پسربچهای که جای مرگ و زندگی را عوض کرد

جام جم/ «به تنها چیزی که فکر میکردم، نجات جان آن پسر بود. دلم نمیخواست یک نفر دیگر هم در دریاچه قایقرانی بمیرد.» اینها را حسام دارابپور اهل دیزیچه شهرستان مبارکه به ما میگوید. پسر ۱۵سالهای که وقتی متوجه شد نوجوانی دیگر هنگام شنا درعمق آب فرو رفته، بدون ترس زیر آب رفت و او را درحالیکه فقط یک قدم با مرگ فاصله داشت از زیر آب بیرون کشید و نجات داد.
او در گفتوگو با جامجم از روز حادثه میگوید: «در دریاچه که ۴-۳ متر عمق دارد شنا میکردم که یکی فریاد کشید: پسره رفت زیرآب و غرق شد. رفتم زیر آب و پسری را دیدم که دیگر حتی تقلا هم نمیکند. ترسیدم و آمدم روی آب اما مدتی بعد دوباره برگشتم و دستم را زیر سینه آن پسر گذاشتم و او را بالا آوردم. او قدش از من بلندتر و کمی هیکلی بود. دلم میخواست هرطور شده او را نجات دهم، چون آدمهای زیادی در دریاچه قایقرانی غرق شده بودند و نمیخواستم این پسر هم جزو همانها باشد. وقتی او را روی آب آوردم، یکی از دوستانم تیوب آورد که کوچک بود. برای همین او سر آن پسر را گرفت و دوست دیگرم هم سر دیگر آن را تا چپ نشود. او را از آب خارج کردیم. دو پیرمرد آنجا مشغول شنا بودند که با دیدن این وضعیت ترسیدند و رفتند. نبض آن پسر خیلی ضعیف میزد. به سینهاش ضربه زدم و به او تنفس مصنوعی دادم که خوشبختانه آب از ریهاش خارج شد و نفس کشید.»
او در مورد اینکه احیای قلبی را از چه کسی آموخته بود، میگوید: «دو سال پیش در قایقرانی شنا میکردم که دیدم آنهایی که موتور داشتند به قسمت انتهای دریاچه رفتند. من هم با موتورم رفتم. یکی آنجا غرق شده بود. رفتم زیر آب و پسری را دیدم که غرق شده بود. گفتم همینجاست و خودم از آب خارج شدم و دیگران او را از آب خارج کردند. دکتری که آنجا بود به او تنفس مصنوعی داد و از همانجا این کار را یاد گرفتم و روی آن پسر انجام دادم که خوشبختانه برگشت. قبل از اینکه پسر دوباره نفس بکشد، پدر و مادرش بسیار بیقرار و نگران بودند و مادرش گریه میکرد. با خودم گفتم خدایا به امید خودت. وقتی بعد از ۴-۳دقیقه تلاشم برای احیا، او به زندگی برگشت، والدینش واقعاخوشحال شدند. بعد هم اورژانس آمد و او را بردند. پدر و مادرم از طریق اینستاگرام متوجه شدند چه اتفاقی رخ داده است.»
حسام در مورد اینکه آیا دوره غریقنجات گذرانده، توضیح میدهد:«من هرگز درکلاسهای شناشرکت نکردم. دایی و پدربزرگم کمی شنا یادم دادند. زمانی که با داییام به استخر میرفتم، تا حدودی یادم داد چطور شنا کنم. بعد از آموزشهای مقدماتی خودم بهتنهایی به استخر رفتم و تمرینکردم. بعد از این جریان انتظار نداشتم کسی ازمن تقدیر کندوکاری بودکه از دستم برمیآمد را انجام دادم که خوشبختانه ختم بهخیر شد. شناکردن را خیلی دوست دارم اما علاقهای به غریقنجات شدن ندارم.»