کشورهای منطقه علیه ایران متحد میشوند؟

فرارو/ بسياري از تحليل گران مسائل خاورميانه (غرب آسيا)، معتقدند رانه اصلي ژئوپولتيک اين منطقه در دهههاي اخير و به ويژه دو دهه اخير، رقابت ميان ايران و برخي کشورهاي عربي (و به ويژه عربستان سعودي) بوده است. با اين همه، همين کارشناسان معتقدند ورق مدتي است که به سود ايران برگشته است. اين، اما در حالي است که ممکن است در آيندهاي نه چندان دور، از سوي رقباي منطقه اي، اتحادي گستردهتر عليه ايران شکل بگيرد. اين رقبا چه کساني هستند؟
ايران، حتي در زمان پهلوي هم مشکلات متعددي با کشورهاي عربي حاشيه خليج فارس داشت، اما از آنجا که ايران، نزديکترين متحد آمريکا (و تا حدي توسعه يافتهترين کشور منطقه، دست کم از منظر اقتصادي و نظامي) بود، اين رقابت به تنش منجر نميشد.
اين شکل از تعيين «ژاندارمِ منطقه» (تعبيري نه چندان رسمي و نه چندان دقيق) تا آن حد ريشه دار بود که رژيم شاه در ماجراي سرکوب «ظفّار» در عمان، واقعاً در نقش «پليس منطقه» ظاهر شد و با اعزام نيروي نظامي در پاييز ۱۳۵۲ به درخواست «سلطان قابوس»، پادشاه عمان، در واقع سلطنت عمان را نجات داد.
لاکچري ترين افطاري تهران کجاست؟
با اين همه، رقابتهاي منطقهاي ميان ايران و کشورهاي عربي، حتي در زمان پهلوي هم گاه به قامت تهديدهاي سخت در ميآمدند. صدام حسين، ديکتاتور عراق، که کشور او هم در مقايسه با بسياري از دولتهاي عربي در منطقه از منظر اقتصادي و نظامي توسعه يافتهتر بود، در زمينه برخي اختلافات مرزي با ايران، واقعاً تا مرز تهديدات نظامي هم پيش رفت، هر چند جنگي تمام عيار عليه رقيب ايراني را تا زمان سقوط سلطنت پهلوي به تعويق انداخت.
در دو دهه اخير، اما رقابتها در غرب آسيا عملاً شکل نظامي به خود گرفته اند. غربي ها، اصطلاحي براي جنگهاي غيررسمي دارند که آن را در مورد تنشهاي خاورميانه در اين دو دهه به کار ميبرند: «جنگ نيابتي» (Proxy war). در اين شکل از منازعه نظامي، بازيگرانِ جنگ ديگر دو دولتي نيستند که تمام امکانات و حيثيت ملتهاي شان را وارد عرصه جنگي تمام عيار ميکنند، بلکه کشورهايي کوچکتر يا حتي برخي گروههاي مسلح، به نيابت از کشورهاي اصلي وارد منازعه نظامي ميشوند.
اين شکل از منازعه در سالهاي اخير غرب آسيا را در نورديده و به ادعاي غربي ها، دو دولت پشتِ اين منازعات بوده اند: ايران و عربستان سعودي. بر اين اساس، عربستان حامياني در منطقه دارد که از «ناتو» تا آمريکا و کشورهايي همچون اردن، امارات متحده عربي، قطر، کويت، بحرين و مصر را در بر ميگيرد.
ايران هم حاميان خودش را دارد که به غير از دولتهاي رسميِ عراق و سوريه، گروههايي همچون حزب اللهِ لبنان، گروههاي شيعه در عراق و حوثي هايِ يمن را شامل ميشود. در اين ميان، برخي کشورها همچون عمان هم تا حدي بي طرف هستند.
شوراي همکاري خليج فارس: يارکشي در مقابل ايران
يارگيري کشورهاي عربي عليه ايران، پس از پيروزي انقلاب اسلامي در سال ۱۳۵۷ کليد خورد. «شوراي همکاريِ خليج فارس» (که در عنوانِ رسمي عربي و انگليسي آن به جاي خليج فارس، از عبارت «خليج» استفاده شده) در سال ۱۹۸۱ ميلادي، يعني ۲ سال پس از پيروزي انقلاب ايران آغاز به کار کرده و در تمام طول ۴۰ سالي که از فعاليت آن ميگذرد، يک هدفِ ويژه داشته است: سد کردن راه نفوذ ايران.
اعضاي اين شورا (عربستان سعودي، قطر، بحرين، کويت، عمان و امارات متحده عربي) بارها عليه ايران صف آرايي کرده اند: از تامين ماليِ صدام حسين در جنگ با ايران گرفته، تا پرداخت پولهاي کلان به گروههاي مخالف ايران در سرتاسر جهان.
با اين همه، در سالهاي اخير و پس از بر سر کار آمدن «محمد بن سلمان»، وليعهد پادشاهي سعودي (که در واقع صحنه گردان اصليِ سياستهاي اين کشور هم هست)، فشارها عليه ايران هم تشديد شده و فاز خشونت آميز به خود گرفته است. به عنوان نمونه، پس از آنکه محمد بن سلمان تهديد کرد درگيريها در منطقه را به داخل خاک ايران خواهد کشاند، در مراسم رژه نيروهاي مسلح ايران در اهواز در شهريورماه سال ۱۳۹۷، تيراندازيهاي کوري صورت گرفت که ۲۵ نفر در آن شهيد شدند.
عربستان سعودي هم ايران را متهم ميکند که در حمله به تاسيسات نفتي اين کشور و نيز مسلح کردن حوثيها در يمن نقش دارد و علاوه بر اين، مترصد است شيعيان عربستان را عليه حاکميتِ وهابي در اين کشور بشوراند.
در مورد فاز اقتصادي اين رقابتها هم ميتوان فراوان قلم فرسايي کرد: عربستان سعودي و کويت، در خلال اعمال تحريمهاي نفتي عليه ايران، مشتريان نفتي ايران را «قاپيده اند» و در «اوپک» هم به گونهاي اعمال فشار کرده اند که ايران حتي در صورت رفع تحريمها هم به دشواري خواهد توانست مشتريهاي نفتيِ پيشين خود (همچون ژاپن، کره جنوبي، آفريقاي جنوبي و حتي سريلانکا) را دوباره به خريد نفت ايران (با عدد اوکتانِ خاص آن) قانع کند. از آن سو، ايران هم با تهديد به بستن تنگه هرمز، که در عمل تنها کشورِ قادر به انجامِ آن است، کليت اقتصاد کشورهاي عربي حاشيه خليج فارس را در معرض تهديد قرار داده است.
آيا اتحاد با اسرائيل نشانه ضعف است؟
با اين همه، از چند ماه پيش به اين سو، بسياري از انديشکدههاي آمريکايي و اروپايي، اين خط خبري را دنبال کرده اند که رقابتهاي ژئوپولتيک در منطقه غرب آسيا، مدتها است که به سود ايران و به ضرر عربستان سعودي پايان يافته اند. اما اگر چنين است، اين موضوع چه ريشهها و چه عواقبي دارد؟
امضاي پيمان صلح ميان اسرائيل و کشورهايي همچون امارات متحده عربي، بحرين، سودان و مراکش (که با ايران در مورد جبهه «پوليساريو» تضاد منافع دارد)، نشان داد که مديريت تنش با ايران، براي برخي کشورها در جهان عرب در مقابلِ عادي سازي روابط با بزرگترين دشمنِ مشترکِ آنها در دهههاي اخير، يعني اسرائيل، اهميت بيشتري دارد.
خبرهاي ضد و نقيض هم حکايت از اين دارند که عربستان سعودي و کشورهايي مانند عمان و حتي اردن هم در فهرست امضاي پيمان صلح با اسرائيل قرار دارند، اما هنوز در مورد تبعاتِ داخلي اين تصميم در ميان شهروندان خود به جمع بندي نرسيده اند.
اين در حالي است که مصر و اسرائيل نيز به تازگي بر سر کشف منابع گاز طبيعي در درياي مديترانه، روابط ميان خود را مستحکمتر کرده اند و اين همان مصري است که در جريان «جنگ شش روزه» با اسرائيل در سال ۱۹۶۷ ميلادي، بخشي اعظم نيروي هوايي خود و بخشي از خاک خود را از دست داد و افکار عمومي در اين کشور هم ضربهاي سنگين از اين شکست دريافت کرد.
در آن سو، ترکيه هم به تازگي براي بهبود دوباره روابط خود با اسرائيل پا پيش گذاشته است. روابط ديپلماتيک اين دو، در سال ۲۰۱۰ ميلادي، پس از حمله کماندوهاي اسرائيلي به يک کشتي حامل کمکهاي انسان دوستانه که راهي نوار غزه بود، قطع شد. حالا، اما به نظر ميرسد ترکيه به اين نتيجه رسيده که براي پيش برد جاه طلبي هايِ منطقه ايِ خود (از جمله حضور نظامي در ليبي، سوريه، عراق و کمک به آذربايجان در جريان جنگ اين کشور با ارمنستان) نياز به جلب حمايتي از جانب آمريکا دارد که از درگاه دوستي با اسرائيل ميگذرد.
در اين ميان، اما برخي نظر ديگري دارند: فشارهاي متعدد نتوانسته اند ايران را بشکنند و حالا، ايراني که فشارها را تحمل کرده و قدرتمندتر شده، باز ميگردد تا دوباره «هژمون» منطقه شود. به اين ترتيب، شايد بتوان نخِ تسبيحي ميان برخي رخدادهاي ماههاي اخير در منطقه پيدا کرد، که نشانهاي از اتحادي گستردهتر عليه ايران باشد.
اتحاد گسترده ترِ منطقهاي عليه ايران چقدر منطقي است؟
ممکن است برخي فکر کنند که سخن گفتن از اتحادي گسترده عليه هژمون شدن ايران در منطقه، نوعي ميهن پرستيِ بي دليل در پسِ پشت خود دارد. واقعيت، اما اين است که نشانههاي اين اتحاد از همين حالا هم ديده ميشوند و جمع بنديِ آنها ذيل يک تغيير و تحول ژئوپولتيک، چندان هم دشوار نيست.
ژنرال «کنت اف. مکنزي»، فرمانده «ستاد فرماندهي مرکزي ايالات متحده آمريکا»، موسوم به «سنتکام» (CENTCOM)، همين چند روز پيش گفت که «يکي از بزرگترين نگرانيهاي او»، تهديد ايران به مين گذاري و بستن تنگه هرمز است و هر چند آمريکا ديگر نيازي به نفتِ عبوري از تنگه هرمز ندارد، هنوز هم براي امنيت اين ناحيه اولويت بالايي قائل است. او همچنين اين را هم گفت که آمريکا به دليل توان بالايِ ايران در حوزه «پهپادي» (پرندههاي هدايت پذير از راهِ دور) براي اولين بار از زمان جنگ کره [دهه ۱۹۵۰ ميلادي]برتري هوايي خود در عرصه نبرد را از دست داده است.
اما اين تمام رخدادهايي نيستند که نشان ميدهند همه چيز در منطقه در حال تغيير است. جو بايدن، رييس جمهور آمريکا به تازگي اعلام کرده که ميخواهد با بيرون کشيدن نيروهاي آمريکايي از افغانستان، به طولانيترين جنگ تاريخ آمريکا پايان دهد. اين يعني کاهش قابل توجه حضور نظامي آمريکا در غرب آسيا که همواره مورد تاکيد ايران هم بوده است.
همزمان، عربستان سعودي با اوج گيري حملات حوثيها مواجه شده که مراکزي در عمق خاک اين کشور را هدف ميگيرند و اين در حالي است که آمريکا هم پشت سعوديها را در ماجراي جنگ يمن خالي کرده است.
نارضايتي شديد اسرائيل از مذاکرات هستهاي ميان ايران و قدرتهاي جهاني در وين در هفتههاي اخير هم موضوعي است که نياز به توضيح ندارد و انجام دست کم دو مورد «حمله سخت» (چه در قالب بمب گذاري و چه در قالب حمله سايبريِ منجر به بروز انفجار) در تاسيسات هستهاي ايران هم رخدادهايي پنهان نيستند.
در اين ميان، طرح قرارداد راهبردي ميان ايران و چين (فارغ از مفاد آن که هنوز نامشخص است) و همزمان، پا پيش گذاشتن هنديها (به عنوان سومين اقتصاد بزرگ جهان در دهه آينده) براي تکميل پروژه «کريدور شمال-جنوب» و اصرار روسيه به تکميل اين پروژه هم قابل تامل هستند.
به اين ترتيب، به نظر ميرسد نه تنها ايران تحت دکترين «فشار حداکثري» دونالد ترامپ دچار فروپاشي نشده (البته فارغ از رنجي که تک تک شهروندان ايراني در اين ميان متحمل شده اند)، بلکه با پيش برد يک سياست منطقهاي و جهاني پله به پله، جايگاه خود را بهبود هم بخشيده است.
به اين ترتيب، نبايد تعجب کرد که طي هفته، ماهها و سالهاي آينده (به ويژه در صورت حصول نوعي توافق بر سر پرونده هستهاي ايران) اتحادي گستردهتر توسط رقباي منطقهاي ايران، نظير ترکيه، عربستان سعودي، اسرائيل، امارات متحده عربي، مصر و حتي عراق، عليه ايران شکل بگيرد.