآن اشک تمساح مي‌ريزند

خانم تاجيک به گروهي از افراد که به روح‌الله زم کمک مي‌کردند هم اشاره مي‌کند و مي‌گويد: "کساني که به‌نظرم آن‌قدر نالايق هستند که نمي‌خواهم اسم آنها را به‌زبان بياورم در فضاي مجازي آمده‌اند و پيام‌هايي در دفاع از زم مي‌گذارند! در مقابل اعدام بحق جاسوسِ وطن‌فروش اشک تمساح مي‌ريزند؛ مي‌آيند و آه و فغان مي‌کنند، به‌نظر من اينها، همان‌هايي هستند که در سال 96 خوراک به روح‌الله زم مي‌دادند، از داخل مملکت ما خوراک مي‌دادند که نتيجه آن اين شد؛ بچه‌هاي غيور مردم و بچه‌هاي اين سرزمين را شهيد مي‌کردند".

جاي شهيد و مظلوم عوض شد

ظاهراً برخي خيلي علاقه دارند تا جاي "جلاد و شهيد" را عوض کنند! آن جواني که براي حفاظت از جان و مال و ناموس مردم مقابل مشتي جلاد ايستادگي کرد و در آخر به شهادت رسيد، حالا عده‌اي مقابل اين شهداي مظلوم ايستاده‌اند تا جنايت چهره‌اي مانند زم را تطهير کنند!

خانم تاجيک در ادامه سخنانش مي‌گويد: "بعد از اعدام زم، به من گفتند «بيانيه صادر کنيد.»، در جواب گفتم «بيانيه من دردي را دوا نمي‌کند و نمي‌تواند آن مظلوميت شهادت محمدحسين را بازگو کند؛ مي‌خواهيد مظلوميت پسرم را بدانيد؟ کليپ بعد از شهادت محمدحسين را ببينيد، کليپي را که از معراج‌الشهدا به خانه آمده‌ايم ببينيد که به بچه‌هايم مي‌گويم که محمدحسين را در معراج چگونه ديدم؛ آنجاست که مظلوميت محمدحسين بلند است»".

بعد اين را مي‌گويد و در حالي که به‌سختي بغض سنگين نهفته در گلويش را فرو مي‌خورد، ادامه مي‌دهد: "اين وظيفه سربازان مجازي است که بيايند واقعيت را تبيين و ذهن جامعه را روشن کنند؛ نه اينکه اين آقا بيايد فرزند جنايتکار خائن خودش را بگويد «اين‌قدر نوراني شده بود که من پيشنهاد دادم امام جماعت بايستد و او قبول نکرد!»".

اقتدا به کسي که منکر اصل و اساس است

خانم تاجيک ادامه مي‌دهد: "وقتي بچه شما در فلان تاريخ مي‌آيد و همه چيز را منکر مي‌شود؛ چه‌جوري مي‌گوييد که «بچه ما مي‌خواست برود زيارت اباعبدالله(ع) و اينها نگذاشتند؟ پسر ما مي‌خواست زائر شود و اينها نگذاشتند؟»، وقتي پسر شما اصل و اساس را قبول ندارد و امام حسين(ع) را زير سؤال مي‌برد، چه‌جور مي‌خواست زائر امام حسين بشود؟ اين درد است براي ما که متأسفانه اينها بيايند جاي جلاد و شهيد را عوض کنند و خواهر زم بيايد بگويد که «دنيا بايد پاي مظلوميت روح‌الله بايستد!»، چه مظلوميتي؟! وقتي پيام‌هايي را که خانواده زم منتشر مي‌کنند نشان من مي‌دهند، واقعاً آتش مي‌گيرم؛ از خودم مي‌پرسم؛ پس بچه‌هاي حزب‌اللهي کجا هستند؟ چرا نيامدند اين فيلم معراج محمدحسين را منتشر کنند؟".

شايد وارونه‌نمايي در اين خانواده ريشه دارد، روزي روح‌الله زم در يک وارونه‌نمايي بزرگ به شهدا و احساسات خانواده شهدا توهين کرد و اين توهين، با وارونه جلوه دادن حقيقت بود؛ از زشت معرفي کردن زيبايي و از بيان حسدها و عقده‌هايي که در آخر به اعدام انجاميد.

توهين زم به شهيد حداديان

خانم تاجيک ادامه سخنانش را اين‌طور بيان مي‌کند: "آقاي روح‌الله زم در کانال آمدنيوز عکس محمدحسين را گذاشت و گفت که «شهدا چقدر چهره‌هايشان کريه است؟!»، به‌قول اين آقايان، محمدحسين که شهيد است چهره‌اش کريه است اما روح‌الله زم که جنايتکار و خيانتکار است چهره‌اش نوراني است؟ اين يعني چه؟ يعني جاي جلاد و شهيد را عوض کردن؛ به اين راحتي آن هم در فضايي که اين‌همه بچه حزب‌اللهي‌ها هستند؛ متأسفانه فعالان مجازي آن کارايي را که بايد داشته باشند ندارند".

ديدار مادر شهيد حداديان با خواهر روح‌الله زم

مادر شهيد حداديان ادامه مي‌دهد: "من بعد از اعدام زم ساکت بودم و مي‌گفتم که به‌هرحال يک جنايتکار که عامل اين‌همه خون ريخته‌شده است، اعدام شد اما الآن انتقاد دارم؛ من روح‌الله زم و کساني را که او را همراهي مي‌کردند در شهادت محمدحسين مقصر صددرصد مي‌دانم، از کساني که در داخل کشور، اطلاعات را به او مي‌‌رساندند تا آن پادوهايي که دم‌دستش بودند، همه اينها يک سناريو بودند، يک نوشته‌‌اي بودند از سمت دشمن و پياده‌نظام دشمن بودند براي اجرا کردن اين برنامه، همه آنها را مقصر مي‌دانم و نمي‌توانم از آنها بگذرم".

پيامي که از اين بخش از سخنان خانم  تاجيک دريافت مي‌کنيم اين است که مادر شهيد حداديان هرگز نتوانسته است کساني را که در شهادت جگرگوشه‌اش دست داشته‌اند ببخشد و فراموش کند.

وي مي‌گويد: "يکي از خواهران روح‌الله زم که منزلشان در نزديکي ماست به امامزاده علي‌اکبر(ع) چيذر و سر مزار شهيد محمدحسين حداديان مي‌آيند، مي‌دانيد خانم‌ها عاطفي هستند و به مرگ کسي راضي نمي‌شوند؛ آن خواهر زم به‌تازگي پيش ما آمده بود، به او گفتم که «من براي آقاي روح‌الله زم متحيرم، تا الآن نتوانسته‌ام براي برادر شما يک خدا بيامرز بگويم، فقط به خدا گفتم که "خدايا، به خودت واگذار مي‌کنم و خودت هرجور صلاح مي‌داني جزايش را بده!"».

زم را هيچ‌گاه انکار نکردند!

خانم تاجيک ادامه مي‌دهد: "ما اين‌همه متانت و صبوري به‌خرج داديم، مي‌توانستيم مثل اينها بي‌محابا حرف بزنيم ولي اين کار را نکرديم چون به‌هرحال خانواده‌اش گناه دارند و اذيت مي‌شوند و به‌قول معروف ما نبايد ابراز شادي کنيم که خانواده او ناراحت شوند؛ ما حرمت آن خانواده را ولو خانواده جنايتکار بوده باشد، ولو خانواده خائن وطن‌فروش باشد حفظ کرديم اما فراموش نکنيم که روح‌الله زم فرزند او بود؛ اگر من فرزندم به راه درست نرود و خط من از فرزندم جدا باشد، بلافاصله از فرزندم اعلام برائت مي‌کنم؛ وقتي که پدر روح‌الله زم نيامده است از پسرش اعلام برائت کند، حتماً در خط اوست! نمي‌توانم اين را صريح اعلام کنم اما قرائن اين را نشان مي‌دهد.

وقتي شما اعلام برائت و بيزاري نمي‌کني يعني کارهاي او را تأييد مي‌کني! دو راه پيشِ‌روي پدر روح‌الله زم بود؛ يا تأييد کند يا اعلام برائت از فرزندش و از اين دو راه خارج نيست اما پدر روح‌الله زم از پسرش اعلام برائت نکرد!".

سکوت خانواده حداديان و طلبکاري خانواده زم!

کارهاي رسانه‌اي بعدي که خانواده زم انجام دادند، دل خانواده شهيد حداديان را بيشتر به درد آورده است؛ خانم تاجيک دراين‌باره مي‌گويد: "ما مي‌دانستيم که آقاي زم در شهادت آقا محمدحسين صددرصد مقصر است اما به‌خاطر مسائل انساني چيزي نگفتيم و ابراز شادي نکرديم تا خانواده او را بيش از اين ناراحت نکنيم؛ هيچ ابراز احساساتي نکرديم اما چرا اينها بايد طلبکار باشند و خواهر او بگويد که «بايد دنيا در مقابل مظلوميت روح‌الله زم بايستد.»؟! اين جمله خيلي دل من را به درد آورد؛ گفتم کدام مظلوميت؟ مظلوميت را شهيد محمدحسين داشت، مظلوميت را شهيد امامي و شهيد بايرامي و شهيد علمداري داشتند که در لباس نيروي انتظامي به‌واسطه تحريکات زم رفتند زير چرخ‌ ماشين دراويش".

وي در ادامه برخي وقايع غائله دراويش در گلستان هفتم را اين‌گونه بازگويي مي‌کند: "اتوبوسي که به‌راه انداخته شد و گلوله‌باراني که محمدحسين را شهيد کرد همه به‌تحريک همين روح‌الله زم بود؛ محمدحسين يک لحظه قبل از شهادت براي پدرش پيام مي‌دهد که «بابا! کانال آمدنيوز روش تهيه کوکتل‌مولوتف را آموزش مي‌دهد. بابا! آمدنيوز آموزش مي‌دهد که به‌چه‌صورت مأموران نيروي انتظامي را قفل کنند».

فرياد محمدحسين از اين آموزش‌ها بلند بود؛ محمدحسين اين‌قدر به قضيه اشراف دارد و مي‌داند که اين غائله از ناحيه آمدنيوز تغذيه مي‌شود و خودش مي‌رود و سينه سپر مي‌کند که اينها نتوانند به اهداف پليدشان برسند، اين بچه مظلوم واقع شده است؛ نه اينکه آنها بروند جنايت‌هايشان را بکنند و پول‌هايشان را بگيرند و کِيفشان را کنند و وقتي هم با اعدام مجازات مي‌شوند، عَلَم کنند که «او شهيد و مظلوم است و پاي مظلوميتش بايستيد.»! کدام مظلوميت؟!".

(حداديان از زبان مادر)

لزوم روشنگري جريان رسانه‌اي انقلاب در فضاي مجازي و در سريال‌هاي تلويزيوني

مادر شهيد محمدحسين حداديان الآن چه مطالبه‌اي دارد؟ خانم تاجيک در پاسخ مي‌گويد: "بچه‌حزب‌اللهي‌ها بيايند وسط کار و روشنگري کنند؛ من رسيدگي قضايي را کاري ندارم. همان ابتدا هم محمدحسين شهيد شد، وقتي شکايت کرديم شکايت ما از فرقه دراويش بود، بعد از دستگيري زم هم به ما پيشنهاد دادند که از او شکايت کنيم که ما نرفتيم، به‌هرحال او به مجازات رسيد اما دست‌هاي پنهان پرونده يکي بعد از ديگري رو مي‌شود و آنها هم به سرنوشت روح‌الله زم دچار خواهند شد".

سناريوي 40ساله

او در خلال سخنانش خواسته‌اي را مطرح مي‌کند که جالب است؛ پرداختن به غائله دراويش در قالب سريال تلويزيوني؛ مي‌گويد: "در اصفهان در يک سخنراني از سازندگان سريال گاندو تشکر کردم و به تهيه‌کننده آن گفتم «منتظرم و اميدوارم روزي سريالي ساخته شود که عوامل غائله دراويش در گلستان هفتم رو شود»، چون آن يک اتفاق معمولي نبود و برنامه‌اي هدفمند بود که الحمدلله با ريخته شدن خون محمدحسين و ديگر شهدا جمع شد و در نطفه خفه شد اما نبايد بگوييم با اين خفگي، آن غائله تمام شده است؛ 40 سال است که ما اين برنامه را داريم، اينجا خاکستر روي آتش مي‌ريزند و جاي ديگري آتش گُر مي‌گيرد، نمي‌خواهند که نظام باشد و اين تا زمان ظهور حضرت [صاحب الزمان(عج)] ادامه دارد که هيچ کدامشان هم به سرانجام نمي‌رسد که البته تا الآن هم نرسيده است. از جواناني که در اين عرصه فعال هستند درخواست دارم سريالي بسازند و زواياي غائله دراويش را براي عموم مردم باز کنند".

رؤياهاي صادقانه

در ادامه، مادر شهيد حداديان از تاب‌نداشتن براي جدايي از فرزند شهيدش مي‌گويد اما دلخوش به وعده قرآن است که شهدا، زنده هستند و هر از چندگاهي، نشانه‌هاي زندگي محمدحسين حداديان را به او مي‌رسانند، مانند خانم معلم قرآن از سرخس که تا همين چند وقت قبل شناختي از محمدحسين حداديان نداشت و الآن او را در رؤياي صادقه خويش مي‌بيند که کمک‌حال فعاليت‌هاي قرآني در شهر است،
يا پيغام‌هايي که از سوي بعضي از آشنايان خانواده حداديان به خانم تاجيک مي‌رسانند؛ «در رؤيا محمدحسين را ديدم که گفت به مادرم بگوييد فلان کار را انجام دهد يا ندهد».

برداشت من از اين گفته‌ها اين است؛ کسي که مظلومانه به شهادت برسد، چنين جايگاهي خواهد داشت، اين را به‌زبان مي‌آورم و در پاسخ مي‌شنوم: "مي‌گويد که «دنيا بايد پاي اين مظلوميت روح‌الله زم بايستد؟»، او چه مظلوميتي داشت؟ مظلوميت را محمدحسين داشت، مظلوميت را شهيد رضا امامي داشت که مادرش او را 16 سال با درآمد غسّالي بزرگ کرده بود و اينها آمدند خيلي راحت با اتوبوس از روي او رد شدند، اين مظلوميت نيست؟

شهيد , فضاي مجازي , شهداي نيروي انتظامي|شهداي ناجا , روح‌الله زم ,

مظلوميت را شهيد بايرامي داشت که مادرش نمي‌تواند به‌فارسي صحبت کند و نمي‌تواند مظلوميت پسر شهيدش را بيان کند؛ الآن هم اسمي از اين شهيد به‌ميان نيست، چرا؟ چون آنهايي که ادعا مي‌کنند سرباز ولايت هستند دارند کوتاهي مي‌کنند! ما اين‌همه پرچم بلند و به اهتزاز درآمده داريم، هر شهيد يک پرچم است و آنها چيزي ندارند".

حالا ديگر در ذهنم تصويري روشن‌تر از جنايات روح‌الله زم و اقدام سياه و زشت پدر او دارم و با خود ديدار رهبر معظم انقلاب با خانواده شهيد حداديان را مرور مي‌کنم.

به پيج اينستاگرامي «آخرين خبر» بپيونديد

به پيج اينستاگرامي «آخرين خبر» بپيونديد
instagram.com/akharinkhabar
اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره