نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
جامعه و حوادث

زخمی که برقلب نشست !

منبع
خراسان
بروزرسانی
زخمی که برقلب نشست !

خراسان/روزی که در دوران نوجوانی شکست عشقی خوردم و زخم عمیقی برقلبم نشست، هیچ کس را نداشتم تا مرا راهنمایی کند یا کسی که حداقل سنگ صبورم شود. به همین دلیل به جمع دوستان ناباب وارد شدم و برای تسکین روح و روانم به مصرف موادمخدر رو آوردم.


به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان،جوان ۴۴ ساله ای که در عملیات جمع آوری معتادان متجاهر توسط نیروهای کلانتری شفای مشهد به مرکز انتظامی هدایت شده بود، درباره سرگذشت تلخ خود به کارشناس اجتماعی گفت:در یکی از شهرک های شلوغ و پرهیاهوی اطراف مشهد به دنیا آمدم اما پدرم یک کارگر ساده ساختمانی بود و نمی توانست مخارج زندگی و هزینه های فرزندانش را تامین کند به همین دلیل همواره با مشکلات مالی شدیدی دست و پنجه نرم می کردیم و من هم در بین همکلاسی هایم مدام تحقیر می شدم.

اگر چه پدرم همه تلاش خود را می کرد تا امکانات حداقلی را برایمان فراهم کند اما زحمات او به نتیجه نمی رسید و این احساس حقارت در وجود ما ریشه دواند تا جایی که در دوران نوجوانی عاشق دختری شدم که در آن زمان به همه هستی ام تبدیل شد.

چنان شیفته «سوسن»بودم که جز او چیزی را در این دنیا نمی دیدم. درآن سن هیجانی و رویایی،آرزوهای زیبایی را در سر می پروراندم و در افکارم آشیانه ای پرازعشق ساخته بودم اما طولی نکشید که بادسهمگین وزیدن گرفت و همه آمال و آرزوهایم را درهم کوبید ،چرا که «سوسن»با پسرجوانی ازدواج کرد که پدرش ثروتمند بود و به دنبال سعادت وسرنوشت خودش رفت.

من که دچار شکست عشقی وحشتناکی شده بودم، حتی نمی توانستم درجایی بنشینم . مدام راه می رفتم و درافکار خودم غوطه ور بودم. ازدواج سوسن، زخم عمیقی بود که قلبم را آزار می داد ولی کسی را نداشتم که با او هم کلام شوم و مرا راهنمایی کند که در این سن وسال این گونه عاشقی ها و شکست ها معنی ندارد و تنها یک احساس هیجانی است به همین دلیل به دامن دوستان نابابی پناه آوردم که در پاتوق های مواد مخدر کنارهم جمع می شدند و سیگار و مواد و انواع مشروبات الکلی را مصرف می کردند.

من هم خیلی زود،استعمال مواد مخدر را آغاز کردم تا به قول معروف روح و روانم را تسکین بدهم ولی بازهم مسیر زندگی را به اشتباه رفتم و آینده ام را به نابودی کشاندم. 


این جوان مجرد ادامه داد: خلاصه کار به جایی رسید که از سوی خانواده ام طرد شدم و خواهران و برادرانم نیز از من فاصله گرفتند. حالا دیگر همه اوقاتم را در پاتوق خلافکاران می گذراندم و درس و مدرسه را هم رها کرده بودم .

روزی تصور می کردم با مصرف مواد می توانم آلام درونی ام را کاهش بدهم اما به دنیایی سقوط کردم که همه چیزدرتاریکی و سیاهی فرو رفته بود. در این شرایط و برای تامین هزینه های اعتیاد،مجبور شدم به سرقت روبیاورم.

این بود که وارد یکی از باند های سرقت پاتوق نشینان شدم. روزها را خواب بودم و مواد مخدر مصرف می کردم و شب ها به کوچه و خیابان می رفتم تا از خودروها سرقت کنم!

چندبار توسط نیروهای انتظامی دستگیر شدم و هربار با خودم عهد می کردم که دیگر بعد از آزادی مسیر درست زندگی را درپیش می گیرم اما بعد از آزادی بازهم به پاتوق خلافکاران می رفتم و دوباره روزگار سیاهم را از سر می گرفتم، حالا هم که در ۴۴ سالگی هستم به کارتن خوابی بدبخت تبدیل شده ام که حتی جایی برای مصرف موادمخدر ندارم و در زیر پل ها و فضاهای سبز روزگار می گذرانم، ای کاش ...


گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است با دستور سرگرد احسان سبکبار(رئیس کلانتری شفای مشهد)با فراهم شدن مقدمات انتقال این جوان معتاد به مراکز ترک اعتیاد اجباری، بررسی های روان شناختی و مشاوره ای نیز برای رهایی این جوان از چنگال مواد افیونی دردایره مددکاری اجتماعی آغاز شد.
براساس ماجرای واقعی درزیرپوست شهر

🔹"آخرین خبر" در روبیکا
🔹"آخرین خبر" در ایتا
🔹"آخرین خبر" در بله

اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره