نماد آخرین خبر

جزئیات گروگانگیری شوهر برای نجات برادر

منبع
اعتماد
بروزرسانی
جزئیات گروگانگیری شوهر برای نجات برادر

اعتماد/ طبق گزارش پلیس؛ مردی به اداره پلیس مراجعه کرده و گفته دو مرد با چاقو مرا به زور سوار ماشین کرده‌اند.
 زن جوان برای نجات برادرش از زندان تصمیم عجیبی گرفت. او نقشه سرقت گاوصندوق شوهر پولدارش را کشید، اما هر بار که برای سرقت تلاش کرد، موفق نشد و درنهایت نقشه دیگری کشید؛ نقشه‌ای که با گروگانگیری و شکنجه همراه بود.
اوایل مهر ماه امسال، رهگذران در خیابانی در جنوب تهران، مردی را دیدند که با دست و پای بسته در گوشه خیابان رها شده بود. آنها به کمک این مرد رفتند و بعد از اینکه دست و پایش را باز کردند، معلوم شد که ماجرا گروگانگیری است.
مرد جوان که تاجر و مدیر یک شرکت تجاری در شمال‌غرب تهران است، راهی اداره پلیس شد و توضیح داد: «چند ساعت قبل مقابل شرکتم بودم که خودروی پژویی کنارم توقف کرد. دو مرد از ماشین خارج شدند و وقتی به من رسیدند چاقویی روی پهلویم قرار دادند و تهدید کردند که اگر سر و ‌صدا کنم، جانم را می‌گیرند. از ترس جانم سکوت کردم و آنها مرا سوار ماشین‌شان کردند و داخل ماشین، دست و پایم را با طناب بستند و صورتم را هم پوشاندند. سپس ماشین حرکت کرد و بعد از نیم‌ ساعت وارد پارکینگ خانه‌ای شد. آنها مرا به داخل خانه بردند و به باد کتک گرفتند و شکنجه‌ام کردند. بعد به زور کلید خانه و گاوصندوقم را گرفتند و رفتند. بعد از چند ساعت برگشتند و درحالی که دست و پایم بسته بود، مرا داخل ماشین قرار دادند و در خیابان رهایم کردند. من فورا خودم را به خانه رساندم و متوجه شدم که دزدان به خانه‌ام دستبرد زده‌اند و بیش از 7 میلیارد تومان پول، طلا، دلار و سکه از داخل گاوصندقم دزدیدند.» با شکایت مرد تاجر، پرونده‌ای در شعبه پنجم دادسرای ویژه سرقت تشکیل شد و گروهی از ماموران برای شناسایی و دستگیری دزدان گروگانگیر وارد عمل شدند. تحقیقات ادامه داشت تا اینکه 4‌ ماه پیش، مردی برای فروش مقدار زیادی طلا به یک طلافروشی در تهران رفت. او فاکتور خرید طلاها را نداشت. از سوی دیگر طلاها خاص بودند و از آنجا که مرد تاجر عکس طلاهای سرقت شده از گاوصندوقش را در گروه صنف طلافروشان قرار داده بود، مرد طلافروش طلاها را شناخت و متوجه سرقتی بودنشان شد. او درحالی که فروشنده را سرگرم کرده بود، با پلیس تماس گرفت و طولی نکشید که فروشنده طلاهای مسروقه دستگیر شد.
مرد دستگیر شده، یکی از افرادی بود که شاکی را گروگان گرفته و به خانه‌اش دستبرد زده بود. او اما در بازجویی‌ها راز مهمی را فاش کرد و گفت که پشت‌پرده این سرقت، همسر شاکی بوده است. 
او گفت: «من و دوستم نادر تخصص‌مان جیب‌بری و سرقت گوشی است. مدتی قبل به جرم جیب‌بری به زندان افتادیم و در آنجا با مردی به نام مسعود آشنا شدم. او هم‌بندی ما بود که می‌گفت سرکرده باند زورگیری و سرقت مسلحانه است. 5 سالی می‌شد که در زندان بود و به ‌خاطر اینکه طلب شاکیانش چندین میلیارد تومان بود، نمی‌توانست آزاد شود. یک روز او به ما پیشنهاد وسوسه‌کننده‌ای داد. مسعود گفت که خواهرش کاری می‌کند که ما آزاد شویم، اما در ازای آن باید کاری برایش انجام دهیم. ما هم قبول کردیم. خواهر مسعود طلب شاکیان ما را که مبلغ زیادی نبود، پرداخت کرد و ما آزاد شدیم. پس از آن بود که او از ما خواست شوهرش را گروگان بگیریم و با سرقت کلید گاوصندوقش، هر چه داخلش بود را سرقت کنیم و به او بدهیم. پس از اینکه نقشه را اجرا کردیم، او بخشی از طلاهای مسروقه را به ما داد تا اینکه هنگام فروش طلاها، گیر افتادم.» 

زن جوان تصور نمی‌کرد که روزی نقشه‌اش لو برود و دستگیر شود. او می‌گوید فقط به ‌خاطر آزادی برادرش از زندان نقشه گروگانگیری و سرقت از شوهرش را طراحی کرده است. 
این زن به «اعتماد» می‌گوید: «حدود یک سال است که ازدواج کردم، اما فکر نمی‌کردم در آستانه نخستین سالگرد ازدواجم، این‌طوری آبرویم برود. من همه این کارها را به‌ خاطر برادرم انجام دادم. نادانی و حماقت برادرم کار دستمان داد. نمی‌خواستم آبرویم نزد شوهرم برود. شوهرم نمی‌دانست برادرم در زندان است. فکر می‌کرد برای انجام پروژه کاری به دوبی رفته است. مادرم معلم است. پدرم کار آزاد دارد. خودم درس خوانده‌ام و مهندسم، اما نمی‌دانم برادرم چرا راه را اشتباه رفت. او با دوستان خلافکار و نادرست نشست و برخاست کرد تا اینکه تبدیل به سارق شد. همه خانواده از رفتارهای او حرص می‌خوردیم، اما هرچه نصیحتش می‌کردیم بی‌فایده بود.» 
او در ادامه درباره نقشه‌ای که عملی کرده، می‌گوید: «اشتباهات زیادی مرتکب شده‌ام. برای اینکه بتوانم رد مال میلیاردی برادرم را پرداخت و او را آزاد کنم، دو، سه مرتبه پنهانی از شوهرم سرقت و بخشی از رد مال برادرم را پرداخت کردم، اما کافی نبود. یک‌بار او را با قهوه مسموم و بیهوش کردم و به شرکتش رفتم تا دسته کلید گاوصندوق را بردارم، اما هرچه گشتم پیدا نکردم. آن شب او را به بیمارستان رساندم که خوشبختانه زنده ماند. خودش هم تصور می‌کرد مسموم شده است. یک‌بار دیگر هم برای رسیدن به گاوصندوقش تلاش کردم، اما نشد. دیدم خودم نمی‌توانم انجامش دهم، همین شد که تصمیم گرفتم سارق اجیر کنم. با سرقتی که آنها انجام دادند، توانستم برادرم را از زندان آزاد کنم، اما خب در آخر دست خودم رو شد و آبرویم نزد شوهرم رفت.» 

به پیج اینستاگرامی «آخرین خبر» بپیوندید
instagram.com/akharinkhabar

اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره