برای مشاهده نسخه قدیمی وب سایت کلیک کنید
logo
برگزیده
سیاسی

نظر زیدآبادی درباره کاندیداتوری ظریف، عارف، جهانگیری و سید حسن خمینی در انتخابات 1400

منبع
فردا
بروزرسانی
نظر زیدآبادی درباره کاندیداتوری ظریف، عارف، جهانگیری و سید حسن خمینی در انتخابات 1400

فردا/ يک تحليلگر مسائل سياسي در لايو اينستاگرام «فردا» در گفت‌وگويي تفصيلي درباره موضوعات سياسي روز به اظهارنظر پرداخت.
 
احمد زيدآبادي تحليلگر مسائل سياسي در ابتداي بحث با اشاره به اين موضوع که انتخاب حسن روحاني در سال92 تصميم درستي از سوي اصلاح‌طلبان بوده اما در عين حال ادامه حمايت از او در سال96 را تصميم درستي نمي داند و مي گويد: «مردم رئيس‌جمهور را مسئول مي‌دانند و وقتي فردي روي کار مي‌آيد همه انتظار دارند اما ديديم که رياست‌جمهوري کم‌ترين اثر را دارد . بنابراين بايد آقاي روحاني بايد مي‌گفت من برنامه‌ام اين است و اگر موافق هستيد اعلام کنيد تا بتوانم منشأ اثري باشم. واقعيت اين است که نامزد دادن آن‌قدر هم مهم نيست و اصلاح‌طلبان مي‌توانستند در ايام انتخابات حرف‌هايي بزنند که اثر خود را بگذارند اما وقتي آنها مسئوليت جايي را برعهده مي‌گيرند، مردم از آنها انتظار دارند و بايد مي‌توانستند در تعامل با ديگر نهادها کار کنند در غير اين صورت وضعيت هميني مي‌شود که مي‌بينيم».


او درباره اين تناقض که اصلاح‌طلبان از يک‌سو مي‌گويند رئيس‌جمهور قدرت لازم را ندارد و از سوي ديگر در هر انتخابات تعداد زيادي نامزد براي رسيدن به رياست‌جمهوري معرفي مي‌کنند، اظهار کرد: «اين تناقض وجود دارد و به هر حال وقتي افرادي صاحب قدرت هستند بايد مسئوليت برعهده بگيرند اما اين تناقض بقيه جناح‌ها به اصلاح‌طلبان تحميل مي‌کنند. اصلاح‌طلبان مدعي‌اند که اگر فلان شخصيت که موردنظر ماست بتواند رئيس‌جمهور شود، منشأ اثر خواهد بود و مي‌گويند که وقتي چنين نامزدي ردصلاحيت مي‌شود، نامزدهاي طفيلي يا به تعبير جناح راست، اجاره‌اي تحميل مي‌شوند و بايد با آنها وارد انتخابات شويم زيرا سيستم فشار مي‌آورد که بايد در انتخابات شرکت کنيد. حالا وقتي با آن نامزد تحميلي در انتخابات شرکت مي‌کنند، اگر رأي نياورند، در سرشان زده مي‌شود که شما پايگاه اجتماعي نداريد و اگر رأي هم بياورد آن نامزد تحميلي کاري نمي‌تواند انجام دهد. اين تناقض در ابعاد کلان هم وجود دارد. اگر اصلاح‌طلبان نخواهند در دوره‌اي از انتخابات شرکت کنند متهم مي‌شوند به شورش عليه دموکراسي؛بنابراين اين راه که بسته است. راهي هم که باز است نتيجه‌اش مي‌شود همين که مي‌بينيم. همه اين عوامل وضعيت با پيچيده کرده است».
 
اين فعال سياسي درباره شکاف ميان روحاني و مردم و علت سخنان به دور از واقعيت روحاني خاصه در حوزه اقتصادي بيان کرد: «مقام‌ها با جامعه‌اي که ما در آن حرکت مي‌کنيم اصلا ارتباطي ندارند و روحاني و غيرروحاني هم ندارد. روحاني اصولا تصورش اين بوده است که وقتي آمريکايي ها ايران را تحريم کردند، مي‌خواستند سه يا چهارماهه اقتصاد ايران را با فروپاشي مواجه کنند و چون نتوانستند پس دولت به موفقيت دست يافته است. من نمي‌دانم واقعا قصد آمريکايي‌ها چه بوده است اما به هر حال دولت وضع نرمال را اين‌طور تعريف مي‌کند که چون اقتصاد فرونپاشيد و براي کالاهاي مختلف بر سر و کله هم نزديم و مردم مقاومت کردند و دولت در برابر تحريم‌ها ايستاد، پس موفقيت به دست آمده است؛ حالا هم که ترامپ رفته است و قرار است تحريم‌ها رفع شود که من چنين نگاهي را اغراق‌آميز و نوعي خودفريبي مي‌دانم. سياستمداران هم به اين سادگي نمي‌گويند که اشتباه کرديم و ارزيابي‌هاي غلطي داشتيم يا همکاران خوبي نداشتيم و به همين دليل صورت مسئله را عوض مي‌کنند».

او درخصوص رفتن ترامپ و روي کار آمدن بايدن در آمريکا و تحولات احتمالي در خاورميانه هم خاطرنشان کرد: «خاورميانه اجزاي مختلف دارد. يک جزء آن اسرائيل و مناقشه‌اش با فلسطيني‌ها و اشغال کرانه باختري است، جزء ديگرش ارتباط گسترده اعراب منطقه با آمريکاست و جزء ديگرش ايران است. درباره ايران بايد گفت که آمريکا ايران را مخل منطقه مي‌دانند و بر همين اساس برنامه‌هاي منطقه‌ايِ هسته‌اي و موشکي ايران را بي‌ثبات‌کننده منطقه معرفي مي‌کنند. صراحتاً هم اين موضوع را عنوان کرده‌اند. در مواجهه با اين نگاه دو نوع برخورد وجود دارد؛ يکي برخورد ترامپ است که اساسا نه حوصله مذاکره را دارد و نه به آن اعتقادي دارد و برخورد ديگر رويکرد بايدن است که قدري ظريف است. بايدن و ترامپ هر دو ايران را بي‌ثبات‌کننده منطقه مي‌دانند و در اين موضوع يکسان‌اند اما بايدن به دنبال اجماع است و مي‌خواهد کشورهاي اروپايي، ژاپن، کره و حتي چين را همراه خود کند و وضعيت آمريکا را از حالت يک‌جانبه‌گرايي به چندجانبه‌گرايي تغيير دهد. به همين دليل دولت بعدي آمريکا بي‌قيد و شرط و صرفاً به دليل رفع مشکل هسته‌اي تحريم‌ها را رفع نمي‌کند زيرا اين موضوع در سياست آمريکا نمي‌گنجد و براي بايدن هم امکان‌پذير نيست. چندسال هم از برجام گذشته و شرايط منطقه تغيير کرده است. آنها براي ايران يک پيشنهاد مي‌آورند تا ايران سرانجام وارد مذاکرات شود که در آن پيشنهاد بايد همه مشکلاتشان با ايران رفع شود و اگر ايران چنين آمادگي‌اي را داشته باشد که روند ديپلماتيک طي مي‌شود اما اگر نداشته باشد، مذاکرات به بن‌بست مي‌رسد. آنها با سياست‌هاي منطقه‌اي ايران کنار نمي‌آيند و به دليل آنکه اگر پول باشد سياست هم جلو مي‌روند تحريم‌ها را رفع نمي‌کنند. حالا آقاي روحاني مي‌گويد تحريم‌ها رفع مي‌شود معلوم نيست که آيا نظر ديگر نهادهاي رسمي را پرسيده است يا نه؟ و اگر نظر شخصي‌اش را اظهار مي‌کند که ديدگاه شخصي او هيچ وقت پيش نرفته است».

اين تحليلگر سياسي در پاسخ به اين پرسش که آيا آمريکا تمايل دارد مذاکرات با دولت آينده ايران انجام شود يا نه، تصريح کرد: «آنها نيازي به صبر کردن ندارند. طرح خروج ايران از پروتکل الحاقي آمريکا را در وضعيت فورس‌ماژوري قرار داده است و مخمصه‌اي براي بايدن ايجاد کرده است. اگر بخواهد تحريم‌ها را رفع کند، شرکاي منطقه‌اي‌اش نمي‌پذيرند و از سوي ديگر جمهوري‌خواهان و شخص ترامپ با پشتوانه رأي 74 ميليوني عليه دولتش سخن مي‌گويند. از طرفي اگر ايران از پروتکل الحاقي خارج شود و ديگر بازرسان سازمان انرژي اتمي نتوانند براي بازديد از برنامه هسته‌اي به ايران بيايند، ممکن است اسرائيل دست به تحرکاتي بزند و جنگ براي منطقه پيامدهاي ناگواري دارد. وقتي دولتي در آستانه رفتن است، دولت خارجي اصراري ندارد که در عرض دو-سه ماه به توافقي با آن دولت دست يابد؛ چنانکه ايران هم توافق با دولت اوباما محکم ندانست. آنها سعي مي‌کنند ايران متقاعد کنند که فعلا غني‌سازي 20درصدي را انجام ندهد و چندماهي ديگر هم پروتکل الحاقي را اجرا کند تا در دولت بعدي ايران ببينند چه اتفاقاتي مي‌افتد».

اين فعال سياسي درباره احتمال حمايت بخشي از اصلاح‌طلبان از علي لاريجاني هم گفت: «به هر حال کارگزاران در انتخابات شرکت مي‌کند و حتماً نامزدش هم عارف نيست و طبيعي است که فردي مانند آقاي لاريجاني به مذاق سياسي آنها سازگارتر باشد و اينکه بخشي از اصلاح‌طلبان به ويژه کارگزاران از او حمايت کنند امکان‌پذير است اما اينکه آقاي لاريجاني قدرتي داشته باشد که بتواند تأثيري بگذارد و کاري کند يا همين سرنوشت آقاي روحاني را خواهد داشت، مسئله اصلي است. لاريجاني به‌عنوان نامزد بخشي از جناح راست و بخشي از اصلاح‌طلبان مي‌آيد و اگر راه براي کار بسته باشد فرقي نمي‌کند چه کسي به پاستور مي‌رود. پاستور بيشتر شبيه به يک باتلاق است که بعد از هاشمي هرکه وارد آن شد با درگيري‌هاي بسيار از آن خارج شد».

او همچنين در پاسخ به پرسش ديگري مبني بر اينکه آيا جهانگيري مي‌تواند گزينه اصلاح‌طلبان باشد يا خير، بيان کرد: «بحث اين است که جهانگيري مي‌خواهد چه کار کند؟ او چه قدرت بيشتري از روحاني دارد؟ روحاني از ابتداي انقلاب هميشه فرد پشت پرده‌ و مقتدري بوده است و نفوذ بالايي در حوزه و جناح راست داشته است. آقاي جهانگيري که اينها را هم ندارد. اگر او بخواهد بيايد بايد بگويد با چه تحليلي چه کاري مي‌تواند انجام دهد؟ و با چه وسيله‌اي مي‌خواهد کار کند؟»

زيدآبادي درباره اينکه عصر ظريف تمام شده يا نشده و اينکه آيا مي‌تواند نامزد رياست جمهوري باشد يا خير؟ گفت: «ظريف همان‌طور که خودش هم بار‌ها گفته يک ديپلمات حرفه‌اي است. نه برنامه‌اي براي اداره کشور دارد و نه چنين جايگاهي در سياست ايران دارد؛ بنابراين اساسا بعيد مي‌دانم که او فرد مناسبي باشد. خودش هم علاقه‌اي ندارد. مطرح کردن اسم او از سوي کساني است که سياست را به عنوان سرگرمي روزانه دنبال مي‌کنند».

وي افزود: «ظريف مدعي است که کاري را پيش برده و در اين عرصه قوي است، اما هنوز با يک روزنامه‌نگار ايراني معتدل مصاحبه نمي‌کند. براي همين وقتي دو، سه سوال از او مي‌شود؛ تناقضاتش رو مي‌شود. تناقضات فکري او خيلي زياد است. او از طرفي موافق برخي سياست‌هاي رسمي نيست، اما در جايگاهي نشسته که بايد از همه اين‌ها دفاع کند».


اين فعال سياسي درباره احتمال کانديداتوري سيدحسن خميني نيز گفت: «او حرفي زد که موجب اين برداشت شد، اما من بعيد مي‌دانم که بخواهد به انتخابات ورود کند. اولا نمي‌دانم که شوراي نگهبان او را تأييد صلاحيت کند يا نه. چيزي براي رد صلاحيت نيست، اما حتي در انتخابات خبرگان که مناسب‌تر بود، نيز تأييد نشد. او وقتي بخواهد بيايد بايد معلوم شود که کجا قرار مي‌گيرد. اگر در کمپ اصلاح‌طلبان قرار بگيرد که نزاع درون حکومتي ادامه دارد و فلج بودن دولت ادامه خواهد داشت. برخي فکر مي‌کنند که وجود شکاف در حکومت به نفع دموکراسي است، اما در ايران اينطور نيست، زيرا اين شکاف مدت‌هاست ايجاد شده به جاي کمک به دموکراسي موجب فلج شدن دولت شده است که نبايد ادامه يابد».

وي افزود: «اگر نتوان يک برنامه عقلايي براي حل مشکل ارائه کرد، مردم دنبال مسائل غير عقلايي مي‌روند مثل اينکه يک نفر با قدرت کاريزماتيک ظهور کند؛ بنابراين براي ايران اين وضعيت خطرناک است لذا خيلي از کساني که مي‌خواهند اين بار کانديداي رياست جمهوري شوند، بايد مسائل و مشکلات را حس کنند. به نظر من، اما نفع خصوصي که ضد سياست است افزايش يافته و اگر انتخابات با اين انگيزه‌ها برگزار شود، نتيجه خوبي نخواهد داشت».

زيدآبادي در ادامه اين گفتگو درباره محمدرضا عارف و احتمال حضور او در انتخابات ۱۴۰۰ و امکان مورد اجماع قرار گرفتن او، گفت: «وقتي آقاي عارف به مجلس رفت مورد انتقاد همه طيف‌هاي اصلاح‌طلبان قرار گرفت. انتقاداتي که گاهي ناروا بود. به هرحال نمي‌شد از او در مجلس انتظار معجزه داشت. عارف هم مي‌خواهد کارش را با جلب اعتماد دستگاه‌هاي بالاتر پيش ببرد و مرد دعوا نيست. من مدافع عارف نيستم، اما به نظر من، چون مجموعه اصلاح‌طلبي دچار بحران شده بود، او مورد خوبي به نظر رسيد تا همه‌چيز به گردن او افتد. با اين شرايط نيز ديگر مورد اقبال قرار نمي‌گيرد».

وي تاکيد کرد: «اگر آقاي عارف کانديدا شود، هيچ گروه موثر و شناخته شده اصلاح‌طلبي از وي حمايت نخواهد کرد و از اين جهت ورود او به انتخابات را بعيد مي‌دانم. مگر آنکه تصور کند در جامعه خيلي نفوذ دارد. اين همه ايراد خيلي سياست‌مداران است که فقط اطراف خود را ديده و به تمجيد‌هاي اطرافيان توجه دارند».

به گفته زيدآبادي، اگر اصلاح‌طلبان کانديداي ديگري نداشته باشند و فقط عارف باشد و به مشارکت در انتخابات نيز ناچار باشند؛ يک حمايت توام با اکراه از او خواهند کرد.

اين تحليل‌گر مسائل سياسي در پاسخ به پرسش ديگري درباره وضعيت محسن هاشمي و ميزان حمايت اصلاح‌طلبان از او نيز گفت: «او يک چهره شاخص و ويژه نيست که اگر وارد شود همه چيز تغيير کند. سايه پدر هم که مي‌گويند شايد بر شخصيت او افتاده باشد، يک امر دوگانه‌است و همان‌قدر که مي‌تواند مفيد باشد، مي‌تواند مضر هم باشد. همان پدر هم ديديم که در انتخابات رياست جمهوري مردود شد و به خدا پناه برد. وقتي سطح نفوذ پدر در آخرين حرکت سياسي آنقدر بود، محسن هم بيشتر نمي‌تواند موثر باشد و گمان نمي‌کنم که با توجه به نوع مديريت و... از مردم راي بگيرد.»

وي در ادامه گفت: «رأي گرفتن از مردم بيان رسا و بروز دادن تيز‌ها از خود است. به نظر من آقاي هاشمي يک مهندس معمولي است که با جايگاه رياست جمهوري خيلي فاصله دارد. شايد بگويند احمدي‌نژاد هم به آن جايگاه رسيد، اما غير از رسيدن به اين جايگاه بايد ديد که هر کسي در آنجا چقدر کار موثر مي‌تواند انجام دهد».

زيدآبادي در ادامه اين گفتگو و درباره تغيير نگاه اقتصادي اصلاح‌طلبان طي سال‌ها و تمرکزشان که از طبقه فرودست به طبقه متوسط منتقل شده است، گفت: «سياست در ايران بي در و پيکر است و اقتصاد از آن هم بدتر است. هيچ کسي يک برنامه منسجم با بيان مزيت‌ها و نواقص ندارد. همه هم از رونق مي‌گويند و هم کنترل بازار و نظارت بر قيمت‌ها و... اصلاح‌طلبان نيز برآمده از انقلاب بودند. بخشي از اين انقلاب شعار عدالت‌خواهانه داشت و نگاه سوسياليستي به عنوان عدالت تعريف مي‌شد. برآيند اين نگاه مهندس موسوي بود که کشور را اداره مي‌کرد. اين دولت بازرگاني خارجي را تا اندازه‌اي مديريت کرده و با ارائه سوبسيد به اقشار پايين، جنگ را هم مديريت مي‌کرد. اين روند کار دولت همان طور که در ايتاليا، اسپانيا و فرانسه رخ داد به کسري بودجه مي‌رسد و پيدا شدن فساد و رانت و... از طرف ديگر مردم به گرفتن يک سري چيز‌ها عادت مي‌کنند. در ايران نيز در آخرين دولت مهندس موسوي کسري بودجه ۵۰ درصدي ايجاد شده بود».

وي افزود: «در آن دوران که سوسياليسم محبوب بود، اما بعداً معلوم شد که اين دولت‌ها خيلي هم موفق نيستند. آقاي هاشمي هم به اين نتيجه رسيد که بايد فرمان را به سوي اقتصاد بازار آزاد بچرخاند. روحيه آن را هم داشت و از قبل هم در کار ساخت و ساز و... بود. وقتي خواست اين کار را انجام دهد، راست‌ها با او ائتلاف و چپ‌ها با او مخالفت کردند. براي همين هم برنامه‌هاي او آنطور که بايد پيش نرفت. نه جامعه آمادگي داشت و نه خودش برنامه دقيقي داشت. خدابيامرز فکر مي‌کرد اگر تصميم بگيرد، فردا عملي مي‌شود و اصلاً به موانع اجتماعي و مشکلات ناشي از آن هم خيلي کم فکر کرده بود. در آن جبهه‌بندي که براي خودش درست کرد راست‌ها را که معلوم بود با او مشکل پيدا مي‌کنند، متحد خود کرد و چپ‌ها را از خود راند».

اين فعال سياسي ادامه داد: «همين طور پيش رفت تا اينکه بحث اقتصاد از آن وضعيتي که تحت کنترل دولت باشد، خارج شد. همين که دولت خواست از اين رويه فاصله بگيرد، اما همه شروع به انتقاد کردند. درحالي که هدف ايجاد اقتصادي پوياتر بود و نه خرد کردن طبقات پايين و شکل دادن طبقه دلال، انگلي که از راه رانت پول جمع مي‌کند. قرار بود صاحبان صنايع و تکنولوژي موقعيت پيدا کنند که نشد. در اين مدت هم بحث نئولبراليسم مطرح شد».

زيدآبادي با اشاره به اينکه پايگاه اجتماعي اصلاح‌طلبان وقتي دموکراسي‌خواه شدند، طبقه متوسط بود، گفت: «طبقه متوسط مقابل طبقه پايين قرار ندارد. جامعه‌اي را مي‌توان به تعادل رساند که طبقه متوسط آن گسترده شود. يعني تا جاي امکان بايد افراد را از طبقه پايين به طبقه متوسط رساند. اما چون اقتصاد ايران چارچوب مشخصي نداشته است و عناصر منفي هم نظام‌هاي اقتصادي را در جمع کرده شاهديم که طبقه متوسط از هم وا رفته و در همين دو، سه سال اخير بسياري از مردم از طبقه متوسط به طبقه پايين رفته‌اند. براي جذب دوباره اين گروه هم طبيعتا بايد حرف‌هايي زد. اما چون در ايران قرار نيست کسي حرف درست را بزنند همه دنبال فحش دادن به نئوليبراليسم مي‌روند و دردسر و گرفتاري در برنامه همه وجود دارد».

وي در بخش ديگري از اين گفتگو به پيش‌بيني آرايش نيرو‌هاي سياسي در انتخابات ۱۴۰۰ پرداخت و گفت: «نکته بسيار نگران کننده در اين انتخابات آن است که در هر دو جناح دسته و گروه‌هايي وجود دارد که با يک ديد ملّي به حل مشکلات نگاه نکرده و با ديد منافع شخصي وارد مي‌کنند. اين امر رقابت را سخت و شايد شديد و بي‌رحمانه کند.»

اين فعال سياسي با انتقاد از تکثر کانديدا‌هايي رياست جمهوري که هيچ کدام برنامه مشخصي هم ندارند، گفت: «همه مي‌دانند که آن جايگاه، جايگاه دشواري است و کسي هم سالم از آن بيرون نيامده است. در اين شرايط اين همه رقابت است و اين نشانگر حسي از قدرت‌طلبي است».

زيدآبادي ادامه داد: «به نظر من هيچ يک از اين جناح‌ها به وحدت نمي‌رسند و شايد وضعيت خيلي بدتر از انتخابات ۸۴ باشد. جناح اصولگرايان الآن تقريباً مطمئن هستند که کار اصلاح‌طلبان تمام است و نمي‌توانند کانديداي قدر ارائه کرده و رأي آورند. براي همين با هم رقابت مي‌کنند و اين نگاه موجب ورود کانديدا‌هايي متعدد است؛ کانديدا‌هايي که غير از پايگاه اجتماعي خود، در بين توده مردم عادي هيچ جاذبه‌اي ندارند.»

اين تحليل‌گر مسائل سياسي گفت: «حرف‌هايي که رأي جمع مي‌کند حرف‌هايي مثل بازکردن فضاي سياسي، اجتماعي، بهبود ارتباط با دنيا و اقتصاد و... است. بيان اين حرف‌ها هم همان‌طور که قاليباف در سال ۸۴ تجربه کرد موجب از دست دادن رأي اصولگرايان مي‌شود. در اين دوره هم شعار‌هاي سختي مي‌دهند. شعار‌هاي مثل وضعيت دشوار معيشتي و مقاومت در برابر آن حتي چشم‌انداز‌هايي از جنگ و... ارائه مي‌کنند که کار را دشوار مي‌کند.»

وي افزود: «در سمت اصلاح‌طلبان نيز نوعي استيصال وجود دارد. اولاً اينکه نمي‌توانند پاسخ دهند که اگر در آن جايگاه قدرت نداريد، چرا مي‌خواهيد آن را بگيريد؟ با چه مکانيزمي مي‌خواهد به آن جايگاه، قدرت دهي؟ دوماً اينکه به خاطر بي‌پاسخ ماندن اين سوال در حاشيه قرار گرفته‌اند. برخي اصلاح‌طلبان نيز خود را در مرکز ديده و حاضر به پذيرش اين به حاشيه رفتن نيستند. همين هم کار را سخت مي‌کند.»

زيدآبادي در پاسخ به اين سوال که کانديدا‌هاي احتمالي اصلاح‌طلبان چه کساني هستند؟ گفت: «آقاي جهانگيري ممکن است بيايد. آقاي عارف همچنان يک گزينه است. آقاي رهامي نيز همين‌طور. منتجب‌نيا نيز ممکن است وارد شود. از حزب آقاي کروبي هم شايد کسي بياد. آقاي ظريف، اما آنقدر هوشمند است که وارد نشود. هر کسي که وارد اين انتخابات شود، با مسائل سختي مواجه خواهد بود».

وي درباره نهاد اجماع‌ساز جديد اصلاح‌طلبان نيز گفت: «مطمئن باشيد که از اين هم چيزي در نمي‌آيد. وقتي که اين همه تعارض وجود دارد، خروجي خوبي در کار نيست مگر اينکه مدام مسائل را ناديده بگيرند و بحث نکنند، اين هم البته نتيجه خوبي ندارد».

اين فعال سياسي اصلاح طلب در پاسخ به اينکه آيا حکميت آقاي خاتمي در نهاد جديد موجب معرفي يک کانديداي واحد خواهد شد يا خير؟ گفت: «فرض کنيد که آقاي جهانگيري بيايد و اجماع هم بشود. البته صورت گرفتن اجماع سخت است، چون برخي کانديدا‌ها شانس تأييد صلاحيت ندارند و گروه محافظه‌کاري هم هستند که مي‌گويند نبايد روي چنين فردي اجماع کرد، زيرا نشانگر تعارض با سيستم خواهد بود؛ بنابراين اجماع بايد روي کسي صورت بگيرد که امکان تأييد صلاحيت داشته باشد. اين فرد هم اگر مثل آقاي جهانگيري از دولت روحاني باشد، شانس خيلي کمي دارد. جهانگيري بگويد چه کار مي‌کنم؟ فرض کنيم که حرف‌هاي قشنگي هم بزند، اما مردم چطور به او اعتماد کنند؟»

وي افزود: «بخشي از اصولگرايان علاقه دارند که اصلاح طلبان بيايند تا تنور انتخابات گرم شود. من فکر مي‌کنم که تقابل در اين انتخابات نه بين اصلاح طلب و اصولگرا بلکه بين خود اصولگرايان شکل مي‌گيرد. بازي تقابل بين دو جناح، اما تمام شده است».

زيدآبادي در پاسخ به اين پرسش که «دولت آينده را فارغ از اسامي که الان مطرح است، چگونه دولتي مي‌بينيد؟» گفت: «هنوز حدود ۵ ماه تا انتخابات فاصله داريم و کشور هم در نقطه حساسي قرار دارد. مناسبات منطقه‌اي و اقتصاد کشور به نقطه سختي رسيده است. دولت اکنون سعي مي‌کند که با کنترل اجباري قيمت ارز و طلا سيگنال بفرستد و آن هم نمي‌گيرد. اين وضعيت تاثيرات اجتماعي بسياري دارد. مردم خشمگين و ناراضي هستند. وضعيت هوا هم که مي‌بينيم و فشار کرونا که همه را دچار افسردگي و ناراحتي کرده نيز وجود دارد. در اين وضعيت يک جناح مي‌گويد مي‌خواهم سياست‌هاي موجود را تشديد کنم و يک جناح هم اساساً حرفي براي گفتن ندارد. نيرو‌هايي هم هستند که مي‌خواهند از اين وضعيت بهره‌برداري کنند.»

وي با تاکيد بر اينکه «در هيچ دوره از تاريخ ايران وضعيت را اينطور تحت تأثير عوامل بسيار، نديده بودم» گفت: «هيچ کسي نمي‌تواند تغيير جامعي ارائه دهد. من خودم به آخرين مساله‌اي که فکر مي‌کنم اين است که چه کسي رئيس جمهور شود، چون از نظر اندازه مشکلات اين کمترين مسئله است.»

اين تحليل‌گر مسائل سياسي خاطرنشان کرد: «هرکسي که به پاستور برود، اما با وضعيت بغرنجي مواجه مي‌شود. اصولگرايان اگر با اين حرف‌هاي فعلي به پاستور برسند بايد مطمئن باشند که وضعيت بي‌نهايت سخت و پيچيده مي‌شود، اما من اميدوارم که برخي از آنان پشت ذهن خود برنامه‌هايي داشته باشند و وقتي که به آنجا رسيدند، بخواهند چرخشي ايجاد کنند، چون جامعه با اين ميزان فشار توان ادامه ندارد. بدون رفع تحريم و سرمايه گذاري مؤثر، اقتصاد ايران بهبود نمي‌يابد و چشم‌اندازي ندارد.»

وي افزود: «اگر چنين سياستي داشته باشند، احتمال از سر گذراندن اين پيچ خطرناک وجود دارد، اما در غير اين صورت، خير. حرف من خيلي روشن است. ورود يک اصلاح‌طلب با همين رويه فعلي به جايگاه رياست جمهوري خيلي خيلي خطرناک است. اگر يک اصولگرا به پاستور برود هم بحث اين است که مي‌خواهد چه کار کند. براي آنها ايجاد چرخش در سياست‌ها امکان‌پذير است، اما براي اصلاح‌طلبان امکان ندارد.»

زيدآبادي در پايان تصريح کرد: «اگر يک اصولگرا در پاستور قرار بگيرد و قصد او ايجاد تغيير فضاي سياسي باشد، تحقق اين امر امکان‌پذيرتر از وضعيتي است که يک اصلاح‌طلب رئيس جمهور شده باشد. يک اصلاح طلب يا بايد تصميم به تعامل و همکاري با نهاد‌هاي ديگر بگيرد که چيزي شبيه همين حسن روحاني خواهد شد يا اينکه بخواهد چالش کند که براي اين کار هم ناگزير است طرفداران خود را به خيابان بکشد، چون ابزار ديگري ندارد. برخي از دوستان اصلاح‌طلب اين حرف من را متوجه نمي‌شوند که اين خيلي بد است. فکر نمي‌کنند که عواقب اين ايستادگي مي‌تواند چه باشد. چنين وضعيت فرضي حتي مي‌تواند به برخورد کشيده شود؛ بنابراين من مي‌گويم که اگر جاي اصلاح‌طلبان بودم اين انتخابات را واگذار مي‌کردم به اصولگرايان، اما اگر مي‌خواهند وارد شوند، حداقل کسي را معرفي کنند که تجربه کار اجرايي داشته باشد و دستش در کار باشند.»

وي با اشاره به ضرورت توجه به خواست توده‌هاي مردم گفت: «مردم عموماً براي فرزندان تحصيلکرده و بيکار خود شغل مي‌خواهند. ميخواهند که محتاج يارانه نباشند. اين هم در سايه رونق اقتصادي پديد مي‌آيد. کسي بايد بياد که صادقانه حرف بزند که متأسفانه نيست.»

به پيج اينستاگرامي «آخرين خبر» بپيونديد
instagram.com/akharinkhabar

اخبار بیشتر درباره
اخبار بیشتر درباره
اخبار بیشتر درباره
اخبار بیشتر درباره

دانلود اپلیکیشن آخرین خبر