نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
جامعه و حوادث

توصیه‌ میرزاجواد تبریزی برای دحوالارض

منبع
بروزرسانی
توصیه‌ میرزاجواد تبریزی برای دحوالارض
فارس: ميرزا جواد آقا ملکي تبريزي از عارفان و سالکان حقيقي طريق الهي و صاحب کتاب «المراقبات» در خصوص آداب روز دحوالارض و گرامي‌داشت اين روز توصيه‌هايي را ذکر کرده است که مشروح آن در پي مي‌آيد: عمده عمل در ماه ذي‌القعده، دانستن انعام و احسان خداوند در اين ماه به بشر است در روز دحو‌الارض، زيرا علم به نعمت و مقدار آن هم به لحاظ کمي و هم به لحاظ کيفي، اولين مراتب شکر آن نعمت است؛ چنانچه هم در نص وارد شده و هم در «علم السر» واضح شده و در اخباري فراواني وارد شده که: روز روز بيست و پنجم ذي‌القعده، خانه کعبه برقرار شد و زمين در زير آن کشيده شد. در آن آدم به زمين فرود آمد و حضرت ابراهيم خليل يا حضرت عيسي(ع) متولد شد و رحمت الهي انتشار يافت. از اميرالمومنين(ع) روايت شده است: نخستين رحمتي که از آسمان به زمين فرود آمد، روز بيست و پنجم ذي‌القعده بود. هر کس در اين روز روزه بگيرد، و شب نماز بخواند، برايش پاداش صد سال عبادت داده مي‌شود که روزهايش را روزه‌دار و شب‌هايش را بيدار مانده است و هر گروهي که در اين روز جمع شده و پروردگارشان را ذکر بگويند، متفرق نمي‌شوند، تا حجت‌شان برآورده شود. در اين روز، هزار هزار رحمت نازل گردد که 99 درصد آن، بخشش روزه‌داران اين روز و قائمين آن در شب است. و روايت شده که آن حضرت، در اين روز به هنگام ظهر دو رکعت نماز مي‌خواند: در هر رکعت يک‌بار حمد و پنج بار «والشمس و ضحيها» و پس از سلام مي‌گفت: «لا حول و لاقوة الا بالله العلي العظيم» و دعا مي‌کرد و مي‌فرمود: يا مقيل العثرات اقلني عثرتي، يا مجيب الدعوات أجب دعوتي يا سامع الاصوات إسمع صوتي و ارحمني و تجاوز عن سيئاتي و ما عندي يا ذالجلال و الاکرام. بدان که اين نعمت داراي صورت و حقيقتي است. اما صورت آن در «الاقبال» مورد اشاره قرار گرفته که خداوند تبارک و تعالي ـ در اين روز زمين را براي سکونت بني آدم و زندگي وي بنا کرد و زمين و هر چه از نعمت‌ها که در آن است حتي بدن‌ها و رزق‌هاي ما، همگي از چيزهائي است که در اين روز از رحمت حق انتشار يافته. پس هر نعمتي در دنيا به حسب جنس و نوع و صنفش که احدي را توان شمردن آن نيست، نازل شده، در اين روز بوده پس بر بنده لازم است که مراقب مولاي خود باشد، براي ازدياد شکر نعمت‌هاي او، به اينکه تا هر آنجا که فطانت او راه مي‌دهد، به نعمت‌هاي بزرگ او و آنچه که به خلق زمين و محتويات آن انعام کرده، بينديشد که خداوند متعال چه نعمت‌هايي به او تفضل داشته و آن نعمت‌ها از فرط لطف، چنان است که علم بنده به آن نمي‌رسد. هر کس بخواهد به صحت اين گفتار پي ببرد، به علم التشريح مراجعه و تأليفات اخير عالمان غرب و عکس تشريح اعضا را ببيند و در آن عکس‌ها، يک يک عضو‌ها را با رنگ‌هاي جدا جدا ببيند. چه در آنها، رگ‌ها و اعصاب نازکي وجود دارد و يا بدون واسطه نيز به سبب آنها اثراتي در صحت مزاج وجود دارد که بخش محسوس آنها از چند ميليون هم بيشتر است و از همان مي‌تواند پي ببرد که غيرمحسوس بيشتر از محسوس است. اينها همه، تنها يک صنف از نعمت‌هاي بدني است و صنف‌هاي ديگر نيز دارد که شايد از حيث تعداد بيشتر و از حيث اعجاب‌انگيزي شگفت‌آورتر نيز باشد، از آن جمله است، قواي غير مرئي که در اجزاي بدن، به احداث، تحريک، تصوير، تغذيه، رشد، هضم، دفع و غير آن مشغول بوده وداراي عمل و فعاليت و ضرور‌ت‌هاي تأثير خارجه از جمله آن‌هاست، کليات عوالم ملکوت اين قوا و پائين‌تر است، از سپاهيان حق و سياست کننده آنها در تأثيرات و تأثيرات آنهادر عمل‌ها و نتايج تقدير شده با کم و کيفيت خاص خود، با اختلاف زمان‌ها و مکان‌ها و واردات داخلي منبعث شده که از حرکت‌هاي داخلي و مزاجي و اخلاقي و طبيعي و کسبي و خارجي که تعداد جنس و نوع و صنف‌هاي آن را کسي جز خداوند يا هر کس که او از علم خود به او ياد داده و تفويض نموده باشد، علم آگاهي ندارد، چه رسد به شمارش افراد آن! و اگر کسي کيفيت ارتباط بعضي از عوالم به بعضي ديگر را بداند، براي او روشن مي‌شود که همه عوالم، در کمال صحت و سلامت هر عضو از اعضاي بدن، و بالاتر از اين: از اجزاي عضو، دخالت دارند. پس برايش مبرهن مي‌شود که خداوند متعال در يک نعمت جزئي، به تو بي‌شمار نعمت داده. سپس، زماني که بخواهد که در نعمت‌هاي خارجي از غذاها و آب‌ها و پوشاک‌ها و هر آنچه اعضاي بدن و حواس ظاهر و باطن مي‌تواند تصرف کند، فکر کند، بنا به فرموده خداوند متعال: «وَإِن تَعُدُّواْ نِعْمَةَ اللّهِ لاَ تُحْصُوهَا» و فرموده ديگرش: «وَمَا يَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّکَ إِلَّا هُوَ» به حقيقت ايمان خواهد آورد. و از جمله جزئيات آنچه انسان از عوالم، به سبب خيالش در آنها تصرف مي‌کند، عالم مثال و وسعت آن است که از توان احصاي تمام انسان‌ها بيرون است، چه رسد به آنچه در آن، با عقل خود تصرف مي‌نمايد که به تمام اين عوالم محيط است. اي بينوا و اي غافل، کجايي، از اينکه به تفصيل تنها يک امر از امورات و تنها يک عالم از عوالمي که عقلت در آن قادر به تصرف است، احاطه پيدا کني؟ پس به امر خودت بنگر و عقل را قاضي قرار بده که در شکر اين نعمت‌ها، چه چيزي به تو واجب است؟ پس از آن در تصوير انتشار ظاهر نعمت‌هايي که خالق زمين به سبب «دحو‌الارض» موهبت کرده، تأمل کن. و زماني که تو در موهبت‌هايي که مالک دنيا و آخرت به زمين عطا کرده تأمل و حقيقت آن را بشناسي، به حيرتت افزوده مي‌شود. پس ميان آنچه در عالم برزخ و قيامت از نعمت‌‌هاي باقي که زوال ندارند و ميان آن و ميان نعمت‌هاي دنيا که خداوند از زمان خلقت نظري به آن نينداخته و از آن به بندگانش رضا نداشته، نسبتي وجود ندارد و دنيا، خانه ثواب نيست واصل آن، از آن دنياست. پس عارف مراقبه کننده، نسبت به «دحوالارض» در برابر تمام اين نعمت‌ها، شکري را برخود واجب ديده و در اين حال، از اعماق قلب خود معتقد مي‌شود که براي اداي حق هيچ امر حقيري، قادر نيست، هر چند که از تمام عبادت کنندگان و شکر کنندگان کمک بخواهد و آنها همه تا ابد مشغول شکرگذاري شوند، نه از اين رو که شکر و سپاس آنها از نعمت‌هاي خداوند متعال است و آن خود مقتضي شکري ديگر، بلکه به جهت زيادت و عظمت و لطف آن نعمت‌ها که قادر به آن نيست. زماني که بنده به اين معارف دست پيدا کند، از مراتب نعمت‌هاي خداوند متعال، به حقيقت عجز و قصور و تقصير خود از شکر خداوند بصيرت پيدا کرده و شرم مي‌کند که تلاش خودش را «شکر» محسوب کند و قدر منت خداوند متعال به خود را در قبول اين مقدار اندک و بي‌مقدار از شکر در برابر اين همه نعمت و شکر خداوند براي اين شکر دانسته و گوشه‌اي از معناي اسم «شکور» را خواهد شناخت، چرا که حصول شناخت به کنه اسماي خداوند متعال محال است.