هاشمی طبا: مشکلات به سمت و سویی رفته که به این سادگیها قابل حل نیست

آرمان ملي/ يک چهره سياسي اصلاحطلب گفت: آقاي ظريف برنامه داشته باشد، در انتخابات حاضر شود و آن بخش از جامعه در انتخابات مجلس يازدهم شرکت نکرده بودند به ميدان بيايند ظريف راي خوبي خواهد آورد.
يک ماه تا برگزاري انتخابات رياست جمهوري سيزدهم باقي است و همزمان با نهادهاي اجرائي و نظارتي که مقدمات کار را براي برگزاري انتخاباتي مطلوب فراهم ميکنند جريانهاي سياسي فعاليتهاي انتخاباتي خود را با شدت بيشتري انجام ميدهند. اصولگرايان که همچنان سخنشان اجماع بر روي آيتا… رئيسي است و بنا دارند که در انتخابات در پيش صرفا از وي حمايت کنند، هرچند که برخي چهرههاي ديگر حاضر شوند. از سوي ديگر اصلاحطلبان برنامههاي ۱۱ نامزد رياست جمهوري را در جبهه اصلاحات بررسي کردهاند و در اين ميان ۳ نفر يعني محمد جواد ظريف، اسحاق جهانگيري و محمدرضا عارف برنامهاي ارائه نکردهاند تا ابهامات پيرامون حضور ظريف و جهانگيري در انتخابات همچنان ادامه داشته باشد. اين در حالي است که به اذعان قاطبه اصلاحطلبان اگر ظريف بپذيرد که در انتخابات حاضر شود اجماع اصلاحطلبان بر روي وي شکل خواهد گرفت و کمپينهاي حمايتي از وي برپا خواهد شد. هر چند که از سهشنبه ۲۱ ارديبهشت ثبتنامها آغاز خواهد شد و مشخص خواهد گرديد که در عرصه اجرا و عمل چه کساني به رقابتهاي حساس انتخابات رياست جمهوري ۱۴۰۰ وارد ميشوند.
در اين راستا براي بررسي فعاليت جريانهاي سياسي حاضر در انتخابات، کانديداهاي مد نظر، مشارکت مردم و اعتماد عمومي و آنچه در سپهر سياست ايران ميگذرد با سيد مصطفي هاشميطبا فعال سياسي و نامزد انتخابات پيشين رياست جمهوري به گفت و گويي شد.
*ارزيـــابي شــما از آرايش و چينش جريانهاي سياسي و چهرههاي حاضر در انتخابات پيش رو چگونه است؟
شرايط فعلي چندان قابل تحليل نيست و حقيقتا اطلاعاتي که از طريق رسانههاي عمومي به دست ميآوريم حکايت از اين نميکند که فعلا اراده خاصي براي اينکه چه کسي به طور قطع در انتخابات حاضر و به موفقيت خواهد رسيد وجود داشته باشد، البته در ميان اصولگرايان بحث آقاي رئيسي مطرح است که هرچند خود رئيس دستگاه قضا چند مرتبه اعلام کرده در انتخابات حضور نخواهد يافت اما فکر ميکنم که اگر آقاي رئيسي بيايد چون از پشتيباني اصولگرايان برخوردار است راي خواهد آورد. يعني به فرض شرکت همان افراد در انتخابات مجلس آقاي رئيسي راي خواهد آورد. از طرفي بحث آقاي لاريجاني مطرح است که حضور وي نيز با اما و اگرهايي روبهرو است و در شرايط فعلي به نظرم کسي که بتواند در ميان اين افراد چه اصولگرايان و چه اصلاحطلبان راي درست و حسابي بياورد کمتر پيدا ميشود. اشکال بزرگ کار نيز اين است که به نظرم شرايط و مسائل کشور به نحوي شده که آنهايي که ميگويند قصد حضور در انتخابات داريم محکم نميگويند و منتظرند تا به نحوي از داستان فرار کنند، چراکه مسائل کشور به سمت و سويي رفته که به اين سادگيها قابل حل نيست و افراد نيز احتمالا احساس ميکنند که قادر به حل مسائل و پيشبرد کار نيستند. بدين جهت است که در کنشگري خود نسبت به حضور يا عدم حضور در انتخابات با دست پس زده و با پا پيش ميکشند. هر چند که هيچ کدام از کانديداها نيز برنامه خاصي غير از کلي گويي ندارند که از فهرست مجموعه مشکلاتي که در کشور است بتوانند ۱۵ سرفصل اساسي بر شمارند. لذا هيچ کدام هيچ برنامهاي ندارند که اگر وارد عرصه انتخابات شوند با اين مشکلات چگونه برخورد کنند. بنابراين موضوع همينطور لاينحل است. به نظرم اصولگرايان دنبال اين هستند که اين مسئوليت را گردن آقاي رئيسي بيندازند و خودشان بگريزند. اصلاحطلبان هم هنوز نتوانستند به يک جمع بندي برسند که چه کسي بيايد و چه کاري ميخواهد انجام دهد. به هر جهت هنوز قضيه انتخابات باز است و ميتوان تحليلهاي متفاوتي از آن ارائه داد.
*از ديدگاه شما به لحاظ آسيبشناسانه چرا هيچ کدام از دولتها با برنامههاي مدون و قابل اجرا در حوزههاي مختلف وارد نشدهاند و صرفا روساي جمهور به کليگوييهايي بسنده کردهاند و وعدهها هم تحقق نيافته است؟
من معتقدم عدم شناخت کل حاکميت از مسائل پيش رو، پيشبينيهايي که بايد صورت بگير، اينکه منابع ما چگونه اختصاص پيدا کند و بايد چه آيندهاي داشته باشيم کاملا مشهود و در عين حال مبهم بوده است. شما به سوابق روساي جمهوري که تاکنون بر مسند بودهاند نگاه کنيد روساي جمهور هرکدام معلم، روحاني ، حقوقدان و دانشگاهي بودند و مشاغل مختلفي داشتند و از آن حوزه رئيس جمهور شدند، ولي به نظر من هيچکدام راجع به اينکه آينده کشور بايد چگونه رقم بخورد، منابع کشور چيست، چقدر است، چگونه بايد هزينه شود و اولويتهاي هزينهاي کشور چه بايد باشد که آينده مناسبي داشته باشيم برنامهاي نداشتند و تسليم نظر برخي افراد شدند. در اين خصوص مثالي کوچک ميزنم؛ آقاي همتي رئيس کل بانک مرکزي گفتند که ۳۵۰ ميليارد دلار در بازار ارز و طلا فروخته شده تا قيمت ارز به يک ثباتي در دورههاي مختلف برسد. من اينگونه فهميدم که اين رقم مربوط به دورههاي مختلف از زمان آقاي نوربخش تاکنون است. بازار ارز را که نتوانستند هدايت کنند چون ارزي که در ابتداي انقلاب ۷ تومان بوده امروز ۲۴ هزار تومان شده است. هرچند که طي چند روز اخير قيمت دلار تا کانال ۲۰ توان هم آمده اما آن هم متکي به اين امر است که مذاکرات وين چگونه پيش برود و چه خبرهايي از وين بيايد و آن زمان است که قيمت ارز چهره واقعي خود را نشان خواهد داد. به هر جهت طي اين دههها بازار ارز تامين نشده است. منتها ميخواهم بگويم که با اين ۳۵۰ ميليارد دلار چه کارهايي ميشد در کشور انجام داد و چقدر ميتوانستيم در خود کفايي، توليد فني و علمي مدرن محصولات کشاورزي کار کنيم. داستان کولهبري و سوخت بري ايجاد نکنيم، جلوي قاچاق کالا را بگيريم، البته خريداران ارز هم کساني بودند که يا سرمايه خارج کردند و در کانادا، ترکيه، امارات و آمريکا سرمايهگذاري کردند يا قاچاقچياني بودند که پول خود را به ارز تبديل ميکردند و به قاچاق ادامه ميدادند. لذا به جهت بينش مناسبي روي کارهاي مختلف نبوده مسائل همينطور روي هم انباشته شده است. سعدي ميگويد بنياد ظلم در ابتدا اندک بود، هر که آمد اندکي بر آن افزود تا بدين غايت رسيد. مسائل کشور نيز در ابتدا کوچک بود و هر کسي که آمده براي اينکه گذران دوره خود را کند شجاعت برخورد با مسائل را نداشته و امروز اين شده که حداقل در ۱۵ سرفصل مشکلات اساسي داريم.
*کـــارآمدي دولتها همواره يکي از مسائل مورد بــحث در دورههاي مختلف بوده اما بارها شاهد بوديم که دولتها با استقبال خوب روي کار ميآيند و با بدرقهاي نه چندان خوب به دوره خود پايان ميدهند اين مساله از چه جهت است؟
دولتهاي ما در ابتدا حرفها و کلمات زيبايي به زبان ميآورند و مردم را با وعدههاي جذاب دلخوش ميکنند. هر چند که دادن برنامه هم کافي نيست بلکه آقايان بايد تبعات برنامه را بگويند. يعني اگر ميگويند فلان کار را انجام ميدهيم بايد بگويند که آن برنامه چه نتايج مثبت و منفي خواهد داشت؟ چون هيچ کاري نيست که صرفا نتايج مثبتي داشته باشد هر کاري انجام شود يکسري نتايج مثبت و يکسري نتايج منفي در برخواهد داشت و اين نتايج منفي بر بخشهاي ديگر جامعه اثر خود را ميگذارد. بنابراين دولتها همه در زمان روي کار آمدن به مردم در باغ سبز نشان دادهاند که اين کارها را ميکنيم. در فضاي اجتماعي نيز اينگونه جا افتاده که انتخاب رئيس جمهور و شرکت در انتخابات به عنوان وظيفه ملي و وفاداري به نظام تلقي ميشود، بنابراين مردم آمدند و به هر کسي که بيشتر تبليغ کرده و اسمش مطرحتر بوده در شرايط مختلف راي دادند و استقبال خوب بوده است، اما سپس ديدهاند که وعدههاي داده شده از سوي دولت محقق نشده و دولتها نيز به خاطر اينکه کار جديدي بکنند بايد هزينههاي زيادي بدهند لذا ترجيح ميدهند که همان روال سابق را ادامه دهند. اگر نگاهي به روند کارکرد دولتها بيندازيد متوجه خواهيد شد که همه دولتها تقريبا يک روال کار داشتند؛ هر چند در برخي دولتها مقداري سينوسي عمل شده ولي اگر امهات کار را نگاه کنيم همه دولتها در يک مسير حرکت کردند. مسيري که يک سراشيبي است که طبق اصل دوم نيوتن حرکت ميکند. دولتها هم خود را تسليم اين رويه کرده و مقابل اقدامات ناتوان کننده کشور ايستادگي نکردند. حرکت کردند و خود را به اين سفينهاي که به سمت پايين ميرود سپردند. در نتيجه به اين نقطهاي که اکنون هستيم رسيديم.
*همه دولتها با يکسري وعدههاي بزرگ و بعضا غير قابل اجرا و خارج از حيطه اختيارات توانستهاند از مردم راي بگيرند اما گويا مردم نيز بهرغم تجربه چندين باره عدم تحقق مطالبات و وعدهها باز هم به اين وعده ها دلخوش ميکنند؛ اساسا اين نوع رويکرد دوگانه رواج و پذيرش پوپوليسم از سوي دولت و مردم را چگونه ارزيابي ميکنيد؟
مردم از وعده و حرفهايي که مسئولان ميزنند خوششان ميآيد و بعد هم مردم آنقدر مطالعات دقيق و عميق اجتماعي، سياسي و اقتصادي ندارند که بتوانند تحقق وعدهها در حوزههاي مختلف را از يکديگر تفکيک کنند، لذا طبيعي است که از اين مساله خوششان بيايد. آن مديري که بگويد صلاح مردم اين است و جلوي اين جريان بايستد ناياب است وگرنه مردم مسائل مختلفي دارند و هر کسي که بگويد من مسائل مردم را حل ميکنم مردم استقبال ميکنند و ميگويند الحمدا…کسي پيدا شده که مسائلمان را حل ميکند و به او راي ميدهند. مردم تقصيري ندارند بالاخره زندگي دارند و گرفتارند؛ امانتدار کسي است که مسئول است و بايد رعايت امانت ملي را انجام دهد و کاري کند که در نهايت به نفع جامعه و کشور تمام شود.
*فضاي جامعه به نحوي است که اعتماد مردم به دولت و رويههاي موجود کاهش يافته و اميدي به تغيير به سمت امر مطلوب ندارند؛ اساسا اين کاهش اميد و اعتماد از چه چيزي نشأت ميگيرد و چرا بايد به جاي اعتماد روز افزون شاهد کاهش اعتماد عمومي باشيم؟
من معتقدم يکي از دلايل اين امر اين است که دولتها تصميمهاي درست و مناسبي نميگيرند و به واسطه اين تصميمات بعضا جامعه به سمت بحران ميرود. ديگر اينکه علاوه بر اينکه دولتها خود با مشکلاتي مواجه هستند از سوي دو توپخانه مورد هجمه و تخريب قرار ميگيرند. از جمله در اين مدت دولت آقاي روحاني را يک توپخانه خارجيها ميکوبد و عاملي مثل ترامپ هم آن توپخانه را تشديد کرده و هم خود به توپخانه اضافهاي عليه دولت تبديل ميشود. دوم توپخانههاي داخلي هستند که هم نظر با توپخانههاي خارجي عمل ميکنند. لذا وقتي که ترامپ يا نتانياهو ميگويند برجام بد است مخالفان داخلي نيز برجام را توافقي بد و خيانت قلمداد ميکنند. در اين ميان با تماشاي اين صحنه که هم داخليها مثل صداوسيما، دلواپسان و کيهان به کوبيدن دولت مشغولند و هم خارجيها پس در نتيجه اين هجمههاي دو جانبه مردم نيز دولت را نکوهش ميکنند اما نکته اينجا است که در نتيجه اين اتفاقات اعتماد مردم نه به دولت بلکه به نظام کاهش مييابد. البته به نظر من اصل قضيه در اين هجمهها و حملهها به قضيه نفوذ باز ميگردد. يعني درست است که يک آدم وجيه و خوب يک حرفي ميزند ولي اگر ريشهيابي شود به همان جريان نفوذ بر ميگردد. لذا اين همه حمله به دولت که به حمله به نظام و بياعتمادي مردم منجر ميشود نتيجه نفوذ است. نتيجه يک ذهن موثر و مرتب داخلي نيست. ذهن مرتب داخلي در عين نقد راهحل ميدهد اما تخطئه و تخريب نميکند و به مردم احساس نا امني نميدهد، البته بسيار گفته ميشود که بايد شرايط را براي مشارکت حداکثري آماده کنيم و در اين راستا برخي اقدامات انجام پذيرد اما من بلد نيستم که چگونه ميتوان روغن ريخته را چگونه به جاي خود بازگرداند. ريختن روغن کاري ندارد بلکه برگرداندن آن مهم است، لذا شايد برخي در اين فاصله کم تا انتخابات کارهايي براي افزايش مشارکت بلد باشند اما به نظر من نميشود کاري انجام داد.
*واکنشهاي بسياري را در خصوص انتشار فايل صوتي تقطيع شده آقاي ظريف شــاهد بوديم و هر کسي از ظن خود به اظهار نظر در اين خــصوص پرداخته است؛ اساسا اين نوع رويکردها از چه جـــهت و با چه اهدافي تحليل ميکنيد؟
اين مساله ابعاد مختلف و پيچيدهاي دارد. من معتقدم آقاي ظريف در خصوص شهيد حاج قاسم سليماني اصلا حرف نامربوطي نزد و گفت که ما ديپلماسي را خرج مردم کرديم. نه اينکه بگويد من نظري نداشتم بلکه گفت هر نظري که شهيد سليماني داشت من انجام دادم. ولي در يک هفته اخير يک نهضت ظريف کوبي راه افتاده و استنباط من اين است و مطمئن نيستم، اما به نظرم اين قضيه درز کرده که ابزاري براي کوبيدن آقاي ظريف شود که احيانا جرات آمدن به ميدان رياست جمهوري نکند. اين يک بعد قضيه است و ممکن است اين اتفاق نيز بعدا افتاده باشد و کساني که مخالفان ظريف هستند از آن استفاده کرده باشند. ولي اصل اينکه ما يک فايل غيرقابل انتشار که براي آينده بود درز پيدا کند و به دست رسانههاي خارجي برسد مشکوک و نشاندهنده اين است که بايد خيلي دقت کرد که چه کساني اين کار را انجام دادهاند، البته بحث همزماني انتشار اين فايل صوتي با نشستهاي وين در جهت تاثيرگذاري بر مذاکرات نيز مطرح است براي اينکه اگر با همان شرايطي که مقام معظم رهبري گفتند بازگشت آمريکا به برجام اتفاق بيفتد دريچه بزرگي به روي کشورمان باز ميشود و برخي قدرتها از اين دريچه سود نبرده و زيان خواهند کرد، بنابراين بايد به موضع تحت تاثير قرار دادن مذاکرات وين و احيانا به بن رساندن آن نيز نگاه ويژهاي داشت.
*ظريف يکي از چــهرههـــايي است که اصلاحطلبان بر روي حضور او در انـــتخابات حساب ويژهاي بازکردهاند و حتي سخــن از اجماع بر روي او به ميان آمده است؛ اساسا کانديداتوري وزير امور خارجه در انتخابات را چطور تفسير ميکنيد؟
به نظر من ظريف کاراکتر خوبي دارد، بليغ سخن ميگويد و به مسائل دنيا آشنا است اما اينکه توانايي و بينش اداره کشور را داشته باشد بايد ديد چه برنامهاي دارد. يعني اگر ظريف بخواهد حضور داشته باشد بايد به برنامه او دقت کرد. يعني ممکن است يک نفر شخص بسيار توانمندي باشد اما ديدگاه اقتصادي و اجتماعي ضعيفي داشته باشد و بينشش فرق کند. شخصي که براي رياست جمهوري ميآيد بايد اينگونه محک بخورد که در مسائل مختلف چه راهحلي ارائه ميدهد. من معتقدم اگر ظريف برنامه داشته باشد، در انتخابات حاضر شود و آن بخش از جامعه در انتخابات مجلس يازدهم شرکت نکرده بودند به ميدان بيايند ظريف راي خوبي خواهد آورد، البته من بعيد ميدانم که در انتخابات پيش رو دوقطبي ايجاد شود.