باهنر: کاندیدای اصولگرایان رئیسی است

تسنيم/ فعال سياسي اصول گرا گفت: کانديداي مورد قبول تمام اصول گرايان و شوراي ائتلاف رئيسي است اگر آقاي رئيسي نيايد به هر حال اين مسئله قابل پيشبيني است که اختلافات زياد شود.
محمد رضا باهنر درباره انتخابات رياست جمهوري و برنامه اصول گرايان گفت و گويي انجام داده که بخشي از آن را مي خوانيد:
عدهاي در هر دو جريان سياسي به دنبال کاهش مشارکت مردمي در انتخابات هستند
دلايل متعددي براي پايين آمدن ميزان مشارکت در انتخابات مجلس يازدهم وجود دارد از جمله نارضايتي عمومي از عملکرد دولت و مجلس و يا اينکه مردم احساس کردند مسئولين به فکر دغدغهها و مشکلات آنها نيستند و بعضاً دعواهاي سياسي خيلي افراطي شده است. همچنين بعضي گروهها هستند که مدعياند کانديداهاي آنها تاييد نميشوند و البته تحريمها، گرانيها و بازار متشنج سرمايه
در کنار همه اين چالشها متاسفانه برخي جريانات اصولگرايي و بعضي از کانديداها امروز به اين فکر ميکنند که از آنجا که در 8 سال گذشته دولت در دست اصلاحطلبان بوده، امروز ديگر نوبت آنهاست و مشارکت بالا ممکن است چنين امري را براي آنها محقق نکند.
از سوي ديگر عدهاي از اصلاحطلبان هنجارشکن هستند که ميگويند اگر گزينه ما تاييد نشود ما نبايد در انتخابات شرکت کنيم. متاسفانه در هر دو طرف طيف سياسي کشور يک عده اصولگرايان سادهانديش و يک طرف هم هنجارشکنان اصلاحطلب خيلي علاقهاي به مشارکت بالا در انتخابات ندارند. در حالي که رهبر انقلاب در سخنراني اخيرشان صريحتر از گذشته مجدداً بر همان مواضع تاکيد کردند که مشارکت حداکثري براي کشور اهم و انتخاب شخص اصلح مهم است.
وزارت کشور و شوراي نگهبان تدبيري مناسب براي کاهش اثرات کرونا بر فرآيند انتخابات داشته باشند
براي اينکه مشارکت مردمي بالا برود تمهيدات مختلفي ميتوان انديشيد. يکي از اين تمهيدات اين است که وزارت کشور و شوراي نگهبان تدبيري مناسب براي کاهش اثرات واقعي و رواني کرونا بر فرآيند انتخابات داشته باشند.
طرح اين ادعا که رئيسجمهور از نظر اختيارات هيچکاره است کاملا بي اساس است
نکته ديگري هم که در بحث مشارکت مردمي وجود دارد اين است که متاسفانه عدهاي هستند که همواره پيش از انتخاباتها مدعي اين ميشوند که هيچ تفاوتي نميکند که چه شخصي رئيسجمهور شود چراکه اساساً نه دولت و نه مجلس در کشور کارهاي نيستند.
من اين عده را ارجاع ميدهم به اينکه مرور کوتاهي بر رويکرد چهار رئيس جمهور گذشته داشته باشند. من قصد ندارم درباره کيفيت عملکرد روساي جمهور قبلي اظهارنظر کنم ولي واقعاً با هيچ متر و معياري نميتوان گفت که رويکرد روساي جمهور سابق با يکديگر تفاوتي نداشته است چراکه اين تفاوت رويکردها به قدري شديد بوده که به عمق مسائل خانوادگي نيز بعضاً کشيده شده است و اين تفاوتها از مسائل اقتصادي، فرهنگي، سياسي گرفته تا مسائل مرتبط با آزاديهاي اجتماعي را شامل ميشده است. بنابراين اين ادعا که روساي جمهور هيچکاره هستند ادعايي بياساس است.
با توجه به فعاليتهاي اخير شوراي وحدت که به نوعي در موازات فعاليت شوراي ائتلاف شکل گرفته، آخرين وضعيت انتخاباتي جريان اصولگرايي را چگونه ارزيابي ميکنيد؟
در ارتباط با اختلاف نظراتي که در اردوگاه اصولگرايان براي انتخابات آتي وجود دارد، بنده بارها اعلام کردهام که ما براي يک حکمراني قابل قبول در نظام مردمسالار ديني نيازمند دو يا سه حزب فراگير در کشور هستيم.
اما در ارتباط با احتمال وحدت طيفهاي مختلف جريان اصولگرايي، ما در هر دوره براي مذاکره وحدتبخش چشم انداز را اينگونه درنظر ميگيريم که 100 درصد اصولگرايان با هم به تفاهم برسند. حالا بعضي اوقات به تفاهم 80 يا 90 درصدي ميرسيم و گاهي اوقات نيز به پايينتر از اين ميزان بسنده ميشود. اما آنچه که مشخص است هيچگاه به وحدت 100 درصدي درباره انتخابات نرسيدهايم.
با همه اين تفاسير شوراي ائتلاف و شوراي وحدت بعد از انتخابات مجلس مذاکراتي را با هم داشتند که تا زمان تاسيس حزب فراگير، ساختار ثابتي را در کشور تعريف کنيم تا به اين واسطه ديگر در فصل انتخابات بخش قابل توجهي از ظرفيت جريان اصولگرايي صرف دستيابي به وحدت نشود.
جامعه روحانيت مبارز به عنوان يک نهاد قديمي و باسابقه اعلام کرد که در اين راستا حاضر است بدون اينکه سهميهاي براي خود قائل باشد، محوريت وحدت ميان طيفهاي مختلف اصولگرايي را برعهده بگيرد.
نگراني پيرامون همگرايي با شوراي ائتلاف وجود ندارد
اين مذاکرات هماکنون در جريان است. منتها آقايان شوراي ائتلاف ميگويند که ما از گذشته بوديم و شما هم اگر ميخواهيد ائتلاف فراگيري ايجاد کنيد، به شوراي ائتلاف بپيونديد. اين در حالي است که نمايندگان احزاب در شوراي تصميمگيري شوراي ائتلاف عضويت ندارند. البته در انتخابات گذشته هم اين طور بوده که به طور مثال بنده را به عنوان نماينده جامعه اسلامي مهندسين دعوت ميکردند ولي مسئله اين است که شايد اعضاي جامعه اسلامي مهندسين نخواستند بنده را به عنوان نماينده در شوراي ائتلاف انتخاب کنند.
از سوي ديگر تعدادي از اشخاص نيز در شوراي ائتلاف حضور دارند که قابل احترام نيز هستند ولي به هر حال خاستگاه حزبي آنها مشخص نيست و معلوم نيست که چه گروهي را نمايندگي ميکنند. البته باز هم ميگويم که نگراني در اين رابطه وجود ندارد و ان شاالله در نهايت به همگرايي خواهيم رسيد.
اتفاقا ما در روزهاي اخير در ارتباط با اين همگرايي و توافق مصاحبهاي را با آقاي حداد داشتيم که ايشان گفت احتمالاً در روزهاي آتي اين توافق محقق ميشود. مشخصاً بفرماييد که محور اين توافقات بر سر چيست و آيا با اظهارنظر اخيري که اعضاي شوراي ائتلاف مبني بر لزوم پيوستن اعضاي شوراي وحدت به اين شورا داشتهاند، اساساً امکان توافق وجود دارد؟
اگر نگاهي به 5 انتخابات رياستجمهوري اخير بيندازيم به طور مثال بعد از انتخابات76 مجموعهاي را به نام شوراي نيروهاي انقلاب تشکيل داديم که آن زمان آقاي ناطق نوري، حسين فدايي، مصلحي و احمدي نژاد و چند چهره سياسي ديگر در آن عضويت داشتند. ما از آن زمان شروع به ائتلاف کرديم ولي در انتخاباتهاي بعد از آن هم ساختار و هم نام اين تشکلهاي انتخاباتي تغيير کرد.
مثلا سال 92 همين آقاي حداد و آقاي ولايتي و قاليباف به شکل خودجوش با هم ائتلاف کردند و تصميم گرفتند که در انتها هر يک از آنها از اقبال اجتماعي بيشتري برخوردار بود، به عنوان کانديداي نهايي در صحنه بماند و دو نفر ديگر کنار بروند. با اين وجود شاهد بوديم که اين اتفاق نيفتاد.
**کانديداتوري رئيسي بسياري از اختلافات را مرتفع ميکند
بنابراين هدف جامعه روحانيت مبارز در اين دوره اين است که با در نظر گرفتن تجربيات گذشته و بدون اينکه سهمي براي خود قائل باشد، محوريت ايجاد تشکيلاتي ثابت و دائمي را در جريان اصولگرايي بر عهده بگيرد.
برخي دوستان متاسفانه بعضي جاها گفتند که جامعه روحانيت ميخواهد فلاني را از خم رنگرزي درآورند. در حالي که ما گفتيم ولله بالله ما کسي را براي انتخابات در نظر نداريم. البته اگر آقاي رئيسي به هر دليلي براي حضور در رقابتها قانع شود، در اين صورت فکر ميکنم خيلي از اين اختلافات جمع ميشود چرا که ايشان هم در پيمايشهاي ميداني و نظرسنجيها از ديگر کانديداي احتمالي جلوتر است و هم پشتوانه 16 ميليوني از انتخابات 96 را در سبد راي خود دارد.
البته اينکه برخي دوستان ما معتقدند اگر آقاي رئيسي کانديدا شود صد درصد راي ميآورد به نظرم اين هم تحليلي سادهانگارانه است و نبايد اصولگرايان خود را از پيش برنده انتخابات بدانند و رقيب را دست کم بگيرند.
اگر آقاي رئيسي نيايد به هر حال اين مسئله قابل پيشبيني است که اختلافات زياد شود. بنابراين تنها راه اين است که شوراي وحدت و شوراي ائتلاف يکي شوند و از نظر ساختاري به شکل قرص و محکم پشت يک کانديدا قرار گيرند. البته اين مسئله به آن معنا نيست که همه کانديداها از صحنه کنار بروند. بنده اميدوارم که در آخرين روزها اين اتفاق بيفتد.
**مطرح کردن اسامي و به تبع آن نسخه پيچيدن براي ديگران يک نوع فرافکني است
برخي معتقدند ترکيب شوراي وحدت يادآور شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب در سال 84 باشد که خروجي آن آقاي لاريجاني بود. به نظر ميآيد شوراي وحدت عليرغم رد قاطع اين مسئله نيم نگاهي هم به اين دارد که اگر آقاي لاريجاني وارد عرصه رقابتها شد و آقاي رئيسي هم به هر دليلي اعلام کانديداتوري نکرد، شرايط را براي ائتلاف بر سر انتخاب آقاي لاريجاني در جريان اصولگرايي فراهم کند.
باهنر: اگر بخواهيم به سابقه نگاه کنيم، يک زماني تمام همت اصولگرايان و حتي بزرگان مذهبي کشور که تا آن زمان هيچگاه وارد عرصه سياست هم نشده بودند، حمايت از کانديداتوري آقاي ناطق بود.
آن زمان آقاي ناطق سمبل جريان اصولگرايي بود به طوري که اصلاحطلبان مدعي اين بودند که اکثر تشکلهاي وابسته به روحانيت و حتي اکثر مراجع تقليد از آقاي ناطق حمايت مي کنند. بنابراين اگر بخواهيم به سوابق تاريخي برگرديم اساساً جريانات سياسي به نسبت گذشته متحول شده است.
شما بگوييد الان آقاي ناطق در قالب کدام طيف سياسي تعريف ميشود؟ به همين نسبت آقاي لاريجاني نيز سال 84 يک وضعيتي داشت و امروز نيز يک وضعيتي دارد.
حالا چرا از آن طرف نگاه نکنيم. مثلا شوراي ائتلاف ميگويد اگر به هر دليلي آقاي رئيسي کانديدا نشد گزينه مناسب براي رياستجمهوري چه کسي باشد؟ حالا من نميخواهم اسم ببرم ولي کانديداي مطلوب آنها کاملا مشخص است که چه شخصي است.
مثلا آقاي قاليباف؟
باهنر: حالا! به هر حال شما تصور ميکنيد وحدت حداکثري بر روي ايشان در جريان اصولگرايي ايجاد شود؟ در هر صورت ميدان بلبشويي ميشود چراکه تصور ميشود حزب موتلفه مثلا از آقاي ميرسليم حمايت کند. عدهاي از آقاي محسن رضايي حمايت کنند. عدهاي ديگر از سعيد محمد حمايت ميکند و قس علي هذا.
بنابراين اينکه بگويند چون شوراي وحدت در صورت عدم حضور رئيسي، از فلاني {لاريجاني}حمايت ميکند، بنابراين ما با آنها ائتلاف نکنيم اين يک گمان وهم آلود است و اينکه برخي از دوستان ما بخواهند از حالا چنين حرفهايي بزنند تا ما را متهم به وحدتشکني کنند اين واقعا پسنديده نيست. اگر اين طور باشد شوراي وحدت هم مي تواند بگويد که مثلا کانديداي شما از الان مشخص است پس با شوراي ائتلاف توافق نميکنيم. اميدواري بنده اين است که بتوانيم وحدت حداکثري را فراهم کنيم و مطرح کردن اسامي و به تبع آن نسخه پيچيدن براي ديگران يک نوع فرافکني است.
با اين تفاسير باز هم تحليل شما اين است که با شوراي ائتلاف به توافق برسيد؟
باهنر: اگر کمي عاقل باشيم، بايد به نتيجه برسيم چون اين مسئلهي عدم نتيجه يک بازي باخت باخت باخت است.
**واکنش باهنر به اظهارات اخير عارف درباره پيشبيني وي از نتايج انتخابات مجلس يازدهم
اخيراً آقاي عارف نقل قولي کردند مبني بر اينکه شما در يکي از جلسات مجمع تشخيص پيش از انتخابات مجلس يازدهم گفتهايد که تکليف بيش از 100 کرسي مجلس از قبل انتخابات مشخص است. شما اين مسئله را تاييد ميکنيد؟
باهنر: من يادم نميآيد که چنين جملهاي را گفته باشم يا نه. ولي به هر حال بنده به عنوان يک فعال سياسي که سابقه چندين دوره حضور در مجلس را داشتهام، توانايي اين را دارم که حداقل 40 الي 50 درصد از کرسيهاي مجلس را حدس بزنم يا تحليل کنم. حالا ديگر نميدانم که اين عيب است يا حُسن. بنابراين اينکه آقاي عارف با بيان چنين نقل قولي احتمالاً سعي در القاي اين مسئله داشته که بگويد باهنر از قبل نتايج انتخابات را ميدانسته، حرف درستي نيست.
اگر به جاي اينکه جريانهاي سياسي تمام ظرفيت و توان خود را صرف دستيابي به وحدت بر سر مصاديق کنند، چند ايده مرکزي را که به عنوان شاخصترين دغدغههاي کشور است براي خود مطرح کنند و بر سر اين ايدهها به تفاهم برسند، آيا مکانيسم انتخاباتي در کشور سازماندهي بهتري پيدا نخواهد کرد؟
باهنر: اين مسئله به نظر يک مقدار در فضا حرف زدن است. چراکه چهرههاي سياسي ما اساساً اعتقادي به خرد جمعي ندارند. آقاي احمدينژاد که در سال 84 راي آورد ميگفت من هيچ يک از اين اصولگرايان را قبول ندارم. حتي آقاي خاتمي هم همينطور بود.
مثلا زماني که مجلسِ تماماً اصلاح طلب ششم سر به سر دولت آقاي خاتمي ميگذاشت و برخي وزراي او را تاييد نميکرد، يک روز آقاي خاتمي خطاب به نمايندگان آن مجلس گفت که شماها چقدر راي داريد؟ 2 ميليون راي؟! خيلي خوب اين دو ميليون راي را از 20 ميليون راي من برداريد و اجازه بدهيد که من خودم رياست جمهوري کنم و در کارم دخالت نکنيد. بنابراين اينکه ما بخواهيم بر اساس چند ايده مرکزي حرکت ائتلافي خودمان را ساماندهي کنيم، در مقام عمل خيلي موضوعيتي ندارد.
منظور من اين است که هرکس چه کانديداهاي مجلس و چه نامزدهاي رياستجمهوري زماني که به قدرت ميرسند، ديگر توجهي به نظرات ايدئولوگها نميکنند. بنابراين حتي اگر ايدهاي هم وجود داشته باشد تا زماني که ساختار سياسي منسجمي مثل حزب وجود نداشته باشد، اساساً امکان پياده سازي اين ايدهها وجود ندارد.