کنایه سنگین روزنامه جوان به مدیران زنگنه

روزنامه جوان/ روزنامه جوان نوشت: در حکايات آمده است روزي شاه عباس صفوي، کارگزاران خود را در ايوان کاخش گرد ميآورد و مهمان ضيافت شاهانهاي ميکند؛ در مقابل هر يکشان قلياني با سرگين اسب قرار ميدهد، حاضران شروع به پُک زدن ميکنند و دمادم از مزه بکر قلياني ميگويند که دود پِهنش، سراسر کاخ را گرفته بود.
شاه به آنها گفت: سري قليانها با بهترين تنباکو پر شده است، جملگي در مدح تنباکو و عطر آن گفتند که بهتر از اين نميشود! به سر اعليحضرت قسم، ۵۰ سال است که قليان ميکشيم، اما تنباکويي به اين عطر و مزه نديدهايم! شاه عباس با تحقير به آنها نگاهي ميکند و ميگويد: بميريد که به خاطر حفظ پست و مقام، حاضريد به جاي تنباکو، پِهِن اسب بکشيد و به تمجيد از آن بپردازيد!
اين حکايات بيشباهت به حال و روز بخشي از مديران کشور نيست به ويژه در صنعت نفت؛ عدهاي دست به نامه و رسانه شدهاند و از وزير جديد نفت، چنان شخصيت بزرگي ميسازند که گويا يک معصوم به مقام عالي وزارت رسيده است. طي چند روز گذشته، نامههاي بسياري خطاب به وزير نفت منتشر شده که مديران نفتي، براي ماندن بر سر سمتهاي خود، به چنان تعاريفي از جواد اوجي مشغول هستند که آدمي ميماند چه اتفاقي افتاده است.
همانهايي که خود را فدايي وزير نفت پيشين ميدانستند، امروز به سوي اوجي کوچ کردهاند و در تملق و چاپلوسي، تنه به تنه يکديگر ميزنند. گويا فراموش کردهاند تا همين چند سال پيش چگونه حکمراني ميکردند و اين روزها به چه رنگي درآمدهاند، البته که تا بوده همين بوده؛ متملقان در صدر سازمان هستند و اينگونه فکر ميکنند که ميتوانند با زبان چربشان، همچنان در صدر بمانند و صد افسوس که اينگونه شده است. افراد چاپلوس در سازمانهاي دولتي اغلب مناصب را در انحصار خود قرار دادهاند، بدون آنکه ذرهاي تخصص و تعهد داشته باشند.
يک بار براي هميشه هم که شده، بايد قيد اينگونه افراد را در نفت و البته ساير نهادهاي دولتي زد، شايد بهترين الگو براي پس زدن افراد چاپلوس در بدنه اجرايي کشور، نامه ۵۳ نهجالبلاغه باشد؛ همان نامه معروفي که اميرالمؤمنين (ع) خطاب به مالک اشتر فرماندار مصر مينويسند و نکات مهمي را عنوان ميکنند. در اين نامه به مالک اشتر توصيه و تأکيد شده است که دور کارگزاران چاپلوس را خط بکش که سمي مهلک براي اداره حکومت است. در بخشي از اين نامه ميخوانيم: «بايد برگزيدهترين کارگزاران تو کساني باشند که سخن حق بر زبان آرند، هر چند، حق تلخ باشد. به پرهيزگاران و راستگويان بپيوند، سپس از آنان بخواه که تو را فراوان نستايند و به باطلي که مرتکب آن نشدهاي، شادمانت ندارند، زيرا ستايش آميخته به تملق، سبب خودپسندي شود و آدمي را به سرکشي وادارد.»
اين فراز از نامه، مسئوليت سنگيني را متوجه کارگزاران ارشد نظام ميکند و به آنها گوشزد کرده که اگر در مقابل چاپلوسان نرم شوند، دچار خطاهاي بسيار شده و چنان آنها را در خودپسندي و سرکشي غرق ميسازد که ديگر هيچ جايي براي اصلاح امور باقي نخواهد گذاشت.
وقتي چاپلوسان حاکم باشند، اميد به اصلاح امور در ميان شايستگان سقوط ميکند، همانگونه که امير کلام دربخشي ديگر از نکات مديريتي خود درخصوص ارتفاي چاپلوسان و منافقان ميفرمايند: «خوبان از نيکي دلسرد و زده ميشوند و از خوبي دست ميکشند و بدها به بدي عادت ميکنند و در نتيجه جامعه از داشتن افراد خوب محروم ميشود و از بدها انباشته ميگردد.»
روي سخن با وزراست؛ افرادي که بايد در انتخاب مديران زيرمجموعه خود از عنصر شايستهسالاري بهره برده و متلمقان را هر چند داراي نقاط مثبت کاري باشند، حذف کنند که اينگونه افراد، آفت سازمانها هستند. چاپلوسان اين روزها، همه نگاهشان به وزرايي است که فکر ميکنند مانند وزراي اسبق، عاشق شنيدن مدح و ستايش آنان هستند، در حالي که ادامه روند قبل، قطع اميد وحشتناکي را به سازمانها وارد ميکند.
فرهنگ تملق در نهادهاي دولتي، همچون علفهاي زايدي است که بايد هر چه زودتر هرس شوند تا هم ديگر مانعي نباشد براي رشد سازمان و هم افرادي که شايسته کارگزاري هستند، به جايگاه اصلي خود دست يابند.