واکنش آمریکا به قتلعام 17 شهریور

خراسان/ واقعه 17 شهريورماه سال 1357 در ميدان ژاله تهران، در تاريخ انقلاب اسلامي يک نقطه عطف محسوب ميشود. برخي از مورخان معتقدند که بايد حوادث منجر به پيروزي انقلاب اسلامي را به دو دوره قبل و بعد از 17 شهريور تقسيم کرد؛ اين کشتار، بعد از سرکوب قيام 15 خرداد 1342، بيشترين تلفات را داشت و باعث بروز اعتراضات گستردهاي شد. بعد از اين واقعه بود که طيفهاي مختلف جامعه، حتي روشنفکران و هنرمنداني که چندان به اعتراضات وقعي نمينهادند، ترديد را کنار گذاشتند و به مخالفت با رژيم شاه پرداختند. درواقع آمار بالاي شهداي اين واقعه، شوک سنگيني به جامعه وارد کرد و باعث کامل شدن آستانه تحمل مردم شد. يکي از مورخان معاصر، واقعه 17 شهريور را با قيام مسجد گوهرشاد در تيرماه سال 1314 مقايسه و نقطه مشترک آنها را آغاز سقوط شاه بيان کردهاست؛ اين مقايسه هرچند دور از ذهن به نظر ميرسد، اما چندان بدون وجه نيست. شتاب جرياني که نهايتاً در بهمنماه سال 1357، پايان رژيم پهلوي را رقم زد، از 17 شهريورماه و شهادت صدها نفر از تظاهرکنندگان در ميدان ژاله تهران آغاز شد. طي سالهاي بعد، تحقيقات و بررسيهاي پژوهشگران در ايران و ديگر نقاط جهان، بر اين ادعا مُهر تأييد زد. نکته بسيار مهمي که نبايد در مطالعه واقعه خونين 17 شهريور از ياد ببريم، حمايت آمريکا از شاه، پس از اين واقعه است. دولت کارتر که ظاهراً با شعار حقوق بشر وارد صحنه شدهبود، پس از آن کشتار هولناک به حمايت تمام قد از شاه برخاست. خبرها و اسنادي که بعدها در اختيار پژوهشگران قرار گرفت، نشان داد که آمريکاييها اصولاً با سرکوب و کشتار وحشيانه رژيم عليه مخالفانش، کاملاً موافق بودند و آن را تشويق ميکردند؛ آنها درباره اقدامات و اهداف شاه، اطلاعات دقيقي داشتند.
شاه از همه چيز خبر داشت
«اسپارشا ساها»، محقق علوم سياسي دانشگاه هاروارد، در مقالهاي طولاني با عنوان «وضعيت ايران: خشونت نظامي، اعتراضات و گروههاي فعال»، درباره نگاه شاه به وقايعي مانند 17 شهريورماه که در تاريخ ايران به «جمعه سياه» شهرت يافتهاست، مينويسد: «محمدرضا پهلوي معتقد بود که نمايش قدرت مانع از اعتراضات آينده ميشود. او به ارتش خود دستور دادهبود به شدت معترضان را مورد حمله قرار دهند. شاه اطلاعات کاملي درمورد اين اقدام داشت و نکته مهم در بررسي واقعه جمعه سياه همين است.» آمريکاييها کاملاً از اين رويکرد آگاه بودند؛ «کيل بالرز»، محقق دانشگاه «مارين کراپ» در ايالت ويرجينياي آمريکا، در مقالهاي با عنوان «سياست و تصور نادرست آمريکا و سقوط شاه» مينويسد: «در حالي که طي جمعه سياه، صدها نفر کشته شدهبودند و دولت کارتر بايد طبق شعارهايي که ميداد به چنين وضعيتي معترض ميشد، اما او و مشاورانش به دنبال اين بودند که بدانند آيا با اين وضعيت شاه ميتواند دوام بياورد يا نه؟ بين 18 تا 24 سپتامبر، دهها ارزيابي براي بررسي اين مسئله انجام گرفت و دولت ايالات متحده بهرغم اين رفتارها، معتقد شد شاه دوام ميآورد؛ تحليلي که از پايه اشتباه بود.» کارتر از وقايع 17 شهريور 1357 ميدان ژاله تهران، در کمپ ديويد مطلع شد؛ او مشغول مذاکره با سادات و بگين براي انعقاد قرارداد صلح ميان رژيم صهيونيستي و مصر بود.
آمريکا طالب سرکوب بود
«اسکات آرمسترانگ» ستوننويس «واشنگتنپست»، حدود دو سال بعد از واقعه 17 شهريور، در 27 اکتبر 1980، طي گزارشي تحليلي، به نکات تکاندهندهاي درباره رويکرد آمريکا در قبال رويداد «جمعه سياه» اشاره کرد. او در مقالهاش با عنوان «آمريکا بر سرکوب مخالفان تأکيد کرد» نوشت: «در هشتم سپتامبر که آن را روز جمعه سياه ناميدهاند، نيروهاي شاه در ميدان ژاله تهران به سمت تظاهرکنندگان شليک کردند. دولت آمار کشتهها را 86 نفر اعلام کرد، اما گزارشهاي خبرنگاران ميداني، تلفات را صدها و حتي بيش از هزار نفر اعلام ميکرد. کارتر از کشتار ميدان ژاله، در کمپ ديويد مطلع شد. هارولد ساندرز، معاون وزيرخارجه نزد او آمد و برايش توضيح داد که چه اتفاقي افتادهاست. سايرونس ونس، وزيرخارجه، به دليل غرق شدن در مذاکرات کمپ ديويد، اطلاعاتي جزئي درباره ماجرا داشت؛ افزون بر اين، ونس درگير اخبار سلاحهاي هستهاي شوروي هم بود. ساندرز در گزارش خود به کارتر، تأکيد کرد که شاه هنوز کنترل اوضاع را به خوبي در اختيار دارد. جلسهاي با حضور مقامات کاخ سفيد براي بررسي اين موضوع در کمپ ديويد برگزار شد. وسط جلسه بود که زبينگيو برژينسکي، مشاور امنيت ملي رئيسجمهور آمريکا، خودش را به جلسه رساند و بيدرنگ اعلام کرد که شاه به بيانيهاي قوي نياز دارد که در آن حمايت بدونقيد و شرط آمريکا از حکومت او اعلام شده باشد؛ اين کار باعث تقويت روحيه او خواهد شد. کارتر نظر برژينسکي را پذيرفت و با شاه تماس گرفت. پيش از آن، سادات هم در تماسي تلفني، حمايت بيقيد و شرط خود را از شاه اعلام کردهبود.» آرمسترانگ ميافزايد: «دولتمردان آمريکا تمايل شاه به استفاده از خشونت را نشانه خوبي ميدانستند؛ ساليوان(سفير آمريکا در تهران) به ونس گفته بود که اعلام حکومت نظامي در تهران و به گلوله بستن مردم، ميتواند نشانهاي از تقويت اعتماد به نفس شاه باشد. با نظارت پنتاگون، گزارشي توسط آژانس اطلاعات دفاعي تهيه شد که در آن نوشته شده بود: انتظار ميرود که شاه تا 10 سال آينده، بدون مشکل و با قدرت در صحنه باقي بماند.» در واقع آمريکاييها از شاه همان توقعي را داشتند که از ديگر دستنشاندگان خود در اقصي نقاط جهان متوقع بودند؛ سرکوب اعتراضات با حداکثر خشونت. گزارش «اسکات آرمسترانگ» به خوبي نشان ميدهد که در اين رويکرد، تفاوتي ميان دموکراتها و جمهوريخواهان وجود نداشت؛ شاه براي قتلعام مردم کاملاً مورد حمايت آمريکا بود.
گزارش تکاندهنده لوموند
حمله مأموران رژيم شاه در 17 شهريور 1357، ناگهاني و بدون اخطار قبلي بود؛ اطلاعيه مربوط به برقراري حکومت نظامي، به درستي اطلاعرساني نشد؛ خيليها اصلا اطلاع نداشتند که چنين وضعيتي وجود دارد. مردم حاضر در ميدان ژاله که عموماً از دانشآموزان و دانشجويان بودند، در جريان راهپيمايي گسترده روز 16 شهريور، قرار اين تجمع را گذاشتند؛ شاهدان عيني از حضور بيش از دوهزار جوان دانشجو و دانشآموز در ميدان ژاله خبر دادند که به تدريج، جمعيت فراواني شامل زنان و کودکان، به آنها پيوستند. آرايش نيروهاي نظامي شاه با هدف متفرق کردن جمعيت تنظيم نشده بود؛ آنها به دنبال يک سرکوب گسترده بودند. «ساها» مينويسد: «نيروهاي نظامي حاضر در ميدان ژاله، آموزش سرکوب شورش نديده بودند. آنها فقط ميتوانستند به سوي مردم شليک کنند. به نظر ميرسد که اين انتخاب، با هدف مشخصي صورت گرفته بود. در ميانه کشتار، تعدادي از سربازان تمرّد کردند و حتي برخي از آنها به جاي شليک به مردم، سرِ خودشان را هدف قرار دادند. اين نشان ميدهد که اويسي بهعمد نيروهايي را به ميدان آورده بود که به سرعت تحريک ميشدند و قادر به کنترل هيجان خود نبودند.» گزارش ميداني خبرنگار روزنامه «لوموند» که 9 روز بعد از واقعه 17 شهريور، در 17 سپتامبر 1978 منتشر شد، بر نوشتههاي «ساها» مُهر تأييد ميزند. خبرنگار لوموند نوشت: «جمعه 8 سپتامبر، خونينترين روزي بود که ايران بعد از ژوئن 1963 (خرداد 1342) داشته است. يکي از سخنگويان مخالفان شاه از يک قتلعام واقعي سخن گفت و رقم کشتهها را بيش از 600 نفر دانست. اين يک قصابي تمامعيار بودهاست. هرچند که قبول اين حجم از کشتار کمي مشکل است، اما بيشتر ناظران بينالمللي آن را تأييد کردهاند. اويسي، فرماندار نظامي تهران در بيانيه خود مدعي شد که سربازان از خود دفاع قانوني کردهاند. اما اين بيانيه کاملاً با آنچه شاهدان عيني در قتلعام صبح جمعه ديدند، تفاوت دارد... اين شاهدان که در صداقت و راستگوييشان هيچ شکي نيست، ميگويند که سربازان با دوهزار دانشجو و محصل و غيرمحصل که در خيابان شهباز، آرام و بدون هيچ خشونتي روي زمين نشسته بودند، روبهرو شدند و بعد از يکسري تيراندازي هوايي کوتاه، ناگهان به سوي گروههاي مردم مستقيماً شليک کردند.»