نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
جامعه و حوادث

داغ دخترک کرجی؛ آخرین سکانس یک جنایت

منبع
هفت صبح
بروزرسانی
داغ دخترک کرجی؛ آخرین سکانس یک جنایت

هفت صبح/شش ماه است که تمام زندگی مادر لیانا تبدیل شده به صندوقچه‌ای از وسایل خاطره‌ساز دخترش.

کیف و کتاب‌های کلاس اول دبستان دخترک، لباس‌های کوچکش که بر تن ظریفش می‌نشست و عروسک‌هایی که روزی دستان لیانا آنها را نوازش کرده است. لیانا اسفند ماه سال 1403 برای بازی به کوچه رفت و دیگر بازنگشت. موضوع گم شدن دخترک کرجی خیلی سریع در دستور کار ماموران پلیس قرار گرفت.

شوهرخاله لیانا از همان ابتدا سعی می‌کرد پابه‌پای خانواده خودش را مشغول پیدا کردن ردی از دخترک نشان دهد. او این نقش را به حدی خوب بازی کرده بود که حتی پدر لیانا با او برای پیدا کردن دخترش در تماس بود. ولی نگاه تیزبین ماموران پلیس به این مرد متفاوت بود و به او مظنون شدند. سرانجام او لب باز کرد و راز قتل لیانا را افشا کرد. متهم در ابتدا اختلافات خانوادگی را بهانه‌ای برای قتل عنوان کرد اما وقتی لایه‌های عمیق‌تر زندگی او بررسی شد، رگه‌هایی از حسد و کینه خودش را نشان داد.
علاوه بر این بعد از پیدا شدن جسد لیانا که قاتل آن را در کانال آب قرار داده بود، مشخص شد گوشواره‌های او توسط قاتل سرقت شده است. متهم تیرماه امسال پای میز محاکمه ایستاد و با درخواست اولیای دم به قصاص محکوم شد. رای صادر شده در دیوانعالی کشور در حال بررسی است و در صورتی که به تائید قضات برسد، خانواده لیانا باید تفاضل دیه را پرداخت کنند تا قاتل فرزندشان قصاص شود. در گفت‌وگوی اختصاصی مادر لیانا حسینیان با هفت‌صبح جزئیات این جنایت را بخوانید.


برویم سر اصل ماجرا؛ روز حادثه این فاجعه چطور رخ داد؟
لیانا دختر 7ساله من و فرزند دوم من بود. به جز او یک پسر دارم که از خواهرش بزرگتر است. ما آخر هفته‌ها در خانه پدری‌ام دور هم جمع می‌شدیم. روز حادثه هم مطابق معمول به خانه مادرم رفتیم. نزدیک غروب بچه‌ها با هم برای بازی به کوچه رفته بودند. لیانا با فرزند یکی از خواهرانم و با نوه خواهر دیگرم یعنی نوه همین قاتل در کوچه بازی می‌کردند.
نزدیک غروب فرزند خواهرم به خانه رفته و پسر قاتل هم دنبال فرزند خودش آمده بود. من دیدم که لیانا هم به داخل خانه آمد و لباسش را که کمی کثیف شده بود عوض کرد و دوباره به کوچه رفت. نمی‌دانم چه شد که دوباره بیرون رفت چون اصلا بچه‌ای نبود که بدون اجازه ما جایی برود. چند دقیقه بعد به پسرم گفتم برو بیرون ببین خواهرت کجا رفته.اما لیانا ناپدید شده بود.

شما چه کردید؟
سراسیمه و مضطرب همه جا را می‌گشتیم. شوهر خواهرم آن روز ناهار را با ما دور یک سفره خورده بود. او هم خودش را خیلی نگران نشان می‌داد و وانمود می‌کرد همراه ما دنبال دخترم می‌گردد. حتی چندین بار با شوهرم تماس گرفت و گفت چند جا را گشته‌ام.
او با یکی از رفقایش تلفنی حرف زده بود و موضوع گم شدن دخترم را تعریف کرده بود اما حتی در صحبت با او هم به خوبی نقش بازی کرده و خودش را نگران نشان داده بود. بعدها فهمیدیم حتی برای دوستش اشک ریخته و با گریه گفته بود لیانا گم شده است. برای همین ما به او شکی نداشتیم.

بالاخره موضوع چطور روشن شد؟
ماموران پلیس دوربین‌های مدار بسته را بررسی کردند. آنها در جریان تحقیقات خودشان به شوهرخواهرم که در نزدیکی زمان گم شدن لیانا با ماشینش تردد کرده بود مشکوک شدند اما قاتل سعی می‌کرد خودش را از آنها دور کند تا سگ‌های تجسس به ماشینش نزدیک نشوند. بالاخره یکی از ماموران به بهانه خرید ساندویچ شوهرخواهرم را از ماشینش دور کرده بود و همان موقع سگ‌ها را به ماشین او نزدیک کردند و مشخص شد لیانا در خودروی او بوده است.

بعد اعتراف کرد؟
وقتی به او مشکوک شدند، به پلیس آگاهی استان البرز منتقل شد و آنجا اعتراف کرد. ابتدا انگیزه‌اش را اختلاف با من عنوان کرد اما بعدا مشخص شد گوشواره‌های دخترم را سرقت کرده بود. اگر با من مشکل داشت چرا از بچه سرقت کرد؟

واقعا با هم مشکل داشتید؟
او با خواهرم مشکل داشت و چند وقت قبل پسرش با من تماس گرفت و گفت پدرم دارد مادرم را خفه می‌کند. من هم موضوع را به مادرم گفتم چون خودم مهمان داشتم و نمی‌توانستم به خانه‌شان بروم. بعد هم فهمیدم زن و شوهر با هم قهر کرده‌اند. چند وقت بعد با وساطت یکی از اقوام آشتی کردند و باز هم مثل سابق با ما رفت و آمد می‌کرد. همه چیز عادی بود و آشتی بودیم.

وضع مالی‌اش چطور بود؟
تعریفی نداشت. چند بار به دلایل مختلف کارش را ترک کرده بود. مثلا می‌گفت مدیر من خانم است و نمی‌توانم تحمل کنم یک زن به من امر و نهی کند. بعد یک پراید قسطی خرید و با آن در اسنپ کار می‌کرد.اما از پس پرداخت اقساط برنمی‌آمد. موقعی که دخترم را کشت سررسید دومین قسط ماشینش رسیده بود و نتوانسته بود پرداخت کند. به خواهرم گفته بود ارثیه‌ات را به عمویت بفروش و پولش را به من بده. او هم قبول نکرده بود و قاتل به خواهرم گفته بود یک داغی روی دلت می‌گذارم.

در دادگاه با او مواجه شدید؟
بله ولی اصلا پشیمان به نظر نمی‌رسید. خیلی خونسرد تعریف کرد که چطور دخترم را فریب داده و او را به قتل رسانده بود.حتی قاضی به او گفت کمی ابراز ندامت کن که دل این مادر آرام شود.

در مورد قتل لیانا چه گفت؟
گفت که دخترم را به بهانه خرید خوراکی سوار ماشین کرد. از قبل فکر همه جای کار را کرده بود چون یک مشمع خریده و روی صندلی جلوی ماشین انداخته بود. بعد با ضربه چاقو به سینه و گردن دخترم او را کشته و جسدش را در کیسه گذاشته بود. بعد هم جسد را داخل کانال آب گذاشته بود.

تقاضای شما در دادگاه چه بود؟
من فقط قصاص می‌خواهم. قاتل زندگی من را نابود کرد. پسرم هیچ حرفی از خواهرش نمی‌زند و حتی سر خاکش نمی‌آید. همسرم هم با کار خودش را سرگرم می‌کند. انگار اصلا زندگی نمی‌کنم. تمام زندگی‌ام شده حسرت بازگشت لیانا و مرور خاطراتش.

باید تفاضل دیه بدهید تا قاتل قصاص شود؟
بله اگر از جانب دولت حمایت نشویم حالا که فرزندمان رفته و زندگی‌مان نابود شده باید مالمان را هم از دست بدهیم!

 

🔹"آخرین خبر" در روبیکا
🔹"آخرین خبر" در ایتا
🔹"آخرین خبر" در بله

اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره