سرمقاله دنیای اقتصاد/ نقدینگی برای تولید امکانپذیر است؟
دنياي اقتصاد
بروزرسانی
«نقدينگي براي توليد امکانپذير است؟» عنوان سرمقاله امروز روزنامه دنياي اقتصاد به قلم دکتر پويا جبل عاملي است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد:
برخي از نامزدهاي رياستجمهوري در اظهارات خود بيان ميکنند که به دنبال آن هستند تا نقدينگي را به سمت توليد هدايت کنند. اين گزاره از چند بعد مبهم و داراي اشکال است. اشکالي که متاسفانه مسوولان نيز در دوران هاي مختلف به آن دچار بودهاند و اقتصاد ايران از آن آسيبديده است. براي باز شدن مطلب ابتدا بايد پرسيد که منظور از نقدينگي در اين گزاره چيست؟
اگر منظور از نقدينگي بخشي از بودجه باشد که دولت قصد دارد صرف کارهاي عمراني کند، که اين امر تا به حال نيز رخ داده است و حتي برخي معتقدند که بودجه عمراني بالا به دليل کمبود ظرفيتهاي لازم در شرايط کنوني ميتواند با فشار بر بودجه با توجه به کمبود درآمدهاي ناشي از نفت، کسري بودجه ايجاد کند و در نهايت منجر به تورم شود. به بيان ديگر، اگر گزاره هدايت نقدينگي به سمت توليد، در چارچوب بودجه تعبير شود، بايد گفت که دولت فعلي بيش از همه تمايل به افزايش اين بودجه عمراني داشته، اما به دليل فقدان ارتباطات معمول با بازار جهاني عملا تامين سرمايه يا محقق نشده يا با مشکلات عديدهاي مواجه بوده و از همين رو بسياري از پروژههاي عمراني به سرانجام نرسيده است و در برخي از پروژهها مانند پارس جنوبي نه تنها ما از برنامه بسيار عقب ماندهايم، بلکه سرمايه ملي ما نيز جلوي چشممان به سمت چاههاي همسايگان بسيار کوچکمان رفته است و آنان از آن کسب درآمد کرده و تبديل به ثروتمندترين کشور شدهاند و درآمد سرانه آنها بالاتر از همه مردمان دنيا قرار گرفته است. مشکل در اينجا آن نيست که ما سرمايه مالي لازم را براي تداوم پروژهها نداشتهايم، بلکه بزرگترين معضل آن بوده است که ما نتوانستيم اين سرمايه مالي را به سرمايه کالايي، تخصص و مديريت مورد نياز تبديل کنيم. اما اگر منظور از نقدينگي، دادن وامهاي ارزانقيمت به بنگاههاي دولتي باشد آن هم با استفاده از خطوط اعتباري بانک مرکزي، بايد گفت که اين سياست به جز تزريق نقدينگي به اقتصاد نيست. اينگونه نيست که تصور شود، بخش توليد، جزيرهاي منفک از اقتصاد است و وقتي نقدينگي به آن تزريق ميشود، نقدينگي در آن بخش ميماند. هيچ تفاوتي نميکند که شما نقدينگي را از کانال توليد يا از کانال مصرف افزايش دهيد، در نهايت نتيجه کار يکي است. تنها تفاوت آن است که مثلا اگر از کانال توليد نقدينگي را افزون کنيد، بنگاهها در زمان افزايش نقدينگي ارجحيتي بيشتر از بخشهاي ديگر خواهند داشت؛ اما اين زمان بسيار کوتاه خواهد بود و با جذب نقدينگي در جامعه دستمزد، مواد اوليه، دستگاههاي توليدي و غيره گران ميشود و پس از چندي باز بنگاهها دست به دامان دولت ميشوند و از آن کمک نقدي بيشتري ميخواهند.
به سخن ديگر، هيچ انتهايي براي درخواست نقدينگي از سوي بنگاههاي توليدي وجود نخواهد داشت و آنان همواره نيازمند کمک هستند. اين نيست که تصور شود، نقدينگي که به بخش توليد داده ميشود در همان جا ميماند.
اين نقدينگي صرف اموري ميشود که در نهايت ايجاد تقاضاي بيشتر ميکند. در حالي که بيترديد نميتوان به سرعتي که نقدينگي را به جامعه تزريق ميکنيد، ايجاد کالا و خدمات کنيد، اين تقاضاي بيشتر به معناي افزايش تورم خواهد بود. تورم نيز به معناي آن است که بنگاه توليدي باز براي تداوم کار نياز به نقدينگي دارد و اين دور باطل انتهايي نخواهد داشت.
در نتيجه اينکه تصور ميشود، نقدينگي به واسطه خطوط اعتباري ميتواند ايجاد توليد کند و تورمزا نخواهد بود، انديشهاي غيرعلمي و غيرکارشناسانه است. در نهايت هيچ تفاوتي نميکند که شما نقدينگي را از طريق بنگاههاي توليدي يا خانوارهاي مصرفکننده به اقتصاد تزريق کنيد. نتيجه هر دو يکي است و آن تورم. آري کمک نقدي فارغ از ساختار بازار پول نه کمک به افزايش توليد ميکند و نه اين است که تصور شود تورمزا نخواهد بود.