جوان آنلاين / قيصري گرچه بيشتر با داستانهاي کوتاه جنگياش شناخته شده اما او در سالهاي اخير نشان داده است که هرگاه سوژهاي قابليت فراگيري اجتماعي مانند جنگ را براي مخاطب در ذهن او به خود بپذيرد، در تبديلش به داستان درنگي نکرده و بدون شک بايد منتظر رخ دادن يک اتفاق تازه از او در اين زمينه باشيم.
اگر «شماس شامي» و انتشار آن در ميان آثار قيصري يک اتفاق و هوس نويسندگي براي خروج از سوژهاي شمرده ميشد که نويسنده با آن در جغرافياي ذهني مخاطبش شکل گرفته است، بدون شک تأليف و انتشار رمان «سه کاهن» که اين روزها به همت انتشارات عصر داستان روانه بازار کتاب شده است را بايد گام محکمي از سوي او در تحکيم مسير تازه قيصري در نويسندگي دانست؛ مسيري که ديگر نميتوان آن را يک هوس نوشتاري ناميد و بدون شک نماينده بعد ناشناختهاي از او در مقام مولف براي مخاطبانش دارد.
«سه کاهن» از چند وجه مخاطب خود را غافلگيرانه به وجد و شعف ميآورد و او را وا ميدارد که رمان را بيمحابا تا پايان ماجرايش دنبال کند.
قيصري در سه کاهن به سراغ سوژهاي ميرود که تا پيش از او در کمتر اثري از نويسندگان پس از انقلاب اسلامي حتي نشانهاي از آن را ميتوان يافت. شخصيتمحوري داستان او در سه کاهن پيامبر اکرم(ص) است؛ پيامبري که قيصري در صفحهاي از رمان شرح يک روز از زندگي وي را در سن چهارسالگي روايت ميکند و در آن ماجراي طمع سه کاهن مسيحي به جان پيامبر خردسال را به تصوير ميکشد؛ داستاني که خط ساخت آن تنها يک روايت داستاني قديمي و البته مستند است. سه کاهن با مطالعه نشانههاي تولد و حضور پيامبر خاتم در کمين جان وي نشستهاند تا او را از راهش بازدارند و در اين ميان حليمه که به شکلي ناخواسته شيفته پيامبر خردسال شده است، او را از اين خطر دفع ميکند و تمامي اين فراز و فرود نفسگير در يک روز رخ ميدهد.
از طرف ديگر قيصري با مهارت هرچه تمامتر و با چيرهدستي در حالي از پيامبر داستان مينويسد که هيچگونه گفتوگو يا ديالوگ از شخص وي در طول داستان روايت نميشود. در واقع پيامبر خردسال شمع محفل شخصيتهاي داستاني است و او با تعريف رابطهاي که اطرافيانش با وي دارند در ذهن مخاطب جاي ميگيرد که در برخي از فصول رمان به زيبايي هرچه تمامتر اين معرفي به تبشير نويسنده از نوع رحمت پيامبر براي خانواده دايه خود منتهي ميشود. توصيف بارور شدن زمين و مرتع براي گوسفندان همسر حليمه در زماني که محمد(ص) با فرزند حليمه گوسفندان را به چرا ميبرد، تنها يک نمونه از اين توصيف به شمار ميرود.
سه کاهن رماني ديالوگمحور است. قيصري در اين اثر سعي کرده است با استفاده از جملات کوتاه و بريده فضايي نفسگير و در عين حال، تعليقي را براي مخاطب خود به تصوير بکشد و او را به عنوان يک ناظر حاضر در تمامي صحنههاي رويداد رمان به تب و تاب بيندازد.
او براي اين کار با چيرهدستي نام راويان را از ابتداي ديالوگ در متن داستان حذف کرده است و اجازه ميدهد که مخاطب خود به عنوان ناظر داستان پيگير و تصويرساز اين ديالوگ در برابر ديدگان خود باشد.
قدرت توصيف نويسنده در سه کاهن به رغم اينکه در طول داستان به اندازهاي کافي توانسته محيط رخداد داستان را وصف و آن را به خدمت يک عکسالعمل کوتاه از مخاطبانش درآورد، در مواردي در طول داستان به ويژه در فصل نخست و ورودي جذابيت و کشش و هيجان روايت را از مخاطب دريغ ميکند. قيصري در موارد متعددي هيجان رخداد را از زبان راوي و نه به صورت سومشخص روايت ميکند و شايد اين شيوه از روايت است که کمي مخاطب را دچار سردرگمي در پيگيري روايت داستاني ميکند.
سه کاهن با اين وصف و بدون هيچ ترديدي يک اتفاق در حوزه داستاننويسي ايران پس از انقلاب اسلامي است؛ اتفاقي که بکر بودن مضمون و شيوه روايت را توأمان براي مخاطب به ارمغان ميآورد و در نهايت منجر به خوانش متني ميشود که پس از تورق آخرين صفحه از آن از حافظه و قفسه کتابخانه مخاطب بيرون نخواهد رفت.