جزئیات خودسوزی مرگبار جوان اهوازی از زبان پدرش

هفت صبح/ احمد بالدی نام جوان اهوازی است که از چند روز قبل نامش در کنار عبارت خودسوزی منجر به مرگ در فضای مجازی شنیده میشود. احمد در جریان درگیری با ماموران شهرداری به خاطر اقدام آنها برای تخریب دکه اغذیه فروشی پدر احمد اقدام به خودسوزی کرد و جان سپرد. حالا پدر احمد در گفتوگوی اختصاصی جزئیات این فاجعه هولناک را روایت میکند.
گفتوگو با مجاهد بالدی
«21 سال است که این مغازه را دارم. ملک متعلق به شهرداری است و ساختمان مال من است که با شهرداری قرارداد دارم. حدود سه ماه قبل بود که قرارداد من با شهرداری تمام شد. مدتی قبل برای تجدید قرارداد رفتیم ولی شهرداری با تجدید قرارداد موافقت نمیکرد. من یک فعال مدنی و سیاسی هستم و احساس میکردم این عدم موافقت به دلیل مواضع سیاسی من بود و آنها میخواستند من را سمت خودشان ببرند.»
پدر احمد ادامه داد:«مسئول خدمات شهری به من گفت برو با نماینده اهواز صحبت کن و من هم با ایشان قرار ملاقات گذاشتم و ایشان من را به یکی از نمایندههای شورای شهر ارجاع دادند اما من گفتم ایشان در جریان موضوع نیستند. آن زمان بعد از جنگ 12روزه بود. من بعد از آن به دیدار دادستان رفتم و به ایشان گفتم من شش فرزند دارم که دو دخترم ورزشکار هستند.
یکی از دخترانم سالها در وزن خودش بهترین بازیکن استان شد و خلاصه فرزندان سالمی تربیت کردم. حالا این دکه تنها نان دانی من برای خانواده هشت نفرهمان است.کمک کنید اینجا را از دست ندهم و جلوی زن و بچههایم شرمنده نشوم. دادستان به من گفت من قول میدهم که دو سال به تو وقت بدهم و برای دو سال دیگر با تو تجدید قرارداد داشته باشیم. نامه توافق را هم به معاون خود تحویل داد اما معاون دادستان نامه را به من تحویل نداده بود تا اینکه روز حادثه رسید.»
بازداشت پدر احمد
پدر احمد در ادامه گفت:«روز حادثه سراغ معاون دادستان رفتم و شهرداری منطقه سه را هم دیدم، البته قرارداد من با سازمان پارکها بود و به شهردار ارتباطی نداشت. اما شهردار از من علت حضورم را پرسید و در حالی که شنیده بودم میخواستند دکهها را خراب کنند برایش توضیح دادم که نامه توافق را از معاون دادستان میخواستم. همان موقع معاون دادستان را دیدم و به من گفت شما به خاطر درگیری با مسئول خدمات شهری مجرم هستی.
گفتم من درگیری و سر و صدایی ایجاد نکردم فقط گفتم چند روز به من وقت دهید.آن روز از آنها مهلت خواستم که یک دکه دو در سه به من بدهند که بتوانم معیشت خانوادهام را تامین کنم.اما مسئول خدمات شهری به من مهلت نداد.معاون دادستان هم به من گفت فقط دو روز مهلت کار کردن در دکه را داری.مسئول خدمات شهری همان موقع با معاون دادستان تماس گرفت و با هم حرف زدند.بعد از صحبتشان به من دستبند زدند و به اتهام درگیری با مسئول خدمات شهرداری بازداشت شدم.»
روز حادثه
احمد روزهای دوشنبه و چهارشنبه در دانشگاه کلاس داشت. او 20 ساله بود و نقشهکشی میخواند. احمد فرزند اول خانواده بالدی بود و در روزهایی که دانشگاه نداشت در دکه به پدرش کمک میکرد.پدر احمد در مورد روز حادثه گفت:«روز حادثه هوای خوزستان آلوده بود و احمد دیرتر به دانشگاه رفت و به خاطر غیبت یکی از استادانش زودتر به خانه برگشته بود.
در نزدیکی خانه با مادرش تلفنی حرف زده بود و گفته بود تا چند دقیقه دیگر میرسد اما وقتی دیر کرد مادرش نگران شده و سر خیابان رفته بود. خانه ما هم نزدیک دکه محل کارمان است. همسرم میگفت جمعیت زیادی در پارک بودند و متوجه شده بودند عدهای برای تخریب دکه آنجا رفته بودند. احمد هم موقع عبور از آنجا متوجه ماجرا شده و داخل دکه رفته بود.
ماموران شهرداری وقتی دیدند احمد داخل دکه است برق را قطع کرده و احمد نتوانسته بود از در برقی خارج شود. در همان حال همسرم به آنها التماس میکرد که اجازه بدهند وارد دکه شود اما آنها احمد را تحریک میکردند و میگفتند با بنزین میخواهی خودت را بسوزانی یا با کبریت؟ همان وقت احمد اقدام به خودسوزی کرد و با کپسول آتشنشانی او را خاموش کردند. بعد از نیم ساعت او را به بیمارستان رساندند. به محض اینکه ماموران متوجه شدند فرزندم خودسوزی کرده من را آزاد کردند.»
پدر احمد در ادامه گفت:«ماموران شهرداری خودسرانه اقدام به تخریب دکه کرده بودند.اگر با ماموران انتظامی یا قضایی این اقدام را انجام میدادند شاید این حادثه رخ نمیداد.»
احمد چند روز بعد از انتقال به بیمارستان فوت کرد. او فرزند ارشد خانواده بود و خیلی وقتها در کنار پدرش به او در کارش کمک میکرد. حالا داغ احمد مثل گلوله سربی در گلوی پدرش جاخوش کرده است.
پس از این حادثه شهردار اهواز از سمت خود استعفا داد و پدر احمد از پیگیریهای مسئولین قدردانی میکند. اما داغ فرزند برایش جبرانپذیر نیست و تقاضا دارد به این فاجعه هولناک رسیدگی شود.


















