«توبه محافظهکارانهِ محافظهکاران» عنوان سرمقاله امروز روزنامه بهار به قلم سروش فرهاديان است که ميتوانيد آن را در ادامه بخوانيد:
توبه؛ توبهِ توبه. «توبه» محافظهکاران ادامه دارد. لابد رو به خدا و به درگاه مردم. ببخشيد، ببخشيدگفتنها و طلب مغفرتکردنهايشان. اما گناه محافظهکاران چيست که روزانه دست توبه بلند ميکنند؟ چه چيزي محافظهکاران را به راه توبه کشانده است. کمبود روغن، ناز و اداي مرغ، کاهش ارزش پول ملي، اژدهاي پنسيلين چيني، گوشت گوساله قيمتي يا پسته دهانبستهِ طلايي؟
هرچه هست محافظهکاران در راه توبه افتادهاند. بعضي توبه را «عيان» به زبان ميآورند و بعضي در «نهان». اشک و گريه شايد نباشد، اما پشيماني هست. محافظهکاران هم هستند. از جنس همان توبههايي که 10سال پيش کردند و نام «اصولگرا» برگزيدند تا شايد محافظهکاريهايشان براي تغيير وضعيتهاي گوناگون فراموش شود.
اما توبه از چه يا که؟ چه چيزي براي توبه بهتر از عملکرد دولت و چه کسي بهتر از رييس دولت. محافظهکاران هرچه فرياد دارند سرِ دولت ميزنند. دولتي «محافظهکار ساخته» و «محافظهکار خواسته».
توبه محافظهکاران اگر تا پيش از آغاز تبليغات انتخابات رياستجمهوري محافظهکارانه بود، هرچه به روز انتخابات رياستجمهوري نزديکتر ميشويم، راديکال ميشود. لابد نامزدهاي اصولگرا لحظهشماري ميکنند تريبوني بهدست بياورند و صداي اعتراضي سر دهند که اين چه وضع کشورداري است؟ اين چه طرز تنظيم سياست خارجي است؟ چرا دلار بالاست؟ چرا ريال بيارزش شده؟ چرا پرايد امروز، هم قيمت پژو ديروز شده؟ چرا داروي چيني زياد شده، چرا پاسپورت ايراني کم ارزش شده؟
رمز اين خودزني، «جذب» است. خود محافظهکاران هم رمز جذب راي را فهميدهاند؛ انتقاد به وضع موجود و اعتراض به ايجادکنندگان وضع موجود؛ اما اين دوگانه فقط يک کاريکاتور از انتقاد و اعتراض بهنمايش درميآورد. کاريکاتور بخشي از يک ماجرابودن و در جايگاه منتقد نتيجه آن ماجرا نشستن.
شش نامزد محافظهکار انتخابات رياستجمهوري يازدهم چنان بر احمدينژاد ميتازند که انگارنهانگار او عضوي از همين طايفه سياسي است؛ انگارنهانگار همين محافظهکاران در هشتسال گذشته او را «ابرمرد»ي نشسته در جايگاه «معجزههزاره سوم» معرفي کردند.
اما اين توبه تا کي ادامه دارد. لابد تا همين فرداي انتخابات رياستجمهوري. همين الان هم دولت محافظهکار محمود احمدينژاد يقهشان را گرفته که اگر اينگونه است، وزيران احمدينژاد از عملکردش دفاع ميکنند و آماده مناظره هستند.
توبههاي علني و غيرعلني درحالي ادامه دارد که شش نامزد محافظهکار، مدعي ادامه محافظهکاري هستند؛ لابد چون نميشود دل از محافظهکاري و برکاتش کند. براي همين است که محمود احمدينژاد و عملکردش را از جريان محافظهکاري جدا که هيچ، بيرون ميکنند. بيتوجه به اينکه افکارعمومي چقدر اين جداسازي را ميپذيرد. آنهم درحاليکه «همعرض»ي نامزدهاي محافظهکار و احمدينژاد بيش از آن است که بشود آن را پنهان کرد. حالا هي احمدينژاد را منحرف بخوانند؛ لابد مخاطبانشان ميپرسند ربطش به دلار اوجگرفته و ريال بهخاکنشسته چيست.
همعرضي محافظهکاران با هم و با احمدينژاد اگر آزاردهنده است که لابد براي نامزدهاي محافظهکار و طرفدارانش هست، اين ناراحتي تاثيري بر واقعيت ندارد. نه اينکه نشود توبه محافظهکاران را پذيرفت، اما آنچه شايد پذيرفتنش سخت باشد اشک جاري شده توبه از چشم و دست خواهان راي براي ادامه تسلط محافظهکاران بر کشور است.
شايد بخشي از مردم توبه محافظهکاران را بپذيرند، اما اينکه آنان را همچنان در جايگاه قدرت تحمل کنند کمي دور از ذهن است. حافظههاي تاريخي مردمان اين ديار شايد قدري ضعيف باشد، اما نه تا اين اندازه.
توبه محافظهکاران محافظهکارانه است، هم اشکي به چشم دارند، هم ادعايي به زبان؛ اين هرچه هست آيين «توبه صادق» نيست.