مهر نوشت/ تلفن اشتباهي زني به مرد غريبه آغاز رابطه اي شيطاني شد. رابطه اي که با قتل مرد بيگناه و صدور حکم اعدام و زندان براي زن و مرد خيانتکار پايان يافت.
مرداد سال گذشته ماموران پليس آگاهي شيراز مرداد سال گذشته در جريان تيراندازي به سوي مردي در اين شهر قرار گرفتند. تيم پليسي پس از حضور در بيمارستان متوجه شدند مرد جوان به نام امير در حال رفتن به خانه بود که از سوي فردي ناشناس هدف گلوله قرار گرفته بود. با تلاش پزشکان امير از مرگ نجات يافت.
در حاليکه تحقيقات در اين زمينه ادامه داشت، يک هفته بعد از اين ماجرا کارآگاهان در جريان قتل مردي در خانه اش قرار گرفتند. تيم جنايي پس از حضور در محل دريافتند، مقتول همان مردي است که چندي قبل هدف گلوله قرار گرفته بود. عامل جنايت اين بار نيمه هاي شب وارد خانه شده و او را در خواب با شليک گلوله به قتل رسانده و از محل فرار کرده بود.
همسر مقتول که شوکه شده بود در جريان تحقيقات به ماموران گفت : پس از مرخص کردن همسرم از بيمارستان او را به خانه آورديم. شب حادثه حدود ساعت 12 با صداي شليک گلوله از خواب بيدار شدم. مرد نقابداري را بالاي سر خود ديدم که يک اسلحه در دست داشت. او سريع از خانه گريخت. وقتي چراغ را روشن کردم متوجه قتل شوهرم شدم.
پس از تحقيقات مقدماتي جسد به پزشکي قانوني منتقل شد و ماموران در برابر پرونده قتلي با انگيزه انتقامجويي قرار گرفتند.
کارآگاهان که متوجه تناقض گويي هاي همسر مقتول به نام ليلا شده بودند، تحقيقات را بر روي او متمرکز کرده و دريافتند او با مردي به نام حبيب ارتباط پنهاني دارد با کشف اين سرنخ ليلا دستگير و به اداره آگاهي منتقل شد. او در بازجويي هاي اوليه منکر ارتباط با حبيب شد اما در ادامه لب به اعتراف گشود و گفت : شش ماه قبل در آموزشگاه با زني آشنا شده و يک روز دفترم را به او دادم تا از آن يادداشت بردارد. دو روز بعد براي گرفتن دفترم با آن زن تماس گرفتم که مردي به تلفن پاسخ داد. به تصور اينکه همسر دوستم است براي گرفتن دفتر با او قرار گذاشتم. در محل قرار متوجه شدم که آن روز شماره را اشتباه گرفته ام و آن مرد همسر دوستم نيست. مرد جوان که حبيب نام داشت از آن روز با تلفن و پيامک با من در ارتباط بود و بعد از مدتي به هم علاقه مند شديم. هر دوي ما متاهل بوديم و با وجود علاقه اي که بهم داشتيم نمي توانستيم با يکديگر ازدواج کنيم. يک روز حبيب از من خواست از شوهرم طلاق بگيرم و با او ازدواج کنم اما شوهرم حاضر به طلاق دادنم نبود. حبيب هميشه مي گفت اين سد را از سر راه زندگيمون بر مي دارد. وقتي شوهرم کشته شد تازه متوجه حرفش شدم.
با اين اعترافات حبيب دستگير شد که پس از انتقال به اداره آگاهي شيراز در بازجويي ها به قتل اعتراف کرد.
با تکميل تحقيقات پرونده با صدور کيفرخواست به شعبه دوم دادگاه کيفري استان فارس فرستاده شد. در جلسه دادگاه که به رياست قاضي عرفاني زاده برگزار شد نماينده دادستان با تشريح کيفرخواست گفت : در اين پرونده حبيب متهم به مباشرت در قتل عمدي امير و ليلا متهم به معاونت در قتل هستند. با توجه به تحقيقات صورت گرفته در دادسرا ارتکاب قتل از سوي متهمان محرز بوده و براي آنها تقاضاي مجازات قانوني دارم. در ادامه اولياي دم مقتول با حضور در جايگاه خواستار قصاص عامل جنايت شدند.
حبيب وقتي در جايگاه قرار گرفت با قبول اتهاماتش گفت : من به ليلا علاقه مند بودم و مي خواستم با او ازدواج کنم. ابتدا در مسير امير کمين کردم و او را با گلوله زدم که جان سالم به در برد. بعد هم با کمک ليلا او را در خانه کشتم. شب حادثه ليلا در خانه را برايم باز کرد.
سپس ليلا در جايگاه قرار گرفت و گفت : من از ماجراي قتل بي خبر هستم و نمي دانستم حبيب مي خواهد شوهرم را بکشد.
پس از آخرين دفاعيات متهمان و وکلاي آنها قاضي عرفاني زاده همراه چهار قاضي مستشار دادگاه - فارسي، رستگاري، مظفر و سجادي نژاد - وارد شور شده و حبيب را به قصاص محکوم کردند. ليلا نيز به اتهام معاونت در قتل به زندان محکوم شد.