نماد آخرین خبر

پنج امامی که تو را دیده‌اند دست علم‌گیر تو بوسیده‌اند/مقام و منزلت حضرت عباس در نزد ائمه اطهار(ع)

منبع
همشهري آنلاين
بروزرسانی
پنج امامی که تو را دیده‌اند دست علم‌گیر تو بوسیده‌اند/مقام و منزلت حضرت عباس در نزد ائمه اطهار(ع)
همشهري/ چند سال پس از شهادت حضرت فاطمه (س) بود که اميرالمومنين(ع) از برادرش عقيل، که به اصل و نسب قبايل آگاه بود درخواست کرد زني را از دودماني شجاع براي او خواستگاري کند و عقيل، فاطمه کلابيه (ام البنين) را براي آن حضرت خواستگاري کرد و ازدواج صورت گرفت. اميرالمومنين (ع) از اين بانوي گرامي، صاحب چهار پسر به نام‌هاي عباس، عثمان، جعفر و عبدالله شد. در چهارم شعبان سال ۲۶ هجري قمري مولود عظيم‌الشأن و سرور فضايل عالميان حضرت اباالفضل العباس ديده به جهان مي‌گشايد. امير مؤمنان نام او را «عباس» که به معني شير بيشه و ترش‌رو در برابر باطل و کژيها است، گذاشت و کنيه‌اش را «اباالفضل» و لقب او را قمر بني‌هاشم خواند. حضرت عباس(ع)، به لقب‌هايي چون ابورأس الحار (کنايه از کسي که در برابر مراعات نکردن امور الهي غضبناک شده و به خيانتکار مهلت نمي‌دهد) ابوالشاره (صاحب کرامت‌هاي مشهور) ابوفَرَجه (گشايش‌ پناهنده) حامل‌اللواء (پرچمدار)، عبد صالح، باب‌الحسين و ... شهرت يافت. ارادت قلبي ام البنين (س) به خاندان پيامبر (ص) آنقدر بود که امام حسين (ع) را از فرزندان خود بيشتر دوست مي داشت؛ بطوري که وقتي به اين بانوي گرامي خبر شهادت چهار فرزندش را دادند فرمود: مرا از حال حسين (ع) باخبر سازيد و چون خبر شهادت امام حسين (ع) به او داده شد، فرمود رگهاي قلبم گسسته شد، اولادم و هر چه زير اين آسمان کبود است، فداي امام حسين (ع). علم و معرفت حضرت ابوالفضل عباس(ع)در کودکى در روزهاى کودکى عباس، پدر گرانقدرش چون آيينه معرفت، ايمان، دانايى و کمال در مقابل او قرار داشت و گفتار الهى و رفتار آسماني اش بر وى تاثير مي ‏نهاد. او از دانش و بينش على(ع) بهره مي ‏برد. حضرت درباره تکامل و پويايى فرزندش فرمود: "ان ولدى العباس زق العلم زقا". همانا فرزندم عباس در کودکى علم آموخت و به سان نوزاد کبوتر، که از مادرش آب و غذا مى‏ گيرد، از من معارف فرا گرفت. فرزند پاکدل على(ع) در مدت 14 سال که با پدر زيست، هميشه در حرب و محراب و غربت و وطن در کنار او حضور داشت. در ايام دشوار خلافت، لحظه ‏اى از وى جدا نشد و آنگاه که در سال‏37 هجرى قمرى جنگ صفين پيش آمد، با آن که حدود 12 سال داشت، حماس‌ه‏اى جاويد آفريد. در يکي از روزهاي جنگ صفين، حضرت عباس در حالي که نقاب به صورتش زده بود وارد ميدان نبرد شده و مبارز مي‌طلبد. معاويه، ابوشعتاء را به مبارزه او مي‌خواند. ابوشعتاء تکبر کرده و مي‌گويد: «اهل شام مرا حريف هزار اسب سوار مي‌دانند» (يعني در شأن من نيست که به مقابله اين شخص ناشناخته بروم) ابوشعتاء پسران هفتگانه خود را به سوي آن نوجوان نقابدار گسيل داشت و هر مرتبه او با شجاعت تمام آنها را به خاک و خون کشيد. ابوشعتاء که چنين چيزي در باورش نمي‌گنجد خشمگين شده و خود به سوي آن نوجوان حمله مي‌برد ولي او نيز کشته مي‌شود. سپاه معاويه از وحشت بر خود مي‌لرزد و سپاه حق نيز در کمال شگفتي فرو مي‌رود تا اينکه علي (ع) نقاب از چهره آن نوجوان برمي‌دارد و او کسي جز قمر بني‌هاشم نبود. مقام علمي حضرت عباس(ع) حضرت عباس (ع) در خانه اي زاده شد که جايگاه دانش و حکمت بود. آن جناب از محضر اميرمومنان(ع) و امام حسن (ع) و امام حسين(ع) کسب فيض کرد و از مقام والاي علمي برخوردار شد. حضرت ابوالفضل العباس(ع) از عالمان فقيه فرزندان امامان (ع) مى باشد، چنانکه دانشمندان و محدثان بزرگ در شانش گفته اند: "هو البحر من اى النواحى اتيته" و يا "فلجته المعروف و الجواد ساحله". امام صادق (ع) در شان عموي بزرگوارشان حضرت عباس (ع) فرمود: کان عمنا العباس نافذا البصيره. "عموى ما، عباس بصيرت نافذ (چشم تيز بين و عمق نگر) داشت" مرحوم علامه محمد باقر بيرجندى نيز مى نويسد: ان العباس من اکابر الفقها و افاضل اهل البيت، بل انه عالم غير متعلم و ليس فى ذلک منافاه لتعلم ابيه اياه. " همانا عباس(ع) از فقهاى بزرگ و از برجستگان خاندان نبوت بود، بلکه او دانشمند درس نخوانده بود و اين مطلب منافاتى با علم آموزى پدرش حضرت على (ع) به او ندارد. مقام حضرت عباس (ع) نزد ائمه (ع) اگر بخواهيم مقام و منزلت حضرت عباس(ع) را از ديدگاه امامان معصوم(ع) دريابيم، کافي است به سخنان آن بزرگوار درباره حضرت عباس (ع) توجه کنيم. در شب عاشورا، وقتي دشمن در مقابل کاروان امام حسين (ع) حاضر شد و در راس آنها عمربن سعد شروع به داد و فرياد کرد، امام حسين (ع) به حضرت عباس (ع) فرمود:‌ برادر جان، جانم به فدايت، سوار مرکب شو و نزد اين قوم برو و از ايشان سوال کن که به چه منظور آمده اند و چه مي خواهند. در اين ماجرا دو نکته مهم وجود دارد يکي آنکه امام به حضرت عباس مي فرمايد: من فدايت شوم. اين عبارت دلالت بر عظمت شخصيت عباس (ع) دارد، زيرا امام معصوم العياذ بالله سخني بي مورد و گزاف نمي گويد و نکته دوم آنکه، حضرت به عنوان نماينده خود عباس(ع) را به اردوگاه دشمن مي فرستد. روز عاشورا هنگامي که حضرت عباس(ع) از اسب بر روي زمين افتاد، امام حسين (ع) فرمودند:‌(الان انکسر ظهري و قلت حياتي) يعني (اکنون پشتم شکست و چاره ام کم شد). اين جمله بيانگر اهميت حضرت عباس (ع) ونقش او در پشتيباني از امام حسين (ع) است. امام زمان (عج)، در قسمتي از زيارتنامه اي که براي شهداي کربلا ايراد کردند، حضرت عباس (ع) را چنين مورد خطاب قرار مي دهند: السلام علي ابي الفضل العباس بن اميرالمومنين المواسي اخاه بنفسه، الاخذ لغده من امسه، الفادي له، ‌الوافي الساعي اليه بمائه، المقطوعه يداه لعن الله قاتله يزيد بن الرقاد الجهني و حکيم بن طفيل الطائي. «سلام بر ابوالفضل، عباس بن اميرالمؤمنين، هم درد بزرگ برادر که جانش را فداي او ساخت و از ديروز بهره فردايش را برگزيد، آنکه فدايي برادر بود و از او حفاظت کرد و براي رساندن آب به او کوشيد و دستانش قطع گشت. خداوند قاتلانش، «يزيد بن رقاد» و «حيکم بن طفيل طايي» را لعنت کند." امام زين العابدين (ع) به عبيدالله بن عباس بن علي بن ابي طالب (ع) نظر افکند و اشکش جاري شد. سپس فرمود:‌هيچ روزي بر رسول خدا (ص) سخت تر از روز جنگ احد نبود، زيرا در آن روز عموي پيامبر، شير خدا و رسولش حمزه بن عبدالمطلب کشته شد و بعد از آن روز بر پيامبر هيچ روزي سخت از روز جنگ موته نبود، زيرا در آن روز پسر عموي پيامبر جعفر بن ابي طالب کشته شد سپس امام زين العابدين (ع) فرمود: هيچ روزي همچون روز مصيبت حضرت امام حسين (ع) نيست که 30هزار تن در مقابل امام حسين (ع) ايستادند و مي پنداشتند که از امت اسلام هستند و هر يک از آنها مي خواستند از طريق ريختن خون امام حسين (ع) به نزد پروردگارشان برود و حسين(ع) ايشان را موعظه مي فرمود و کار را تا آنجا کشاندند که آن حضرت را از روي ظلم وجور و دشمني به شهادت رساندند. آنگاه امام زين العابدين (ع) فرمود:‌ خداوند حضرت عباس (ع) را رحمت کند که به حق ايثار کرد و امتحان شد و جان خود را فداي برادرش کرد تا آنکه دو دستش قطع شد. لذا خداوند عزوجل در عوض،‌ دو بال به او عطا کرد تا همراه ملائکه در بهشت پرواز کند، همان طور که به جعفر بن ابي طالب (ع) هم دو بال عطا فرمود و به تحقيق، حضرت عباس (ع) نزد پروردگار مقام و منزلتي دارد که روز قيامت همه شهدا به آن مقام و منزلت غبطه مي خورند.