قتل راننده اسنپ؛ «قصاص» فرجام قاتلان شد

هفت صبح/ داریوش، شیدا و غزال به عنوان مظنونان اصلی پس از بررسی شماره تلفن و موقعیت مکانی شناسایی و دستگیر شدند
زمستان سال 1402 ساعت از دو بامداد گذشته بود که در یکی از کوچههای تاریک صفادشت مرد جوانی به نام یوسف، زخمی و خونآلود از اهالی محل کمک خواست و در تماس مردمی با اورژانس او را به بیمارستان منتقل کردند. جراحات عمیق در ناحیه قفسه سینه و بازوهایش نشان از درگیری سنگینی داشت. با این حال، پیش از آنکه به اتاق عمل منتقل شود، برای لحظاتی چشمانش را باز کرد و آنچه بر او گذشته بود، برای خانوادهاش بازگو کرد.
او که راننده اسنپ بود، گفت آن شب دو زن و یک مرد را سوار کرده و مقصدشان باغی در حوالی صفادشت بوده است. در نزدیکی محل مورد نظر، مرد جوان ناگهان به او حمله کرده، او را از خودرو پایین کشیده و با کمک دو زن، خودرو و تلفن همراهش را ربودهاند. یوسف گفته بود: «هرچه مقاومت کردم فایده نداشت، چاقو زدند و در آخر با ماشین از روی من رد شدند.»
لحظاتی بعد، او در اتاق عمل جان باخت. پزشکان علت مرگ را آسیب شدید به قلب و ریه اعلام کردند. یک روز بعد، خودروی سرقتی یوسف در چند خیابان آنسوتر پیدا شد. بدنه خودرو آسیبدیده بود و آثار خون روی بدنهاش بهوضوح دیده میشد. این یافتهها فرضیه درگیری و زیر گرفتن راننده را تأیید میکرد.
سرنخ از تماس مشکوک
کارآگاهان در نخستین گام، شماره تلفنی را که برای درخواست اسنپ استفاده شده بود، ردیابی کردند. بررسیها نشان داد شماره به نام زنی میانسال ثبت شده که پسرش در شب حادثه با آن تماس گرفته بود. پسر زن از همان شب ناپدید شده بود. پلیس با بررسی سوابق تماس و موقعیت مکانی، به هویت سه مظنون، یک مرد جوان به نام «داریوش» و دو زن جوان به نامهای شیدا و غزال دست یافت.
چند روز بعد، ردی از گوشی سرقتشده یوسف در یکی از ایستگاههای متروی تهران شناسایی شد. مأموران در یک عملیات سریع، زن جوانی را که از گوشی استفاده میکرد بازداشت کردند. او گفت تلفن را برادرش برایش خریده است. برادر این زن در بازجوییها اعتراف کرد که گوشی را از داریوش، جوانی ۲۴ ساله، به قیمت ۸۰۰ هزار تومان خریده است.
اعتراف متهم اصلی
با شناسایی محل اختفای داریوش، مأموران پلیس او را در عملیاتی غافلگیرانه بازداشت کردند. متهم پس از چند ساعت بازجویی لب به اعتراف گشود و گفت: «من و دوستم شیدا و غزال که دوست شیداست، تصمیم گرفتیم رانندهای را خفت کنیم و ماشینش را ببریم. من شماره را از گوشی مادرم گرفتم تا ردی نماند.
شیدا چاقو داشت. راننده مقاومت کرد، درگیر شدیم و او را از ماشین پایین کشیدیم. من پشت فرمان نشستم اما راننده رها نمیکرد. دنده عقب گرفتم تا دستش را از فرمان جدا کنم. نفهمیدم چطور شد که ماشین از رویش رد شد.» با اطلاعاتی که داریوش ارائه داد، شیدا و غزال نیز بازداشت شدند. شیدا در بازجویی گفت: «فکر نمیکردم کار به قتل برسد. فقط قصد داشتیم راننده ماشین را بترسانیم و فرار کنیم.» اما در بازسازی صحنه مشخص شد که او چاقو را به بدن راننده فرو کرده است.
در دادگاه
چند ماه بعد، پرونده برای رسیدگی به شعبه سیزدهم دادگاه کیفری یک استان تهران ارسال شد. در ابتدای جلسه، همسر یوسف با چهرهای آرام اما صدایی لرزان در جایگاه شاکی ایستاد و گفت:«همسرم از دار دنیا فقط همان خودروی پژو ۴۰۵ را داشت. شب حادثه دیر کرده بود. زنی غریبه تماس گرفت و گفت شوهرت زخمی شده. وقتی رسیدم، او هنوز زنده بود و گفت که مسافرانش او را زدند و ماشینش را بردند. همان شب، در بیمارستان جلوی چشمم جان داد. از خونش نمیگذرم.»
او ادامه داد: «مادر شوهرم ۱۱ ماه بعد از آن حادثه از غم فرزندش دق کرد و مرد. پدر شوهرم هم به نیابت از فرزندان صغیر ما درخواست قصاص داده است.» در ادامه، داریوش در جایگاه متهم گفت:«قبول دارم که قصد سرقت داشتیم اما نمیخواستیم کسی کشته شود. شیدا با او درگیر شد و من دنده عقب گرفتم. نفهمیدم از رویش رد شدم. وقتی فهمیدم مرده، شوکه شدم و ماشین را دو خیابان بالاتر رها کردم.»
غزال که در زمان حادثه ۱۷ ساله بود، در دفاع از خود گفت:«من و شیدا فقط برای گرفتن سگ رفته بودیم. داریوش گفت باید برویم از کسی سگ تحویل بگیریم. هیچکدام نمیدانستیم او چه نقشهای دارد. وقتی درگیری شروع شد، از ماشین پیاده شدیم و از ترس فرار کردیم. بعد از چند دقیقه داریوش با ماشین برگشت و گفت بروید بالا. تازه آن موقع فهمیدم راننده را زده است.»
قاضی خطاب به داریوش گفت: «اگر راننده بین در و ماشین گیر کرده بود، دنده عقب گرفتن شما آگاهانه بوده است. چطور متوجه نشدید؟» متهم پاسخ داد: «در تاریکی چیزی ندیدم، فقط خواستم فرار کنم.» در پایان جلسه، هیئت قضایی پس از شنیدن اظهارات متهمان و وکلای آنها، ختم دادرسی را اعلام کرد. داریوش به جرم مباشرت در قتل عمدی و سرقت مقرون به آزار به قصاص نفس محکوم شد.



















