عبدی: رئیسی حتما دولت احمدی نژاد را تکرار نمی کند

اعتماد/ عباس عبدي نوشت: حضور آقاي رييسي در پاستور حداقل يک اثر مهم و مثبت دارد. همان اثري که بخشي از مردم به دليل آن به وي راي دادند و بسياري نيز به همين علت حاضر نشدند به رقباي او راي دهند و در انتخابات شرکت نکردند. آن دليل نيز برچيده شدن تنش ميان اجزاي حکومت ايران است.
بخش قابلملاحظهاي از ناکارآمدي دستگاه اجرايي دولت در ايران، ناشي از شدت تنش ميان اجزاي آن بود. واقعيت اين است که در جامعه ايران و در تاسيس نهادهاي مدرن سياست، به صورت ناقص الگوبرداري ميکنيم. هنگامي که از سه قوه قضاييه، مقننه و مجريه حرف ميزنيم، بدان معنا است که اين سه قوه در عين حال که استقلال دارند، در اصل مکمل يکديگرند و وظايفي دقيق را انجام ميدهند که به افزايش کارآيي هرکدام و مجموعه ساختار سياسي منجر ميشود و اين مساله الزامات خاص خود را دارد. همچون وجود نهادهاي قدرتمند حزبي، آزادي رسانهها، قدرتمندي نهادهاي مدني و…
ولي در ايران ماجرا برعکس ميشود و اين سه نهاد کارکرد حزبي و جناحي پيدا ميکنند و به جاي انجام وظايف خود مشغول رقابت و حتي ستيز ميشوند، چون نهادهاي ديگري که بايد وظيفه و کارکرد رقابت را انجام دهند وجود ندارند؛ لذا وضع ايران مثل خودرويي است که يک نفر با حداکثر توان پايش را روي گاز گذاشته و چرخها با سرعت زياد ميچرخند، در حالي که در زمين نامناسب که امکان حرکت ندارد، قرار دارد.
در نتيجه از يکسو هم انرژي مصرف ميشود و از سوي ديگر هيچ پيشرفتي وجود ندارد و موتور داغ ميکند و لاستيکها ساييده ميشوند و خلاصه خودرو بکسوات ميکند.
با آمدن آقاي رييسي اين مانع حداقل در کوتاهمدت برداشته ميشود. هرچند معتقدم که شکافهاي دروني اين ساختار وضعيت جامعه ايران به گونهاي نيست که وحدت پايدار و بلندمدتي را فراهم کند ولي در هر حال رخ دادن اين هماهنگي حتي در کوتاهمدت نيز مفيد است.
علت ديگري که ميتواند بر بهبود اين وضعيت موثر باشد، متناسب شدن قدرت و مسووليت است. بخشي از همان علت پيشگفته ناشي از عدم تناسب ميان قدرت و مسووليت بود. اين ويژگي عوارض فراواني دارد. قدرت تاييد و رد FATF يا برجام در جايي بود که مسووليت تبعات اِعمال آن قدرت را نميپذيرفت ولي اکنون ماجرا فرق خواهد کرد.
قضيه ساده است. به يک نمونه بسنده ميکنيم.
کنفدراسيون فوتبال آسيا نه تنها ميزباني مسابقات را به ايران نميدهد، بلکه جوايز تيمهاي ايراني را هم پرداخت نميکند. هيچکدام از اين دو اقدام ناشي از خباثت اين نهاد نيست، بلکه ناشي از وضعيت تحريم ايران است. اين يک نمونه کوچک است.
حالا آقاي رييسي از سرمايهگذاران دعوت به حضور در ايران ميکنند، انتقال پول و کالا و صادرات آن را چه خواهد کرد؟ مثل اين است که ما کسي را به منزل خود دعوت کنيم ولي درها بسته و قفل باشند، خب! او از کجا وارد شود؟
نکته سوم که جاي اميدواري است، ضرورت مقايسه نکردن دوره جديد اصولگرايان با دوره سياه احمدينژاد است. به چند دليل نبايد گمان کرد که آن اتفاقات تکرار خواهد شد. هر چند هميشه بايد نگران بود. دليل اول، فقدان درآمدهاي افسانهاي نفت است.
ديگر از پولهاي مفت نفت خبري نيست، بايد از ماده خاکستري مغزها کار کشيد. در آن دوره مغزهاي گنجشک هم ميتوانست با پول نفت افسانهاي امور را بگذراند. الان بدون اتکا به مغزهاي متعارف، نميتوان از پس هيچ امري برآمد و اين جاي اميدواري است. علت دوم نيز تجربه فاجعهبار آن دوره است که پيش چشم حکومت است. علت سوم نيز تغيير شديد شرايط داخلي، رسانهاي، بينالمللي و نسلي است. فراموش نکنيم که احمدينژاد وقتي دولت خاتمي را تحويل گرفت، همه شاخصهايش مثبت و خوب بود، البته روزي که رفت ديديم چه تحويل داد، حالا رييسي دولتي را تحويل ميگيرد که همه ميدانيم چه وضعي دارد.