پایان اختلاف 2 همکار قدیمی با دوئل مرگبار
اعتماد/ مردی که مدعی است گمان میکرد برای حل مشکلی به دفتر همکار قدیمی خود رفته، هنگام خروج از آنجا تبدیل به قاتل شد.
زنی جوان ساعت 19 دیشب با مرکز فوریتهای پلیسی ۱۱۰ تهران تماس گرفت و از درگیری مرگبار در ساختمان محل کارش خبر داد. با اطلاع ماموران پلیس پایتخت، نزدیکترین واحد گشت پلیس به محل گزارش شده اعزام شدند. پس از آن بازپرس سالار صنعتگر در جریان قرار گرفت و دستور داد تیم بررسی صحنه جرم هم راهی محل شوند.
ماجرا در طبقه دوم ساختمانی چهار طبقه افتاده بود که شرکت فروش پارچه بود. بررسی اولیه حکایت از آن داشت که قربانی قتل رئیس شرکتاست. در چند قدمی مرد میانسالی که با ضربات چاقو کشته شده بود، مردی زخمی روی زمین افتاده بود.
پس از آن بود که به دستور بازپرس کشیک قتل پایتخت، مرد میانسال برای درمان به بیمارستان منتقل شد و در ادامه تحقیقات خانم حسابداری که موضوع را به پلیس گزارش داده بود، گفت: متهم ساعتی قبل از قتل برای دیدن رئیس به اتاقش رفت. ما قبلا او را ندیده بودیم. این در حالی بود که معمولا افرادی را که با رئیس کار دارند و مشتریمان هستند، میشناختیم. اوایل که آن مرد غریبه به اتاق رییس رفت صدای خنده و شوخی میآمد، اما بعد از لحظاتی صدای دعوا و درگیری بود که جای خنده و شوخی را گرفت، به همین دلیل خودمان را به دفتر رییس رساندیم و پیکر غرق در خون او و مهمانش را کف زمین دیدیم. وقتی هر دو را معاینه کردیم متوجه شدیم رئیس کشته شده، ولی مهمان هنوز نیمه جان است.
مرد میانسال پس از بهبودی نسبی در تحقیقات گفت: در کار پوشاک هستم و سال ۹۶ ورشکست شدم، اما بعد از مدتی تصمیم گرفتم دوباره وارد بازار کار شوم، این در حالی بود که پولی برای سرمایه گذاری نداشتم. از آنجایی که از مشتریان قدیمی مقتول بودم سراغش رفتم و از او خواستم دو میلیارد تومان به من پارچه بدهد تا دوباره کارم را شروع کنم و در ازای آن یک سفته سفید امضا به او دادم.
او ادامه داد: مقتول نه پولی به من داد و نه پارچه، بدتر از آن سفتهام را با مبلغ ۱۰ میلیارد تومان اجرا گذاشت. به همین خاطر از او شکایت کردم که در نهایت او محکوم شد، حتی در رای دادگاه او به پرداخت جریمه محکوم شد. آن موقع بود که با من تماس گرفت تا در رابطه با موضوع با هم صحبت کنیم و پیشنهاد داد بدون جنجال و درگیری موضوع را حل کنیم. برای همین به دفترش رفتم، اول همه چیز خوب بود اما کم کم دعوایمان شد و او با چاقویی که روی میزش بود به من حمله کرد. چند ضربه به من زد ولی در ادامه من چاقو را از دستش گرفتم و بعد نمیدانم چه اتفاقی افتاد.